استقلال برای ما نان و نوا نداشت
کیهان ورزشی: ابتدا بفرمایید که از کدام خاستگاه و خانواده و محله فوتبال را شروع کردید.
محمدرضا شکورزاده: بچههای جنوب شهر، در زمین خاکی محله خودشان بازی میکردند. من در محله جوادیه زندگی میکردم و از 8، 9 سالگی بازی فوتبال را شروع کردم. با توپ پلاستیکی در کوچه و خیابان بازی میکردم و بعداً به یک تیم محلی رفتم. یک زمین خاکی به نام کشتارگاه در جوادیه بود. در آن زمان، مختاریفر و رضا رجبی و علی گیوهای در جوادیه بازی میکردند و بچه همانجا بودند که تا پای ملی هم آمدند. قدیمیتر از ما، کریم پاژخ بود که در تراکتورسازی بازی میکرد. پدر و مادر من تبریزی بودند ولی من در تهران بزرگ شدم.
کیهان ورزشی: وضع مالی خانواده چه طور بود؟
شکورزاده: پدر من نظامی بود و در ارتش کار میکرد. وقتی که بازنشسته شد، رفت کارمند کشتیرانی شد. زندگی نسبتاً راحتی داشتیم.
کیهان ورزشی: در زمان نوجوانی، کدام ورزشکار را دوست داشتید؟
شکورزاده: من بازیهای جام تخت جمشید را نگاه میکردم. بازیکنانی مثل قلیچخانی و جباری الگوی فوتبالی من بودند. خیلیها بودند. از پرسپولیس و استقلال وجود داشتند که محبوب بودند. علی آقا جباری و کارو حقوردیان بازیکنان بزرگی بودند که من آنها را دوست داشتم. آن طور که من یادم هست، تیمها خیلی به یکدیگر نزدیک بودند و فاصلهای نبود. تیم پاس میآمد از تیم تاج آن موقع امتیاز می گرفت و قهرمان میشد. بعد از آن، تیم شهباز آمد و یک سری ستاره جمع کرد. فاصله فوتبالیستها خیلی نزدیک بود. بازیکنان ملی قبل از ما، یک تعداد مشخصی بودند.
کیهان ورزشی: آقای اردستانی، شما از کدام محله و چگونه با فوتبال آشنا شدید؟
مصطفی اردستانی: من هم مثل خیلی از فوتبالیستهایی که مطرح شدند، از جنوب تهران و محله خاوران با فوتبال آشنا شدم. برادرانم در سطح محلات فوتبال بازی میکردند و مشوق من در این راه بودند. آن زمان، فوتبال محلات، از باشگاهها بهتر بود! به این طریق فوتبال را شروع کردم و بعداً در سطح باشگاهی بازی کردم.
کیهان ورزشی: درباره وضع خانوادگی توضیح میدهید؟
اردستانی: حدود 12 سال داشتم که پدرم فوت کرد و برادرانم، امور مرا اداره میکردند. در این راه، هم درس میخواندم و هم فوتبال بازی میکردم. برادرانم، جور مرا میکشیدند.
کیهان ورزشی: فوتبالیستهای مطرح محله شما چه کسانی بودند؟
اردستانی: خیلی از افراد بودند که از من بهتر بودند و در محلات بازی میکردند ولی به باشگاهها نرفتند. شغل و زندگی آنها اجازه نمیداد که بیشتر از این ادامه بدهند.
کیهان ورزشی: جلوی آقای پروین هم بازی کرده بودید؟
اردستانی: من، هم در تیم علی آقا بازی کردم و هم در مقابل ایشان بازی کردم.
در منطقه ما حدود ده تا زمین خاکی بود که جمعهها بازی میکردند. در آن منطقه، بچههای دولاب و قیاسی با یکدیگر، کری خوانی داشتند. تیم علی آقا پروین در زمین خاکی استوار با تیم بچههای دولاب بازی میکرد و حدوداً سه هزار نفر جمعیت برای تماشا میآمد. آقای ضیاء عربشاهی هم بازی میکرد. بعد از نسل ما، بهروز رهبریفر آمد. محمد حسین ضیائی، هم نسل ما بود که در محل ما هم زندگی میکرد.
کیهان ورزشی: خاطرهای از بازی در زمین خاکی مقابل علیآقا به یاد دارید؟
اردستانی: بله، من در تیم علی آقا و همچنین مقابل ایشان زیاد بازی کردم. بازیهای باشگاهی را از تیم کارگران شروع کردم. در منطقه مولوی یک سری از بچهها بودند که در تیم کارگران بازی میکردند ولی این تیم زیر نظر وزارت کار نبود. ما، در لیگ دسته 2 بازی میکردیم و در گروه 18 تایی بودیم که نتوانستیم از این مرحله بالاتر بیاییم. ما با تفاضل گل نتوانستیم بیاییم و تیم جوانان آمد. این تیم، بعداً با نام تیم وحدت بازی کرد. تیم وحدت، اول شد و ما دوم شدیم. من بعداً از تیم کارگران به تیم وحدت رفتم که دو، سه سال آن جا بودم. بعد از وحدت، به تیم شاهین رفتم که آن موقع تمام بزرگان فوتبال در آن تیم جمع شده بودند. آقای شکورزاده، کریم باوی و بقیه بزرگان در آن تیم بودند. امیر قلعهنویی، محمدحسین ضیائی، حجت شاهنباتی، مجتبی محرمی و مهدی دینورزاده که از همه ما بزرگتر بود، چون در نسل قبل از ما بازی میکرد.
