«دیتمار هامان» در گفتوگو با «فورفورتو» :
اگر بالاک محروم نمیشد، نتیجه فینال جامجهانی 2002 متفاوت بود
دیتمار هامان، هافبک سرشناس تیم ملی آلمان و باشگاه لیورپول، در دوران بازی خود به افتخارات فراوانی رسید. این بازیکن به تازگی در گفت وگویی با " فورفورتو " در مورد دوران حرفهای خود و حضور در بایرن مونیخ، لیورپول و منچسترسیتی و همچنین تیم ملی صحبت کرده است. صحبتهای او را در ادامه میخوانید.
*همتیمی بودن با لوتار ماتئوس و اولیور کان در بایرن مونیخ به عنوان یک بازیکن جوان چه حسی داشت؟
خیلی خوب بود. چیزهای زیادی یاد گرفتم. وقتی کارم را شروع کردم، یورگن کلینزمن، ماتئوس و کان همگی در تیم بودند. با تماشای تمرینات آنها میتوانستید بهتر شوید. باید هر روز در تقابل با آنها تواناییهایتان را ثابت میکردید و این یک تجربه گرانقدر برای یک بازیکن جوان محسوب میشود.
* بایرن در سال 1996 بعد از یک فصل ناامیدکننده داخلی، در جام یوفا قهرمان شد. این جام چقدر برایتان ارزش داشت؟
اتو رهاگل، مربی ما، برکنار شد و فرانتس بکنباوئر جایش را برای بازی فینال گرفت. مقابل بوردویی بازی میکردیم که میلان را در نیمهنهایی شکست داده بود. آنها تیم خوبی داشتند و در خانه شکستشان دادیم. متاسفانه برای بازی برگشت در فینال مصدوم شدم اما این اولین باری بود که حس کردم به این سطح از مسابقات تعلق دارم. میتوانید بازیکنان مختلفی را ببینید که میآیند و میروند، چند بازی انجام میدهند و سپس ناپدید میشوند اما آن بازی برای من خیلی مهم بود.
* چرا در 1998 به نیوکاسل رفتید؟
بازیکنان خوب زیادی در بایرن داشتیم اما هیچوقت به عنوان یک تیم نتوانستیم با هم هماهنگ شویم. همیشه این را حس میکردم که برای رسیدن به سقف تواناییهایم باید بایرن را ترک کنم. بعد از جامجهانی 1998 فرانسه، رئال مادرید به من علاقه نشان داد اما نیوکاسل با کنی دالگلیش به عنوان سرمربی پافشاری زیادی کرد. از پافشاری آنها خوشحال شدم و اگر چه در برخی از زمینهها به اندازه بایرن حرفهای نبودند و زمینهای تمرینیشان سادهتر بود اما تیم با روحیهای داشتند. با این حال فصلی ناامیدکننده در کنار آنها سپری کردم. به فینال افای کاپ رسیدیم اما در لیگ برتر عملکرد خوبی نداشتیم و سیزدهم شدیم.
*شکست در فینال چقدر ناراحتکننده بود؟
خیلی زیاد. آنها سال قبل هم به آرسنال باخته بودند و به همین خاطر در دو فینال پیاپی شکست خوردند. مقابل منچستریونایتد قدرتمندی بازی کردیم ولی حس میکردم شانس داریم اما این همان منچستری بود که فاتح سه گانه شد. آنها در فینال لیگ قهرمانان مقابل بایرن اندکی خوششانس بودند اما مقابل ما شانسی در کار نبود . فقط در آن روز بهتر از ما ظاهر شدند. اگر چه نتوانستیم به انتظار طولانی هواداران نیوکاسل برای قهرمانی پایان دهیم اما استقبال خوبی از ما شد.
* چرا بعد از تنها یک فصل به لیورپول رفتید؟
ژرار هولیه از من پرسید که میتوانم خودم را در آنفیلد تصور کنم یا نه. با وجود این که از بازی برای نیوکاسل لذت میبردم اما به محض پایان گفت وگویمان تصمیمم را گرفتم. حس میکردم با خریدهایی که انجام داده بودند، اتفاقاتی در حال وقوع است . وقتی بچه بودم بازیهای لیورپول را تماشا میکردم. دو باشگاه بر سر مبلغ انتقال به توافق رسیدند و با افتخار و خوشحالی به لیورپول ملحق شدم.
