راز ماندگاری سیروس قایقران
فوتبال ایران در دهه پنجاه در حالی اوج
گرفت که یک نام بزرگ در عرصه باشگاهی در آن خودنمایی می کرد. ملوان از یک شهر کوچک و کم جمعیت در صف باشگاه های بزرگ شاهد هنرنمایی
جوانانی بود که حتی در سطح ملی مطرح شدند و حریفی قدر برای تیم های صاحب نام آن
روزها بودند.
این تیم مطرح و دوست داشتنی چنان ریشه ای
داشت که هنوز هم در سطح اول فوتبال ایران حضور دارد و کماکان محلی برای پرورش و
مطرح شدن بازیکنان نخبه است. بدون شک برای
ماندگاری نام ملوان حضور برخی چهره ها در این تیم تاثیر فراوان دارد. از بهمن صالح نیا گرفته تا غفور جهانی و
نامی همیشه ماندگار به اسم سیروس قایقران...
قایقران به جز توانایی های فنی بالا با
رفتاری مثالزدنی برای همه اهالی فوتبال از هر رنگی دوست داشتنی بود. بازی سطح بالا رفتار جوانمردانه و مردم
داری از سیروس قایقران چهره ای ساخت که سالها بعد از آن حادثه تلخ که او را از
فوتبال ما گرفت هنوز به نام و یاد او مراسم بزرگداشت برگزار می شود و بسیاری از
نامداران فوتبال را به حضور در این مراسم فرا می خواند.
سیروس قصه ما برای اهالی فوتبال در شمال
فقط یک نام نیست. در روزهایی که فوتبال
باشگاهی رونق خاصی نداشت و جز چند باشگاه در تهران و اصفهان اغلب شهرستانی ها در
سطح ملی نماینده ای نداشتند او با هنرنمایی در مرکز میدان چه در تیم استان گیلان و
چه در تیم ملی لیاقت این گروه را فریاد می زد. رفتار و منش سیروس به همراه بازی مردانه اش به گونه ای همه از جمله
ستاره های پایتخت را به تحسین وا می داشت.
هر بار و در هر مراسم سالگرد آنچه از زبان
بزرگان فوتبال و همبازیان او شنیده می شد نشان از مردم داری، معرفت و دست گیری از ضعیفان مرد بی حاشیه
فوتبال ما بود. چنین بود که کمتر به
یاد می آوریم کسی در مقام منتقد از سیروس قایقران در فوتبال ما وجود داشته باشد.
سیروس قایقران از جمله بازیکنانی بود که هر
مربی آرزوی داشتنش را در سر می پروراند. تقریبا می شد باور
کرد که او قادر به بازی در همه پست های فوتبال را دارد. قدرت بازی خوانی و رهبری، هوشمندی از شرایط بازی، توانایی در کار حمله و دفاع و "شوت" های بیاد ماندنی او را به فوتبالیستی شش
دانگ تبدیل کرده بود. فوتبالیستی که به
عنوان یک الگو هنوز هم مدنظر خیلی از بازیکنان جوان شمالی است.
هنر دیگر سیروس قایقران که نباید ساده از
کنارش گذشت قدرت ایجاد ارتباط با جوانترهای فوتبال و حمایت از این گروه بود که این
را در سالهای پایانی حضور در فوتبال باشگاهی حتی در قامت یک مربی شاهد شدیم.
بدون اغراق سفر بی بازگشت سیروس قایقران
یکی از تلخ ترین خبرهای فوتبالی تاریخ ما در این رشته بود که هنوز هم با یادآوری
آن خاطرها مکدر می شود. او رفت اما نام و
یادش نه برای شمالی ها که برای همه اهالی فوتبال ما ماندگار و قابل احترام است.
بهمن اسدی*
زندگینامه سیروس قایقران
زندهیاد سیروس قایقران در اول بهمنماه 1340 در محله کلویر بندر انزلی متولد شد و دارای چهار برادر و دو خواهر
بود. وی از همان ابتدای
کودکی به فوتبال در زمینهای خاکی کلویر روی آورد و به عضویت تیم فوتبال منتخب
آموزشگاهها درآمد. سیروس در سن 16
سالگی در سال 1356
موفق شد بهعنوان یکی از نفرات اصلی در تیمهای نوجوانان و جوانان ملوان استعدادهای
خود را به نمایش بگذارد و با مهارتهای منحصربهفردش ملوان را به رتبه قهرمانی باشگاههای گیلان برساند. او در سالهای 57
تا 63
افتخارات زیادی را برای ملوان و گیلان به ارمغان آورد ازجمله دوگلی که وارد دروازه
پرسپولیس کرد و یا گل زیبایی که وارد دروازه تیم منتخب مازندران کرد.
سیروس قایقران در سال 1363 به تیم ملی دعوت شد و در سال 1366 شادروان دهداری بازوبند پرافتخار کاپیتانی تیم ملی ایران را به
بازوان او بست. در سال 1367 در جام ملتهای آسیا در قطر ، تیم ملی ایران با رهبری سیروس به مقام سومی
دستیافت و در سال ۱۳۶۹ تیم ایران را با گلهای
زیبایش پس از 20
سال به قهرمانی دربازیهای آسیایی پکن رساند. سیروس در آن دوران نهتنها در ایران بلکه
در آسیا و اروپا هم بهعنوان یک بازیکن استثنایی مطرح شد و باوجود
داشتن پیشنهاد از تیمهای آلمانی به الاتحاد قطر پیوست. او در سال 1372 بهعنوان بازیکن و سپس مربی به تیم کشاورز
تهران پیوست و نتایج قابلتوجهی به دست آورد
و سپس به تیم دسته دومی مسعود هرمزگان پیوست و مدتی در آنجا مشغول به
مربیگری شد. در سالهای 1377 و 1376
سیروس بارها تمایل خود را برای بازگشت به ملوان بهعنوان بازیکن یا مربی اعلام کرد.
