تغییرات راهبردی آموریم برای احیای منچستریونایتد

کیهان ورزشی-
بهخاطر "سیستم من" نمیبازیم
روبن آموریم بار دیگر بر این باور تاکید کرد که تاکتیکهای او دلیل شکستهای اخیر منچستریونایتد نیست. تصمیم او برای پایبندی به آرایش ۳-۴-۳ همچنان با انتقادهای فراوانی روبهرو شده است، بهویژه پس از شروعی ضعیف در این فصل.
اما آموریم بار دیگر اصرار ورزید که این سیستم ربطی به نتایج نامطلوب ندارد. او میگوید: "انتقاد طبیعی است و نمیتوان از نتایج گریخت. البته بارِ فصل گذشته هم بر دوش ماست ولی فصل گذشته برای من اهمیتی ندارد. ما امسال شش بازی انجام دادهایم و سه بار باختهایم. باید به همان بازیهایی نگاه کنیم که باختیم. "
او ادامه داد: "اگر مقابل آرسنال بهخاطر سیستم شکست خوردیم، وظیفه شماست که این نظر را بدهید، اما وقتی به بازی با سیتی نگاه میکنید، آیا نخستین چیزی که به ذهنتان میرسد، سیستم است؟ بهگمانم چنین نیست.
یا در دیدار با برنتفورد، شیوه گل خوردنمان و چگونگی خلق موقعیتهایمان، هیچکدام ربطی به سیستم نداشت. این نظر من است.
من نمیگویم این تیم در سیستم دیگری لزوما بهتر بازی خواهد کرد یا نه. حرف من این است که وقتی بازیهایی را که نبردیم تماشا میکنم، دلیل اصلی، شکست سیستم نیست. این دیدگاه من است و البته دیگران هم میتوانند نظر دیگری داشته باشند. "
اصلاحات تاکتیکی
بر این اساس پنج تغییری که سرمربی در تنگنا قرار گرفته یونایتد میتواند برای بازگرداندن تیم رو به افول خود انجام دهد، مدنظر قرار گرفته است.
پذیرش نیاز به تغییرات
آرایش ۳-۴-۳ روبن آموریم، علت اصلی بحرانهای منچستریونایتد نیست. این باشگاه هنوز از دههها بهرهکشی و سوءمدیریت رهایی نیافته و ترکیب فعلی، در برخی از خطوط قابلقبول و در برخی دیگر فاجعهبار، تنها در میانه مسیر بازسازی است. با این حال، ضعفهای ساختاری در دل این سیستم نهفته است ــ بهویژه در میانه میدان و جناحین ــ که باید برطرف شوند. آنتونیو کونته در چلسی و اولیور گلاسنر در کریستالپالاس نقاط ضعف را پوشاندند، زیرا آنچه در زمین تعیینکننده است، نه صرفا چیدمان اولیه بلکه اصولی است که بازیکنان بر پایه آن بازی میکنند.
آموریم اخیرا گفت: «مشکل سیستم نیست، مشکل نتیجههاست.» این شبیه آن است که کسی بهجای سرزنش نوجوانی که بطری آبمیوه را خالی کرده، لکه فرش را مقصر بداند. نزدیک به یک سال است که حریفان از همان شکافهای تکراری در تیم او بهرهبرداری میکنند؛ نه به این دلیل که بازیکنان توانایی درک ایدههایش را ندارند بلکه، چون آن ایدهها ذاتا پر از خلا است. به همین دلیل، لحظه «یافتم»ی در کار نخواهد بود که ناگهان همه چیز درست شود؛ همانطور که روشن است خریدهای گرانقیمت نیز منجی تیم نخواهند شد. برنتفورد نمونه بارز است: با وجود از دست دادن مربی و بهترین بازیکنانش، به ۴-۲-۳-۱ تغییر روش داد تا منچستریونایتدی را خوار کند که هر هفته با یک شکل بازی میکند و هر بار مضحک به نظر میرسد.
زمانی که اریک تنهاخ به اولدترافورد آمد، خیلی زود معلوم شد که آنچه در "اردیویسه" جواب میدهد، در لیگ برتر بیثمر است؛ ناتوانی او در انطباق دلیل اصلی شکستش بود. اکنون آموریم ــ که گویی همه ابزارهای لازم برای موفقیت در سختترین شغل فوتبال را دارد، جز خودِ فوتبال ــ همان اشتباه را تکرار میکند و در این مسیر، شانس عمرش را بر باد میدهد. برای نخستین بار در نسلهای اخیر، باشگاه مالکی دارد که پیروزی را بر ثروتاندوزی مقدم میداند. برتراند راسل گفته بود هیچگاه برای باورهایش جان نمیدهد، چون ممکن است خطا کند، اما آموریم ظاهرا آماده است خود را فدای موضوعاتی کند که بیثمر بودن شان آشکار است. او به جای انعطاف برای بازگرداندن عظمت یونایتد، کورکورانه به باورهایی وفادار مانده که چیزی عایدش نمیکنند و تنها برای آینده خود اندوهی خودخواسته و بیهوده میآفریند. او بر لبه پرتگاه ایستاده است.