* در مورد سه گانه مشهور لیورپول در فصل دوم حضورتان در این تیم صحبت کنید ...
قطعا تیم خوبی بودیم و با وجود استیون جرارد و مایکل اوون، دو بازیکنی را در اختیار داشتیم که میتوانستند در کسری از ثانیه نتیجه بازی را تغییر دهند. ضمن این که در فینال افای کاپ مقابل آرسنال اندکی هم شانس آوردیم. انتظار نداشتم در دومین فصل حضورم در لیورپول به سه گانه برسیم. سالی عالی بود و روحیه تیمی فوقالعادهای داشتیم. دادن جام قهرمانی به هواداران بعد از انتظاری طولانی، حس خوبی داشت.
* در فینال جام یوفا در وقتهای اضافه با نتیجه 5 بر 4 مقابل آلاوز به پیروزی رسیدید ...
در نیمهنهایی بارسا را شکست دادیم و گلی هم نخوردیم. به همین خاطر همه انتظار داشتند آلاوز را شکست دهیم. باید بازی را بهتر مدیریت میکردیم. معمولا در این کار خوب هستیم اما دیدار فینال به وقتهای اضافه کشید شد ، آن هم در شرایطی که با نتیجه دو بر صفر و سه بر یک پیش بودیم. این یکی از معدود بازیهایی بود که گل طلایی در آن نقش داشت. اگر بازی به پنالتی میکشید، وقوع هر اتفاقی محتمل بود.
* میتوانید جو رختکن لیورپول را در وقت استراحت بین دو نیمه فینال لیگ قهرمانان سال 2005 توصیف کنید؟
فکر میکردید همین حالا هم شکست خوردهایم. میلان بهترین تیم بود. حتی یک بازیکن پایینتر از سطح جهانی هم نداشتند و وقتی در نیمه اول با سه گل جلو افتادند، حتما راهی برای برگشت وجود نداشت. رافا بنیتز خونسرد بود و مرا به بازی فرستاد تا روند مسابقه را کنترل کنم. ژابی آلونسو و من در میانه زمین بودیم و استیون(جرارد) اجازه داشت جلو برود چون در سریعترین زمان ممکن به گل نیاز داشتیم. هواداران شعار میدادند اما میلان سه گل در نیمه اول زده بود و میدانستم ما هم توانایی انجام این کار را داریم چون همیشه راهی پیدا میکردیم تا به بازی برگردیم. این طرز فکر من بود. مشخصا گل اول را خیلی زود زدیم و این همه چیز را تغییر داد.
* چطور آلمان بعد از شکست 5 بر یک به فینال جامجهانی 2002 رسید؟
انتظارات از ما بالا نبود اما میدانستیم تیم خوبی هستیم. دفاع خوبی داشتیم و با وجود اولیور کان، بهترین دروازهبان هم برای تیم ما بود. میشائیل بالاک و میروسلاو کلوزه نیز بازیکنان بزرگی بودند که توانایی گلزنی داشتند. اعتماد به نفس بالایی داشتم. در قرعهکشی هم شانس آوردیم چون کره جنوبی ، ایتالیا و اسپانیا را حذف کرد و به تیمهای سطح بالا نخوردیم. در تمام دیدارهای مرحله حذفی با یک گل پیروز شدیم و همین هم برای رسیدنمان به فینال کافی بود. به نظرم اگر بالاک محروم نشده بود، آن فینال نتیجه دیگری داشت. برزیل خوب بود اما میشد این تیم را شکست داد.
* در سال 2006 به منچسترسیتی پیوستید. میتوانستید در آن زمان تواناییهای این تیم را حس کنید؟
همه چیز بعد از اولین فصل حضور من در این تیم شروع شد که نخستوزیر سابق تایلند باشگاه را خرید و اسون گوران اریکسون را آورد. چند بازیکن خوب مثل الانو و مارتین پتروف را خریدیم و چند بازیکن محلی خوب نظیر میکا ریچاردز و استفن آیرلند را داشتیم. شرایط لذتبخشی بود. تا کریسمس در میان چهار تیم برتر بودیم اما نتوانستیم به روند خوبمان ادامه دهیم. سپس مالک دوباره عوض و مارک هیوز سرمربی ما شد. نایجل دییونگ و وینسنت کمپانی در کنار روبینیو خریداری شدند و به این شکل همه چیز آغاز شد. این آخرین فصل من بود اما میتوانستم حس کنم که اتفاقات بزرگی قرار است بیفتد.
