PDF نسخه کامل مجله
شنبه ۰۳ آذر ۱۴۰۳ - November 23 2024
کد خبر: ۸۵۷۱۷
تاریخ انتشار: ۰۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۱۷:۴۳
تجربه تلخ حضور مربیان خارجی

تراکتور بلاتکلیف و داستان تکراری

تراکتور بلاتکلیف و داستان تکراری

تیم فوتبال تراکتور تبریز پس از 23 بازی در لیگ برتر ایران با 12 برد، 3 تساوی و 8 شکست به جایی رسید که پاکو خمز مربی اسپانیایی خود را از دست داد.تراکتور در ادامه با یک شکست دیگر چنان دچار بحران شد که ضمن رقم خوردن حوادث عجیب مثل حمله طرفداران به اتومبیل حامل بازیکنان عقد قرارداد با مربی جدید خارجی را هم با مشکلات جدی پشت سر می گذارد.ظاهرا تصاویر این برخورد طرفداران با بایکنان برای مربی خارجی مورد نظر ارسال شده تا او برای حضور در تبریز دچار تردید شود. اکنون تیمی که در برخی مواقع خود را مدعی قهرمانی هم می دید به جایی رسیده که آرزو می کند فصل هر چه زودتر تمام شود تا شاید فرصت لازم برای بهبود اوضاع را پیدا کند.در حقیقت تراکتور را نباید یک تیم معمولی فرض کرد. تیمی با سابقه فراوان و در کنار آن حضور تماشاگران پرشور که آرزوی هر تیمی نه تنها در ایران و آسیا بلکه در سطح جهان است نیاز به دقت نظر در عقد قرارداد با مربی دارد. با حضور پاکو خمز و عملکرد ابتدایی اش هواداران امیدوار شدند که گمشده خود را پس از چرخش ده ها مربی یافته اند. گاهی حتی از خمز به عنوان نامزد نشستن روی نیمکت تیم ملی ایران یاد شد اما آن فراز ؛ این فرود را هم داشت تا شاهد خروجش از ایران باشیم.تراکتور که پس از جدایی از بدنه تقریبا دولتی به بخش خصوصی واگذار شده با حرکت و عملکرد سینوسی طرفدارانش را غالبا بلاتکلیف گذاشته است. گاهی در حد یک مدعی جدی و زمانی در سطحی پایین بازی می کند تا پیش بینی درستی از این تیم وجود نداشته باشد. این امر حتی در خصوص تعیین مربی و سبک مورد نظر او کاملا به چشم می آید. تقریبا تیم دوست داشتنی تراکتور در زمان اداره به شکل خصوصی همه سبک های مربیگری را تجربه کرده و هنوز هم در این باره ثبات لازم را ندارد.

*بهمن اسدی

*از گوجا تا خمز

نگاهی به تاریخچه تیم تراکتور یا همان تراکتورسازی ما را با حضور مربیان خارجی قابل توجه مواجه می کند. تیمی که روزگاری با مدیریت حسین فکری به بالاترین سطح فوتبال ایران ورود کرد در دوره ای هم با حضور یک مربی اهل رومانی به نام واسیلی گوجا قطب مهم فوتبال ایران شد. تیمی که در طول حیات خود بازیکنان بسیاری را به تیم ملی معرفی کرد در آن دوره گل سرسبد فوتبال ایران شد. این تیم یک بار هم با یک مربی خارجی برای چند دقیقه هم شده خود را در مقام قهرمانی لیگ برتر دید. این کوتاه ترین قهرمانی لیگ در سطح جهان بود. در سال 1394 تراکتورسازی در دیدار با نفت تهران در حالی با تساوی کارش را به پایان برد که خبر دروغ تساوی سپاهان و سایپا شاگردان تونی الیویرا را به آسمان برد اما خیلی زود مشخص شد که جام به تبریزی ها نمی رسد و...

واسیلی گوجا، ارنست میدوندروپ، تونی الیویرا، ارطغرل ساغلام، جان توشاک، ژرژلیکنز، مصطفی دنیزلی، زوونیمیر سولدو ، قربان بردیف و پاکو خمز به همراه ده ها مربی ایرانی از سال 1349 تاکنون با آماری حدود 50 مربی؛ نشان می دهد که تراکتور ثبات لازم را در کادر فنی نداشته است. در همین سالهای اخیر مربیانی آمدند که حتی یکسال عمرشان طول نکشید. واسیلی گوجا با 7 سال و شش ماه رکورددار مربیگری در تراکتورسازی است که شاید به همین دلیل هم موفقیت ترین مربی همه دوران های این تیم باشد.

