اعتبار فوتبال ایران، مهمتر از حاشیهها

کیهان ورزشی-
اینکه تیم ملی فوتبال ایران در مسیر حضور در جام جهانی با چه مصائبی روبهرو شود یا در روند آمادهسازی برای آن آوردگاه بزرگ تا چه اندازه موفق باشد و اینکه فدراسیون فوتبال در زمینه برگزاری دیدارهای دوستانه تا چه حد بتواند نظر کادر فنی را تأمین کند و دهها موضوع حاشیهای دیگر ــ که گاهی رنگ و بوی بهانه به خود میگیرد ــ نباید باعث شود تیم ملی از ارائه بهترین عملکردش باز بماند.
جام جهانی فقط ویترین فوتبال نیست؛ نمایشگاهی برای بروز تواناییهای فنی، اخلاقی و فرصتی برای معرفی فرهنگ کشورهاست. از همین رو، مسئولیت کسانی که قرار است این تیم را به جام جهانی برسانند، بسیار سنگین است.
شکست ۶ بر ۲ در برابر انگلیس در جام جهانی گذشته احساسات مردم را جریحهدار کرد؛ هرچند نمایش بهتر در دو دیدار بعدی و پیروزی شیرین مقابل ولز تا حدی آن حس بد و سرخوردگی اولیه را کاهش داد. با وجود مشکلات ساختاری فوتبال ایران در همه ادوار، تیم ملی به جز همان دیدار با انگلیس معمولاً در جامهای جهانی نمایشی آبرومند ارائه داده و حتی اگر شکستهایی خورده، هرگز فاجعهبار نبوده است.
در جام پیشِرو نیز کادر فنی و بازیکنان تیم ملی باید تمام توان خود را به کار گیرند و بیش از هر چیز به فکر اعتبار و آبروی فوتبال کشوری بزرگ و بافرهنگ باشند. اینکه این روزها میبینیم و میشنویم برخی از افراد بهانهها را بزرگتر از هدف میکنند و انگار در حال زمینهسازی برای توجیه ناکامی احتمالی هستند، هرگز قابل پذیرش نیست.
فیلتر جدید برای مدیران؛ پای لابیها کوتاه میشود؟
در حالی که اخیراً تغییر و تحولات متعددی در مدیریت چند باشگاه بزرگ رخ داده، مهدی تاج اعلام کرده است که بر اساس مصوبه جدید شورای امنیت کشور، از این پس انتصاب مدیران عامل و مدیران رسانه باشگاهها باید پس از تأیید صلاحیت آنها از سوی فدراسیون فوتبال و نهادهای امنیتی مرتبط انجام شود.
تاج در توضیح این روند گفت: «در گذشته مدیران باشگاهها توسط سهامداران یا مدیران کارخانههای حامی پیشنهاد و منصوب میشدند، اما اکنون بر اساس مصوبه شاک (شورای امنیت کشور) و نامهای که به تمام باشگاهها ارسال کردیم، مدیران عامل باید پیش ازانتصاب، به فدراسیون معرفی شوند تا صلاحیتشان بررسی شود.»
او همچنین افزود: «فدراسیون از طریق کمیتههای قضایی خود و ارکان ذیربط امنیتی، صلاحیت این افراد را بررسی میکند. همان معیارهای چهارگانهای که برای پستهای حساس در نظر گرفته شده، برای این افراد نیز لحاظ خواهد شد. این روند برای مدیران رسانه باشگاهها نیز اجرا میشود.»
این خبر مهم که رئیس فدراسیون فوتبال آن را رسانهای کرده، میتواند آغازگر یک تحول مثبت و بنیادی در ساختار مدیریتی فوتبال ایران باشد؛ به شرط آنکه این روند استمرار یابد. سالهاست مدیرانی که روشن نیست با کدام تخصص و سابقه وارد فوتبال میشوند و گاه آسیبهایی جدی به باشگاهها وارد میکنند، با لابیهای خاص در این عرصه جولان دادهاند. تنها راه مقابله با چنین چرخهای، ایجاد فیلتر و سازکار شفاف برای ورود و خروج مدیران است؛ مسیری که اکنون نخستین گامهای آن برداشته شده است.
پایان یک مأموریت در آکادمی استقلال؛ میراث یکساله چه بود؟
هفته گذشته خبر رسید که علیرضا اسدی، رئیس آکادمی باشگاه استقلال، به دلیل پایان مأموریت خود کنار رفته و مسعود معینی جای او را گرفته است. اینکه اسدی در طول یک سال گذشته تا چه اندازه در آکادمی استقلال نقش مثبت داشته، موضوعی است که باید پس از ارزیابی عملکرد تیمهای پایه آبیها درباره آن قضاوت کرد.
