پس مسئول مربوطه الان کجاست؟ نیست؟
حضور در عرصه های مختلف و کسب افتخار، قطعا دو جنبه مختلف و البته هم زمان را به همراه خواهد داشت. اول اینکه آن افتخار یک ماهیت حقیقی و شخصی دارد و مربوط به کسب کننده آن است. دوم اینکه بُعدی بزرگتر را به همراه خواهد داشت و بحث ملی هم در میان خواهد بود. فرقی هم ندارد ک این موفقیت در چه زمینه ای حاصل شده است؛ خواه علمی و پژوهشی، یا ورزشی، هنری یا هر مورد دیگری باشد، باز هم لذت بخش بوده و به فراخور اهمیت عنوان و دستاورد حاصل، انعکاس و حواشی بیشتری را هم در پی خواهد داشت.
قطعا بازیهای المپیک انتهای آرزوی بسیاری از ورزشکاران در همه کشورهای دنیا محسوب می شود و شاید غیر از برخی رشته های ورزشی نظیر فوتبال، که جام جهانی آن قابل مقایسه با المپیک نیست و از اعتبار بسیار بیشتری برخوردار است، مابقی ورزش ها تمام هم و غم خود را می گذارند تا پس از چهار سال تلاش، ثمره اش را با کسب مدالی هر چه خوشرنگ تر ببیند و ورزشکاران آنها حداقل برای چند روزی به آرامش درونی برسند.
حال این کسب مدال هر چه در سنین پایین تر رخ دهد، طعمی دو چندان خواهد داشت که البته بار مسئولیت را هم سنگین تر می کند. چرا؟ اول به این دلیل که قاعدتا می توان مسیری طولانی مدت را پیش روی آن ورزشکار ترسیم کرد که پس از فتح قله های المپیک در روزگار نوجوانی یا جوانی، بتواند سالهای سال و در المپیک های متوالی، افتخار به دست آمده را تکرار کرده و با دستی پر به کشور بازگردد. پس نیاز به یک برنامه ریزی مدون در این زمینه وجود دارد که بزرگترین آفت ممکن، خوابیدن در باد غرور همان مدال به دست آمده است. اتفاقی که برای ورزشکاران متعددی در سرتاسر دنیا رخ داده است. اما نکته دوم که به نوعی به همان آفت هم مرتبط می شود، اینکه این برنامه ریزی نباید صرفا ورزشی باشد. آن نوجوان باید بداند که چگونه از حواشی احتمالی دوری کند. سراغ هیچ ماجرایی خارج از حیطه ورزش مربوطه نرود و وارد بگومگوها و بحث های بی فایده نشود که نه تنها انرژی خود را بیهوده هدر خواهد داد، بلکه وارد مسیر انحرافی نیز خواهد شد، مسیری که ته آن بهبود شرایط و رسیدن به قله های مهمتر و حتی کسب عناوین قبلی و تکرار آنها هم نخواهد بود.
چند روزی هست که علی رغم ناکامی در روزهای نخست بازیهای المپیک، شادی کسب 12 مدال از (تنها) دو رشته ورزشی کام ملت را شیرین کرده است. برخی از این مدال ها حتی با تاریخ سازی همراه بوده است که از جمله می توان به مدال برنز مبینا نعمت زاده در تکواندو اشاره کرد. بانوی 19 ساله ایرانی، دومین مدال تاریخ بانوان ایران را در بازیهای المپیک 2024 در رشته تکواندو به دست آورد و این نشان می دهد که با برنامه ریزی صحیح و البته همت خود وی، می توان امیدوار به دو یا حتی سه المپیک بعدی هم بود. اما یک حاشیه، شیرینی این مدال آوری را کمرنگ می کند.
در مصاحبه پایان رقابت برای کسب عنوان سومی در المپیک، از نعمت زاده سوال می شود که چه صحبتی با مسئولان دارد. او هم سرشار از هیجان و احتمالا کمی هم خسته، می گوید که دانشگاهی در تهران از او برای ادامه تحصیل حمایت کند چرا که علی رغم اینکه درسش خوب است، فرصت مطالعه نداشته و صرفا در اردوهای ورزشی حاضر بوده است. سوال بعدی در مورد رشته مورد علاقه اوست که نعمت زاده هم از پزشکی یاد می کند.
روسای دانشگاه های تهران، شهید بهشتی و الزهرا اعلام آمادگی می کنند که طبق قوانین مصوب کشور، او را بپذیرند و رئیس سازمان ملی سنجش هم عنوان می کند که مطابق قانون، ادامه تحصیل قهرمانان آسیایی، جهانی و المپیکی در رشته تربیت بدنی، پس از درخواست متقاضی و بررسی مدارک، امکان پذیر است. اما سر و صدا و حواشی از آنجا آغاز شد که عده ای رشته تحصیلی وی را پزشکی دانشگاه تهران اعلام کردند، گو اینکه رئیس دانشگاه علوم پزشکی تهران این موضوع را تکذیب کرد.
