انتقاد واعظ آشتیانی از مدیران استقلال: آوردن «سیدورف» یعنی بستن موتور بنز روی پیکان!
کیهان ورزشی-
امیررضا واعظ آشتیانی مدیرعامل اسبق استقلال، مهمان این هفته کارگروه ورزش حزب مؤتلفه اسلامی بود.
در ابتدای این جلسه، محمدرضا تهرانی، رئیس کارگروه ورزش، طی سخنان کوتاهی با اشاره به سالگرد شهادت ابراهیم رئیسی و همراهان وی، از رئیسجمهور شهید بهعنوان کسی که نزدیکترین دیدگاه را با مقام معظم رهبری در مورد ورزش داشت، یاد کرد و اقدامات او را در این زمینه ستود. وی در همین رابطه خاطرنشان کرد: شهید رئیسی طی دوران خدمت خود سه اقدام مهم را در ورزش به نتیجه رساند؛ معرفی دو چهره تمامورزشی بهعنوان بالاترین مقام وزارت، تسهیل حضور بانوان در ورزشگاهها و نهاییکردن واگذاری دو باشگاه پرسپولیس و استقلال به بخش خصوصی، سه اقدام مهمی بود که در زمان این رئیسجمهور انجام شد.
در ادامه جلسه، برخی از اعضای کارگروه ورزش، نقطهنظرات، دیدگاهها و نقدهای خود را در رابطه با مسائلی، چون اقدامات شائبهانگیز در تیم استقلال، بیسروسامانی در بخشهای مختلف فوتبال، چگونگی اعمال حکمرانی ورزش، اولویتبندیهای ورزش کشور و موارد متعدد دیگر بیان کردند.
امیررضا واعظ آشتیانی در تبیین موارد مطرحشده، و بررسی وضعیت فوتبال و کلیت ورزش گفت: ابتدا جا دارد سالگرد شهادت رئیسجمهور خدمتگزار را تسلیت عرض کنم. زمانی که معاونت وزارت صنعت و معدن را برعهده داشتم، جلسات متعددی با شهید رئیسی داشتیم. آن زمان ایشان معاونت قوه قضائیه را بر عهده داشت و همواره در جلسات با دقت و حوصله، مباحث را پیگیری میکرد.
وی ادامه داد: فوتبال ما دچار تشتت و حاشیههای بسیار است. سرمنشأ این حواشی هم به جایی بازمیگردد که صداقت قربانی مصلحت میشود. وقتی بهجای ممانعت از حضور افراد دارای پرونده در فوتبال، مسیر برای آنان هموار میشود، اعتمادها از بین میرود. این افراد میآیند، کارشان را انجام میدهند و پس از چند سال میروند، بیآنکه پاسخگوی تخلفات و کوتاهیهای خود باشند. یکی میگفت من سالهای طولانی در استقلال سابقه دارم، اما بعداً معلوم شد در طول همین دوران بهاصطلاح طولانیِ خدمت خودش، سوءمدیریت داشته است. خب، چرا باید ورزش و فوتبال را به دست کسانی سپرد که از اصول اولیه مدیریت بیبهرهاند؟ جالب اینکه همین آدمها همیشه خود را طلبکار و ناجی این ورزش میپندارند.
این عضو شورای مرکزی حزب مؤتلفه در قسمت دیگری از صحبتهای خود خاطرنشان کرد: ورزش ما بیمار است. ورزشی که در آن به بخش همگانی توجه نشود، واقعاً بیمار است. همه امکانات را در اختیار ورزش قهرمانی قرار دادهاند و فکر میکنند راه درست همین است؛ در حالیکه رونق اقتصاد ورزش، راه موفقیت در عرصه قهرمانی، و نشاط و سلامت جامعه در گرو توسعه ورزش عمومی است؛ بنابراین در یک کلام میتوان گفت: ورزش همگانی کلید موفقیت در توسعه ورزش کشورهاست. البته باید برای تحقق این امر، استراتژی مناسب وجود داشته باشد؛ استراتژیای که بتوان جوانب آن را با متر و معیار اندازه گرفت. اقدام بدون برنامه و هدف، شبیه گامزدن در تاریکی خواهد بود. به اعتقاد من، ورزش ما در حالحاضر استراتژی و نقشه راه مشخصی ندارد. از اوایل دهه ۹۰ تا امروز چه کاری برای ورزش انجام گرفته؟ هر کسی چند صباحی مصدر کار بوده، وقتی رفته نفر بعدی همان کارها را تکرار کرده است.
