PDF نسخه کامل مجله
جمعه ۰۲ آذر ۱۴۰۳ - November 22 2024
کد خبر: ۸۴۲۸۷
تاریخ انتشار: ۲۹ دی ۱۴۰۲ - ۱۹:۰۶
زبان سرخ

گور پدر بسکتبال !

گور پدر بسکتبال !

گفت : سرمربی ، دستیار ، ترینر و بدنساز خارجی دیده بودیم اما سرپرست خارجی ، نه !

گفتم : والله ، مخ من هم سوت کشید اما کم کم دارم یاد می گیرم که تو این بسکتبال دیگه از هیچ چیزی تعجب نکنم .

گفت : نظرت چیه ما هم بیخیال بشیم و مثل خیلی ها بریم دنبال زندگی خودمون ؟ مگه کسی دیگه هم این طوری خودش رو به آب و آتیش می زنه ؟ این همه واست مشکل درست کردن . ولشون کن بابا ، اصلا گور پدر بسکتبال .

گفتم : مگه من مثل بعضی ها واسه پست ، مقام یا پول این حرفا رو می زنم که واسم نسخه می پیچی ؟ اگر رویه ام این بود که این وضعیت رو نداشتم !

گفت : پس چه مرگته ؟!

گفتم : حرف دهنت رو بفهم . من وظیفه دارم که حقایق رو بنویسم و تذکر بدم ، عواقبش رو هم به جون خریدم که دارم ادامه می دم . یا نباید یه کاری رو انجام بدی یا باید تا ته خط بری .

گفت : مگه یارو به چند تا از بچه های وزارت ورزش نگفته بود که باهات مشکل شخصی داره ، چرا نمی خوای قبول کنی ؟

گفتم : وقتی می گم بچه است و مال این حرفا نیست یعنی همین . هنوز نفهمیده یا نمی خواد بفهمه که به پیر ، به پیغمبر ، من بر خلاف اون با کسی خصومت شخصی ندارم . با عملکردش و آدمایی که تو پاچه بسکتبال کرده ، مشکل دارم .همین ! حالا اینکه خودش دوست داره شخصی نگاه کنه به من ربطی نداره .

گفت : پس آخرش چی ؟!

گفتم : شیخ اجل ، حضرت سعدی علیه الرحمه در گلستان می نویسد : «درویشی مجرد به گوشه‌ای نشسته بود. پادشاهی بر او بگذشت. درویش از آنجا که فراغ ملک قناعت است سر برنیاورد و التفات نکرد. سلطان از آنجا که سطوت سلطنت است برنجید و گفت: این طایفهٔ خرقه‌پوشان امثال حیوانند و اهلیت و آدمیت ندارند. وزیر نزدیکش آمد و گفت: ای جوانمرد! سلطان روی زمین بر تو گذر کرد . چرا خدمتی نکردی و شرط ادب به جای نیاوردی؟ گفت: سلطان را بگوی توقع خدمت از کسی دار که توقع نعمت از تو دارد و دیگر بدان که ملوک از بهر پاس رعیتند ، نه رعیت از بهر طاعت ملوک.»

*کامران خطیبی

برچسب ها: بسکتبال ، زبان سرخ
پربازدید ها
آخرین اخبار