داستان مردی که اتلتیکو را به بزرگان فوتبال اضافه کرد
از چولیتو تا چولو
از عبارت "چولو" برای اهانت به افراد اهل آمریکای لاتین که سطح رفاه پایین تری نسبت به سایرین دارند، استفاده میشده. با این وجود در گذر زمان این عبارت معنای تازهای پیدا کرده است. امروزه ، از این کلمه غالبا برای کسانی که توانایی موفق شدن در شرایط سخت را دارند و بسیار جان سخت هستند ، استفاده میشود.
دیگو سیمئونه در تاریخ 28 آپریل 1970 در محله پالرمو بوینس آیرس به دنیا آمد. مادرش آرایشگر و پدرش فروشنده بود و دیگو هیچ کمبودی نداشت. با این حال ، خیلی زود اهمیت سخت کوشی را آموخت ، خصوصیتی که بعدها و هنگام انتخاب حرفهاش بسیار به کمکش میآمد. وی در دورهای بزرگ شد که فوتبال آرژانتین در اوج خود قرار داشت. آرژانتین در سالهای 1978 و 1986 قهرمان جام جهانی شد و این موضوع الهام بخش سیمئونه جوان بود. وی مصمم بود که زندگیاش را به عنوان یک فوتبالیست ادامه دهد و این موضوع را هنگامی که معلم کلاس دومش هنگامی که از او پرسیده بود میخواهد در آینده چه کاره شود هم اعلام کرده بود. هم کلاسیهایش به او خندیده بودند اما این خندیدنها نظر سیمئونه را تغییر نداد.
بعد از این که در خیابانها مهارتهایش را پرورش داد ، اوسط دهه 80 میلادی به آکادمی تیم "ولزسارسفیلد" پیوست. مربی تیم جوانان ، اسکار نسی، او را به خاطر اخلاق جنگجویانه و مصممش در بازیها "چولیتو" نامید. این اسم مستعار با خصوصیات وی هم خوانی داشت و در سالهایی که شخصیت سیمئونه با تیم ولز در حال شکلگیری بود ، این لقب با او ماند و نشان داد که بر روی سایرین هم تاثیرگذار است.
برای ویکتوریو اسپینتو ، فوتبال چیزی بود که باید در آن برنده میشدی ، نه بیشتر و نه کمتر. به همین خاطر وقتی در سال 1942 مربی تیم ولز شد ، پیروزی تنها چیزی بود که در سرش بود. در 14 سال بعد ولز با او عناوین و پیروزیهای زیادی کسب کرد. وی در سال 1978 مربیگری را رها کرد اما بقیه عمرش را صرف سر و شکل دادن به وضعیت تیمهای پایه باشگاه ولز کرد . در همان زمانی که سیمئونه به باشگاه ملحق شد اسپینتو با آکادمی باشگاه همکاری میکرد و از دیدن نشانههای پیشرفت هافبک جوان تازه وارد بسیار خشنود بود. حتی یکی از جلسات تمرینی را متوقف کرد تا از چولیتوی جوان بپرسد چند سال دارد و سیمئونه به او گفت که 15 ساله است و اسپینتو گفت که در عرض دو سال در تیم اصلی بازی خواهی کرد.
دیگو جوان این پیشبینی را برآورده کرد و در 13 سپتامبر 1987 در جریان شکست 1-2 تیم ولز مقابل تیم جیمناسیا اولین بازی خودش را انجام داد.سه سال بعد وی سفر بزرگ خودش را به فوتبال اروپا به همراه اصولی که در زمان حضورش در ولز ،به خصوص در تیمهای پایه، آموخته بود ، آغاز کرد. سیمئونه بعدها گفت:"آنجا به من ارزشها را یاد دادند ، شستن لباس ها ، احترام گذاشتن ، هرچیزی که در زندگی به شما کمک میکند تا زندگی بهتری داشته باشید."