آقایان استقلال و پرسپولیس را در اثر فشار فدراسیون جهانی به بخش خصوصی واگذار کردند؛ چون این کار بدون برنامه بود، در نتیجه هر دو تیم با وجود هزینههای زیاد سروسامان نگرفتند، در حالیکه به اعتقاد من، واگذاری آنها باید بهطور موقت انجام میشد تا پس از بهسود رسیدن سهام آنها در بورس، واگذار شوند. همچنین برای انتخاب مدیران باشگاهها، رابطه جایگزین ضابطه شده است، در حالیکه باید افراد را با توجه به کارنامه انتخاب کرد و پس از انتخاب، عملکردشان را مورد سنجش و پایش مداوم قرار داد. آیا این کارها انجام شده یا میشود؟ خیر. در واقع ما بهجای ترسیم نقشه راه و اجرای درست آن، مسیر آزمون و خطا را طی میکنیم. نتیجه این شیوه مدیریت، هدر دادن بیتالمال خواهد بود. مدیران اگر مسئلهیابی نکنند، مجبورند تصمیمات نادرست بگیرند. عدهای از مدیران، راهحلهای درست برای مسائل نادرست ارائه میکنند؛ در حوزه ورزش از این مدیران کم نداریم.
قائممقام اسبق سازمان تربیتبدنی در بخش دیگری از سخنان خود اظهار داشت: عدهای یاد گرفتهاند ناکارآمدیهای خود را آرایش کنند. پاسخ سؤالات را خوب میدهند، اما راهحلی برای رفع مشکلات ندارند. این کارها نوعی عوامفریبی است. این نوع مدیران، وقتی در مسیر گمراهی قرار می گیرند سرعت عمل شان زیاد می شود.
دود عملکرد چنین مدیرانی ابتدا به چشم تشکیلات خودشان میرود. این وضعیت در ارتباط با انتخابات هم حکمفرماست. آقایان افراد را نه بر اساس شایستهسالاری بلکه بر اساس رفاقتها و سفارشها برمیگزینند تا به موقع خود از آنها به نفع خود استفاده کنند.
عدهای صحبت از آوردن مدیر خارجی در ورزش میکنند، در حالیکه تا زیرساختها را اصلاح نکنیم، حضور مدیر خارجی نفعی برای ما نخواهد داشت. «کیروش» را آوردند چون سیستم اداره چنین مدیری را نداشتیم، در نتیجه همین کیروش هر کاری خواست انجام داد و هر طور دوست داشت با مدیران، بازیکنان و باشگاه رفتار کرد و به کسی هم پاسخگو نشد. اخیراً هم صحبت آوردن «سیدورف» به میان آمد. اولاً خود وی از اصل موضوع اظهار بیاطلاعی کرد، ثانیاً به فرض اینکه آمده بود، میخواست با کدام شناخت از فوتبال، باشگاهها، بازیکنان و نوع مدیریت در ایران کار کند؟ مگر میشود روی اتومبیل پیکان موتور بنز سوار کرد؟
واعظ آشتیانی در پایان تأکید کرد: ورزش، بنگاه اقتصادی است. باید کسانی در ارکان آن قرار بگیرند که بتوانند علاوه بر ورزش، در امور مختلف دیگر مهارت داشته باشند. هر بازیکن بزرگی لزوماً مدیر خوبی نخواهد بود. ما این مهم را در کشورهای مختلف تجربه کردهایم. در جهان امروز مدیران ورزشی باید اطلاعات زیادی در زمینههای مختلف داشته باشند. این در حالی است که مدیران ورزشی ما سادهترین کار یعنی حتی مدیریت هزینه را هم بلد نیستند. برخی مدیران هم میخواهند ناکارآمدی خود را زیر نامهای بزرگ پنهان کنند. چرا کسانی که از صنعت به ورزش آمدند موفقتر بودند؟ چون شباهتهای زیادی بین این دو مقوله وجود دارد. عربها پول زیادی در ورزش هزینه کردند اما چون نیروی انسانی کارآمد و استراتژی درست نداشتند، فوتبالشان پیشرفت نکرد. آقایان VAR آوردند اما آیا مشکلات داوری فوتبال حل شد؟ حرف آخر من این است که ورزش در جهان امروز صرفاً تربیت جسم افراد و برگزاری مسابقات نیست، بلکه ورزش با تمام ابعاد جامعه و پارامترهای رایج در آن وابستگی و پیوستگی دارد؛ به همین دلیل باید نگاه ما به این مقوله تغییر پیدا کند تا بتوانیم از این مسئله برای ساختن جامعهای بهتر، سالمتر، شادابتر، بهرهمندتر و تأثیرگذارتر استفاده کنیم.





