چشم هایش
وقتی آبی ها از این غریبه رونمایی کردند، ما و خیلی ها با دیده تردید او را تماشا کردیم؛ نشستیم به انتظار تا ببینیم او از تبار ناجیان است یا از آن بنجل هایی که جماعت دلال به خورد این فوتبال می دهند. چشم مان ترسیده بود و با خود می گفتیم مبادا باز هم کاسه ای زیر نیم کاسه باشد و نام این خارجی هم خیلی زود برود در سیاهه ای که سراغ داشتیم اما داستان این یکی فرق می کرد؛ فوتبال بلد بود و کار راه انداز.
از همان روزهای اول چنان برای آبی ها دلبری کرد که دیگر احدی نتوانست برچسب " به درد نخور " به او بزند.
" کوین یامگا " حالا برای فوتبال ایران فقط در یک آمد و رفت وسط فصل بره کشان دلال ها خلاصه نمی شود؛ او با عملکرد درخشانش در قاب استقلال، جای خودش را در تاریخچه این باشگاه باز کرده است.
رفتارهای درست او در بیرون زمین به موازات زیبایی فوتبال او در مستطیل سبز، سیمایی دوست داشتنی از یک غریبه آشنا را در فوتبال ایران به تصویر کشیده است؛ شبیه یک فنجان قهوه فرانسه داغ وسط برف نباریده تهران.
مدافع راست، وینگر راست، مهاجم و ... او برایشان هر جا که اراده کرده اند بازی کرده و اثرگذار شده، " آچار فرانسه " مربیان برای تعمیرات در جناح راست بوده و به همین علت است که وقتی در آن عصر بدشگون زمستانی، استوک های حامدی فر ، سوی چشمانش را گرفت ، همه نگرانش شدند ، حتی قرمزها، حتی آن مدافعانی که در این سالها یامگا امان شان را بریده و اتوبان چهار بانده پیش رویشان قرار داده بود.
مهره بی جانشین استقلال که در جبهه راست چهار چشمی حواسش به همه چیز بود، حالا برزخی ترین روزهای عمر خود را پشت سر می گذارد و با یک چشم به دنیا می نگرد. هرگز در مخیله کسی نمی گنجید که اینگونه دنیا مقابل چشمش تیره و تار شود.
برخلاف خیلی ها که آمدند و رفتند و تا سالها این فوتبال نگون بخت و بی صاحب را تلکه کردند، یامگا حداقل به اندازه پولی که از ما گرفته ، نقش آفرینی مثبت داشته است و همین مهم سبب می شود تا از ته دل آرزو کنیم سوی آن چشم زخمی برگردد و خاطره آن ضربه از ذهنش پاک شود؛ حیف است که این پسر با یک چشم از سرزمین ما برود.
*حمید ترابپور