*تراکتور همچنان بلاتکلیف

تیم پرطرفداری مثل تراکتور در شرایطی که از موهبت هواداران پرشور بهره می برد شاید به همین دلیل امکان ثابت در کادر فنی ندارد. به عبارتی باید مشکل را در این بخش جستجو و به دنبال راهکاری برای حل آن بود.در تاریخ فوتبال ایران با صدها مربی خارجی خوب و بد هرگز شاهد تعادل لازم نبوده ایم. در ماجرای تیم تراکتور هم ما همین رد پا را شاهدیم. عدم اعتماد به مربی ایرانی آن هم چهره هایی که محبوب تبریزی ها هستند از بدترین اتفاقات ممکن برای تیم دوست داشتنی تبریز است. در فوتبال ما که با حضور برخی مربیان بی کیفیت خارجی میلیاردها پول به هدر رفته این که اصرار داشته باشیم بازهم شاهد این خرج ها آن هم از طرف بخش خصوصی باشیم کمی عجیب است.روزگاری بخش دولتی و مدیران هزینه ساز در تراکتورسازی به جایی رسیدند که در بازار مکاره فعلی فوتبال عطای کار را به لقایش بخشیدند و تیم را رها کردند. این که بخش خصوصی تا کی و تا کجا امکان ادامه این مسیر را داشته باشد سوال مهمی است که علاقه مندان به این تیم باید از خود بپرسند. تراکتور باید تکلیف خود را در این باره روشن و از بلاتکلیفی خارج شود. قطعا بهترین راه برای این تیم دست برداشتن از ولخرجی و اعتماد به نیروها و استعدادهای سرشار بومی است.این که فوتبال یک صنعت فرا منطقه ای است و نباید آن را محدود کرد یک واقعیت است اما برای تیمی مثل تراکتور با این همه سرمایه و نیروی انسانی مستعد دست دراز کردن به سوی خارجی ها و هدر دادن پول حاصلی در بر نخواهد داشت. این همان اتفاقی است که در حال وقوع است.تراکتور با همه امیدی که به یک مربی خوب خارجی مثل پاکو خمز بسته بود طی فصل جاری در همه جدال های رودررو با رقبای سنتی یک بازنده بود تا مشخص شود عنصر اعتماد به نفس و جسارت ورزشی برای قهرمانی را ندارد. این هنری بود که اتفاقا بسیاری از مربیان ایرانی به ویژه در گذشته به این تیم تزریق می کردند. همین امروز هم بسیاری از بزرگان بسیار محترم فوتبالمان از این دیارند و جالب این که یک نیروی نامریی حتی به آنها که شهره به تبریز و آذربایجان هستند اجازه کار نمی دهد.تیمی که به گفته مدیرش همه امکانات و ابزار لازم را در اختیار مربی قرارداده، از بازیکنان خوب بهره می برد. سکوهایی پرشور و مردمی علاقه مند دارد حتما باید در صف اول مدعیان قهرمانی لیگ برتر باشد. آنچه در این باره شاید یک ضعف بزرگ تلقی می شود همانا حضور یک مربی مقتدر و حمایت دوستداران است که باید برای روزهای بهتر این تیم به آن توجه جدی شود. عنصر زمان و صبر هم دو نکته ای است که اگر امروز به آن توجه شود حتی با نتایج نه چندان خوب امروز می توان به فردای موفق نظری جدی داشت. آیا چنین اندیشه ای در دستور کار خواهد بود؟ آیا چنین فرصتی داده خواهد شد؟ نباید شک کرد که شاید در این باره بحث بقای تراکتور هم مطرح باشد.

