مناصب ورزش را به آدم های مجهول الهویه و سفارشی نسپارید

کیهان ورزشی-
سرمایه انسانی ورزش
ورزش ایران از سرمایههایی ارزشمند و غنی در ابعاد مختلف برخوردار است که مهمترین آن، سرمایه انسانی، بالاخص جوانان برومند و مستعدی است که در سراسر این سرزمین پهناور و این ملک پرگهر زندگی میکنند و در جنب وجوش هستند. بسیاری از آنها ذاتا و به طور طبیعی و با توجه به جوانی، در کنار سایر علایق و مشغولیتهای خود، به ورزش علاقه مندند و از تواناییهای نهفته و استعداد پنهان برخوردارند. بخشی از آنها به هرشکل (مدرسه، محله و...) راه و مسیر خود را پیدا میکنند و تا ردههای بالای قهرمانی و پوشیدن پیراهن تیم ملی و افتخارآفرینی در سطح جهان پیش میروند ولی بسیاری هم علی رغم استعدادی که دارند، هیچ گاه فرصت شکوفایی آن را پیدا نمیکنند و در حد بازی و تفریحات دورهمی و... به ورزش میپردازند.
یکی از نقصها
فقدان یا عملکرد ضعیف مکانیزم" کشف و پرورش" استعدادها یکی از نقصهای ورزش ماست که مثل سایر کمبودها، مسئولان ارادهای جدی برای برطرف کردن آن ندارند! به صورت "سنتی" همیشه افراد عاشق و دلسوختهای بودهاند که بچههای نوپا و علاقهمند را زیر پر وبال خود میگرفتند و بدون توقع و چشمداشت - و حتی با زدن از سفره زن و فرزند - آنها را در مسیر پیشرفت و بزرگی و شهرت و ملی پوش شدن قرار میدادند.
خادمان بی مزد و منت
اهل ورزش با این حرف ما به خوبی آشنا هستند و میدانند درباره چه کسانی سخن میگوییم. کسانی که در همین شهر تهران گمنام و بی هیاهو و همچنین در گوشه وکنار این آب و خاک عاشقانه به کشف و پرورش استعدادهای جوان - که تقریبا اکثر قریب به اتفاق آنها متعلق به طبقات پایین و اقشار ضعیف و بی بضاعت بودند - میپرداختند و بی مزد ومنت آنها را به دروازههای شهرت و افتخار میرساندند و...
فقدان سیستم کشف و پرورش استعدادها
البته در کنار این که تاکید میکنیم تا همین حالا و در حالی که یک چهارم قرن بیست و یکم هم سپری شده، بزرگترین عامل کشف و پرورش استعدادهای ورزش ایران همین روش" سنتی" و خودجوش ودیرپاست، کارهای پراکنده واقدامات جسته گریختهای از این مدیر و آن مدیر و از این رشته و آن رشته سر میزند، اما این کاری است که فراتر از میل وسلیقه، باید به یک "سیستم" یا " مکانیزم " در ورزش و سازکار مدیریتی آن تبدیل شود و یکسره و بی وقفه در کار کشف استعدادهای جوان در گوشه و کنار این مملکت و سپس معرفی آنها به فدراسیونها و هیاتهای ورزشی باشیم و آنگاه شروع به تربیت و پرورش روحی و فنی آنها کنیم و قس علیهذا.
مدیران، کارهای سخت را دوست ندارند!
جان کلام اینکه این هم یکی از آن کارهای اساسی و معطل مانده ورزش ماست که بارها درباره اش نوشته و به سهم خود ضرورت شان را یادآور شدهایم. کارهای اساسی مثل همین مورد که ذکر شد، محتاج تحمل سختی و برنامه ریزی و صبر و آینده نگری و اینطور چیزهاست. متاسفانه مدیران ورزش در مقاطع و دورههای مختلف نشان دادهاند که زیاد حوصله دردسر و کار سخت و برنامه ریزی ندارند و بیشتر دل در گروی روزمرگی و هیاهوی بازیها و نتایج زودگذر دارند!
