مدیران کوچک در ورزش بزرگ ایران

کیهان ورزشی-
تحصیلکردهها و دکترهای فوتبال کجا هستند؟
آقای رضا وطنخواه، پیشکسوت خوشنام فوتبال ایران درمصاحبهای که همکارمان آقای بهمن اسدی درباره انتخابات فدراسیون فوتبال با ایشان کرده، میگوید:"... ما مربیان ومدرسان با دانش و دانشگاه رفته را کنار گذاشتهایم و انتظار کار علمی و پیشرفت داریم. " و ادامه میدهد:" ممکن نیست با محدود کردن ورود کارشناسان آشنا به علم فوتبال ومیدان دادن به افرادی که حتی مسائل ساده اخلاقی را رعایت نمیکنند، این فوتبال سامان بگیرد. " و بالاخره حرف آخر را هم با طرح بک سوال اساسی میزند و آن اینکه:" تحصیلکردهها و دکترهای ملی پوش ما کجا هستند؟ من به همه آنهایی که دارند تلاش میکنند، احترام میگذارم، اما برای شرایط بهتر فوتبال هرچیزی باید جای خودش باشد. "
بنبست مدیریتی
خوانندگان محترم گواهی میدهند که مضمون و لب کلام پیشکسوت نام آشنای فوتبال ما - که حکایت از تجربه و پختگی ایشان دارد - بارها و بارها از سوی بسیاری از کارشناسان و اهالی اصیل ورزش و فوتبال مطرح شده است. در شماره قبل مجله و در صفحهای که نظرات آقای وطنخواه چاپ شده بود، صحبتهای آقای مهدی مناجاتی - که ایشان نیز یکی از بزرگان وصاحبان کسوت فوتبال ایران به حساب میآید - آمده که گفته بود:" فوتبال در بن بست مدیریتی قرار دارد ... ما در بخش مدیریت فوتبال ضعفهای فراوانی داریم" و...
هیچکس قدمی برنمیدارد
بارها با این قلم ناتوان بر این موضوع تاکید کردهایم که دردهای فوتبال و ریشه و خاستگاه آن و حتی راههای درمان زخمهای کهنه بر همگان روشن است و به کرات از سوی اهالی فن و صاحبان کسوت واستخوان خرد کردههای کاربلد و صاحب تجربه مطرح شده، اما نکته جالب و عجیب و سوال بزرگ و بی پاسخ این است که چرا کسانی که به طور رسمی و قانونی وظیفه دارند و مسئول هستند، در این باره دستی نمیجنبانند وقدمی برنمی دارند.
کریخوانی مدیران!
این تعجب وقتی به تاسف تبدیل میشود که سالها و در دورهها و مقاطع مختلف مدیریتی، عین این حرفها را در باره" درد و درمان"های ورزش از زبان مدیران ارشد و مسئولان اصلاح و ایجاد تحول شنیدهایم. همین چند روز پیش بود که وزیر ورزش در واکنش به اتفاقات غیر اخلاقی و حواشی بسیار تاسف برانگیز بازی پرسپولیس - تراکتور صراحتا اظهار داشت: " هر رویدادی روی سکو رخ میدهد، ریشه در خارج از استادیومها دارد. وقتی مدیران مرز رفتار حرفهای را رعایت نمیکنند و به کری خواندن و تحریک احساسات طرفداران روی میآورند، چنین اتفاقی رخ میدهد. "
میبینید! حتی ایشان هم ریشه مشکلات ورزش را ورای ظواهر و فراتر از آنچه در سکوها رخ میدهد، در آنجایی میبیند که پیشکسوتان و اهل فن آدرس میدهند. یعنی " مدیریت"!
