برای " یزدانی خرم " ریاست ، " امانت " بود ، نه " طعمه "
توصیه وزیر ورزش درست است ولی یک " اما " دارد!
خودتان پاسخگو باشید تا دیگران هم پاسخگو باشند
اصل پاسخگویی
وزیر ورزش از مسئولان و روسای فدراسیون های ورزشی خواسته است که با ورزشکاران و دست اندرکاران حوزه فعالیتی خود در ارتباط فشرده باشند و به سوالات آنها پاسخ دهند و ابهامات موجود را برطرف کنند. " پاسخگو بودن" یکی از اصول مهم و بسیار تعیین کننده مدیریتی است که باید در کنار سایر اصول - مثل هماهنگی، شایسته سالاری، نظارت و... - رعایت شود تا چرخ های یک سیستم به درستی و روانی به گردش درآید و با سرعت مناسب به سوی اهداف جمعی و سازمانی حرکت کند.
شفافیت امور
اصل پاسخگویی، فوائد و کارکردهای مهمی دارد که رعایت آن نه فقط عمل به یک رفتار اخلاقی است ، بلکه به سلامت و حرکت سرزنده و سازنده سیستم و مجموعه کمک می کند. " پاسخگویی" بیش از هرچیز موجب شفاف تر شدن امور و بالا بردن میزان اعتماد میان اجزای مختلف سیستم و ایجاد ارتباط سالم تر و گرم تر و بالا بردن انگیزه نزد یکایک عناصر آن می شود.
اعتماد میان مدیریت و هواداران ، کمرنگ است
یکی از مشکلاتی که در ورزش ما و رشته ای مثل فوتبال وجود دارد، همین عدم اعتماد میان مدیریت حوزه های مختلف ورزش - از فدراسیون ها گرفته تا باشگاه ها - با اجزاء و اعضا و بدنه آن است. این مساله قابل انکار نیست و به راحتی قابل ملاحظه و لمس است. برای مثال بسیاری از طرفداران و جمعیت حامی تیم ها ، اغلب در برابر تصیمات مدیریتی واکنش بدبینانه دارند و گاه حتی دسته جمعی و با صدای بلند جلوی باشگاه ها و فدراسیون ها یا از روی سکوی ورزشگاه ها و سالن ها اعتراض خود را نسبت به تصمیمات و مواضع مدیریت ها اعلام می کنند. در همین لیگ برتر امسال دیدیم که در آغاز فصل ، طرفداران استقلال نسبت به وضعیت مدیریتی و تصمیمات و اقدامات انجام گرفته به شدت معترض بودند و در پایان نیم فصل هم به دلیل استعفای یحیی گل محمدی، سرمربی تیم پرسپولیس، طرفداران این تیم به مدیریت باشگاه معترض شدند و عملکرد آنها را دلیل اصلی کناره گیری سرمربی دانستند.
واقعیت ناخوشایند
پاسخ به این سوال که چرا چنین رابطه مخدوش و توام با سوء ظن و بدبینی میان خیلی از مدیریت های ورزشی و اعضا و بدنه و طرفداران آنها برقرار است و تقریبا به یک روال در ورزش و فوتبال ما تبدیل شده ، خیلی مفصل است و باید دلایل و عوامل مختلفی را در به وجود آمدن این وضع دخیل دانست که پرداختن به آن ، کار این نوشته نیست . اینجا ما فقط به وجود این واقعیت ناخوشایند و غیرقابل انکار به عنوان یکی از آسیب های ورزش اشاره می کنیم و امیدواریم که مسئولان ارشد ورزش - که حتما به وجود چنین نقص و مشکلی آگاه و بدان معترفند - برای رفع آن فراتر از اقدامات موقت و زودگذر و ناکارآمد چاره ای اساسی و ریشه ای بیندیشند.