بعد از گذراندن دو فصل در تیم پیسا ، در سال 1992 به سویا پیوست. آنجا جایی بود که تازه ترین تاثیرات بیلاردو را مشاهد کرد. بیلاردو همان تابستان مربی سویا شده بود و تیم را در لالیگا به رتبه آبرومند هفتم رساند. در همین سالها بود که همان طور که سیمئونه تبدیل به یک هافبک جنگجو ،تنومند و باهوش میشد، چولیتو تبدیل به چولو شد. زمانی که بعدها از او پرسیده شد بهترین خصوصیاتش به عنوان بازیکن چه بوده ، وی پاسخ داد:"ثبات و استقامت. همیشه انتظار انجام کارهای زیادی از خودم داشتم، برای خودم هدف تعیین میکردم و بدون اینکه به خودم اجازه دهم چیزی حواسم را پرت کند به دنبال رسیدن به آن هدف میرفتم. همچنین مهمترین چیزی که یک فوتبالیست میتواند داشته باشد را هم داشتم و آن دانستن نقاط قوت و ضعفم بود. همیشه سعی میکردم نقاط ضعفم را پنهان کنم.
توانایی سیمئونه به کنترل کردن دیگران در جام جهانی 1998 و زمانی که آرژانتین به در دور دوم به مصاف انگلیس رفت ، بیشتر از هر موقع دیگر نمود داشت. در حالی که اوایل نیمه دوم دیوید بکهام سعی داشت توپ را کنترل کند ، وی با سرعت از پشت هافبک انگلیسی عبور کرد و هنگامی که بکهام خواست او را با ضربهای متوقف کند ، سیمئونه به طرزی ماهرانه خودش را بر روی زمین انداخت. این تلاش او برای تحریک داور نتیجه داد و بکهام از زمین بازی اخراج شد.
سیمئونه در سال 2006 هدایت تیم استودیانتس را بر عهده گرفت. در اولین سال حضورش بر روی نیمکت این تیم ، آنها جام "آپرتورا" را بردند که اولین قهرمانی این تیم بعد از 23 سال بود. آنها در طی 19 بازی فقط 12 گل دریافت کردند.
تاثیر فوتبال ایتالیا
در دهه 60 میلادی ، فوتبال اروپا متعلق به میلان بود. دو تیم بزرگ شهر ، اینتر و آث میلان در کشور خودشان و در قاره اروپا حکمرانی میکردند. این دوران بیسابقه در فوتبال ایتالیا به لطف قدرت سیستمی به نام "کاتناچیو" بود. سیستمی که به خاطر همراه داشتن سیستمی دفاعی در خارج از کشور به وضوح محبوب نبود.ماسیمو موراتی مدیرعامل نراتزوی مصمم بود تا به انتظار طولانی مدت تیم برای فتح اسکودتو پایان دهد و برای این کار سیمونی را به عنوان سرمربی استخدام کردو بازیکنان جدید همچون رونالدو را با مبلغ 19.5 میلیون پوند که در آن زمان رکورد نقل و انتقالات محسوب میشد به اینتر آورد اما خریدی که با ایدهآل های مربی جدید بیشتر از هر کس دیگری همخوانی داشت ، سیمئونه بود که بعد از سپری کردن 5 سال در فوتبال اسپانیا بار دیگر و در ازای مبلغ 4.5 میلیون پوند به ایتالیا بازگشت.
باور سیمونی به کاتناچیو در آرایشی که تیم جدیدش را به میدان میفرستاد ،کاملا مشخص بود . وی میانه میدان را با جنگجویان و کسانی که توپ را به دست میآوردند پر میکرد و سیمئونه معمولا در کنار بنویت کائوت ، آرون وینتر ، خاویار زانتی و یا ز الیاس قرار میگرفت و کل تیم دستور داشت که به شدت دفاع کند.تنها بازیکنی که در جریان دفاع تیمی درگیر نمیشد رونالدو بود که به جای آن به تنهایی در ضد حملات شرکت میکرد و به خاطر تواناییهایش در تک به تکها بسیار کارآمد بود و بالهای چپ و راست او را کمک میکردند.فوتبالی که اینتر در فصل98-1997 اجرا میکرد بسیار منفعلانه بود و هرچند کاملا شبیه کاتناچیو نبود اما به خوبی پاسخ میداد.
