دو قرن سکوت
همیشه می گوییم یادش بخیر، چقدر زود گذشت اما این بار...
دوسال از زمامداری تازه به دوران رسیده های بسکتبال ، نه فقط برای ما بلکه برای بسیاری از پیشکسوتان ، عاشقان و دلباختگان این رشته ورزشی ، به مثابه دو قرن سپری شد.
توصیف ماسه ای که خیلی مُفت از ساعت شنی بسکتبال ما فرار کرده ، آن قدر ملالت بار بوده که ذکر مصیبتش فقط قلب ها را مالامال حسرت کند؛ هرچند دراین موسم، خیلی از منفعت طلبان با مُهر سکوت، لبهایشان را آراستند اما انگاری بر همان ها هم فاش شده که ...
بدون تردید علت العلل دومینوی ناکامی های بسکتبال -که تمامی هم ندارد- خصومت های شخصی ، خود بزرگ بینی ، عدم پاسخگویی و متملق پروری بوده که گستردگی ابعاد آن هر روز تن نحیف این رشته ورزشی را رنجورتر از گذشته کرده است.
برحسب وظیفه ، خدمت خوانندگان محترم کیهان ورزشی و جامعه محترم بسکتبال عرض می کنیم که برای بار چندم و علیرغم ارائه معرفی نامه ، بارگزاری مدارک و ثبت نام در سایت فدراسیون جهانی (فیبا) ، مسئولین فدراسیون ایران با شامورتی بازی و ادامه همان روند خودکامگی نسبت به صدور« آی دی کارت» قدیمی ترین و معتبرترین رسانه ورزشی کشورمان برای مصاف تیم ملی ایران با قطر در نخستین دیدار پنجره اول کاپ آسیا 2025 سر باز زده تا برگ زرین دیگری در بیلان کاری شان به ثبت برسانند !
باید متذکر شویم که «دیکتاتور» الزاما یک مفهوم سیاسی [صرف] نیست، بلکه یک ویژگی و صفت شخصیتی است.اگر دیدیم که برای همه سوالات جواب داریم و در باره هرچیز اظهار نظر و حکم صادر می کنیم،معذرت خواهی برای ما بسیار دشوار است،تمایل شدید به تقسیم بندی های دو گانه داریم و افراد و پدیده ها را به صورت «بامن» ،«علیه من» تقسیم می کنیم یاهمیشه احساس حق به جانب بودن داریم و عمل نکردن دیگران به خواسته ها و نظراتمان را برنمی تابیم، بار معنایی واژگان را تغییر می دهیم، مثلا ضعف را اقتدار تعریف کرده و میل شدید به تحسین از جانب دیگران داریم، به «غیر همپالکی» کاملا بی اعتماد هستیم ، بدانیم که هر چند ممکن است خود را خدمتگزار، دلسوزو فداکار نمایش دهیم اما اصل ماجرا چیز دیگری است .
نمی دانیم مسئولین عالی رتبه ورزش که بعضا دچار مشغولیت های تصنعی و بیهوده هستند و فرصت پرداختن به کارهای اساسی و گوش دادن به حرف های حسابی را ندارند ، اصلا این عریضه را می خوانند یا نه اما فدراسیونی که به انحای جوراجور، قصد خفه کردن صدای منتقد ، پرونده سازی ، شکایت و... را سرلوحه کاری خود قرار داده ، با چنین رویه ای این آتش را به خرمن بالادستی هایش هم می زند .
پی نوشت : روزی به کریم خان زند گفتند، فردی میخواهد شما را ببیند و مدام گریه میکند. کریم خان گفت: "وقتی گریه هایش تمام شد نزد من بیاوریدش". پس از ساعت ها گریه کردن شخص ساکت شد و گفت قربان من کور مادر زاد بودم به زیارت قبر پدر بزرگوار شما رفتم و شفایم را از او گرفتم .کریمخان دستور داد چشم های این فرد را کور کنید! تا برود دوباره شفایش را بگیرد! اطرافیان به شاه گفتند قربان این شفا گرفته پدر شماست. ایشان را به پدرتان ببخشید.وکیل الرعایا گفت: پدر من تا زنده بود در گردنه بید سرخ دزدی میکرد، من نمیدانم قبرش کجاست و من به زور این شمشیر حکمران شدم. پس از اینکه من به شاهی رسیدم عدهای چاپلوس برایش آرامگاه ساختند و آنجا را ابوالوکیل نامیدند. پدر من چگونه می تواند شفا دهنده باشد؟ اگر متملقین میدان پیدا کنند دین و دنیای مان را به تباهی می کشند!
*کامران خطیبی