ابزار" گفت وگو"
بدون تردید رعایت و اعمال اصل پاسخگویی می تواند برای ترمیم یا حداقل تلطیف فضای مزبور و ایجاد رابطه بهتر و نزدیک تر مدیران با زیرمجموعه خود کمک موثری باشد. رعایت این اصل که " گفت وگو" ، مهمترین ابزار انجام آن است ، می تواند به شفافیت امور و برطرف کردن سوءتفاهمات و شبهات کمک کند. متاسفانه این اصل مثل بسیاری دیگر از اصول کارساز و ثابت شده مدیریتی، خیلی از جاها در ورزش ما کمرنگ شده و از سوی مدیران ما اعمال نمی شود.
در هرحال تذکر آقای هاشمی به روسای فدراسیون - و به طور کلی مدیران ورزش - چنان که متاسفانه رسم شده و بدجوری هم رسم شده! از نوع حرف های کلیشه ای و قالبی نبوده بلکه ایشان درباره یک اصل گمشده و یک ضرورت غیرقابل انکار سخن گفته و بر انجام آن تاکید کرده است. امیدواریم مدیران ورزش و مخاطبان تذکر آقای وزیر هم تاکید ایشان را جدی بگیرند و در نوع روابط خود با کلیت سیستم و اعضا و اجزاء آن ، تغییرات مثبت اصلاحی را به وجود آورند. البته همانطور که بالاتر نوشتیم برای حل این معضل - یعنی نبود رابطه بایسته و منطقی و صمیمی توام با اعتماد و احترام میان خیلی از مدیریت های ورزش و اعضا و عناصر زیرمجموعه مربوطه - راه های دیگری هم هست که توضیح درباره آنها سخن را طولانی و خارج از حوصله خواننده می کند و... شاید در وقت و فرصت بهتری به آن به طور مفصل پرداختیم اما حل این معضل که جدی و مهم هم هست بیش از هرکسی برعهده مدیران ارشد ورزش است ، معضل و مشکلی که یا از سوی بعضی از اسلاف آقای هاشمی دیده و کشف نشده و یا مثل خیلی از مشکلات تلنبار شده ورزش، لاینحل و بلاتکلیف به حال خود رها شده است.
مدیر تازه، راه و رسم تازه!
یکی از انتظارات طبیعی و به حقی که بعد از تغییر و تحولات مدیریتی به وجود می آید ، این است که مدیری تازه با افکار نو و روش های دیگر و همکاران قوی تر و کارآمدتر بیاید و دست به تغییرات مثبت و ملموس بزند و به سراغ حل مشکلاتی برود که پیش از آن به دلایل مختلف لاینحل مانده و مدیران قبلی یا حوصله دردسر نداشته و در برخورد با آن مشکلات و مسببان طریق عافیت طلبی و روش " زیرسبیلی " در پیش گرفته اند یا اجازه و جرات برخورد با مسائل و حل قطعی آن را نداشته اند. اینکه تغییر در " اسم " مدیران صورت بگیرد و " زید " برود و" عمرو" بیاید اما روش ها و منش ها تغییری نکند و کماکان اصل شایسته سالاری رعایت نشود و مدیران سفارشی و بی هنران پرمدعا و درعین حال زیاده خواه کماکان بر مصدر امور باقی بمانند، نه تنها مطالبات و انتظارات مردم وعلاقه مندان به ورزش را برآورده نمی کند، بلکه گرهی هم از مشکلات عدیده ورزش باز نمی شود . اصلا اگر چنین باشد ، چرا تغییر؟!
حرف تکراری و نظر غالب
در تماس هایی که به مناسبت های مختلف با بعضی از دوستان داریم ، همچنین در پیام ها و نامه های خوانندگان که برای مجله ارسال می کنند، تقریبا یک حرف تکرار می شود و یک نظر غالب است و آن اینکه ، با تغییرات صورت گرفته در سطح مدیریت کلان ورزش و تغییر " وزیر ورزش" که چند ماه پیش اتفاق افتاد تغییر ملموس و محسوسی در روند حرکتی و فضای مدیریتی رخ نداده و گامی چشمگیر در جهت برآوردن انتظارات منطقی دوستداران ورزش برداشته نشده است . این نکته ای است که ما نیز در چند هفته اخیر به آن اشاره و درباره آن به سهم خود تذکر داده ایم.
