PDF نسخه کامل مجله
دوشنبه ۰۳ دی ۱۴۰۳ - December 23 2024
کد خبر: ۸۳۶۷۵
تاریخ انتشار: ۲۴ آذر ۱۴۰۲ - ۱۵:۲۰
«گئورگی هاجی» در گفت‌و‌گو با «فور فور تو» :

برای «بُرد» زاده شده ام !

با وجود این که 22 سال از بازنشستگی گئورگی هاجی به عنوان یک فوتبالیست می‌گذرد، او هنوز هم فوتبال را نفس می‌کشد و در فضای آن زندگی می‌کند. بزرگترین فوتبالیست تاریخ رومانی، در طول دوران فوتبال 19 ساله خود، دنیا را با مهارت‌هایش مبهوت کرد، هم برای رئال‌مادرید و هم بارسلونا به میدان رفت و به تیم ملی رومانی نیز کمک کرد تا به یک چهارم نهایی جام جهانی 1994 برسد. بازنشستگی او مساوی شد با بازگشت تیم ملی رومانی به سایه‌ها و این روزها او در تلاش است تا آینده‌ای بهتر برای کشورش در زمینه فوتبال رقم بزند. هاجی بعد از بازگشت به زادگاهش در سال 2009 و تاسیس باشگاه خودش به نام " ویتورال کونستانا " که روی پرورش استعدادهای جوان تمرکز داشت، هدایت تیم را در دست گرفت و آن را در سال 2017 به قهرمانی لیگ رومانی رساند. این باشگاه در سال 2021 با باشگاه " فارول کنستانا " ادغام شد ولی هاجی باز هم توانست آن را به قهرمانی برساند. هاجی در 58 سالگی توانسته به دستاوردهای زیادی در زندگی خود برسد و حالا در یک بعدازظهر آماده است تا به سوالات " فور فور تو " پاسخ دهد .
برای «بُرد» زاده شده ام !


*آیا فوتبال بازی کردن با پای برهنه در جوانی کمکی به پیشرفت تکنیک‌تان کرد؟

مثل هر کودک دیگری بزرگ شدم. دائم در خیابان بازی می‌کردم و بیشتر از این که در خانه باشم، در خیابان بودم. از وقتی به خاطر دارم، فوتبال بخش بزرگی از زندگی من بود و هر کاری کردیم روی چیزی که شدیم تاثیر داشت. یوهان کرایوف الگوی من بود. وقتی طرفدار فوتبال شدم، عاشق تیم ملی هلند دهه 70 بودم. آژاکس را هم دوست داشتم. هر کاری کرایوف انجام می‌داد را تحسین می‌کردم.

* وقتی تنها 14 سال داشتید، به مدت یک سال از فعالیت‌های فوتبالی منع شدید، چه حسی داشتید؟

منع شده بودم چون پدرم اجازه نمی‌داد به بخارست بروم و به برنامه ویژه پیشرفت بازیکنان جوان بپیوندم. فکر می‌کرد خیلی جوان هستم. منع شده بودم اما هنوز در باشگاه شهر خودمان تمرین می‌کردم. دست از تمرین نکشیدم چون عاشق فوتبال بودم. هیچ چیز نمی‌توانست مانعم شود. بعدها یک بار دیگر برای این برنامه تمرینی انتخاب شدم و والدینم این بار به من اجازه شرکت در آن را دادند. حس خوبی داشت.

* این که لوچسکو در 18 سالگی اولین بازی ملی‌تان را به شما داد، آن هم در حالی که تنها یک فصل از حضورتان در فوتبال حرفه‌ای می‌گذشت، چه حسی داشت؟ دو سال بعد توسط همین مربی، کاپیتان تیم ملی هم شدید ...

بازی برای تیم ملی رومانی فوق‌العاده بود. هر کسی نیاز به فردی دارد که به توانایی‌هایش باور داشته باشد و او را در تیم بگذارد. لوچسکو جرات انجام این کار را داشت. او می‌خواست از استعدادها حمایت کند و کاری کند که پیشرفت‌شان سرعت بگیرد. این کاری است که این روزها در باشگاهم انجام می‌دهم. همه این کارها را از او یاد گرفته‌ام و همیشه سعی می‌کنم حواسم به بازیکنان با استعداد جدید باشد. باید به آنها کمک کنید تا تبدیل به رهبرانی جدید شوند. پوشیدن پیراهن رومانی و بستن بازوبند کاپیتانی این تیم برایم افتخار بود.