انواع و اقسام برداشت ها و صحبت ها در این زمینه مطرح شد تا اینکه شهربانو منصوریان ورزشکار رشته ساندا که از قضا مدال های متعددی در این ورزش در عرصه های مختلف کسب کرده است، به شوخی اعلام کرد که من هم می خواهم در رشته دندانپزشکی ادامه تحصیل دهم. نعمت زاده هم در برنامه ای در حضور مربی تیم ملی و ناهید کیانی بیان کرد ورزشکاری که ورزشش در حد المپیک نیست و این موضوع به وی مربوط نمی شود، نباید در این مورد حرف بزند. منصوریان هم دوباره اعلام کرد که فعلا بچه ای و...!!
شاید اگر این بحث ها ادامه پیدا کند، یکی بگوید که نه، من دیگر بزرگ شده ام و دیگری هم بگوید اگر راست می گویی بیا با هم مبارزه کنیم و ...!
کجای این تقابل قرار است نتیجه ای ارزشمند داشته باشد؟ کدام یک از طرفین می توانند از این وضعیت کلاهی برای خودشان بسازند؟ غیر از اینکه خود را نقل محافل می کنند و جامعه ورزش را بی دلیل، به جان هم می اندازند. خانم منصوریان! طبق قانون ادامه تحصیل خانم نعمت زاده در رشته پزشکی ممکن نیست. پس ای کاش اجازه می دادید که فرض محال این شایعه به واقعیت تبدیل شود و بعد آن سخنان را مطرح می کردید. خانم نعمت زاده! عدم حضور یک رشته ورزشی در المپیک چندان به اهمیت یا ارزش آن رشته مرتبط نیست و استفاده از این ادبیات که فلان رشته در حد المپیک نیست، نمی تواند تعبیر درستی باشد. گو اینکه خود تکواندو هم از سال 2000 رسما وارد بازیهای المپیک شد و قدمت رشته ورزشی ووشو خیلی بیشتر از تکواندوست (بدون مقایسه اینکه کدام یک بهتر است). اکنون رشته های ورزشی متعددی در المپیک حضور ندارند که شاید حتی طرفداران بسیاری هم داشته باشند. نکته عجیب اینکه همین ورزشکاران دارای روانشاسان شخصی هستند. یا آن متخصصین در این زمینه ها و عدم درگیر شدن با مسائل کم اهمیت توصیه ای نداشته اند یا خود ورزشکاران اهمیتی به این توصیه ها نمی دهند!
آنچه رخ می دهد یک سرمایه سوزی بی دلیل است. یک به جان هم افتادن درونی. گویی به جای اینکه هم افزایی داشته باشیم، دوست داریم تیشه به ریشه هایمان بزنیم و همان افتخارات به دست آمده را هم از بین ببریم. نعمت زاده ها را از این رخدادها دور کنیم که دور نیست در عالم جوانی سرخورده و نا امید شود و منصوریان ها را به آرامش دعوت کنیم تا موتور قهرمانی و قهرمان پروری این ورزشکاران با شتاب و قدرت بیشتری به کار خود ادامه دهد.
الان مسئول مربوطه کجاست؟ رئیس فدراسیون یا هر فرد دیگری که می بایست این قائله را سریعتر به پایان برساند، چرا از دو طرف نمی خواهد که خویشتن داری کنند؟ که هدفی جز کسب موفقیت خود و سربلندی کشور نداشته باشند؟ آخر با وجود این همه مشکلات ریز و درشت و دندان های تیز کرده دشمنان قسم خورده کشور، چرا باید خود زنی کنیم و به همین راحتی موفقیت هایمان را کم رنگ جلوه دهیم؟ پس لطفا با اعلام هر چه سریعتر نتیجه درخواست ادامه تحصیل نعمت زاده – که قاعدتا می بایست در رشته تربیت بدنی یا موارد مرتبط با آن باشد – آب رفته را به جوی بازگردانید و با دعوت از هر دو ورزشکار افتخارآفرین، ضمن جلوگیری از تداوم این راه اشتباه که هر دو در حال پیمودن آن هستند – شبیه به آنچه در خصوص حواله های خودرو در میان فوتبالیست ها و سایر رشته های ورزشی رخ داد – و گوشزد کردن نکات ضروری، به هر دو اطمینان دهید که قهرمانان این مرز و بوم همه ارزشمند و مهم هستند. رشته ورزشی مهم نیست، بالا رفتن پرچم این کشور مهم است که با حضور این مدال آوران همیشه تداوم خواهد داشت. ان شاء ا...
*سید محمد طاهر شاهین