فلسفه و دلیل تغییر وزیر چه بود؟!
حالا هم می پرسیم که آیا شرایط و جایگاهی که امروز ورزش توانمند ایران در آن قرار دارد مورد قبول و رضایت مدیریت جدید ورزش ( و شخص آقای وزیر) است یا خیر؟ آیا همه مدیران دوره وزیر قبلی - از معاونت ها گرفته تا سایر سازمان ها و حوزه ها - مورد تایید ایشان هستند یا خیر؟ اگر پاسخ ، مثبت بوده و " همینی که هست " و " همین هایی که هستند" شعار و نقشه راه مدیریت فعلی ورزش است، پس فلسفه " تغییر وزیر" چه بود؟ اگر پاسخ ، منفی است - که ما همینطور فکر می کنیم ، یعنی منفی است - پس چرا تغییرات لازم و خانه تکانی های بابسته و عزل و نصب های ضروری صورت نمی پذیرد؟ این تغییرات حتما اهدافی مثبت و در جهت منافع ورزش و مطالبات دوستداران آن ، داشته و صرف " تغییر برای تغییر" هرگز مد نظر دولت و رئیس جمهور محترم نبوده است . پس چرا حرکت به سوی این اهداف مثبت هنوز و نزدیک به شش ماه پس از آغاز به کار وزیر جدید، شروع نشده است؟
" نمی گذارند"!
اگر طبق معمول پاسخ آقایان این است که " نمی گذارند "! پاسخ هم این است که شما که فردی غریبه با ورزش و ناآشنا به واقعیات آن نیستید ، اگر واقعا می دانید و می دانستید که " نمی گذارند "، چرا مسئولیت قبول کردید؟ آیا مدیر و مدیریتی که نتواند و اجازه نداشته باشد یا از قدرت های سایه نشین بترسد که از اختیارات خود استفاده کند ، ارزش و قیمتی دارد؟ این سوالات و نظایر آن همان ابهامات و شبهاتی است که در اذهان علاقه مندان به ورزش وجود دارد و همانطور که اشاره شد این اواخر به طور جدی تر و پررنگ تر در میان گروه ها و محافل ورزشی مطرح می شود ، سوالاتی که امیدواریم مستقیم و غیرمستقیم، به هر حال از سوی مسئولان ورزش - به ویژه شخص وزیر - پاسخ داده شود. آقای هاشمی که به درستی به مدیران ورزش و مسئولین فدراسیون ها توصیه می کند که در برابر سوالات و خواسته های زیرمجموعه خود پاسخگو باشند، خود نیز باید چنین روالی را در پیش بگیرد تا دیگران هم حرف درست ایشان را جدی بگیرند و خود را به عمل کردن وفق آن ملزم بدانند.
اصل وحدت
تاکید می کنیم این یک اصل اثبات شده است که اگر مدیران سعی کنند در عین اقتدار بایسته و رفتار شایسته ، با مجموعه و سیستم خود رابطه ای تنگاتنگ و صمیمانه برقرار کنند، خیلی از مشکلات و مسائلی که به ظاهر حل ناشدنی است و رفع آنها غیرممکن به نظر می رسد، خیلی راحت تر از حد تصور حل می شود که خدای حکیم در کتاب کریم خود فرمود " یدالله مع الجماعه". اگر میان اعضای یک مجموعه ، روابط شفاف و توام با صداقت برقرار باشد، همه اعضا خود را در رسیدن آن جمع به هدف شریک و مسئول می دانند و با انگیزه و دلسوزی بیشتری به انجام وظایف خود می پردازند. ارتباط سالم و شفاف موجب وحدت و اتحاد می شود و یکی از اصلی ترین رموز پیروزی و تحقق هدف ، " اصل وحدت " است.
