کُتی که بدجوری گشاد است !
گفت : خدا بیامرزه محمودآقا رو ؛ کُتش حسابی به تن بعضی ها گشاده .
گفتم : معلومه . چقدر متوقع بودیم تو این سالها و می گفتیم داریم درجا می زنیم اما حالا میشه به ضرس قاطع گفت که از همه نظر 30 سال به عقب برگشتیم .
گفت : آدمای دور و بر مشحون رو با اینایی که الان هستن مقایسه کن . وقتی تو آسیا دوم و سوم می شدیم ، انگار دنیا روی سرمون خراب می شد اما حالا چی ؟
گفتم : اتفاقا چند روز پیش یاد حرف اون یارو افتادم که قبل از مسابقات جام جهانی و بازیهای هانگژو می گفت : «دید ما باید مسابقات جهانی باشه و نه اینکه صرفا مسابقاتی فقط در سطح آسیا رو مد نظر قرار بدیم» ؛ می خواستم سرمو به دیوار بکوبم ...
گفت : با این که صدای خیلی ها بلند شده هنوز هستن «بادمجون دور قاب چین» هایی که با چاپلوسی باعث میشن وضع از اینی هم که هست بدتر بشه ، چون فقط فکر جیبشون و مُفت خوری هاشون هستن !
گفتم : روزی ناصرالدین شاه در سفر به باغ دوشان تپه، تصویر گلی را نقاشی کرد. از حضار پرسید : چطور است؟ مستوفیالممالک گفت: قربان ، خیلی خوب است .اقبال الدوله گفت: قربان ، حقیقتا عالی است .اعتمادالسلطنه گفت: قربان ، نظیر ندارد. ضیاءالدوله گفت: حتی عطر و بوی نقاشی قبله عالم از عطر و بوی خود گل بیشتر و فرحناک تر است! بعد از آن که خلوت شد، شاه به ژول ریشار فرانسوی گفت: وضع امروز را دیدی؟ من باید با این بی ناموسها مملکت را اداره کنم!
*کامران خطیبی