* چطور توانستید در سال 1983 به سه باشگاه بپیوندید؟

در واقع 4 تیم بودند. همه آنها مرا می‌خواستند و دوست نداشتم هیچ تیمی را ناراحت کنم. همه پیشنهادات خوبی دادند و با هر چهار تیم قرارداد بستم. در نهایت، این باشگاه‌ها با هم جلسه برقرار کردند و سر از باشگاه اسپورتول در آوردم. دینامو بخارست، استوا بخارست و یونیورسیتاته کرایووا هم مرا می‌خواستند اما به اسپورتول رفتم. آنها بعد از بازی تیم ملی برای من به فرودگاه آمده بودند و به همین خاطر تصمیم گرفتم برای این تیم بازی کنم.

* حقیقت دارد که تنها برای یک بازی و سوپر کاپ یوفا به طور قرضی به استوا بخارست رفته بودید اما دیگر اجازه برگشت به شما داده نشد؟

سه فصل و نیم فوق‌العاده در اسپورتول بودم. اسپورتول عملا مرا بزرگ کرد. هیچوقت برای پیروزی رویم فشار نبود. توانستم در تیمی رشد کنم که در آن می‌توانستیم فوتبالی عالی داشته باشیم اما نیاز به تیمی داشتم که به رشد من کمک کند و مرا به چالش بکشد. می‌دانستم باید این انتقال را انجام دهم و همین کار را هم کردم. با وجود این که اختلاف نظرهای فراوانی با مدیرعامل استوا داشتم، می‌خواستم به طور دائم در این باشگاه بمانم و همه از این موضوع خبر داشتند.

*میلان در فینال جام اروپای 1989 موفق شد با چهار گل استوا را شکست دهد ...

می‌توانم به شما اطمینان بدهم که عبور کردن از پائولو مالدینی کار بسیار سختی بود. او بازیکنی کامل بود و میلان کاری کرد که حس کنیم آنها بهترین تیم دنیا هستند. برای ما بسیار قدرتمند بودند. این بازی باعث شد چیزهای زیادی یاد بگیریم. نمی‌توانید همیشه برنده شوید، گاهی اوقات هم شکست می‌خورید اما چیزی که شما را بهتر می‌کند، یاد گرفتن از این شکست‌ها است.

*تا قبل از پایان حکومت کمونیستی در رومانی، بازیکنان اجازه ترک این کشور را نداشتند. تا آن زمان شما 25 ساله شده بودید. دوست داشتید زودتر به خارج از کشور بروید؟ انقلاب رومانی چه تاثیری روی دوران حرفه‌ای شما داشت؟

تیم‌های خارجی همیشه به من علاقه داشتند اما نمی‌خواهم چیزی را تغییر بدهم. دوران حرفه‌ای بسیار خوبی داشتم و نمی‌توانم بابت چیزی ناراحت باشم. افتخار می‌کنم که جزو معدود بازیکنان خارجی هستم که هم برای رئال‌مادرید و هم برای بارسلونا به میدان رفته است. هر دو باشگاه درس‌های زیادی به من دادند. وقتی هر یک از این دو باشگاه را ترک کردم، شرایط بهتری نسبت به زمانی که به آنجا رفته بودم، داشتم. آنها مرا شستشوی مغزی دادند و در ذهنم این ایده را ایجاد کردند که می‌توانم بهترین بازیکن جهان باشم. بعد از انقلاب رومانی، فقط یک چیز در ذهنم بود، این که بهترین باشم و در همه جای دنیا بازی کنم. درک می‌کردم که همه چیز به من بستگی دارد و سقف برایم آسمان خواهد بود. باید نشان می‌دادم چقدر جاه‌طلب هستم. به همین خاطر هم به جایی که می‌خواستم رسیدم.

*پیوستن به رئال مادرید چه حسی داشت؟

وقتی مدیرعامل باشگاه به بخارست آمد و خواست مرا ببیند، به خودم افتخار کردم. نیاز به صحبت چندانی نبود . زیاد صحبت نکردیم. از چند جهت، تغییرات برایم بسیار زیاد بود. نحوه زندگی‌، غذا خوردن و ارتباطم با سایرین تغییر کرد. چندین ماه طول کشید تا خودم را وفق بدهم. ماه اول خیلی سخت بود اما بعد از آن به زبان خارجی عادت کردم و توانستم با رسانه‌ها و سایرین ارتباط برقرار کنم. این یکی از مهم‌ترین مسائل بود. زبان را خودم یاد گرفتم. اندک اندک همه چیز به حالت عادی درآمد و حس کردم شرایط خوب است. خوب بازی می‌کردم و تبدیل به یکی از مهم‌ترین بازیکنان تیم شدم. سال دوم حضورم در رئال از نظر شخصی برایم عالی بود اما متاسفانه در بازی آخر شکست خوردیم و نتوانستیم قهرمان لیگ شویم . در فینال جام حذفی هم شکست خوردیم. شکست خوردن در آن مسابقات باعث شد تصمیم به ترک رئال مادرید و گشتن به دنبال یک ماجراجویی جدید بگیرم.

