معمای وحید!

کیهان ورزشی-
هنوزهیچ مقام مسئولی در باشگاه پرسپولیس بهصورت شفاف توضیح نداده است که با چه منطقی و بر اساس کدام معیار فنی یا مدیریتی، تصمیم به برکناری وحید هاشمیان گرفته شد و سراغ گزینهای دیگر رفتند. مگر همین مدیران نبودند که چند ماه قبل با تبلیغات فراوان و وعدههای بزرگ از انتخاب او دفاع میکردند و هاشمیان را «مرد پروژه بلندمدت پرسپولیس» مینامیدند؟
اکنون، اما هیچکس پاسخ نمیدهد که در این مدت کوتاه چه اتفاقی افتاد که ناگهان همه چیز تغییر کرد. آیا این نوع برکناری، جز تلاشی برای پنهان کردن ضعفها و اشتباهات مدیریتی در پس نامها است؟
آقای حدادی و همراهانش که این روزها سکان اداره باشگاه را در دست دارند، با اتکا به کدام شناخت فنی، تجربه فوتبالی و یا منطق مدیریتی چنین تصمیمی گرفتند؟ آیا پیش از آن، حتی گفتوگویی حرفهای و محترمانه با سرمربی تیم انجام شد یا همه چیز در سکوت و پشت درهای بسته رقم خورد؟
از همه مهمتر، همانطور که بسیاری از اهالی فوتبال و چهرههای موجه همین باشگاه نیز گفته و اعتراض کردهاند، چرا حرمت و جایگاه وحید هاشمیان به عنوان یکی از چهرههای ملی، مربی باسواد و بازیکن اسبق تیم ملی حفظ نشد؟ آیا این رفتارها در شأن باشگاهی با سابقه و اعتبار پرسپولیس است؟
به قول امیر عابدینی - یکی از مدیران اسبق همین باشگاه - مدیران امروز پرسپولیس، نه اصول حرفهای را رعایت و نه اخلاقی رفتار کردند. رفتارهایی از این دست، نهتنها به اعتبار باشگاه لطمه میزند بلکه به اعتماد هواداران نیز ضربهای جدی وارد میکند.
در چنین شرایطی، به نظر میرسد از همان ابتدای فصل ارادهای پنهان و قدرتمند برای کنار گذاشتن هاشمیان وجود داشته است؛ ارادهای که بیتوجه به منافع باشگاه، از پشت پرده مسیر تصمیمگیری را هدایت کرده است. حالا هم پرسش اصلی پابرجاست: این برکناری دقیقاً در خدمت چه کسانی بود و منافع چه جریانی را تأمین کرد؟
فیشرآباد دیگر "اکبر" ندارد!
حالا دیگر عبور از کوچه پسکوچههای فیشرآباد با پاهای لرزان برای رسیدن به آن خانه فکسنی و اجارهای، دغدغه روزانه اکبرآقا نیست. راحت شد... راحتِ راحت.
یادم نمیرود آن روزی را که در تحریریه کیهان ورزشی گفت: «این فوتبال جای امثال من نیست.» راست میگفت، این فوتبال، کارگرجم میخواهد چه کار؟! بعدش آهی کشید، لبخندی تلخ زد و سکوت کرد؛ سکوتی بلندتر از صد فریاد.
الان که رفته، راحت میتوان نوشت او غریبترین مسافر فوتبالی این دنیا بود. شاید همین حالا هم دلش برای محله قدیمیاش تنگ شده باشد؛ برای آن در و دیوارهای یادگار دوران کودکی، عصر شهرت و روزهای پیری، اما عوضش حالا بالِ پرواز دارد؛ هر وقت دلش بخواهد، بیمنت میآید و میرود.
دستنوشته اش مربوط به دهه ۵۰ را در آرشیو کیهان ورزشی دیدم. با دستخطی زیبا – شبیه خط شاعران، نه فوتبالیستها – به پرسشها پاسخ داده بود:
«من اکبر هستم؛ پسر ابوالفضل، بچه فیشرآباد و...» دو جا را خالی گذاشته بود؛ یکی آنجایی که از او درباره شگردش در فوتبال پرسیده بودند و دیگری جایی که باید لقب فوتبالیاش را مینوشت. هم شگرد داشت و هم لقب ولی جواب نداده بود، چون حیا میکرد از خودش تعریف کند. همیشه این مدلی بود. شگردش زمینگیر کردن مهاجمان بود و لقبش «سیم خاردار».
حیف و صد حیف که اکبر کارگرجم را هم از دست دادیم.
