احساس افتخار
کارکرد(Function) ورزش - به ویژه در عرصه قهرمانی - افتخارآفرینی
و افزایش احساس و ارتقای غرور ملی و شاد کردن دل مردم است. این یکی از کارکردهای
مسلم و بی تردید این حوزه است که درباره آن تفاهم مشترک و فهم جهانی وجود دارد و
در آن کوچکترین بحث وتردیدی نیست. لذا همیشه
و در تمام دنیا سعی شده و می شود که از این قابلیت ورزش در جهت اهداف مثبت ملی
استفاده و برای آن برنامه ریزی شود. خوشبختانه ورزش در کشور ما نیز چنین کارکردی
دارد و قهرمانان و ورزشکاران ایرانی به کرات و بارها با درخشش و افتخارآفرینی خود
باعث شادی دل ملت و ارتقای غرور ملی و انسجام و همبستگی شده اند. افتخارآفرینی در
المپیک و پارالمپیک پاریس - که چندی پیش به پایان رسید - آخرین نمونه و تازه ترین
مثال برای اثبات این حرف است ، موفقیت هایی
که با شادی وقدرشناسی مردم ورزشدوست و قدرشناس ایران توام و هفته پیش در ملاقاتی
رویاروی با تشکر رهبر انقلاب نیز همراه شد.با این
همه آنچه که درباره آن بسیاری از اهل فن و صاحبنظران اتفاق نظر دارند ، این است که
ماهنوز نتوانسته ایم آنطور که بایسته و شایسته است، از ظرفیت ها و کارکردهای ورزش
به نفع اهداف ملی بهره برده و در جهت پیشبرد
برنامه ها و اهداف اجتماعی به درستی استفاده کنیم. به زبان ساده تر، روان تر
والبته صریح تر، امر وابزار مهم و کارسازی به نام ورزش در حال حاضر کمتر در خدمت
منافع ملی و مصالح خود ورزش و پاسخگویی به توقعات مردمی و اجتماعی بوده و با کمال
تاسف و خیلی از جاها بیشتر در خدمت افراد و باندهایی قرار گرفته که به قصد منفعت جویی و فرصت طلبی به لطائف الحیل و سفارش
این و آن به عرصه ورزش رخنه کرده اند. این
است که در یک سنجش علمی وارزیابی واقع گرایانه
، این نتیجه حاصل می شود که عایدی و محصول ورزش و همچنین جایگاهی که در سطح قاره ای
وجهانی در آن قرار گرفته ، خیلی پایین تر از توان و ظرفیتی است که بالقوه از حیث
سرمایه انسانی ومادی در اختیار دارد. در واقع
ورزش ما به " کف" توانایی های خود اکتفا کرده( وبه تعبیر درست تر
قانعش کرده اند) و با این روندی که سالهاست در پیش گرفته ، درآینده هم به چیزی بیشتر
وبالاتر از اینکه حالا در آن قرار دارد، نخواهد رسید . در همین جاست که بحث لزوم
تحول مدیریتی در ورزش کاملا خود را نشان می دهد و از سوی اهالی فن وکارشناسان به
کرات مطرح می شود. چون نیک بنگریم و ارزیابی منصفانه داشته باشیم ، آنچه به عنوان
افتخار و موفقیت در ورزش ایران چهره می بندد و باعث شادی مردم می شود و احساس
افتخار خلق می کند ، نه عمدتا حاصل کار برنامه ریزی شده ، بلکه بیشتر نتیجه
استعداد و انگیزه و هنر و غیرت جوان ورزشکار ایرانی است که البته نقش مربیان
زحمتکش و حمایت مدیران دلسوز در خلق آن را نمی توان انکار کرد . به دیگر سخن ، در
مجموعه ورزش بسیاری از اجزاء و عناصر کار خود را به درستی انجام می دهند و به وظیفه خود در حد توان و به بهترین وجه عمل
می کنند اما جای عامل بسیار مهم و تاثیرگذار و راهبرنده " مدیریت" خالی