* رفتن به برشیا در سال 1992 با توجه به آن که این تیم در سری آ چندان معروف نبود، برایتان سخت نبود؟ لوچسکو مربی این تیم بود. چقدر حضور او در تصمیم‌تان تاثیر داشت؟

لوچسکو تاثیر زیادی در تصمیم من داشت. او وقتی مرا به تیم ملی رومانی برد که فقط یک بچه بودم. برشیا در سری آ بود و می‌خواستم تجربه جدیدی داشته باشم و لوچسکو هم خیلی اصرار کرد. به همین خاطر به این تیم رفتم و چیزهای زیادی آنجا یاد گرفتم. سقوط‌مان به دسته دوم شوک بزرگی بود. چند ماه طول کشید تا شرایط را درک کنم. خیلی سخت بود. از ناپولی پیشنهاد داشتم اما اجازه جدایی به من داده نشد و از این بابت خیلی ناراحت بودم. بعد از مدتی، دوباره شرایطم خوب شد و توانستم بهترین فوتبالم را ارائه دهم. می‌خواستم دوباره به اوج برگردم و تنها کسی بودم که می‌توانست تغییر ایجاد کند. دوباره همان بازیکن سابق شدم. به بازگشت تیم به سری آ کمک کردم و سپس به جام‌جهانی 1994 رفتم. انگیزه‌ام برای اوج‌گیری دوباره بسیار زیاد بود.

* جام‌جهانی 1994 نقطه اوج دوران حرفه‌ای شما بود؟

در حالی به جام‌جهانی رفتم که یک فکر در ذهن داشتم. می‌خواستم فاتح جام‌جهانی شوم. این رویای من بود و سعی کردم این انگیزه را به سایر بازیکنان نیز منتقل کنم. روی فرم بودیم و خوب بازی می‌کردیم. همه مردم رومانی می‌خواستند فاتح جام شویم. بعد از سقوط کمونیسم می‌خواستیم به دنیای آزاد برگردیم. رومانی در ژیمناستیک و تنیس خیلی خوب بود و حالا نوبت فوتبال بود که خودی نشان دهد. خیلی خوب بازی کردیم و نمایندگانی شایسته برای رومانی بودیم.

* شکست دادن آرژانتین در مرحله یک هشتم چه حسی داشت؟ آیا این بزرگترین پیروزی تاریخ فوتبال رومانی محسوب می‌شود؟

از آن بازی به عنوان یکی از زیباترین مسابقات جام‌جهانی یاد می‌شود، این طور نیست؟ هر دو تیم شانس‌های زیادی داشتند، گل‌های فوق‌العاده‌ای زده شد و ضدحملاتی عالی صورت گرفت. با این حال، اگر چه مقابل آرژانتین خیلی خوب بازی کردیم، نمی‌توانم یک بازی را به عنوان بهترین پیروزی تاریخ‌مان انتخاب کنم. وقتی کلمبیا را بردیم یا زمانی که انگلیس را شکست دادیم هم همین شرایط بود. نباید هیچ یک از این مسابقات را از یاد برد چون با بزرگترین تیم‌های دنیا روبرو شدیم و با آنها برابری کردیم. تیم خوبی بودیم.