*تراکتور بعد از خمز

تراکتور بعد از رفتن پاکو خمز باید اندیشه ای نو در سر داشته باشد. با رفتن پاکو و آمدن یک مربی خارجی دیگر تنها شاهد هدر رفتن پول بی زبان خواهیم بود. اگر روزگاری نقدی به چنین پرداخت هایی از جیب مردم مطرح بود امروز باید نگران دلسردی بخش خصوصی باشیم که از جیب خرج می کند. اگر بودجه دولتی تمامی نداشت در بخش خصوصی این پرداخت ها محدود و با بازه زمانی کم میسر است. این روند و این ماجراجویی ها با آوردن مربی نامی گرانقیمت و نتیجه نگرفتن ها سم مهلکی است که دیر یا زود کار دست تراکتور می دهد. این تیم دوست داشتنی نه تنها مورد علاقه تبریزی ها که هواداران بسیاری در کشورمان دارد. باید امیدوار بود که تراکتور شیوه کارسازی را دنبال کند و گام در مسیر موفقیت بگذارد و شکی نیست که روزهای خوب برای این تیم مثل دوران طلایی اش ثمرات بسیاری برای فوتبال ملی ما خواهد داشت. با این امید نظرات چند کارشناس فوتبالمان در این باره را مرور می کنیم.

*اظهار نظرهایی از خمز

پاکو خمز هم بسان اغلب مربیان خارجی حاضر در ایران رفتار و گفتاری متناقض داشت. روزهای اول حضورش فرهنگ تعامل با مشکلات موجود را بروز داد.روزی از آینده بهتر تیمش، سطح بالای لیگ ایران گفت. در دوره ای به عدم توجه به حاشیه ها و تمرکز روی کار خود و تیمش اشاره کرد. زمانی از نامزدی تیمش برای قهرمانی حرف زد. بعد از مدتی به فشارهای فراوان و دست تنها بودن برای مقابله با همه مشکلات پرداخت.روزهایی خود را مقصر اصلی شکست تراکتور معرفی و به بازی بی نظیر تیمش افتخار کرد و اما خیلی زود مشکلات فوتبال ایران را لاینحل معرفی کرد.خمز که در سیزده سال مربیگری 11 تیم عوض کرده به عدم وجود ساز و کار فوتبال حرفه ای اشاره داشت که مشخص نیست با چنین باوری اساسا به چه دلیل به فوتبال ما آمد.همه این امور نشان می دهد که فوتبال ما هنوز هم از همان سوراخی گزیده می شود که زخم های بسیاری از آن برداشته است. این که چه زمانی قرار است چاره ای برای این زخم برداشتن ها بیندیشیم نیز سوال بی جواب فوتبال ماست.خمز در آخرین روزهای حضورش همچنین گفت: من این تیم را نساختم، چیزی که در ایران اتفاق می‌افتد وقفه‌های زیادی در بازی هاست که روی نتایج تأثیرگذار است.سرمربی سابق تیم فوتبال تراکتور در واکنش به سؤالی مبنی اینکه چگونه می‌گوید تیم را او نساخته است، توضیح داد:

در اکثر گزینه‌ها انتخاب نفرات با من نبوده است!

مهدی دینورزاده:درصد بالاتر و مربیان چرخشی!

آنچه امروز فوتبال ما را رنج می دهد حضور افراد فرصت طلب است که تنها به دنبال منافع خود هستند. در فوتبال ما شاهد وجود پول فراوان و غالبا بدون حساب و کتاب هستیم. به همین دلیل افراد سودجو و فرصت طلب به هر شکل ممکن خود را به بدنه فوتبال وصل می کنند. اگر روزی بحث بخش دولتی و رانت و سوء استفاده مدیران دولتی مطرح بود امروز شاهدیم که حتی در بخش خصوصی هم همین منوال رایج شده است.

تعارف نداریم که در فوتبال ما دلالان حرف اول و آخر را می زنند. دلال هم فقط آن کسی نیست که تحت عنوان" ایجنت" مجوز رسمی دارد. گروهی همه مدیران ما چه دولتی و چه خصوصی مدیران باشگاه را دوره کرده اند و تصمیم گیری ها بر عهده آنهاست. برای این عده هم فقط پول مهم است. به همین دلیل ما شاهد نزول کیفیت در ابعاد وسیع هستیم. اصل مهم در این فضا خراب شدن فوتبال است که دل همه ما را آزار می دهد. ظاهرا ما در تراکتور و سپاهان دو مربی خوب آورده ایم. آنها در ابتدای کار امکان دارد هم خوب حرف بزنند و هم خوب عمل کنند اما خیلی زود شاهد حاشیه پیرامون آنها هستیم.دلیل این اتفاق تلخ هم مشخص است. این مربی باید برود و دیگری بیاید که برخی افراد سود ببرند. مگر می شود ما در عملکرد برخی مربی شاهد چرخش 180 درجه ای باشیم؟ به نظرم این کلید حل معماست. این که چرا موقع حضور همه اتفاقات حکایت از یک انتخاب خوب دارد و خیلی زود همه چیز عوض می شود.