تغییر وظیفه مدافعان کناری
مدافعان کناری در سیستم آموریم نقشی اساسی دارند: حمل توپ، تکلزنی، پوشش فضاهای کناری، تغییر جناح بازی، آغازگر حملات و تقویت آن. هر ناظر آگاه از فوتبال، ولو نه به بزرگی رینوس میشل، میتواند بپرسد که اگر دو بازیکن با چنین توانایی فنی، هوش تاکتیکی و خصایل بدنی در اختیار داری، آیا منطقیتر نیست که با چهار مدافع بازی کنی و از فشار میانه میدان بکاهی تا اینکه مدافعی اضافی را به میدان بفرستی؟
در حال حاضر مهاجمان حریف با صرفا ایستادن در کنار این مدافعان، آنان را از پرش و ورود به چالشهای میانه بازمیدارند؛ در نتیجه، تیمهایی که سه یا چهار بازیکن در آن منطقه دارند، بهراحتی برتری عددی میسازند و از دو بازیکن یونایتد عبور میکنند. این وضعیت نیاز به حل فوری دارد. راهحلها چیست؟ آموریم میتواند مدافعانش را مجبور به جلو کشیدن کند، اما در صورت ناکامی، حریف بازیکنی آزاد خواهد داشت یا میتواند ماتیوس کانیا را عقبتر بیاورد که گرچه توان تهاجمیاش را محدود میکند ولی توان حمل توپش را بیشتر به خدمت میگیرد. با این همه، معقولترین گزینه تغییر ساختار پرسینگ یونایتد است؛ مثلا از ۳-۱-۶ یا ۳-۲-۵ به آرایشی متراکمتر، متوازنتر و مقاومتر در قالب ۴-۴-۲. در چنین حالتی، مدافعان نیازی به پرش به میانه ندارند، چون هافبکهایی پیشروی آنان خواهند بود، نه خلایی بزرگ که نیاز به پر شدن داشته باشد. همچنین فاصلههای متعادلتر میان خطوط، به حفظ بهتر توپ و خلق موقعیتهای بیشتر کمک میکند.
بازگرداندن "کوبی مینو" به ترکیب
سبک شتابزده، مستقیم و بیقرار آموریم، منچستریونایتد را وادار به خالیکردن میانه زمین و ارسال توپهای بلند میکند؛ تاکتیکی که به جای انسجام، بر نبوغ فردی برای خلق موقعیت تکیه دارد و گرچه آمار «گلهای مورد انتظار» بالا نشان میدهد شاید بهزودی خط حمله شکوفا شود، اما چشم غیرمسلح حکایت دیگری دارد: بیشتر این عدد ناشی از گرفتن سه پنالتی و شلیکهای پرخطر و کمثمر است. یونایتد به ندرت توانایی حفظ حملات یا خلق موقعیتهای بزرگ را دارد، با اینکه بازیکنانش از عهده آن برمیآیند.
بهترین تیمها با کنترل ریتم بازی، مسابقه را در دست میگیرند. ناتوانی یونایتد در این حوزه تماما تقصیر آموریم نیست؛ گزارشها میگویند او در تابستان خواهان هافبک بود ولی مدیر ورزشی، جیسون ویلکاکس، به میل خود مهاجم خرید. با این حال، صرفنظر از اینکه مقصر کیست ــ و مقصران کم نیستند ــ وضع موجود پایدار نیست. زوج مورد علاقه آموریم در مرکز میدان، کاسمیرو و برونو فرناندز است و مانوئل اوگارته تنها در غیاب اولی جایگزین میشود. این بدان معناست که کوبی مینو تقریبا فرصت بازی نداشته است. درست است که ملاحظات مربی قابلقبولاند ــ او باید قویتر و سریعتر شود و در یافتن توپ و پاسکاری رو به جلو پیشرفت کند ــ، اما دشوار است به سیستمی اعتماد کرد که چنین استعدادی را کنار میگذارد.