درگذشت سیروس قایقران
در اوایل سال 1377 وی که برای تعطیلات نوروز همراه خانوادهاش به انزلی رفته بود در بازگشت و درحالیکه همراه فرزند، همسر و برادر همسرش در اتومبیل رنوی خود
عازم تهران بود در حوالی امامزاده هاشم با کامیون خاور تصادف کرد که منجر به فوت
وی و فرزندش شد.
غفور جهانی:اخلاق خوب راز ماندگاری سیروس است
غفور جهانی چهره نام آشنا و فوتبالیست
محبوب بندرانزلی نقشی مهم در افتخارات ملوان دارد. خاطره گل او برای صعود تیم ملی به جام جهانی آرزانتین هنوز هم با
اهالی فوتبال است. بدون تردید صحبت های
یش در خصوص سیروس قایقران همیشه خواندنی است. غفور جهانی در این باره گفت: قبلا هم گفته ام. من با پدر سیروس به
عنوان یک دوستدار جدی فوتبال دوست بودم و بچه محل ما بود. وقتی ما در انزلی بازی میکردیم سیروس همیشه
دور و بر تیم ما بود. کم کم شروع به بازی
کرد و خوش درخشید. زمانی که به جوانان
ملوان آمد، من در تیم بزرگسالان بودم. وقتی هم که سرمربی
تیم استقلال انزلی شدم، سیروس را یکی دو سال به تیمم آوردم و برای من بازی کرد. او استعداد درخشان و خیلی خوبی داشت و شاهد
رشدش بودم. تا توانستم به او
انگیزه میدادم که کارش را ادامه دهد. به پدرش هم میگفتم که سیروس بازیکن خوبی میشود.در نهایت هم چهره ماندگار ملوان شد. سیروس در فوتبال استعداد درخشانی داشت، بسیار مسعد بود و به نظر حتی به آنچه لایقش
بود هم نرسید.
سیروس یکی از ماندگارترین و بیتکرارترین چهره های فوتبال ایران و گیلان
است. در حالی که سال هاست
از فوت او میگذرد ولی هنوز از او یاد میشود و سالگردهایش هر سال باشکوهتر از قبل برگزار میشود که این نشان از منش بزرگ سیروس دارد. مرحوم قایقران واقعا منشی پهلوانانه داشت و
مردم دار بود و یکی از رازهای ماندگاریاش سالها پس از مرگش اخلاق خوب و نوع دوستی او
بود. خیلی از کسانی که در
سالهای اخیر در مراسم سالگرد او شرکت میکنند اصلا او و بازیهایش را ندیدهاند ولی آوازه اخلاقی قایقران باعث میشود هر سال بر سر مزارش حاضر شوند.
زنده یاد قایقران علاوه بر خلق و خو و
اخلاق خوبش در فوتبال در زمینه فنی واقعا یک اعجوبه بود. اطمینان دارم اگر او در نسل امروز فوتبال ما بازی میکرد بدون شک یکی از لژیونرهای موفق ایران
بود. قایقران خیلی زود از
بین ما رفت و نبودش برای فوتبال ما ضربه بد و تلخی بود.
محسن آشوری:سیروس، منش پهلوانی داشت
سالهاست سیروس را از دست داده ایم اما
همچنان یاد و خاطره اش با ماست. بارها خاطرات با او
را تکرار کرده ام و بازهم باید همان خصوصیات اخلاقی اش را بازگو کنم تا نسل جوان
تر با او آشنا شوند.اونه فقط برای من
بلکه برای همه همدورههایش یک خاطره فرامونش نشدنی است. آدمی بود که به دل مینشست. بدون شک محبوبیت سیروس به خاطر خصوصیت انسانی و مرام و منش پهلوانی اش
بود. فوتبالیستهای باکیفیت زیاد بوده اند، اما به نظرم مثل سیروس نبودند. من با او در اردوی تیم ملی هماتاق بودم چون شرایط فرهنگی مان نزدیک بود.
این خاطره شیرین را باز هم تکرار کنم. سیروس همیشه با لهجه شیرینش گیلکی صحبت میکرد و به این کار اصرار داشت. در بازیهای انتخابی جام ملتهای برای بازی با نپال به این کشور سفر
کرده بودیم. خب نپالیها پولشان کمارزش بود و کشور فقیری بودند. سیروس مدام به کارمندان هتل میرسید و به آنها انعام میداد و لبخند میزد. مرحوم دهداری در لابی هتل نشسته بود و ما آماده میشدیم که برای بازی، هتل را ترک کنیم. زمانی که سیروس از درِ ورودی هتل خارج میشد، دربان هتل به او لبخند زد و تا کمر برای او
خم شد! وقتی برگشتیم
پرویزخان به ما گفت رشتیها بیایید اینجا. گفت: سیروس تو فارسی را به زور صحبت میکنی پس چطور اینجا نپالیها اینقدر تحویلت میگیرند و وقتی میخواستی از هتل خارج شوی دربان برای تو تا
کمر خم شد؟! سیروس همان
لحظه گفت کارمندان این هتل برای شمال نپال هستند.
یکبار به او گفتم اگر دوست داشته باشی، میتوانی به پرسپولیس
بیایی. علیآقا علاقه خاصی به بازی تو دارد. سیروس به من گفت نه. من به پرسپولیس نمیآیم، چون یک تیم دو رهبر نمیخواهد. به هر صورت به خاطر حضور من در پرسپولیس، حاضر نشد پرسپولیسی شود در حالی که علی
پروین به طور جدی خواستار حضورش در ترکیب تیم بود.