در آن سال اینتر بهترین رکورد دفاعی را داشت و در 34 بازی 27 گل دریافت کرد و بعد از یوونتوس دوم و قهرمان جام یوفا هم شدند.هوش تاکتیکی سیمئونه که در خط هافبک بازی میکرد و گاهی اوقات به خاطر مصدومیت جوزپه برگومی در خط دفاع هم به کار گرفته میشد ، در دستاوردهای اینتر نقش مهمی ایفا کرد.چیزی که مربی او هم به آن اعتراف میکند:"سیمئونه ... خودش در زمین مسابقه مربی بود." وی چند سالی هم در لاتزیو ایتالیا بازی کرد. سیمئونه در نهایت بعد از هدایت استودیانتس ، ریسینگ کلوب ، ریورپلاته و سن لورنزو ، بار دیگر و این بار به عنوان مربی به ایتالیا بازگشت و در سال 2011 هدایت کاتانیا را برعهده گرفت. در حالی که کاتانیا در تلاش برای سقوط نکردن بود ، سیمئونه بلافاصله تاکتیکهایی را که در زمان حضورش در اینتر از سیمونی یاد گرفته بود را به کار بست. تیم اهل سیسیل خیلی زود تبدیل به تیمی شد که شکست دادنش بسیار سخت بود و بیشتر تمرکز بر دفاع و ضد حمله داشت. کاتانیا به لطف سیمئونه از سقوط رهایی یافت و فصل را با قرار گرفتن در جایگاه دوازدهم به پایان برد. وی همان فصل کاتانیا را ترک کرد. شش ماه بعد از ترک کاتانیا ، به عنوان مربی اتلتیکو مادرید انتخاب شد. در حالی که محیط اطراف او عوض شده بود ، اصول تاکتیکی وی تغییر نکرد. همیشه از تجربیاتی که در مربیگری در سری آ به دست آورده بود تعریف میکرد وی در سپتامبر 2014 گفت:"کاتانیا واقعا یک مرحله بزرگ برای یادگیری بود.در میان سختیها رشد کردم. بسیاری از فعالیتهای من در اتلتیکو ثمره حضورم در ایتالیا بوده."
اتلتیکو مادرید و ضد قدرت
سیمئونه ابتدا در سال 1994 به عنوان بازیکن به اتلتیکو پیوست. اتلتیکو تاریخچهای بلند از زیر سایه قدرت دیگر بودن داشت و هنوز هم دارد.در شهر خودشان آنها همیشه بعد از رئال مادرید قرار میگرفتند. در داخل کشور هم اتلتیکو زیر سایه قدرت بارسلونا قرار میگرفت بارسلونا و رئال مادرید به ترتیب 56 و 85 بار قهرمان شده بودند. فصل اول حضور سیمئونه در مادرید بسیار گیج کننده بود. در فصل 95-1994 چهار مربی حضور در نیمکت اتلتیکومادرید را تجربه کردند اما با آمدن ردی آنتیچ در ژولای 1995 ثبات به تیم بازگشت و در فصل 96 برای اتلتیکو دو گانه جام حذفی و لیگ را فتح کرد.دیگو که هنوز 24 سال بیشتر نداشت ، تحت هدایت آنتیچ از نظر تاکتیکی به بلوغ رسید و نقشی کلیدی در تیم داشت. در آن فصل بعد از پنف ، سیمئونه با به ثبت رساندن 12 گل به نام خود دومین گلزن برتر تیمش بود. زمانی که وی به عنوان مربی در سال 2011 به باشگاه برگشت ، از ضرورت استفاده از روش و روحیه ضد قدرت در تیمش آگاه بود.رئال مادرید و بارسلونا در مسند قدرت بودند در حالی که وضعیت اتلتیکو دائما در حال تغییر بود.در دو سال قبل از حضور سیمئونه، باشگاه 3 مربی متفاوت استخدام کرده بود. مربی قبل از وی ، گورگوریو مانزانو ، بعد از شکست مقابل تیم دسته سومی آلباسته در جام حذفی و در حالیکه اتلتیکو 4 امتیاز با منطقه سقوط فاصله داشت ، از کار برکنار شد. شرایط بی شباهت به فصل 96 نبود و سیمئونه که در آرژانتین و ایتالیا تاکتیکهایش را آزمایش کرده و موفق شده بود ، در اتلتیکو سیستمی اصلاح شده که بعدها به "کالیسمو" معروف شد را پیاده کرد.