با این حال، آنچه از عملکرد یکساله او شنیده میشود، کاهش محسوس جریانهای دلالی در تیمهای پایه استقلال است. گفته میشود اسدی ورود بازیکنان رده پایه به همراه مدیر برنامهها را ممنوع کرده و تأکید داشته که بازیکنان باید همراه پدر و مادرشان برای عقد قرارداد به باشگاه مراجعه کنند، رویکردی که از فردی با پیشینه حضور در مکتب مرحوم دهداری دور از انتظار نیست.
اینکه باشگاه استقلال در حوزه تیمهای پایه همین مسیر را ادامه دهد و همچنان دست فرصتطلبان از این بخش کوتاه بماند، موضوعی است که گذر زمان آن را روشن خواهد کرد.
" آزادی" برای بازیهای ملی؛ استقلال و پرسپولیس باید به فکر خانه خود باشند!
اینکه چرا ورزشگاه آزادی همچنان در اختیار فوتبال قرار نمیگیرد و مشکلات آن برطرف نمیشود، پرسشی است که سالهاست بیپاسخ مانده است. مسئولانی که باید روند کار را سرعت ببخشند، نه پاسخ روشنی ارائه میدهند و نه توانایی لازم برای پیشبرد امور را نشان دادهاند.
اما پرسش اساسیتر این است که چرا دو باشگاه بزرگ و قدیمی ایران ــ استقلال و پرسپولیس ــ در سالهای اخیر با وجود هزینههای کلان در خرید بازیکن و مربی، پرداخت جریمه شکایتهای داخلی و خارجی و البته پر کردن جیب دلالان، کمترین ارادهای برای ساخت ورزشگاه اختصاصی نداشتهاند؛ تا جایی که امروز همچنان آواره و بیخانه محسوب میشوند؟!
در تمام دنیا یک ورزشگاه برای میزبانی بازیهای ملی تعریف میشود؛ بنابراین اگر روزی ورزشگاه آزادی پس از این همه تأخیر و سوءمدیریت آماده بهرهبرداری کامل شود، باید برای حفظ شأن فوتبال ملی، آن را به بازیهای تیم ملی و نهایتاً مسابقات بسیار مهم مانند دربی اختصاص داد. "آزادی" با آن قدمت و فرسودگی، دیگر نباید بار ناکارآمدی مدیرانی را به دوش بکشد که نه تخصص دارند و نه پاسخگو هستند.
استقلال و پرسپولیس با توجه به ظرفیت مالی امروز و جایگاه مردمی و ملیشان، باید هرچه سریعتر ساخت ورزشگاه اختصاصی را در دستور کار قرار دهند. این تنها راه پایان دادن به سالها وابستگی و سرگردانی است.
ناکامی نوجوانان، نتیجه انتخابهای پنهانی فدراسیون "تاج"
تیم فوتبال نوجوانان ایران ناکام شد. این شکست نیز روی دیگر شکستهای فدراسیون آقای تاج و رفقای ایشان قرار میگیرد. عدم شفافیت در پروسه تعیین سرمربی برای تیمهای ردههای مختلف، نتیجهاش همین میشود. در روزهایی که فدراسیون برای اعلام نام سرمربی تیم نوجوانان مشغول زمینهچینی بود، هیچکس نگفت نام ارمغان احمدی از کدام اتاق فکر فنی بیرون آمده و چرا در میان این همه گزینه منطقی و باتجربه، به چنین انتخابی رسیدهاند. بیشک همانهایی که او و تیمش را بهجای تیم ایران راهی جام کافا کردند، در این انتخاب نقش داشتهاند و همانها اکنون پنهان شدهاند تا ردی از آنها دیده نشود.
البته این انتخابهای مشکوک و مبهم فقط به این رده و این دوره خلاصه نمیشود. در دورههای قبل و در ردههای دیگر، حتی در تیم امید نیز شاهد همین روند عجیب بودهایم.
مشکل اصلی در فوتبال پایه ایران، نبود یک سیستم ارزیابی شفاف و قابل اتکا برای انتخاب مربیان است. زمانی که معیار انتخاب مربی نه بر اساس دانش، سابقه و کارنامه روشن، بلکه بر مبنای روابط پشتپرده و منافع افراد خاص باشد، طبیعی است که نتیجه کار در میدان مسابقه چیزی جز ناکامی نباشد. فدراسیونی که مدعی حرفهایگری است، باید پیش از هر چیز سازکاری روشن برای معرفی و گزینش مربیان داشته باشد؛ سازکاری که در آن مسئولیتپذیری و پاسخگویی جایگزین پنهانکاری شود.
این شکستها تنها یک باخت در یک رده سنی نیست؛ نشانهای است از یک چرخه معیوب که در نهایت فوتبال کشور را در سالهای آینده نیز متضرر خواهد کرد. نوجوانانی که امروز زیر نظر مربیان کمتجربه و انتخابشده بر اساس رابطه تربیت میشوند، فردا قرار است پشتوانه تیمهای ملی بزرگسالان باشند. اگر این مسیر اصلاح نشود، نهتنها این نسل، بلکه نسلهای بعدی نیز قربانی تصمیمات غیرمسئولانه خواهند شد.
*حمید ترابپور