تیم فوتبال امید، گوشت قربانی شده است!

کیهان ورزشی-
ماجرای انتخاب سرمربی تیم فوتبال امید به معمایی پیچیده و البته داستانی پر از ابهام تبدیل شده است. گویی این تیم، بار دیگر قربانی بیتدبیری و سهمخواهی در ساختار مدیریتی فوتبال ایران شده است. مدیران فدراسیون که دارای کمترین تخصص در امور فنی هستند، قصد دارند تصمیمی بگیرند که از همین حالا میتوان شکست آن را پیشبینی کرد.
این پیشبینی صرفاً بر پایه گمانهزنی نیست؛ بلکه نگاهی به روند انتخاب سرمربی بهروشنی نشان میدهد که این تصمیم، نه ریشه در منطق فنی دارد و نه منافع ملی را نمایندگی میکند. اگر غیر از این بود، هر مسئولی در فدراسیون بهدنبال تحمیل گزینه موردنظر خود به عنوان سرمربی نمیرفت؛ گزینههایی که بیشتر به دلایل شخصی و غیر فوتبالی مطرح شدهاند تا معیارهای حرفهای.
ماجرا وقتی عجیبتر میشود که میبینیم برخی از نمایندگان مجلس نیز وارد این بازی شدهاند و تلاش میکنند سهمی از این انتخاب داشته باشند؛ نمایندگانی که رابطه دیرینه برخی از مربیان نوظهور با آنها، باعث شده سالها از مسیر رانت و از قراردادهای چرب و نیمکتهای مهم بهرهمند شوند. حالا هم همان مناسبات پشتپرده در حال تکرار است، با این تفاوت که این بار، آینده تیم امید در گروی این زدوبندهاست.
پروسهای که امروز شاهد آن هستیم، محصول تفکراتی است که پیشتر نیز ضربات جبرانناپذیری به پیکر فوتبال ایران وارد کردهاند؛ تفکراتی که نهتنها تمایلی به اصلاح ندارند، بلکه بهوضوح مسیر تخریب را دنبال میکنند. در چنین فضایی، انتظار موفقیت از تیم فوتبال امید، بیش از حد خوشبینانه و حتی سادهلوحانه خواهد بود.
در این شرایط و با در نظر گرفتن تمام موضوعات ذکر شده امیدواریم پیش از فاجعه جدید جایی – نمیدانیم کجا - ارادهای شکل بگیرد و به انتخاب فردی منتج شود که به کابوس چند دههای تیم امید و المپیک پایان دهد.
سکوت سنگین در برابر یک استعفا
چندی پیش، مجید جلالی، مدیر فنی فدراسیون فوتبال، با انجام مصاحبهای صریح و انتقادی، ضمن اشاره به ناکارآمدیهای ساختاری و فقدان اراده برای پیشرفت در فدراسیون، از سمت خود استعفا داد. این استعفا، که باید زنگ خطری برای وضعیت فنی فدراسیون به شمار میآمد، با سکوتی عجیب و معنادار از سوی مسئولان همراه شد؛ سکوتی که البته چندان هم غافلگیرکننده نبود.
سابقه مدیران فعلی فدراسیون نشان داده که در برابر نقدها و استعفاهای معنادار، معمولاً واکنشی از جنس بیتفاوتی دارند. در این مورد نیز، هیچیک از چهرههای ارشد فدراسیون، از جمله مهدی تاج، واکنشی درخور نداشتند. تاج تنها به چند جمله کلی بسنده کرد و نه موضعی شفاف درباره پذیرش استعفا گرفت و نه تلاشی برای بازگشت جلالی نشان داد.
عجیبتر اینکه با وجود کنارهگیری یکی از افراد کلیدی فدراسیون، کمیته فنی همچنان بدون توقف در حال بررسی گزینههای سرمربیگری تیم امید است؛ گویی نه اتفاقی افتاده و نه تغییری لازم است. این در حالیست که جلالی، بهعنوان منتقد صریح برخی از اعضای همین کمیته، بهوضوح با روند فعلی اختلافنظر داشت. حالا که او کنار رفته، افراد دیگر میتوانند بدون مزاحمت، مسیر مورد نظر خود را پیش ببرند.
این سکوت و بیتفاوتی، نهتنها نشانهای از بیاعتنایی به فرایند اصلاح در فوتبال ایران است، بلکه از نوعی طراحی آگاهانه برای حذف صداهای مخالف حکایت دارد. کنار رفتن مجید جلالی، اگرچه از دید برخی یک استعفای ساده بهنظر میرسد، اما در واقع نشانهای هشداردهنده از تعمیق بحران در ساختار مدیریتی فوتبال کشور است.
ماجرای دکوری به نام کمیته فنی در باشگاه استقلال
آن روز که مدیران باشگاه استقلال جمعی از پیشکسوتان را دعوت کردند تا با نظرخواهی از آنان، مقدمات تشکیل «کمیته فنی» را فراهم سازند، در همین صفحه و همین مجله نوشتیم: چشممان آب نمیخورد که نیت خیرخواهانهای پشت این نشست باشد. از نگاه ما، این اقدام بیشتر یک حرکت تاکتیکی برای خاموش کردن صداهای منتقد بود، نه تلاشی واقعی برای بهرهگیری از تجربه پیشکسوتان.
اکنون شواهدی روشن این دیدگاه را تأیید میکند. مهدی پاشازاده، یکی از دعوتشدگان آن نشست، در مصاحبهای گفته است: «دیگر از آقایان خبری نشد و من هم به دعوت دومشان پاسخ ندادم. برای نشست بعدی پیشکسوتان هم نرفتم.»
از سوی دیگر، منصور رشیدی، پیشکسوت باسابقه استقلال که در آن نشست بهعنوان عضو هیأت امنای کمیته پیشکسوتان معرفی شده بود، نیز در مصاحبهای مشابه گفته است:
«رفتیم و انتخاب شدیم، اما دیگر از آقایان خبری نشد و ...»
این دو اظهار نظر، تنها بخشی از واقعیتی تلخ را نشان میدهند: اغلب اقداماتی از این دست، در فوتبال ما صرفاً جنبه نمایشی دارند. حرکتهایی برای خالی نماندن عریضه، نه اصلاح ساختار و استفاده از خرد جمعی.
حالا باید پرسید: اگر باشگاه استقلال واقعاً به کمیته فنی نیاز داشت، آیا زمان فعلی – در آستانه فصل نقل و انتقالات و انتخاب سرمربی جدید – بهترین فرصت برای فعالسازی این کمیته نبود؟
اصلاً اگر قرار باشد بعد از تعیین سرمربی و جذب بازیکنان، تازه سراغ کمیته فنی بروند، دیگر وجود این تشکل چه محلی از اعراب خواهد داشت؟
واقعیت این است که در باشگاه استقلال – و البته بسیاری دیگر از باشگاههای ما – "کمیته فنی" نامی است که تنها هنگام بحران و انتقاد به زبان میآید و پس از آن، به همان سرعتی که شکل گرفته، به فراموشی سپرده میشود.
حمید ترابپور