زمانی که وی هدایت تیم را بر عهده گرفت گفت:"تیمی با تعهد میخواهیم. تیمی که میدود ، تمرین میکند ، به حریف احترام میگذارد و شرایط بازی را درک میکند." عملگرایی و شوق بیوقفه به تلاش زمانی که سیمئونه در تیم جوانان بود به او تزریق شده بود ، در روح اتلتیکو جاری شد.
شورش بر علیه تیکی تاکا
در عرض 5 ماه ، سیمئونه نتایج اتلتیکو را به شدت بهبود بخشید ، آنها در لالیگاه پنجم شدند و قهرمانی لیگ اروپا را از آن خودشان کردند. فصل بعد و در اولین فصل حضور کامل وی در مسند مربیگری ، در لیگ سوم شدند و با شکست دادن رئال مادرید در فینال ، جام حذفی را فتح کردند. در فصل 14-2013 اتفاقی خارق العاده افتاد و اتلتیکو برای اولین بار بعد از سال 96 موفق شد در لیگ قهرمان شود و به فینال لیگ قهرمانان برسد که در آن مسابقه مغلوب حریف همشهری خود شدند. "دو بزرگ" اسپانیا رسما تبدیل به "سه بزرگ" شده بود.
افتخارات خیره کننده بود اما آمار چیز دیگری نشان میداد.آن فصل ، اتلتیکو نهمین تیم از نظر مالکیت توپ بود و فقط0.3 درصد با بتیس که آخرین تیم بود فاصله داشت. در زمانی که تیکی تاکا و فوتبال مالکانه به شدت استفاده میشد ، تیم سیمئونه بدون هیچ ناراحتی راه دیگری را در پیش گرفته بود.روش بازی آنها این بود که ابتدا دفاع کنند و بر بازی فشرده تمرکز داشتند. در حالی که تیم حریف به دنبال توپ میدوید ، اتلتیکو با مدیریت فضاها و حفظ فرم خود بازی را در دست داشت. آمار دفاعی آنها با تنها 26 گل خورده بهترین آمار لیگ بود.
بعد از یک فصل تغییر بازیکن در سال 15-2014 ، تیم سیمئونه دوباره شروع به چالش کشیدن تیمها در داخل کشور و در اروپا کرد.روششان همان بود اما اندکی فرق داشت: ضدحملاتشان مختصرتر ، پاسهایشان پیچیدهتر و پرسینگشان هم شدیدتر شده بود. این بار فقط 18 گل در لالیگا دریافت کردند و با اختلافی اندک سوم شدند اما در لیگ قهرمانان دو غول فوتبال مدرن یعنی بارسلونا و بایرن مونیخ را از گردونه رقابتها حذف کردند .
تعجبی ندارد که ایتالیایی ها پیروزیهای اتلتیکو را به نام خودشان ثبت کردند.سالیانی دراز از آنها به خاطر بازی به این سبک ، یعنی تاکید نداشتن بر مالکیت توپ ، انتقاد میشد.بدون شک عناصر جیجی سیمونی اینتر در اتلتیکوی امروزی وجود دارد اما باید تاکید کرد که فلسفه آنها نوعی کاتناچیوی جدید است. کالیسمو پیچیده تر است و عناصر زیاد دیگری را شامل میشود. از نظر تاکتیکی این روش از نظر واکنش پذیری نمایان گر اینتر سیمونی است و از نظر هدف پیرو اتلتیکو آنتیچ میباشد. در نهایت کالیسمو ریشههای متفاوتی دارد که هر کدام نماینده بخشی از دوران فوتبال سیمئونه هستند. کالیسمو باز هم به پیشرفت خود ادامه میدهد. سیمئونه مربی است که ثابت کرد مالکیت توپ در فوتبال چندان هم مهم نیست.
* ترجمه از آرمین زمانی