کارهای اساسی
در رشتههایی مثل کشتی و در دوسه دهه اخیر والیبال، خوشبختانه به نسبت سایر رشته ها، چون در اغلب موارد سکان دست اهلش بوده، کارها اساسی و مبتنی بر برنامه و آینده نگری صورت میگیرد و بدون شک به این خاطر است که اوضاع روبراه تری دارند و در خیلی از میادین قارهای وجهانی میدرخشند و نتایج خوبی خلق و دل مردم را شاد میکنند.
چو مرد باشد بر کار و بخت باشد یار
ز خاک تیره نماید به خلق زر عیار
دادگاه و زندان برای مجهولالهویههای خلافکار!
خیلیها - از جمله این نشریه - را از دیرباز اعتقاد بر این بوده که اگر در اکثر رشتهها کار اصولی پیش برود، مدیریت مدبرانه و دلسوزانه اعمال شود و به جای به کارگیری چهرههای مجهول و غریبه و سفارشی - که گند کارهای خیلی هایشان به خاطر سوءاستفادههای مالی و اخلاقی دیر یا زود درمی آید و سر از زندان و دادگاه و... در میآورند مثل آنچه در فوتبال اتفاق افتاده و بعضی از نالایقان مجهول الهویهای که عهده دار مسئولیتهای مهم شده و بساط تبانی وبند وبست و... راه انداختهاند، اینک رسوای عام وخاص شدهاند - از نیروهای متخصص و لایق و دلسوز در مسئولیتهای مختلف استفاده شود، میتوانند در یک فرآیند طبیعی، نظیر همین افتخارات را خلق کنند.
مدیریت بایسته و شایسته!
آنچه ورزش ما در خیلی جاها و رشتهها کم دارد، " مدیریت بایسته و شایسته" است، مدیریتی که به جای اینکه به دنبال آینده کاری خود و جهش به مناصب بالاتر و پستهای چرب و نرمتر باشد، در اندیشه ارتقا و جهش ورزش مستعد ایران باشد، مدیریتی که به جای فکر کردن به بهبود وضع مالی و معیشتی و رفاه خود و وابستگان و همشهریان و رفقا، به دنبال بهتر شدن روبروز وضع ورزش باشد. این که میگوییم، نه انشا نویسی است و نه رویابافی بلکه آموزه و عبرت و تجربهای است که عقل و شرع و تاریخ بر آن صحه میگذارد و به درستی اش شهادت میدهد.
مدار هستی بر پایه " اصول"
این قانون، سنتی الهی است که نه در ورزش بلکه درهر عرصهای از زندگی بشر و نه در یک مقطع خاص تاریخی بلکه در هر زمان به کار گرفته شده، نتایج مثبت و میوههای شیرین به بار آورده است. اکثر قریب به اتفاق مشکلات مختلفی که امروز جامعه ما با آن درگیر است و این مردم شریف وصبور را خسته و عصبانی کرده، ریشه در عمل نکردن به " اصولی" دارد که آنکه این دنیا و مافیها را آفریده، پایههای هستی قرار داده است. وقتی این اصول نادیده گرفته میشود و به نادرستی و کارهای "من درآوردی" و اقدامات غیر اصولی رو میآوریم، طبیعی است نتیجه مطلوبی که به نفع همه مردم است، به دست نمیآید و فقط گروه و باندی خاص از این غیراصولی عمل کردن و نادرستی بهره میبرند و همین موجب بی عدالتی و عصبانیت خلق و خشم خالق میشود و...
پیامی که مسئولان نمیشنوند!
جوانان برومند وشایسته والیبال با کسب عنوان قهرمانی جهان از طرف همه جوانان عزیز این مرزوبوم پیام دادند که آنها برای بزرگی و خلق افتخار وارتقای غرور و حس همبستگی ملی هیچ کم وکسری ندارند و این ظرفیت را در سرشت خود دارند. افرادی که نقش مدیر وسکاندار ورزش را بر عهده دارند، بیش از هر کسی مخاطب این پیام هستند. آنها باید با رفتار مدیریتی خود شرایط را برای کشف و پرورش استعدادهای جوانان و هدایت آنها در مسیر صحیح قهرمانی، آماده کنند. این پیام بارها در ورزش ما طنین افکنده، اما متاسفانه مثل خیلی از اینگونه پیامها و حرفهای حسابی و اصولی که گفته و نوشته میشود، تاکنون از سوی مخاطبان اصلی! شنیده نشده است. امیدواریم این بار مسئولان پیام جوانان قهرمان والیبال را بشنوند.