راستش، دلمان برای خیلیها که رفتند سوخت، اما برای هیچکس مثل او دلمان آتشی نیست. غربتِ دنیا برای او بیشتر از همه بود.
دلمان برایش تنگ میشود... خیلی تنگ.
لابیهای پنهان در پرسپولیس
طی روزهای گذشته و پس از برکناری مدیرعامل پیشین پرسپولیس از رأس مدیریت باشگاه، جنگی پنهان میان مدعیان صندلی مدیرعاملی شکل گرفته است. بر اساس اطلاعات بهدستآمده از خبرنگار ما، پیمان حدادی، سرپرست فعلی باشگاه پرسپولیس – همان فردی که پس از دیدار با ذوبآهن در صحنهای شبیه فیلمهای هندی، دست هاشمیان را گرفت و به سمت تماشاگران رفت – با استفاده از برخی لابیهای پشت پرده توانسته است از رقبای خود پیشی بگیرد.
هرچند هنوز زمان دقیق معرفی رسمی حدادی مشخص نیست ولی نحوه رسیدن او و برخی از نزدیکانش به این جایگاه با ابهاماتی همراه است. پرسش اصلی این است که چگونه فردی بدون سابقه روشن ورزشی یا مدیریتی در فوتبال، تنها به واسطه ارتباطات بیرونی و سفارشهای سیاسی، به عضویت هیاتمدیره و سپس بالاترین صندلی باشگاه مردمی پرسپولیس رسیده است؟!
گزارشها حاکی از آن است که حتی برخی از مقامات دولتی نیز که به جای فوتبال باید دغدغه مردم را داشته باشند، برای انتصاب آقای حدادی ریش گرو گذاشتهاند؛ در حالیکه بسیاری از مدیران متخصص و باتجربه، شایستگی بیشتری برای اداره باشگاه پرسپولیس دارند.
این موضوع نگرانیهایی را درباره نفوذ روابط سیاسی در مدیریت باشگاههای مردمی برانگیخته است.
حال باید منتظر ماند و دید مدیران بانکی و در رأس آنها مهدی احمدی، مدیرعامل بانک شهر – که در سالهای اخیر در بحرانها و اتفاقات مختلف نقش پررنگی داشته – اینبار چه تصمیمی خواهند گرفت.
آیا باز هم با سفارشها و لابیهای پشتپرده، برای باشگاه مردمی پرسپولیس که میلیونها هوادار نگران سرنوشتش هستند، نسخهای تکراری پیچیده خواهد شد یا اینبار مصالح باشگاه و منافع هواداران بر رفیقبازی و روابط پشتپرده در انتخاب مدیرعامل ارجح خواهد بود؟
آنگونه که ما خبردار شدهایم، همانطور که برخی از مقامات دولتی طی ماههای گذشته مانع تغییرات در راس باشگاه پرسپولیس شده و هر بار که قرار بر این میشد مدیری جدید جای رضا درویش را بگیرد، آن تصمیم را با یک تلفن وتو میکردند، حالا به گونهای دیگر سعی دارند فرد مورد نظر خود را - که همان سرپرست باشگاه است - به مدیرعاملی برسانند.
چهره تازه استقلال
استقلالی که این روزها در زمین میبینیم - حداقل تا دیدار با فجر- شباهت چندانی به تیم آشفته چند ماه پیش ندارد. برای امیدوار بودن به یک تیم، باید همه ابعاد فنی و ذهنی آن را دید.
وقتی بازیکنان جوان جای برخی از چهرههای قدیمی و افتکرده را میگیرند؛ وقتی هر بازیکن میداند چه نقشی در زمین دارد؛ وقتی خط دفاعی که تا همین چند ماه قبل "پاشنه آشیل" آبیها بود، حالا به "نقطه قوت" تبدیل شده و دیگر از آن اشتباهات ویرانگر خبری نیست و از همه مهمتر، وقتی وحدت تیمی در اولویت قرار میگیرد و بازیکنان حتی از حق خود برای کاپیتانی میگذرند تا انسجام تیم حفظ شود، همهچیز خبر از تغییری مثبت میدهد.
استقلالِ امروز نشانههایی از بازسازی و اعتماد به نفس دوباره را در خود دارد. با این حال، هنوز برای قضاوت نهایی زود است. باید صبر کرد و دید که آیا این روند مثبت ادامه پیدا میکند یا نه. تنها در آن صورت میتوان گفت استقلال نه فقط تیمی متفاوت بلکه مدعی جدی قهرمانی است.
*حمید ترابپور