است! راستی آن است که مدیریت ورزش علی رغم تلاش های زیاد و کارهای مثبتی که در
دوره های مختلف انجام داده ، آنطور که در شان ورزش ایران و متناسب با قابلیت های
آن و در مسیر برآوردن توقعات و انتظارات دوستداران باشد،عمل نکرده است و همانطور که
بالاتر هم گفته شد به کم و" کف" قانع شده و ظاهرا دغدغه و تکاپویی هم
برای اینکه نگاه وبینش خود را تغییر دهد و روش های نو وشیوه های بدیع و رهگشا را به کار ببرد و ورزش را متحول کرده و
درمسیر پیشرفت آن سرعت بخشد و خلاصه کلام اینکه از کارکردهای متنوع مثبت ورزش بیشترین
استفاده را ببرد، ندارد. با این توضیحات که منطبق بر واقعیات غیرقابل انکار است و
تقریبا اهالی ورزش بر آن وفاق دارند و برای اینکه ورزش بیش از این در خدمت مردم
واحساس افتخار و امید ونشاط و... قرار بگیرد و کارکردهای مثبت و تاثیرات سازنده را
برجامعه بگذارد، برای اینکه کفران نعمت نکرده باشیم و از ابزار ورزش استفاده بهینه
ببریم، برای اینکه قدر نعمت بدانیم و سرمایه های انسانی غنی و ثروت های مادی سرشار
را نسوزانیم و هدر ندهیم، برای اینکه بتوانیم با قدرت وصلابت در میادین جهانی
والمپیکی از " تحریف حقیقت ملت ایران" جلوگیری کنیم وبا حضور پرصلابت فنی
وفرهنگی با درخشش نمایان ورزشکاران مستعد وبرومند خود بر" هویت اسلامی وایرانی"
تاکید کنیم و برای اینکه از ورزش هم به سهم خود در تحقق شعارها و آرمان های ملی و
اعتقادی خود استفاده کنیم و " ایران قوی، ورزش قوی" داشته باشیم و
بالاخره برای اینکه ورزش را از دست عناصر ورزش ناشناس رخنه کرده و بی انگیزه و
فرصت طلب و منفعت جو نجات دهیم ، باید به معنای واقعی تحول ایجاد کرد که با این
روند و تفکر کسل و کم انگیزه و به " کف" قانع و این روش های نخ نما و بی
دردسر- که البته ده ها دردسر ایجاد و در بعضی از موارد با آبرو و حیثیت ورزش ایران
در مجامع جهانی بازی کرده وآخرینش وضعیت
ورزشگاه هاست - به جایی نخواهیم رسید ، سهل است که عقب تر هم خواهیم نشست. برای ایجاد
تحول واقعی - و نه شکلی و فرمالیته - و اصلاح واقعی – و نه شعاری وادایی - اولین
گام اصلاح کاروبار مدیریتی ورزش وتصحیح بینش و روش حاکم برآن است. ورزش مثل هرجای
دیگر به مدیرانی احتیاج دارد که برای کار وخدمت به ورزش و اهالی آن حریص ومشتاق
هستند ، خود را نوکر و خدمتگزار مردم می دانند و شاد کردن و نشاندن لبخند بر چهره
های آنها بالاترین آرزو و هدف شان از قبول مسئولیت است. خوشبختانه الان هم از این
نوع مدیران ، بی بهره نیستیم . موفقیت های ورزش و شادی مردم و احساس افتخار ،
درحوزه کاری این تیپ از مدیران رخ می دهد اما واقعیت غیرقابل انکار و ناخوشایند این
است که ورزش ما از این نوع مدیران ، کم یا بسیار کم بهره می برد و برای ایجاد تحول
وقرار دادن ورزش مستعد ایران در ریل پیشرفت و قویتر شدن و ارتقای جایگاه قاره ای و
جهانی آن، باید در این باره( که ما از آن به اصلاح مکانیزم جذب و دفع در ورزش تعبیر
می کنیم) و ایجاد تحول در ساز وکارمدیریتی، فکر بکر و اقدامی سازنده و جهادی کرد...
* سیدمحمدسعید مدنی