سرگیجه در استقلال!

کیهان ورزشی-
اگر همین امروز بخشی از هواداران استقلال قید طرفداری از این تیم را بزنند و کلا فوتبال را ببوسند و بگذارند کنار، باید به آنها حق داد. اینها نه امروز بلکه سالهاست چنین بحرانهای عجیبی را به چشم دیده و همچنان پای تیم خود ایستادهاند، اما اغلب اوقات این عشق و علاقه بازتابی درست از سوی مسئولان و آنهایی که باید حرمت نگه دارند و این وفاداری را ارج بنهند، نداشته است.
داستان استقلال با این بحرانها گره خورده است وشاید اگر غیر از این باشد، باید متعجب شد.
نکونام که رفت و موسیمانه که آمد، این امید برای هواداران استقلال ایجاد شد که تیم شان از گرداب خارج شده و به ساحل آرامش برسد ولی حالا که موسیمانه هم رفته است و نیمکت رهبری آبی پوشان در بلاتکلیفترین حالت ممکن به سر میبرد، باید سرنخ مشکلات را جای دیگری جستوجو کرد، جایی ورای محدوده فنی استقلال. جایی که کار ندارد سرمربی چه کسی باشد، ایرانی یا خارجی. میخواهد بزند و قلع و قمع کند. جایی که همواره تاکید کردهایم نگاه درستی به مقوله فوتبال و اثرات مثبت و منفی آن بر جامعه ندارد. اتاق فکری که فکری برای فوتبال ندارد! تیمهای محبوب آن را تنها ابزاری برای شهرت و ... میبیند و دست آخرهمین میشود که میبینیم و میبینید. نکونام میرود، موسیمانه میرود، قبل از آنها هم خیلیها آمدند و رفتند و به جز یک گزینه یعنی فرهاد مجیدی که از دست این جماعت قسر در رفت، هر کسی که آمد، با مهر شکست بر پیشانی جدا شد. حالا هم باید منتظر ماند و دید قربانی بعدی این "هیولا " چه کسی خواهد بود. تا زمانی که نگاه درستی به این باشگاه نشود و مدیریتی اصولی بر آن حاکم نباشد، داستان همین است. استقلال بیش از آنکه به توانمندیهای یک سرمربی نیاز داشته باشد، به مدیرانی احتیاج دارد که در وهله نخست جایگاه مردمی آن را درک کنند و سپس با تکیه بر این اصل که فوتبال از طریق همین استقلال و پرسپولیس میتواند به جامعه شور و نشاط ببخشد، همه توان خود را بگذارند. چنین مدیریتی که البته حکم کیمیا را دارد، به راحتی آب خوردن سرش کلاه نمیرود و خودش هم سر مردم کلاه نمیگذارد. چنین مدیریتی برای انتخابهای خود گوش به حرف فلان مقام غیر ورزشی و بهمان نماینده مجلس و عنصر مخرب و وابسته به جریانات دلالی نمیدهد و برای رضایت خدا و در مسیر خوشحال کردن مردم گام برمی دارد. این مدیریت حتی اگر در کوتاه مدت موفق نشود، بدون شک بستر صداقت را برای کار و موفق شدن فراهم میکند.
زیر پوستِ یک بلوا
اتفاقاتی که در حاشیه دیدار دو تیم پرسپولیس و تراکتور روی سکوهای ورزشگاه آزادی شاهد بودیم، نشان داد که مدیران ورزش ایران چقدر در رسیدن به اهداف خود موفق بودهاند. اهداف آنها چیست؟ همین که میبینید: به جان هم انداختن تماشاگران و لگدمال کردن فرهنگ! این وسط دکانهایی هم طی سالهای اخیر باز شده تا عدهای را از بیکاری دربیاورد و پولی را به سفره شان روانه کند. دکانهایی که از اسم شان مشخص است باید هواداران فوتبال را سازماندهی و روی موضوعات فرهنگی شان کار کنند. آنها پای ثابت سفرهای خارجی هستند و عدهای قلچماق هم در کنارشان نشستهاند و با عنوان لیدر باید هواداران را به مسیر درست هدایت کنند! نتیجه این نگاه و این مدیریتهای واداده، همین میشود. نگارنده در خاطر دارد که برخی از همین سفیران فرهنگی (!) در جریان یک سفر خارجی بر سر نفع مالی بیشتر خود چگونه به جان هم افتادند! بزرگترهایشان هم همین هستند، منتها با یک سطح بالاتر و اندکی دک و پز بیشتر. نگاه همان است، اما شکل و قیافه اش فرق دارد. اینها نه برای کار فرهنگی ساخته شدهاند و نه اساسا بلدند کار فرهنگی کنند. مدیریت کلان فوتبال و به ویژه در بخش باشگاهها هم کک شان نمیگزد که روی سکوها چه میشود و چه بلایی سر افراد میآید. اینها فقط به دنبال بردن و جام گرفتن هستند و اخیرا هم برای " شو " اجرا کردن یاد گرفتهاند در بیمارستان حاضر شده و از هواداران آسیب دیده خود که چوب و سنگ خوردهاند، عیادت کنند. عیادت کردن پیشکش، این «شوآف»ها را تمام کنید و به کار اصلی خود بپردازید.
