محمد محبی و نقش آفرینی در «فرار به سوی پیروزی»
فوتبال
وقتی روی خوش خودش را به پسر بوشهری نشان داد که آن پیراهن آبی را بر تن کرد و به
سرعت برق و باد از پله ها بالا رفت تا به نوک قله رسید. بازی در تیم بزرگ پایتخت برای او ، هم فال بود و هم تماشا.
اینجا
خیلی ها آمدند و جرقه زدند و رفتند اما او برای ماندن و بزرگ شدن آمده بود و خیلی
زود جای خودش را در بین بزرگان باز کرد؛ و روی ویترین رسانه ها.زوج محبی - قایدی قاتل خیلی ها شد . مهدی
می نواخت و محبی می زد و برعکس.
پسرک
زمین های داغ بندر،
رویای
روزهای کودکی اش را بغل کرد و راهی پرمخاطره را پیمود و رسید به جایی که لیاقتش را
داشت.برای یک فوتبالیست ، سمی کشنده تر از
افت کردن ناگهانی نیست و محبی که چشمش از تماشای سرنوشت پسرهای با استعداد اما
تمام شدهترسیده بود ، روی یک خط مستقیم پیش رفت و شد بهترین خودش.
ترک
اردوی آبی ها و کوچ به آن سوی مرزها، آنقدر برای او ناگهانی اتفاق افتاد که
مجال توضیح دادن به تیفوسی های خشمگین را پیدا نکرد ولی انتخاب او درست بود؛ این
را ما نمی گوییم،
جایگاه
امروز او در تیم ملی می گوید.
حضور
یک " ژنرال " حواس جمع در راس کادر فنی تیم ملی ،عرصه را برای جولان
بیشتر محبی فراهم کرد و همای خوشبختی روی شانه هایش نشست.آوردگاه دوحه همان اتوبانی بود که
پسر بوشهری را به سقف آرزوهایش رساند.
او که
بازی در آن سوی مرزها را پایان کار نمی دانست ، آنقدر تلاش کرد و از حواشی دور
ماند تا مزدش را با پوشیدن آن پیراهن ارزشمند - که چشم یک ملت را به دنبال خود
داشت - گرفت.درخشش در بزنگاه ایران و ژاپن ، خواب
های طلایی او را تعبیر کرد.او حتی اگر در صف فاتحان جام نیز قرار
نگیرد ، در اذهان می ماند؛ برای آن فرار و آن شلیک بی نقص به قلب " سامورایی
ها. " توسل برای او در آن روز بزرگ ، کاری
کرد کارستان .او بعد از مصاف با ژاپن گفت: " وقتی با تمام امید به حضرت عباس(ع) متوسل شوید ، معجزه را به چشم میبینید
و ناامیدتان نمیکند".
محمد
محبی اکنون در حوالی 26 سالگی برای آینده نقشه می
کشد؛ از او حالا حالاها خواهید شنید.
*حمید ترابپور