*انتقال‌تان به بارسلونا چطور اتفاق افتاد؟

یوهان کرایوف با من تماس گرفت. او یکی از بزرگترین دلایلی بود که به بارسلونا رفتم. حتی قبل از آن جام‌جهانی در سال 1994هم او می‌گفت من بهترین بازیکن شماره 10 اروپا هستم. وقتی چنین باشگاه بزرگی شما را می‌خواهد و فرصت کار با الگویتان را به دست می‌آورید و " توتال فوتبال " را یاد می‌گیرید، دیگر چه حرفی می‌ماند؟ او با کاری که به عنوان مربی در بارسلونا انجام داد، فوتبال را عوض کرد . نگاه او به فوتبال باورنکردنی بود. فوتبال تهاجمی را دوست داشت. می‌خواست رو به جلو بازی کنیم و گل بزنیم. در طول دو سال حضور در بارسلونا، چیزهای زیادی یاد گرفتم: نحوه تسلط بر بازی، نحوه جایگیری در زمین، ایجاد توازن بین دفاع و حمله و ... کرایوف مسائل پایه‌ای فوتبال را در مغزم پی‌ریزی کرد. او در آن زمان تاثیر زیادی رویم داشت و هنوز هم دارد. چیزی که از او یاد گرفتم الان بخشی از فلسفه من است. در آن زمان تاتنهام هم با پیشنهادی بسیار خوب پا پیش گذاشت ولی پول برایم چندان اهمیتی نداشت. وقتی کرایوف شخصا با من تماس گرفت و خواست به بارسلونا بروم، " نه " گفتن کار سختی بود.

*از دوران حضورتان در بارسلونا بیشتر لذت بردید یا رئال‌مادرید؟

جدا کردن این دو تیم از هم غیرممکن است. به خودم افتخار می‌کنم که برای هر دو بازی کرده ام. هر کاری انجام دادم، ارزش این تجربه را داشت. تمام از خودگذشتگی‌ها، تمام مشکلات. برای پیروزی باید سختی بکشید و با لحظات سخت روبر‌و شوید و خوشحالم که این کار را کردم. رئال‌مادرید و بارسلونا باشگاه‌های بزرگی هستند. عاشق بازی برای این باشگاه‌ها بودم و لحظات لذت‌بخش زیادی ، هم در برنابئو و هم در نیوکمپ داشتم.

* از تیم‌های دیگری هم پیشنهاد داشتید؟

وقتی بچه بودم کوین کیگان را خیلی دوست داشتم . او هم یکی از الگوهایم بود و به همین خاطر دوست داشتم در نیوکاسل زیر نظر وی بازی کنم اما چنین اتفاقی نیفتاد. در سال 1996 باشگاه‌های زیادی در لیگ برتر خواهان من بودند اما تصمیم گرفتم به رومانی نزدیک‌تر باشم و به گالاتاسرای رفتم. آنها به دنبال موفقیت در سطح قاره بودند و پروژه بزرگی داشتند. بازی در لیگ برتر انگلیس می‌توانست اتفاقی بی‌نظیر برایم باشد اما قسمت نشد.

* هدف تان از پیوستن به گالاتاسرای چه بود؟

" گالا " یکی از تیم‌های بزرگ اروپا بود. مرا به شدت می‌خواستند. می‌دانستم در حال رفتن به باشگاهی هستم که می‌خواهد جام ببرد و همین اتفاق هم افتاد. همان‌طور که قبلا گفته‌ام برای " برد " زاده شده ام ، نه این که صرفا " وجود " داشته باشم. اگر کاری انجام دهم، برای موفق شدن آن را انجام می‌دهم. بگذارید این طور بگویم که وقتی به گالاتاسرای رفتم، درخواست کردم در صورت فتح جام اروپایی پاداش بگیرم. تا این حد باور داشتم که می‌توانیم کاری بزرگ انجام دهیم . می‌خواستم طرز تفکر حاکم در آنجا را تغییر دهم. در نهایت با شکست دادن آرسنال در فینال جام یوفا در سال 2000 به قهرمانی رسیدیم.

* قهرمانی در جام یوفا در میان دستاوردهای‌ دوران فوتبالی‌تان چه جایگاهی دارد؟

خاطره‌ای عالی است. شبی عالی را مقابل رقیبی بزرگ سپری کردیم. " گالا " علاوه بر جام یوفا، سوپر کاپ را هم فتح کرد و تیم‌های بزرگی را در لیگ قهرمانان شکست داد. در فوتبال امکان انجام هر کاری وجود دارد و " غیرممکن " بی‌معنی است. باید به این موضوع باور داشته باشید. آن تیم گالاتاسرای نیمی از بازیکنان تیم ملی ترکیه را که در جام‌جهانی 2002 به نیمه‌نهایی رسیدند همراه خود داشت.

* در صد و بیست و چهارمین و آخرین بازی ملی‌تان برای رومانی، به خاطر تمارض مقابل ایتالیا در مرحله یک چهارم یورو 2000 از زمین اخراج شدید ...