آب و هوای استقلال به این بازیکنان نمیسازد!
گوستاوو بلانکو به محض آنکه از استقلال رفت انگار بال درآورد! او که با گل نزدنهای خود سوهان روح هواداران شده بود، در اولین گام برای تیم جدیدش یعنی فولاد خوزستان دو گل زد و به اصطلاح کار را برای یحیی درآورد. درباره این بازیکن در روزهای حضورش در استقلال همواره نگاهی خاکستری داشتیم. نه او را یک تمام کننده قهار میدانستیم و نه بازیکنی ناکارآمد. تلاش بلانکو در زمین و میزان دوندگی و جنگندگی اش باعث میشد همچنان درباره اش قاطعانه قضاوت نکنیم، اما روی هم رفته او بازیکنی نشان نداد که مشکلات جدی آبیها در خط حمله را حل کند و مسیر جدایی را پیمود ولی نکته مهم و البته قابل تامل، درخشش وی با پیراهن فولاد در همان اولین گام بود. اینکه بگوییم این بازیکن به درد استقلال نمیخورد و متقابلا برای فولاد، ستاره است، شاید منطقی در پس خود نداشته باشد. اینجا باید سراغ یک سرفصل دیگر رفت؛ سرفصلی با این مضمون که چرا آب و هوای استقلال به برخی از بازیکنان نمیسازد؟ اشکال از کجاست که بلانکو و بلانکوها که در این تیم کم تعداد نبودهاند، یا در اوج آمده و افت کرده رفتهاند و یا در اینجا درخششی نداشته و به محض جدایی بال و پر گشودهاند و ... آنهایی که اتفاقات استقلال طی سالیان اخیر را رصد کرده و در مسائل فنی دستی دارند و صاحب نظر هستند، بهتر میتوانند پاسخ این چرایی را بدهند.
عالیشاه، " شاهماهی " قرمزها
هر تیمی که یک امیدعالیشاه داشته باشد، دیگر غمی ندارد. این بازیکن چنان بر کار و بار فنی پرسپولیس اثرگذار بوده که خیال هر مربیای با حضور او راحت است. اوج درخشش وی در دیدار با تراکتور بود؛ جایی که هم دوید، هم جنگید و هم بازیسازی کرد. دو حرکت دیدنی او منجر به دو گل پیروزی بخش قرمزها شد. با در نظر گرفتن سن و سال امید میتوان به این نتیجه رسید که اگر بازیکنی درست زندگی و رفتار کند و در مواجهه با مردم - چه آبی و چه قرمز - از دایره ادب و احترام خارج نشود، سن برایش فقط یک عدد خواهد بود. این بازیکن چنان درخششی داشته که امیر قلعه نویی میگوید شانس دعوت شدن به تیم ملی را دارد. قلعه نویی همین الان با نقد جدی منتقدان به دلیل اتکا به بازیکنان سن و سال دار و دوری از شعارهایش مبنی بر جوانگرایی روبروست. البته او باید بداند که اگر از بازیکنان سن و سال داری، چون عالیشاه دعوت کند، دیگر هیچکس وی را شماتت نمیکند و اتفاقا تحسین هم خواهد شد، زیرا تیم ملی جای بهترین هاست. بهترینهایی که باری از روی دوش آن بردارند، نه آنهایی که هم سن کمتری دارند و هم از برکات حضورشان دروازههای باشگاهی و ملی به لرزه درمی آید و عجیب آنکه همواره پای ثابت اردوهای ملی هم هستند!
حمید ترابپور