خیلی خوب بود. چیزهای زیادی یاد گرفتم. وقتی کارم را شروع کردم، یورگن کلینزمن، ماتئوس و کان همگی در تیم بودند. با تماشای تمرینات آنها میتوانستید بهتر شوید. باید هر روز در تقابل با آنها تواناییهایتان را ثابت میکردید و این یک تجربه گرانقدر برای یک بازیکن جوان محسوب میشود.
* بایرن در سال 1996 بعد از یک فصل ناامیدکننده داخلی، در جام یوفا قهرمان شد. این جام چقدر برایتان ارزش داشت؟
اتو رهاگل، مربی ما، برکنار شد و فرانتس بکنباوئر جایش را برای بازی فینال گرفت. مقابل بوردویی بازی میکردیم که میلان را در نیمهنهایی شکست داده بود. آنها تیم خوبی داشتند و در خانه شکستشان دادیم. متاسفانه برای بازی برگشت در فینال مصدوم شدم اما این اولین باری بود که حس کردم به این سطح از مسابقات تعلق دارم. میتوانید بازیکنان مختلفی را ببینید که میآیند و میروند، چند بازی انجام میدهند و سپس ناپدید میشوند اما آن بازی برای من خیلی مهم بود.
* چرا در 1998 به نیوکاسل رفتید؟
بازیکنان خوب زیادی در بایرن داشتیم اما هیچوقت به عنوان یک تیم نتوانستیم با هم هماهنگ شویم. همیشه این را حس میکردم که برای رسیدن به سقف تواناییهایم باید بایرن را ترک کنم. بعد از جامجهانی 1998 فرانسه، رئال مادرید به من علاقه نشان داد اما نیوکاسل با کنی دالگلیش به عنوان سرمربی پافشاری زیادی کرد. از پافشاری آنها خوشحال شدم و اگر چه در برخی از زمینهها به اندازه بایرن حرفهای نبودند و زمینهای تمرینیشان سادهتر بود اما تیم با روحیهای داشتند. با این حال فصلی ناامیدکننده در کنار آنها سپری کردم. به فینال افای کاپ رسیدیم اما در لیگ برتر عملکرد خوبی نداشتیم و سیزدهم شدیم.
*شکست در فینال چقدر ناراحتکننده بود؟
خیلی زیاد. آنها سال قبل هم به آرسنال باخته بودند و به همین خاطر در دو فینال پیاپی شکست خوردند. مقابل منچستریونایتد قدرتمندی بازی کردیم ولی حس میکردم شانس داریم اما این همان منچستری بود که فاتح سه گانه شد. آنها در فینال لیگ قهرمانان مقابل بایرن اندکی خوششانس بودند اما مقابل ما شانسی در کار نبود . فقط در آن روز بهتر از ما ظاهر شدند. اگر چه نتوانستیم به انتظار طولانی هواداران نیوکاسل برای قهرمانی پایان دهیم اما استقبال خوبی از ما شد.
* چرا بعد از تنها یک فصل به لیورپول رفتید؟
ژرار هولیه از من پرسید که میتوانم خودم را در آنفیلد تصور کنم یا نه. با وجود این که از بازی برای نیوکاسل لذت میبردم اما به محض پایان گفت وگویمان تصمیمم را گرفتم. حس میکردم با خریدهایی که انجام داده بودند، اتفاقاتی در حال وقوع است . وقتی بچه بودم بازیهای لیورپول را تماشا میکردم. دو باشگاه بر سر مبلغ انتقال به توافق رسیدند و با افتخار و خوشحالی به لیورپول ملحق شدم.
* در مورد سه گانه مشهور لیورپول در فصل دوم حضورتان در این تیم صحبت کنید ...
