به به تو: زوج من و روماریو را خدا ساخته بود
به به تو: سباستیائو لازارونی تصمیم گرفت که بازیکنان خط حمله را جفتی کنار هم قرار دهد. به به تو و روماریو با هم و کارکا و مولر هم کنار یکدیگر. من و روماریو در کنار هم عالی بودیم ولی کل مسابقات مقدماتی را در کنار کارکا یا مولر حضور داشتم و گلزن برتر تیم بودم. رو به اوج بودم اما روماریو در حال بهبودی از عمل جراحی قوزک پا بود. به لازارونی گفتم، به دلیل اینکه همه چیز جفتی تعریف شده است، من هرگز بازی نخواهم کرد ، چرا که روماریو فعلا مصدوم است اما او توجهی نکرد و در بازی دوم در حالی که تنها چند دقیقه تا پایان مسابقه باقی مانده بود، مرا به زمین فرستاد. به او گفتم : "حالا مرا به میدان می فرستی؟ انتظار داری در این چند دقیقه چه کاری انجام دهم؟" با این حال با تمام وجود گام به میدان گذاشتم و هر چه در توان داشتم به کار گرفتم ولی زمان کافی برای انجام هیچ کاری نداشتم. گزینه های اصلی خط حمله خوب کار نکرده بودند. من و روماریو با هم در یک بازی تمرینی 5 گل به ثمر رسانده بودیم و می خواستیم مقابل اسکاتلند از ابتدا وارد میدان شویم. کاملا آماده این موضوع بودم. متاسفانه در برخورد با زی کارلوس که برایم مثل یک برادر کوچکتر بود ، دچار مصدومیت زانو شدم. روماریو به من گفت که "این شانس ماست" ولی راهی وجود نداشت که بتوانم وارد میدان شوم. روماریو بازی کرد اما آماده نبود. سه بخیه روی قوزک پایش داشت و می لنگید. این پایان جام جهانی ما بود. در مرحله یک هشتم نهایی مقابل آرژانتین، روماریو حتی نتوانست روی نیمکت بنشیند. من آقای گل کوپا امریکا 89 بودم ، به عنوان بهترین فوتبالیست سال آمریکای جنوبی انتخاب شدم و در اوج فوتبالم به سر می بردم ولی در ترکیب اصلی برزیل در جام جهانی حضور نداشتم ... محض رضای خدا.
*روماریو از تیم ملی طرد شد. در آستانه دیدار نهایی دور مقدماتی جام جهانی 1994 مقابل اروگوئه و به دلیل بحران آسیب دیدگی، کارلوس آلبرتو پریرا با تو مشورت کرد که آیا او را دعوت کند یا نه ...
روماریو در کل مرحله مقدماتی حضور نداشت. من در کنار مولر و کارکا بازی می کردم. ناگهان همه مصدوم شدند. پریرا با من تماس گرفت و گفت که به دعوت روماریو فکر می کند و پرسید که من به چه چیزی می اندیشم. گفتم او را دعوت کن چرا که درک کاملی نسبت به هم داریم. به لحاظ بدنی و ذهنی کاملا آماده غلبه بر اروگوئه بودیم و روی این موضوع تمرکز داشتیم. با اینکه اروگوئه تیم پر قدرتی بود، ما در اوج قرار داشتیم. آنها بازیکنان فوق العاده ای نظیر انزو فرانچسکولی و روبن سوسا را در اختیار داشتند ولی ما از همان ابتدا تا آخر مسابقه، تیم برتر میدان بودیم.
*از برخورد با لئوناردو زیر دوش پس از اخراج مقابل آمریکا بگو ...
نمی توانم حتی شرح دهم که چقدر می خواستیم آن جام جهانی را به افتخار آیرتون سنا و برای ادای احترام به وی فتح کنیم. برزیل 24 سال بود که قهرمانی را به دست نیاورده بود و می خواستیم مردم خودمان را هم شادمان کنیم. با خانواده هایمان هم کم و بیش صحبت می کردیم ولی کمتر از معمول. به عنوان یک گروه، جدا از همه بودیم و همه روی این موضوع تمرکز کرده بودیم. از نظر من بازی مقابل آمریکا، سخت ترین دیدار بود. ایالات متحده تیم قدرتمندی بود. بازی در چهارم جولای برگزار می شد، روز استقلال. آمریکایی ها با یک حس متفاوت در ورزشگاه حاضر شده بودند. لئوناردو هم تیمی ام بود. وارد رختکن شدم و او زیر دوش بود. نشست و شروع به گریه کرد. به او با بیانی محکم گفتم : "برادر، آرام باش. ما پیروز می شویم و من گل برتری را می زنم. این را به تو می گویم." او مرا در آغوش گرفت و به شدت گریست و گفت : "بسیار متشکرم ، دوست من." برای نیمه دوم وارد زمین شدیم. عجب بازی می کردیم. همه از این عملکرد شگفت زده شده بودیم. با 10 بازیکن بهتر از زمانی که 11 بازیکن داشتیم، کار می کردیم. من گل پیروزی را زدم و وقتی بازی تمام شد، لئوناردو مرا در آغوش گرفت و گفت : "ممنونم. هرگز این کار را فراموش نمی کنم." چه لحظه ای بود.