سوال من این است. مربی تراکتور بر اساس چه شاخصه ای انتخاب شد؟ چرا شروع خوبی داشت اما ناگهان همه چیز کاملا دگرگون شد. به یکباره یک مربی که زمزمه حضورش در تیم ملی هم مطرح شد ناگهان از باشگاه هم اخراج شد! به نظرم اصرار به استفاده از مربی خارجی دلایل مشخص دارد. هم درصد دریافتی دلالان بالاتر می رود و هم به دلیل ناآشنایی او به فضای موجود به راحتی او را "کله" می کنند و دنبال نفر بعدی می روند.

این ها با مربی مستقل ایرانی کنار نمی آیند چون زیر بار حرف آنها نمی رود. همین جاست که چرخه مربیان خاص ایرانی شکل می گیرد. مربیان چه موفق و چه ناکام همه ساله از این باشگاه به آن باشگاه در حال چرخش هستند و نام ها شناخته شده و کاملا تکراری است!

محمد حسین ضیایی:انتخاب ناآگاهانه مربی و عواقب تلخ

متاسفانه در فوتبال ما انتخاب مربی بر اساس آگاهی نیست. چنین انتخابی هم قطعا عواقب تلخی دارد. حتی اگر یک مربی در جایی موفق بود و نتیجه گرفت دلیلی نمی شود ما او را بدون توجه به شرایط تیم خودمان استخدام کنیم. غالبا ما شاهد انتخاب مربیان خارجی هستیم که حتی از روش های کاری آنها بی اطلاع هستیم. با فشار و توصیه برخی افراد ذینفع در این ماجرا اقدامی انجام می دهیم که سرانجامی خوش برای فوتبالمان ندارد.

اگر ما بتوانیم در موقع انتخاب مربی با شناخت کافی عمل کنم، سبک و روش او مورد نظر کارگروه فنی ما باشد دلیل ندارد با چند شکست او را کنار بگذاریم. چنین فردی بر اساس یک برنامه گروهی به عنوان تصمیم گیرنده در امور فنی به تیم وارد می شود و پیروزی و شکست او به مجموعه تیم ربط پیدا می کند.

متاسفانه امروز در فوتبال ما "ایجنت" ها و تماشاگران تصمیم گیرنده هستند و این امر باعث می شود تا دچار مشکلات فنی فراوان باشیم. اگر این اتفاق در بخش دولتی و به سبب پول مردم و دولت با اغماض مواجه شود تعجب من در این است که بخش خصوصی چرا باید اسیر چنین اتفاقی شود. نتیجه می گیریم که انتخاب اساسا آگاهانه نبوده و یا دست هایی در کار بوده اند که منافعشان به این شکل تامین می شد. آنها هم خیلی دور از تیم نیستند. اغلب در ارکان تیم رخنه کرده و به عنوان دلسوز تیشه به ریشه کار می زنند.

من به دلیل سابقه ای که در تیم تراکتور دارم بازی های این تیم را پیگیری می کنم. به نظرم از همان روزهای نخست مشخص بود که این تیم مشکلات فراوان دارد. مشکلاتی که جدای از بحث تدابیر فنی به مجموعه ای که در کنار هم جمع شده بودند ربط داشت. به همین دلیل هم هست که با رفتن پاکو خمز اتفاق خاصی رخ نداد و تیم شکست بدی را متحمل شد. کار کردن در تبریز شرایط خاص خودش را دارد. شور و شوق تماشاگران شمشیر دو لبه است. اگر مربی نتواند با سکوها ارتباط بگیرد محکوم به شکست است. همین امر پاشنه آشیل تراکتور شده است. افراد فرصت طلب از این فضای پر تنش سوء استفاده می کند و اهداف خود را پیاده می کنند.

به نظرم قبل از این که بخواهیم موضوع مربیگری در این تیم را بررسی کنیم باید به ایجاد فضای عاری از تنش روی سکوها بپردازیم. کادر اداری و تشکیلاتی را ساماندهی کنیم. کارگروه متخصص و متعهد داشته باشیم و پس از تعیین یک مربی منطبق با اهداف و روش های مدنظر از او حمایت کنیم و به او زمان بدهیم. به این شکل فعلی فقط شاهد بهره برداری برخی افراد در کنار تیم خواهیم بود و بس!


برچسب ها: تراکتور ، پاکو خمز