شتاببخشها و کندکنندهها در خط میانی
کاسمیرو، فرناندز و اوگارته هر یک به دلایل متفاوتی بازیکنانیاند که سرعت بازی را افزایش میدهند، در حالی که مینو توانایی کاهش شتاب بازی را دارد. تیم اسپورتینگِ آموریم قادر بود توپ را زود به جلو بفرستد، زیرا تفاوت سطح میان مهاجمانش و دفاعهای متوسط لیگ پرتغال چشمگیر بود و در صورت از دست دادن توپ، قدرت لازم برای بازپسگیری را داشت ولی در لیگ برتر، کیفیت تیمها چنان بالاست که هر تیمی که بیمحابا توپ را از دست دهد، به سرعت تنبیه میشود؛ در اینجا فیزیک بدنی فراگیر است، اما تنها تا حدی میتواند یک تیم را پیش ببرد.
یونایتد برخی از بازیها را با سرعتی برقآسا آغاز کرده، اما به زودی از ریتم افتاده است، چرا که حفظ چنین سرعتی برای ۹۰ دقیقه ممکن نیست و آنها هیچ آلترناتیو مشخصی ندارند. گردش توپ، جابجایی بازیکنان و کشاندن حریفان از موقعیت، کمترین جایی در برنامهشان ندارد.
آزمودن راهکارهای تازه
مهارت مینو در کنترل توپ بینظیر است و اگرچه بازی او در کنار فرناندز راهحلی ناقص مینماید، ضعفهای دفاعی در تیمی که بر مالکیت بازی مسلط است، اهمیت کمتری دارد. اکنون که هیچ تیمی در لیگ به اندازه یونایتد شانسهای گل با کیفیت بالا ایجاد نمیکند، ارزش آن را دارد که این ترکیب را امتحان کنند، چرا که سایر گزینهها بهطور کامل آزموده شدهاند. شاید هنوز نامشخص باشد که مینو در این سیستم چه چیزی ارائه خواهد کرد ولی بهترین راه برای پرورش او، بازی دادن است؛ و به سختی میتوان تصور کرد که او شرایط را بدتر کند.
کار با بازیکنان کناری
در جناح راست یونایتد، آماد دیالو و برایان امبئومو ترکیبیاند که روی کاغذ باید در حمله کارآمد باشند. هر دو خلاق، باهوش و سرسختاند و توانایی پرکردن جای یکدیگر را دارند. لنی یورو نیز هنگام بازی در دفاع میانی راست میتواند ضلع سوم مثلثی باشد که بالقوه نقطه قوتی خلاقانه به شمار میرود. با این حال، تاکنون کمتر دیده شده که این بازیکنان در موقعیتها جابجا شوند؛ مسئلهای که دفاع رقبا را بسیار ساده میکند.
آموریم باید آنان را وادارد تا توپ و خودشان را به گردش درآورند و همواره مدافعان را در حالت تردید نگاه دارند. همچنین پاسها نباید همیشه روی پای آنان فرستاده شود، زیرا آغاز حرکت از حالت ایستا دشوار است. بهتر است توپ در مسیر حرکت یا برای استقبال از یک دویدن ارسال شود تا بازیکن بتواند به داخل برش بزند، مدافعان را پشت سر بگذارد و مسیرهای تازهای برای پاس یا شوت باز کند.
نیاز به تعادل در جناح چپ
در سمت چپ، پاتریک دورگو بیش از اندازه در مناطق خطرناک صاحب توپ میشود، در حالی که مهارت لازم برای بهرهگیری از این موقعیتها را ندارد. او باید اندکی عقبتر بازی کند؛ جایی که تواناییهایش در تکلزنی و حمل توپ بتواند در خدمت خلاقان قابلاعتمادتر جلوی میدان قرار گیرد. علاوه بر این، او باید روی سانترهای خود کار کند؛ مهارتی که با تمرین بهسادگی بهبود مییابد و با توجه به قدرت سرزنی بنجامین ششکو، ضرورت دارد در آن به مهارت برسد.
شهامت در تصمیمگیری
زمانی که آموریم در برابر انتخابی قرار میگیرد، اغلب گزینه تدافعی را برمیگزیند، اما نکته متناقض این است که ترکیب تیم او سبب میشود گزینههای هجومی در عمل ایمنتر باشند.
در دروازه، روشن است که آلتای بایندیر در سطح کافی قرار ندارد. ازاینرو، باید «سن لامنس» به میدان بیاید، چرا که تنها راه آمادهسازی او برای لیگ برتر، بازی در همین لیگ است.
نیاز به جسارت هجومی
در خط دفاع، آموریم باید به یورو و شاید آیدن هیون اعتماد کند؛ بازیکنی که فصل گذشته پیش از مصدومیت، درخشش نشان داده بود. در پست بال راست نیز دفاع دیوگو دالو هرگز به اندازهای مطمئن نیست که بتوان آن را بر حملات دیالو ترجیح داد. بهکارگیری دالو در این پست، تیمی را که همین حالا هم برای خلق موقعیت در تقلاست، یک مهاجم کمتر میکند.