مدیریت مثالزدنی
در این باره مثال ها و شواهد ورزشی و غیر ورزشی و داخلی و خارجی، بی شمار است . خوشبختانه در همین ورزش، نمونه و تجربیات خوبی وجود دارد که مدیری با به کار گرفتن روش های صحیح و اصول کارآمدی مدیریتی، از غیرممکن ها، ممکن ساخته است. شاید بهترین مثال درباره چنین مدیرانی ، مرحوم حاج آقا یزدانی خرم باشد که این روزها دومین سالگرد درگذشت ایشان است. حاج آقا یزدانی مدیری مثالزدنی است برای اینکه به روشنی معلوم شود که اگر اقتدار و جذبه مدیریتی با صداقت و اخلاص و تلاش برای جذب حداکثری و دفع حداقلی همراه شود ، به تخصص و تعهد توامان و با هم( نه یکی منهای دیگری) بها داده شود، اصل شایسته سالاری عملا - و نه در حرف و شعار - رعایت شود، انگیزه ، خدمت به ملک و ملت باشد، خداترسی و حساب روز قیامت و روز" پاسخگویی" بزرگ در اندیشه و عمل مدیر متجلی شده و به مدیریت ، نه به عنوان "طعمه" که به مثابه " امانتی بر گردن " نگاه شود و اگر و اگر ... می توان " محال " را وادار به تسلیم کرد ، می توان از والیبال ایران که قدرت درجه دوم آسیا بود، قهرمان بلامنازع قاره ای و یکی از قدرت های بزرگ والیبال دنیا ساخت ...
انفعال و خود باختگی یا ایمان و اعتماد به نفس؟!
خدا روح حاج آقای یزدانی را شاد کند که با عملکرد و کارنامه خود نشان داد حرف هایی از جنسی که دارید مطالعه می کنید، شعار و اغراق و رویابافی نیست . بنابراین باز هم می گوییم و حرف همیشگی خود را تکرار می کنیم که ورزش ایران، بی اغراق، همه لوازم و شرایط بزرگی کردن و ارتقای جایگاه خود در میادین جهانی و المپیکی را دارد، به شرط آنکه کسانی که بر مسندهای مدیریتی تکیه می زنند و سکان هدایت ورزش و حوزه های مختلف آن را در دست می گیرند از بیراهه نروند و از راه بروند، غیراصولی و شلخته و با استفاده از روش های من درآوردی و مردود، عمل نکنند بلکه به اصول ثابت شده و تجربیات غیرقابل انکار در حد امکان و مقدورات پایبند باشند، خود باخته و منفعل نباشند و متوکل و با ایمان و اعتماد به نفس باشند.
ورزش ایران می تواند!
تردید نکنیم که در این صورت " ایران " عزیز خیلی زود به کشورهای " صاحب ورزش" دنیا ملحق می شود. حاج آقا یزدانی با والیبال این واقعیت غیرقابل انکار را ثابت کرد و... امیدواریم سایر مدیران ورزش - با نامدیران بی لیاقت که به جای انجام کار اصولی ، به دنبال پاپوش دوزی برای منتقدان دلسوز و کشیدن نقشه های مخرب برای دست به قلم و کارشناسی هستند که مجیز چنین موجودات کوتوله و کوچکی را نمی گوید، اصلا کاری نداریم زیرا شر این جماعت انگل و آویزان باید هرچه سریع تر از سر ورزش کم شود - هم با الگو قرار دادن شخصیت هایی مثل حاج آقا یزدانی - که بارها نوشته ایم مدیری در تراز مدیریت ورزش جمهوری اسلامی بود و هست – به وظیفه و ماموریت خود در قبال ورزش و جامعه و جوانان ایران به بهترین وجه عمل کنند.
*سیدمحمدسعید مدنی