قطعا تیم خوبی بودیم و با وجود استیون جرارد و مایکل اوون، دو بازیکنی را در اختیار داشتیم که میتوانستند در کسری از ثانیه نتیجه بازی را تغییر دهند. ضمن این که در فینال افای کاپ مقابل آرسنال اندکی هم شانس آوردیم. انتظار نداشتم در دومین فصل حضورم در لیورپول به سه گانه برسیم. سالی عالی بود و روحیه تیمی فوقالعادهای داشتیم. دادن جام قهرمانی به هواداران بعد از انتظاری طولانی، حس خوبی داشت.
* در فینال جام یوفا در وقتهای اضافه با نتیجه 5 بر 4 مقابل آلاوز به پیروزی رسیدید ...
در نیمهنهایی بارسا را شکست دادیم و گلی هم نخوردیم. به همین خاطر همه انتظار داشتند آلاوز را شکست دهیم. باید بازی را بهتر مدیریت میکردیم. معمولا در این کار خوب هستیم اما دیدار فینال به وقتهای اضافه کشید شد ، آن هم در شرایطی که با نتیجه دو بر صفر و سه بر یک پیش بودیم. این یکی از معدود بازیهایی بود که گل طلایی در آن نقش داشت. اگر بازی به پنالتی میکشید، وقوع هر اتفاقی محتمل بود.
* میتوانید جو رختکن لیورپول را در وقت استراحت بین دو نیمه فینال لیگ قهرمانان سال 2005 توصیف کنید؟
فکر میکردید همین حالا هم شکست خوردهایم. میلان بهترین تیم بود. حتی یک بازیکن پایینتر از سطح جهانی هم نداشتند و وقتی در نیمه اول با سه گل جلو افتادند، حتما راهی برای برگشت وجود نداشت. رافا بنیتز خونسرد بود و مرا به بازی فرستاد تا روند مسابقه را کنترل کنم. ژابی آلونسو و من در میانه زمین بودیم و استیون(جرارد) اجازه داشت جلو برود چون در سریعترین زمان ممکن به گل نیاز داشتیم. هواداران شعار میدادند اما میلان سه گل در نیمه اول زده بود و میدانستم ما هم توانایی انجام این کار را داریم چون همیشه راهی پیدا میکردیم تا به بازی برگردیم. این طرز فکر من بود. مشخصا گل اول را خیلی زود زدیم و این همه چیز را تغییر داد.
* چطور آلمان بعد از شکست 5 بر یک به فینال جامجهانی 2002 رسید؟
انتظارات از ما بالا نبود اما میدانستیم تیم خوبی هستیم. دفاع خوبی داشتیم و با وجود اولیور کان، بهترین دروازهبان هم برای تیم ما بود. میشائیل بالاک و میروسلاو کلوزه نیز بازیکنان بزرگی بودند که توانایی گلزنی داشتند. اعتماد به نفس بالایی داشتم. در قرعهکشی هم شانس آوردیم چون کره جنوبی ، ایتالیا و اسپانیا را حذف کرد و به تیمهای سطح بالا نخوردیم. در تمام دیدارهای مرحله حذفی با یک گل پیروز شدیم و همین هم برای رسیدنمان به فینال کافی بود. به نظرم اگر بالاک محروم نشده بود، آن فینال نتیجه دیگری داشت. برزیل خوب بود اما میشد این تیم را شکست داد.
* در سال 2006 به منچسترسیتی پیوستید. میتوانستید در آن زمان تواناییهای این تیم را حس کنید؟
همه چیز بعد از اولین فصل حضور من در این تیم شروع شد که نخستوزیر سابق تایلند باشگاه را خرید و اسون گوران اریکسون را آورد. چند بازیکن خوب مثل الانو و مارتین پتروف را خریدیم و چند بازیکن محلی خوب نظیر میکا ریچاردز و استفن آیرلند را داشتیم. شرایط لذتبخشی بود. تا کریسمس در میان چهار تیم برتر بودیم اما نتوانستیم به روند خوبمان ادامه دهیم. سپس مالک دوباره عوض و مارک هیوز سرمربی ما شد. نایجل دییونگ و وینسنت کمپانی در کنار روبینیو خریداری شدند و به این شکل همه چیز آغاز شد. این آخرین فصل من بود اما میتوانستم حس کنم که اتفاقات بزرگی قرار است بیفتد.
* آرمین زمانی