ورزش بزرگ، مدیر بزرگ میخواهد
در اینکه ورزش مستعد و آماده جهش و قویتر شدن ایران درست مدیریت نمیشود و مدیریتی هم سنخ بزرگی و تواناییهای بالقوه، سکان هدایت آن را در خیلی جاها و بخشها در اختیار ندارد، کمترین شک وشبههای نیست و حداقل سال هاست این نشریه در این باره صریحا نوشته و مینویسد. به کرات گفته شده ورزش ایران بزرگ وقدرتمند و تواناست و باید کسانی در جایگاهها ومناصب ریز ودرشت آن قرار بگیرند که روح و افکار بزرگ داشته باشند. اصولا این یک اصل علمی و قانون اجتماعی است که کار بزرگ را باید به دست مردان بزرگ داد، اما افسوس وصد افسوس که این اصل مهم علمی و اجتماعی - که هیچ عقل سلیمی در درستی آن شک ندارد - در ورزش ما خیلی وقتها و مثل خیلی از اصول دیگر رعایت نمیشود و ملاکهای مخرب و ویرانگری مانند باندبازی و همشهری گرایی و قبیله سالاری وقوم وخویش گرایی و... به راحتی بر آن تقدم مییابد و میشود مصداق آن عتاب و خطاب کتاب مجید که میفرماید:" یاایها الذین آمنوا، لم تقولون مالا تفعلون؟ "ای ایمان آورندگان، چرا به چیزی که میگویید، عمل نمیکنید؟ "
نسخه پزشک وقتی شفابخش است که به آن عمل شود
حرف هرچقدر هم خوب و علمی و درست باشد، تا وقتی عملی نشود، هیچ مشکلی را حل نمیکند. نسخه طبیب هرچقدر هم دقیق و شفابخش نوشته شده باشد، تا زمانی که دقیقا به آن عمل نکنیم و دستور پزشک حاذق عینا اجرا نشود وصرفا از قدرت تشخیص و تخصص پزشک و داروهایی که تجویز کرده، تعریف و تمجید کنیم، هیچ بهبودی در حال بیمار صورت نخواهد گرفت. پس درست گفتهاند که " به عمل کار برآید ... "
نچ نچ!
ما - از بزرگ و کوچک و خرد و کلان - با دردها و آفات و زخمهای ورزش و علت و خاستگاه آن آشنا هستیم. در رسانهها مینویسیم و میگوییم و در محافل و جلسات درباره یکایک آنها حرف میزنیم و به تاسف" نچ نچ"! میکنیم، اما میبینیم که اتفاقی در جهت درمان این دردها و زدودن این آفات و برداشتن موانع پیشرفت و بهتر شدن حال و روز ورزش نمیافتد و گویا ارادهای فراتر و بالاتر وجود دارد که تداوم وضع فعلی را بیشتر میپسندد و با منافع و سلایق خود همراهتر تشخیص میدهد.
"مونوپل" در فوتبال!
برای مثال، داد همه از اوضاع فوتبال بلند است. از پیر وجوان و مسئول و غیر مسئول نارضایتی خود را از شرایط و حال و هوای حاکم بر فوتبال اعلام میکنند، اما هیچ مقام و مسئولی حاضر نیست - یا اجازه و جراتش را ندارد یا ... - جهت تغییر این وضعیت و نجات فوتبال کشور از دست باندها و افرادی که به لطایف الحیل آن را در انحصار - و به قول فرنگی ها" متروپل" - خود درآوردهاند، دست به کاری بزند.
قرار نیست غلطها اصلاح شود
این در حالی است که جریانات پدرخوانده وحاکم مدتها و از چند ماه پیش از انتخابات، برای تداوم حاکمیت خود بر فوتبال اقدامات و برنامه ریزیها را شروع کردهاند و برای جذب آرا، با برخی از صاحبان رای وارد گفتوگو و معامله شده و بساط وعده و تطمیع و... را حسابی گستراندهاند ولی هیچ حرکتی از سوی مسئولان ورزشی - یا حتی غیر ورزشی - به چشم نمیآید و از همین جاست که عرض میکنیم علی رغم حرفها و شعارهایی که درباره ضرورت اصلاحات اساسی و واقعی - نه صوری و نمایشی- از سوی همگان، خاصه مسئولان ومدیران ارشد ورزش شنیده میشود، ظاهرا قرار نیست اتفاقی رخ دهد و شاهد تغییری ملموس و اثرگذار در روند و خط سیر غلطی که فوتبال در پیش گرفته، باشیم.
چه کسی به داد اهالی ورزش میرسد؟!
فوتبال را به عنوان مثال - آن هم مثالی ملموس - ذکر کردیم، وگرنه این موضوع، یعنی وجود ارادهای برای حل نشدن وسامان نیافتن امور در خیلی از بخشها وحوزههای ورزش به عنوان یک واقعیت تلخ خود را به رخ میکشد. همین چند شماره پیش بود که در واکنش به بعضی از اعتراضات و دادخواهیهای چندین ساله اهالی فلان رشته ورزشی، روی جلد مجله بزرگترین تیتر را زدیم و سرمقاله نوشتیم که " آیا در این ورزش فریادرسی نیست"! مرکزی وجود ندارد که با حضور کارشناسان و اهالی فن، از یک سو به آسیب شناسی ورزش بپردازد و از سوی دیگر به فریاد اهالی آن و رشتههای مختلف ورزشی برسد که بعضی از آنها سال هاست داد میزنند و به نحوه و روش مدیریت رشته مربوطه اعتراض میکنند و درباره تخلفات مالی - و حتی اخلاقی - هشدار میدهند، اما هیچ مسئول و مقام و کانونی به این اعتراضات مکرر و انتقادات مستمر وقعی نمیگذارد.