انتخاب گزینههای هجومی برای آموریم صرفا به خاطر ساختار فنی تیمش منطقی نیست بلکه از این جهت نیز ضروری است که روحیه شکننده تیم باید تقویت شود. به عنوان مثال، وقتی یونایتد در نیمه نخست بازی مقابل چلسی ۲-۰ پیش افتاد، آموریم مهاجم نوک را با هافبک دفاعی جایگزین کرد؛ در عمل، پیامی به تیم داد که عقبنشینی کند، در حالی که نقطه کانونی و راه فراری برای ضدحمله از آنان گرفت.
همچنین پس از شکست برابر برنتفورد، آموریم تیمش را سرزنش کرد که وارد بازی حریف شدند، اما او خود با انتخاب هری مگوایر به جای یورو و دستور به بازی مستقیم به جای عبور تدریجی از خطوط، آنان را دقیقا برای چنین بازیای آماده کرده بود. بهترین مربیان تاریخ یونایتد خطرپذیر بودند؛ قهرمانان لیگ تقریبا همیشه تیمهایی هجومیاند و بیمعناست که خط حملهای گرانقیمت، با یکی از بهترین طراحان بازی جهان پشت سرش، خریداری شود و سپس تیم مانند ویمبلدونِ دیو باسِت بازی کند.
گرت ساوتگیت و تردیدها
سر گرت ساوتگیت بیم دارد که در صورت جایگزینی آموریم، زمان کافی برای بازسازی منچستریونایتد در اختیارش قرار نگیرد. این مربی ۵۵ ساله که پس از کنارهگیری از هدایت تیم ملی انگلیس در جولای ۲۰۲۴ هنوز به دنیای مربیگری بازنگشته، بر این باور است که بازگرداندن یونایتد به سطح رقابتهای لیگ قهرمانان دستکم چهار سال زمان میبرد.
منابع نزدیک به باشگاه گفتهاند ساوتگیت که از کودکی هوادار یونایتد بوده، در صورت مذاکره با مدیران باشگاه خواستار تضمینهای جدی خواهد شد تا نقشهای بلندمدت عملی شود. نگرانی او آن است که مدیران باشگاه در پی موفقیتهای فوری باشند، حال آنکه خود او به تغییرات تدریجی و زیربنایی اعتقاد دارد.
ساوتگیت فعلا عجلهای برای بازگشت به نیمکت ندارد. او ماه آینده در لندن و یورک دو سخنرانی خواهد کرد تا کتاب تازهاش را معرفی کند. همچنین در پروژههای غیر فوتبالی دیگری مشغول است و حتی احتمال داده که شاید دیگر هرگز مربیگری نکند.
روابط پشت پرده و معادلات مدیریتی
از فوریه ۲۰۲۴ و پس از شراکت سر جیم رادکلیف در مالکیت منچستریونایتد، نام ساوتگیت به عنوان گزینهای برای جانشینی اریک تنهاخ مطرح شد. رادکلیف، سر دیو بریلزفورد – چهره شاخص دنیای دوچرخهسواری – را مامور بازسازی ساختار باشگاه کرد؛ کسی که رابطه نزدیکی با ساوتگیت دارد.
دان اشوورث، مدیر ورزشی پیشین یونایتد، نیز که سابقه همکاری با ساوتگیت در تیم ملی انگلیس را داشت، او را بهترین گزینه برای نیمکت میدانست ولی در نهایت مدیرعامل، عمر برادا، روبن آموریم را برگزید. اشوورث تنها پنج ماه در اولدترافورد دوام آورد و بهگفته رادکلیف بهدلیل «نبود هماهنگی» از کار برکنار شد.
بریلزفورد هم سرانجام به دنیای دوچرخهسواری بازگشت و مدیریت تیم اینئوس گرنادیرز را بر عهده گرفت، هرچند همچنان نامش در هیاتمدیره فوتبالی یونایتد به چشم میخورد. نبود بریلزفورد و اشوورث در ساختار فعلی باشگاه، شاید به ضرر ساوتگیت تمام شود؛ کسی که هم روابط شخصی و هم حرفهای نزدیکی با آنان داشت.
ساوتگیت از سال ۲۰۰۹ و سقوط میدلزبرو به دسته پایینتر، دیگر در لیگ برتر مربیگری نکرده، اما هشت سال هدایت تیم ملی انگلیس، رساندن این تیم به نیمهنهایی جام جهانی و دو فینال یورو و در نهایت دریافت لقب "شوالیه"، رزومهای درخشان برای او بر جای گذاشته است.
*سید محمدطاهر شاهین