*ماتئوس دو روز قبل از بازی با هلند به دنیا آمد. دور بودن از او چه احساسی داشت؟
خیلی خیلی دشوار بود. خانواده یعنی همه چیز اما اگر قرار باشد هر کاری برای برزیل انجام دهم تا قهرمان جهان شویم، این کار را خواهم کرد. برای من بازی با برزیل یعنی همه چیز. پیراهن برزیل برایم مثل پوست دوم است. با من کاری کردند که هرگز فراموش نخواهم کرد. یک ساعت و نیم پس از تولد ماتئوس، با اتاق من در هتل تماس گرفتند و پرسیدند که می توانم برای یک مصاحبه به طبقه پایین بروم؟ گفتم مشکلی نیست ولی باید با امریکو (سرپرست نمایندگی برزیل) هماهنگ کنم و او هم بلافاصله گفت که مانعی ندارد. من رفتم . یک تلویزیون آنجا بود. به من گفتند که روی صندلی مقابل آن بنشینم و تلویزیون را روشن کنم. وقتی این کار را انجام دادم، همسر و پسر تازه متولد شده ام را دیدم. خیلی هیجان زده بودم. حالا هم که در این مورد صحبت می کنم هیجان زده ام. می خواستم او را در آغوش بگیرم. این برایم بسیار شگفتی آور بود. دور بودن از آنها بسیار دشوار بود ولی به خودم گفتم که این اتفاق ارزشش را دارد. به همسرم نگاهی انداختم و گفتم : "آرام باش ، چرا که چهارمین عنوان قهرمانی را به خانه خواهیم آورد" و همین طور هم شد.
*برای گلزنی مقابل هلند، بی تابی می کردی، درست است؟
از خداوند خواستم که اجازه دهد به افتخار پسرم، گلزنی کنم. یادم هست که برانکو با سر توپ را جلو انداخت. روماریو در آفساید بود. به آخرین نفر آنها نگاهی انداختم و فهمیدم که در آفساید نیستم. اد دی گوی را دور زدم و توپ را درون دروازه جای دادم. مثل یک رویا بود. شادی پس از گل هم رویایی بود. کاملا ناگهانی رخ داد. من ژست گهواره نوزاد را به خود گرفتم. به سمت راستم نگاه کردم و دیدم که مازینیو هم همین کار را می کند. در سمت چپ هم روماریو مشغول این کار بود. خیلی زیبا بود. با همه عشق و علاقه ام این نمایش را به راه انداختم. گلهای زیادی در دوران فوتبالم به ثمر رساندم – گلهای استثنایی که عناوین بسیاری هم به همراه داشت – اما همه گل ماتئوس را به خاطر دارند (می خندد). همه دنیا در مورد این شادی صحبت می کنند.
*برانکو در آن بازی مارک اوورمارس را به خوبی مهار کرده بود و گل برتری را در انتهای بازی به ثبت رساند. عملکردش را چطور می بینی؟
عالی و بی نظیر. همیشه به او باور داشتم. " سلسائو " در سال 94 فقط 11 بازیکن نداشت. بازیکنان بزرگی هم روی نیمکت داشتیم. رای در مرحله گروهی بازی کرد. ریکاردو روخا در اولین بازی حضور داشت ولی بعد مصدوم شد. بودن او در تیم برای کسب عنوان قهرمانی بسیار مهم بود. در خط دفاعی هم عالی کار کردیم. جورجینیو و لئوناردو بازیکنان بزرگی بودند. کافو و برانکینیو را هم داشتیم. برانکینیو در آستانه حذف از ترکیب قرار داشت ولی همه از او خواستیم که بماند. لیدیو تولدو ، پزشک تیم و موراکی برای ماندنش جنگیدند. خوشبختانه او توانست. اوورمارس بازیکنی بود که همه از او می ترسیدند. نتوانست مقابل برانکینیو کاری انجام دهد. برانکینیو سپس یک ضربه آزاد به دست آورد. دیده بودم در تمرینات چگونه ضربه کاشته می زند. نیرو و دقتش مربوط به دنیای دیگری بود. به شکلی بی نقص به توپ ضربه زد. روماریو از مسیر توپ کنار رفت و نهایتا گل شد. برانکینیو شوت محکمی به سمت او و روبرتو کارلوس زد. او که از آسیب دیدگی رها شده و به خوبی اوورمارس را مهار کرده بود، دست آخر یک گل زیبا هم زد.