پنالتی بود. زامبروتا از پشت سر آمد و پایم را زد و به زمین افتادم. سال‌های حضورم در تیم ملی فوق‌العاده بودند و این لحظه به گذشته‌ها تعلق دارد.

* آیا از لقب " مارادونای رومانی " خوش‌تان می‌آمد؟

اگر 20 سالتان باشد و با بهترین بازیکن دنیای فوتبال مقایسه شوید، خوشحال نخواهید شد؟ از برخی جهات شبیه هم بودیم : چپ پا، کوچک جثه و سریع. بازی مقابل او در جام‌جهانی خیلی سخت بود. من با پیوستن به رئال‌مادرید حسی عالی داشتم و فکر می‌کردم کارم خوب بوده است اما مارادونا منحصر به فرد بود. تکنیک او بیانگر یک عصر منحصر به فرد بود.

*ترجیح می‌دادید گل بزنید یا پاس گل بدهید؟

گلزنی کرده بودم اما گلزن برجسته‌ای به حساب نمی‌آمدم. بیشتر بازی‌ساز بودم . اکثر اوقات پیراهن شماره 10 را بر تن داشتم و می‌دانستم معنای آن چیست. ایجاد موقعیت گل یا گلزنی. محبوب‌ترین کارم ارسال پاسی عالی برای مهاجم بود. مهاجمین با حضور من در تیم گل‌های زیادی می‌زدند. خوش‌شانس بودند که حمایت من و پاس‌هایم را داشتند.

* دوران‌تان به عنوان سرمربی تیم ملی رومانی را چطور ارزیابی می‌کنید؟ تنها 4 بازی دوام آوردید ...

این یک اشتباه بزرگ بود. نباید پیشنهاد هدایت تیم ملی را قبول می‌کردم. رومانی به دنبالم آمده بود و همیشه آماده هستم تا به تیم کشورم کمک کنم اما با نگاهی به گذشته می‌توانم بگویم تصمیم درستی نبود.

*چه شد که برای خودتان باشگاه تاسیس کردید؟

می‌خواستم از خودم میراثی به جای بگذارم چون فوتبال به من همه چیز داد. حس می‌کردم به این ورزش دین دارم. نام باشگاهم " ویتورال " بود که به معنای " آینده " است . می‌خواستیم در آنجا آینده را بسازیم. در آخرین سال‌های فوتبالم این ایده به ذهنم رسید. فوتبال همیشه الهام‌بخش من است.

* در سال 2014 سرمربی ویتورال شدید و سه سال بعد، این تیم قهرمان رومانی بود. چطور توانستید بدون بودجه زیاد به این موفقیت برسید؟

موفقیت نیاز به برنامه‌ریزی دارد. قدم به قدم جلو رفتیم و هیچگاه رویکردمان را تغییر ندادیم. فلسفه مشخصی داریم. می‌توانیم پول بیشتری خرج کنیم و با این شرایط وضع باشگاه بهتر شود اما در تلاشیم برای رسیدن به برنامه‌هایمان بجنگیم. در تیم فارول نشان دادیم که در مسیر درست هستیم.

* آیا به عنوان مربی دوست دارید که " خودتان " را در تیم‌تان داشته باشید؟

من در زمین مسابقه توانایی‌های زیادی داشتم و سریع بودم. با این حال باید کاری کنید که بازیکن بزرگ حاضر در تیم‌تان بتواند با سایرین بازی کند. توانایی فردی چیز خوبی است اما بازیکن باید بداند چطور بخشی از تیم باشد.

* چقدر طول می‌کشد تا تیم ملی رومانی دوباره تبدیل به یک تیم قدرتمند شود؟

امیدواریم در کوتاه‌ترین زمان ممکن این اتفاق بیفتد. هدف‌مان باید این باشد که بتوانیم دوباره در سطح ملی رقابت کنیم.

*دل تان برای روزهای فوتبال‌تان تنگ می‌شود؟

وقتی بازی می‌کردم، با تمام توان تلاش کردم و حالا مسئولیت دیگری دارم. در حال پیر شدن هستم و دیگر توانایی‌های سابق را ندارم اما فوتبال بازی کردن حس خیلی خوبی دارد. محبوبیت زیادی داشتم و از فوتبال لذت می‌بردم. هنوز هم مثل سابق هستم و مغزم تغییری نکرده است. دوست ندارم فقط روی زمین وجود داشته باشم و می‌خواهم به پیروزی برسم.

* آرمین زمانی

برچسب ها: گئورگی هاجی