برای ساکن قطعه 20 بهشت زهرا
رقص شیطان در خانه سوخته آقا معلم
آذرماه و سالگرد درگذشت زنده یاد پرویز دهداری بهانه ای است برای نوشتن از چیزهایی که امروز خریداری ندارد؛ ابایی نیست؛ بگذار بدون خریدار بماند.
نام هایی در این ورزش بوده اند که القاب شان از دل برآمده و لاجرم بر دل نشسته است. مثالش همین لقب «معلم اخلاق» که بر زنده یاد پرویز دهداری نهاده اند و تا دنیا باشد این لقب بر آن نام درخشان خواهد ماند زیرا او به واقع هم معلم بود و هم اخلاق را سرلوحه کارهایش قرار می داد. معلمی را وقتی معنا می کرد که به شاگردانش می آموخت چگونه نشست و برخاست کنند و اخلاق را زمانی دیکته می کرد که بیش از بهره برداری از مهارت فنی آنها در جهت رسیدن به سکو و بالا بردن جام، نگران آینده شان می شد. بماند امروز و در این ورزش آفت زده که به خانه ای سوخته می ماند برای ضیافت شیاطین، اخلاق خریداری ندارد و اگر شیر پاک خورده ای زیاده روی کند و با تماشای جولان شیاطین اندکی تهور به خرج دهد و از «اخلاق» حرف بزند، همچون آوار بر سرش خراب می شوند که؛ ای عقب افتاده از دنیا، کجای کاری؟ مگر ورزش حرفه ای این مزخرفات سرش می شود؟! و یا خروار خروار انگ و تهمت نصیبش می کنند و ارتش سایبری شان را به جانش می اندازند؛ جوری که از صفحه روزگار نیست شود. بیچاره و بی نوا «اخلاق» که اینگونه زیر هزاران حرف مفت و شعار از سر آروغ روشنفکری و تعریف غلط از حرفه ای گری مدفون شده است. با این حال هنوز هستند معدود افرادی که باکی ندارند از این سیل و آنقدر معرفت در وجودشان هست که در وسط این همهمه، گاهی قد علم کنند و از سر دلسوزی، مسئولان ورزش را خطاب قرار دهند و فریاد بزنند: چه کردید با ورزشی که قرار بود پلی به انسانیت باشد؟ چه بر روز «اخلاق» آوردید که رد و نشانی از آن در تار و پود ورزش باقی نمانده است؟
نام هایی در این ورزش بوده اند که القاب شان از دل برآمده و لاجرم بر دل نشسته است. مثالش همین لقب «معلم اخلاق» که بر زنده یاد پرویز دهداری نهاده اند و تا دنیا باشد این لقب بر آن نام درخشان خواهد ماند زیرا او به واقع هم معلم بود و هم اخلاق را سرلوحه کارهایش قرار می داد. معلمی را وقتی معنا می کرد که به شاگردانش می آموخت چگونه نشست و برخاست کنند و اخلاق را زمانی دیکته می کرد که بیش از بهره برداری از مهارت فنی آنها در جهت رسیدن به سکو و بالا بردن جام، نگران آینده شان می شد. بماند امروز و در این ورزش آفت زده که به خانه ای سوخته می ماند برای ضیافت شیاطین، اخلاق خریداری ندارد و اگر شیر پاک خورده ای زیاده روی کند و با تماشای جولان شیاطین اندکی تهور به خرج دهد و از «اخلاق» حرف بزند، همچون آوار بر سرش خراب می شوند که؛ ای عقب افتاده از دنیا، کجای کاری؟ مگر ورزش حرفه ای این مزخرفات سرش می شود؟! و یا خروار خروار انگ و تهمت نصیبش می کنند و ارتش سایبری شان را به جانش می اندازند؛ جوری که از صفحه روزگار نیست شود. بیچاره و بی نوا «اخلاق» که اینگونه زیر هزاران حرف مفت و شعار از سر آروغ روشنفکری و تعریف غلط از حرفه ای گری مدفون شده است. با این حال هنوز هستند معدود افرادی که باکی ندارند از این سیل و آنقدر معرفت در وجودشان هست که در وسط این همهمه، گاهی قد علم کنند و از سر دلسوزی، مسئولان ورزش را خطاب قرار دهند و فریاد بزنند: چه کردید با ورزشی که قرار بود پلی به انسانیت باشد؟ چه بر روز «اخلاق» آوردید که رد و نشانی از آن در تار و پود ورزش باقی نمانده است؟
*حمید ترابپور
پربازدید ها
آخرین اخبار