*وقتی بازی فینال به پنالتی کشیده شد، چه احساسی داشتی؟
کاملا مطمئن بودم چون ماریو زاگالو را داشتیم. او با اطمینان کامل می گفت که قرار نیست هیچکس این مقام را از شما بگیرد. کاملا به او باور داشتم. ما صحبت های ویژه ای با هم داشتیم. بارها و بارها ضربات پنالتی را تمرین کرده بودیم. پریرا به سراغم آمد و پرسید :"می خواهی یک ضربه بزنی ؟ " و من گفتم : " البته که می خواهم. ضربه اول را هم می خواهم. " مربی گفت که "من مارسیو سانتوس را برای ضربه اول انتخاب کرده ام. " او هیچ ضربه پنالتی را در تمرینات از دست نداده بود. ما تمریناتمان را با تافارل، زتی و گیلمار انجام می دادیم ، سه متخصص که پنالتی های بسیاری را مهار کرده بودند. سانتوس ضربه اول را زد و آن را از دست داد. من به خودم گفتم که ضربه خودم را گل خواهم کرد. در آن موقع متقاعد شده بودم که ضربه آخر را خواهم زد و ما قهرمان خواهیم شد. روبرتو باجو پنالتی اش را گل نکرد و ضربه ای برای من باقی نماند. این غیر قابل توصیف ترین خوشی ممکن بود (می گرید). به یاد آیرتون افتادم. می دانستم که چقدر خوشحال شده است. بسیار راضی بودم که به او ادای احترام کردیم. به یاد دوستان کودکی ام افتادم که همیشه از من حمایت می کردند و می گفتند که زمانی قهرمان جهان خواهم شد. با مادر، پدر و برادرانم صحبت کردم . می دانستم که مردم برزیل چقدر خوشحال هستند و این شادمانی بزرگی را به من می داد.
*در آن رقابتها چقدر به یاد سنا بودی؟
تمام لحظات. آیرتون برای همه ما یک الگو بود. مهم نبود که در کجای دنیا هستیم. یکشنبه ها کاری را که انجام می دادیم متوقف می ساختیم تا او را تماشا کنیم. یک بازی دوستانه در فرانسه داشتیم و من به دلیل آنفلوآنزا حضور نداشتم. سنا بازی را شروع کرد و پرسید من کجا هستم. او گفته بود که در سال 94 چهارمین قهرمانی جهان را به دست خواهد آورد و ما این افتخار را کسب کردیم. از دست دادن او برای ما بسیار ناراحت کننده بود. همه برزیل او را از دست دادند. پیش از مرگ سنا، می خواستیم قهرمان جام جهانی شویم اما پس از آن دیگر هیچ چیزی نمی توانست مانع ما شود. بیش از اندازه می خواستیم نسبت به او ادای احترام کنیم. برای این کار من و روماریو بنر یادبود را در ورزشگاه رز بول در دست گرفتیم. همه می گریستیم و به یاد او بودیم. لحظه خاصی بود. تا ابد ممنون او خواهم بود و خوشحالم که توانستم به وی ادای احترام کنم.
*به به تو و روماریو در میان زوج های ورزشی جهان در چه جایگاهی قرار می گیرند؟
از نظر من، ما بهترین بودیم. هیچ مقایسه ای وجود ندارد. فقط دو زوج خط حمله وجود داشتند که زمان بازی برای تیم ملی، هرگز شکست نخوردند: گارینشا و په له و به به تو و روماریو. وقتی توپ را در اختیار می گرفتم می دانستم که روماریو کجاست. او مهاجم بی نظیری بود. درک متقابل ما از هم طبیعی و از راه دور بود. به نظر من به به تو و روماریو بهترین زوج خط حمله تاریخ فوتبال هستند. این شراکت را خدا خلق کرده است.
*30 سال از کسب آن مقام قهرمانی می گذرد. در این باره چه فکر می کنی؟
بسیار خوشحالم. ما تاریخ سازی کردیم. روزی با نوه ام بازی می کردم. او به من گفت که یک بار فوتبال بازی می کرده و پس از گلزنی، شادی معروف مرا انجام داده است. او هم برای ادای احترام به تولد پسرم، این شادی منحصر به فرد را انجام داده است. آیا بهتر از این هم می شود؟ 30 سال گذشته است ولی هنوز همه آن را به خاطر دارند. جام جهانی مهمترین رویداد ورزش فوتبال در جهان است. من جوان بودم ولی قهرمانی برزیل با په له در جام 70 را به خاطر دارم. بسیار به تیم های 70، 58 و 62 افتخار می کنم. په له بزرگترین فوتبالیست تاریخ است. هیچ بازیکنی در سطح او وجود ندارد. باید از نفراتی مثل په له، گارینشا و زاگالو تمجید کنیم. متاسفانه آنها دیگر با ما نیستند ولی به خود می بالم که همگی برزیلی بودند. به خود می بالم که آیرتون یک برزیلی بود. همانطور که گفتم قهرمانی در آن جام جهانی برای ما بسیار مهم بود و توانستیم به شایستگی از سنا تقدیر کنیم (می گرید). از این بابت هیجان زده و بسیار خوشحالم. حالی وصف ناپذیر دارم.
*سید محمد طاهر شاهین