روزهای حساس فوتبال
هنگام نگارش این مطلب از نتیجه بازی ایران - ازبکستان خبر نداشتیم، چون هنوز این دیدار انجام نشده بود. این چند جمله هم فارغ از رقابتهای ذکر شده و جزئیات آن نوشته شده است. البته در صفحات مربوط به اخبار و گزارشهای فوتبال به این مسئله پرداختهایم. در اینجا میخواهیم با توجه به برگزاری رقابتهای جهانی در کمتر از یک سال دیگر، به سهم خود این نکته را یادآور شویم که فوتبال ماهها و روزهای حساسی پیش رو دارد، ایامی که مسئولان و متولیان و مربیان تیم ملی باید از آن بهترین استفادهها را برای ساختن و آماده کردن این تیم ببرند. این کار با شناخت نقاط ضعف و قوت تیم ملی امکان پذیر است. در فرصت در اختیار باید هر امکان و میدانی را مغتنم شمرد و اتلاف وقت نکرد و هیچ حریف و هماوردی را خوار و کوچک نپنداشت، چرا که اهل فن به خوبی میدانند هر مسابقهای درسها و پیامهای خود را دارد.
مسابقات " کافا"
همین مسابقات کافا برخلاف نظر کسانی که تیمهای حاضر را ضعیف و حضور در آن را بیهوده میپندارند، میتواند به سهم خود به شناخت قوتها و ضعفهای تیم ملی کمک کند. این، اما به شرطی است که قصد ما از حضور در این مسابقات و هر تورنمنت دیگری، بهبود وضع تیم ملی و آمادگی هر چه بیشتر آن باشد. در همین مسابقات - که متاسفانه تیم ملی باز هم خوب بازی نکرد - چندین بازیکن جوان فرصت هنرنمایی پیدا کردند، در پستهای خود درخشیدند، گلزنی کردند و... سخن را جمع کنیم.
دغدغه مدیران فوتبال و مربیان تیم ملی
آنچه باید همه هم وغم و دغدغه مربیان تیم ملی و همچنین مدیران فوتبال باشد، تلاش برای حضور هر چه قدرتمندتر و آبرومندتر این تیم در آوردگاه جهانی سال آینده است. افتادن در ورطه حاشیهها و درگیریهای بی حاصل و کسل کننده و پاسخ دادن به این و آن قلم و رسانه و مخالف خوان و بدتر از همه، تصفیه حساب با بازیکنان و لجبازی و... اتفاقات ناخوشایندی است که البته عدهای را طبق معمول به نام و نانی میرساند ولی بدون شک دود آن به چشم تیم ملی - که متعلق به یک ملت است - میرود.
مدیران و مربیان تیم ملی باید در راه تقویت و آمادگی هر چه بیشتر این تیم از همه داشتههای فوتبال ایران استفاده کنند. مدیران نباید به عناصر آویزانی که فقط به دنبال منافع خود هستند، اجازه مداخله دهند. آنها باید مردان مرد و کاربلد را به میدان مشاورت و رایزنی بخوانند و با برپایی اردوهای مناسب و انتخاب حریفان قدرتمند در مسابقات تدارکاتی، شرایط را برای آمادگی و هماهنگی تیم فراهم آورند. مربیان باید با زیر نظر داشتن لیگ، از " بهترین"های فوتبال با هر رنگ و لباس و قیافه و اسمی و در هر سن وسالی دعوت کنند و در نهایت تیمی را بسازند که در میدان بزرگ فوتبال جهان، با نتایج قابل قبول ملت را شاد کند و خار چشم بدخواهان این آب و خاک باشد. ان شاءا...
*سید محمدسعید مدنی