تخصصگرایی و سواد مدیریت
سخن را رفته رفته جمع کنیم. یکی از شعارها و وعدههایی که رئیس دولت کنونی از زمان رقابتهای انتخاباتی تا همین امروز مطرح کرده و بعد از تشکیل دولت، اعضای کابینه - از جمله وزیر ورزش - هم به مناسبتهای مختلف بر آن تاکید کردهاند، مسئله" تخصص گرایی" است. یکی از واقعیتهای تلخ ورزش ما - به ویژه طی سالهای اخیر - کمرنگ شدن موضوع تخصص و تجربه و سواد ومدیریت ورزشی بوده، واقعیتی که کمتر کسی که با واقعیات ورزش ایران سروکار دارد، درباره آن به خود شک وتردید راه میدهد.
دلیل اصلی جدی نگرفتن ورزش
البته این معضل، آفتی است که نه فقط در ورزش بلکه در خیلی از عرصهها و حوزههای دیگر هم مصداق دارد وبه طور طبیعی موجب بروز مشکلاتی عدیده برای ملک وملت هم شده، اما حرف ما درباره ورزش است. سال هاست مینویسیم که ورزش در این مملکت جدی گرفته نشده و دلیل اصلی آن هم این است که سکان هدایت و اداره امور را دست " اهلش" نمیدهند و اصول و ملاک هایی، چون تخصص و سواد و تجربه و کاردانی خیلی وقتها در واگذاری مسئولیتها تاثیری ندارند و ...
رجزخوانی "کوچهبازاری" بعضی از مدیرنماها!
همانطور که بارها گفته شده، سلایق شخصی و ارتباطهای خانوادگی و قومیتی و همگراییهای سیاسی و... ملاکهای اصلی و تعیین کننده مدیریتهای ورزش ما بوده و هست. این است که اگر به درستی مسائل را تحلیل کرده و از سطح و ظاهر امور بگذریم و مسائل و معضلات را واکاوی و ریشه یابی کنیم، به همان نتیجهای میرسیم که اکثر قریب به اتفاق کارشناسان میرسند. به همان جایی میرسیم که وزیر محترم ورزش در تحلیل وریشه یابی اتفاقات ناگوار و ناخوشایند بازی دو تیم قدیمی و پرطرفدار پرسپولیس و تراکتور رسیده است. وقتی کار دست مدیران نااهل و غیر حرفهای و کوچک بیفتد که به جای "بزرگی"کردن، عین بچهها و تماشاگران تیفوسی، برای حریفان "کری" و رجزخوانی – آن هم با الفاظ "کوچهبازاری" – میخوانند، نمیتوان از جوان پرشور سکونشین انتظار رفتار حرفهای داشت.
حتی گفتن این حرف تلخ است، اما واقعیتی است که خیلی از اهالی ورزش به آن اذعان دارند. ما طی سالهای اخیر مدیرانی، حتی در سطح وزارت در دولتهای پیشین و همین ورزش داشتهایم که به جای عمل به مسئولیتهای حساس فرهنگی و اجرایی خود، درباره تیمهای مورد علاقه، رفتاری در حد نه طرفدار و سمپات بلکه " بوقچی" داشتهاند که حتی ذکر آن گوینده و نویسنده را اذیت کرده و خاطر خواننده محترم را مکدر میکند.ای کاش این مدیران به اندازه بوقچیهای بی ادعا نسبت به مسئولیت و وظایف خود احساس تعهد میکردند!
"گره کور" ورزش کجاست؟!
در پایان بار دیگر تاکید میکنیم که دردها و راههای درمان ورزش کاملا روشن است و هیچ گره کوری در این باره وجود ندارد. همه از پیر وجوان، کارشناس و مدیر، اهل قلم و صاحب سخن و... دقیقا میدانند دردهای ورزش چیست و راههای درمان آن کدام است، اما چیزی که کسی از آن سر در نمیآورد و خیلی وقت است دلسوزان را کلافه کرده، این است که چرا به این دانستهها عمل نمیشود و سکانداران ورزش نسخه شفابخش را اعمال نمیکنند و در برابر جولان و گرد وخاک کردن غاصبان، منفعل و تسلیم عمل میکنند و کماکان اجازه میدهند سرنوشت ورزش در ابعاد فنی و فرهنگی و اخلاقی و مالی و اجرایی، کماکان در دست نا اهلان و عناصر فاقد تخصص باشد؟!
سید محمدسعید مدنی