کیهان ورزشی: آقای شکورزاده، شما اولین بار در کدام باشگاه بازی کردید؟
شکورزاده: من در لیگ دو، جام تخت جمشید، با تیم تهران جوان، فوتبال باشگاهیام را شروع کردم. یک باشگاه خیلی قدیمی بود که آقای حسین فکری هم صاحب آن بود.رفتم تست دادم. در زمین شماره 2 امجدیه تست میدادیم. باشگاه تهران جوان در میدان ژاله بود که زمین نداشت. فضای خیلی کوچکی داشت که در آن جا تمرین میکردیم و بدنسازی داشتیم. در زمین شماره 2 امجدیه و در زمین تختی تمرین میکردیم.
کیهان ورزشی: چه کسی از شما تست گرفت؟
شکورزاده: مربی ما آقای منصور ضرابی بود که سابقاً در تیم ملی و تیم عقاب بازی میکرد. آقای بهمن فروتن آن موقع از آلمان آمده بود و طرز فکر بالایی در فوتبال داشت. ایشان به جوانگرایی خیلی اعتقاد داشت و شاید اگر نبود، خیلی سخت مرا انتخاب میکردند! خیلی از بازیکنان بودند که سالیان سال در جام تخت جمشید بازی کرده بودند ولی سن آنها بالا رفته بود.
کیهان ورزشی: آقای فکری هم آن جا بود؟
شکورزاده: بله؛ آقا فکری، هم بالاسر تیم تراکتورسازی بود و هم بر کار تهران جوان نظارت داشت؛ مثلاً آقای کامل انجینی و من را از تهران جوان به تراکتورسازی تبریز برد. من تقریباً یک سال در تهران جوان بازی کردم.
اردستانی: پرویز مظلومی را هم به تراکتورسازی برد؟
شکورزاده: پرویز مظلومی در تیم دسته 2 تراکتورسازی بازی میکرد که آقای گل هم شد و بعداً به تیم تاج سابق رفت.
کیهان ورزشی: چند سالگی در جام تخت جمشید بازی میکردید؟
شکورزاده: حدود نوزده سالگیام بود. زمانی که در تیم تهران جوان بودم، تیم تاج سابق را در جام حذفی اوت کردیم. سال بعد یادم هست که اولین بازی من با لباس تراکتورسازی در امجدیه بود که مرا جلوی تیم تاج سابق گذاشتند. دفاع چپ بودم که آقای مژدهی جلویم بازی میکرد. مثل اینکه آقا رشیدی توی دروازه بود. ما تا رسیدیم در دقیقه اول گل زدیم. همین آقای پاژخ گل را زد، ولی آن قدر به تیم ما فشار آوردند که در آن بازی حذفی ما باختیم. نعلچگر و مراغهچیان به ما گل زدند. اینها، جوانان تیم تاج سابق بودند.
کیهان ورزشی: از تهران جوان به تراکتورسازی رفتید. با تراکتور در جام تخت جمشید چند بازی کردید؟
شکورزاده: آقای فکری اکثر بازیها مرا بازی میداد. من از اول دفاع راست بازی میکردم.
کیهان ورزشی: خاطرهای از بازی در مقابل تاج سابق و پرسپولیس در جام تخت جمشید دارید؟
شکورزاده: زمانی که در تراکتورسازی بودم، در جام تخت جمشید بازی کردم که بازی را یک - صفر به تاج سابق باختیم. ما باید آن بازی را میبردیم. چند تا توپ به تیر دروازه آنها زدیم. در بیست دقیقه آخر بازی، آقای حسن روشن آمد و تیم ما را بهم ریخت و باعث باخت ما شد. گل آن بازی را آقای پرویز مظلومی زد. ما میتوانستیم در آن بازی 6، 7 گل بزنیم. آقای فکری - خدا بیامرز- نسبت به تیم تاج سابق خیلی حساس بود و میگفت همه بازیها را ببازید اما این بازی را ببرید!
کیهان ورزشی: ستارههای تراکتورسازی چه کسانی بودند؟
شکورزاده: کامل انجینی، عباس کارگر، کیان طهماسبی و کمال خلیلیان از قدیمیها بودند. بیشتر بازیکنان مان از شهرستانها و جنوب بودند.
کیهان ورزشی: تراکتورسازی آن موقع به اندازه حالا طرفدار داشت؟
شکورزاده: تراکتورسازی همیشه حرف اول را میزد.
کیهان ورزشی: با پرسپولیس هم بازی کردید؟
شکورزاده: با پرسپولیس در تبریز بازی کردیم که یک - یک شدیم. من سانتر کردم. نیمه دوم توی زمین رفتم که آلن ویتل هم در پرسپولیس بازی میکرد و اولین بار مقابل او قرار گرفتم.
کیهان ورزشی: آلنویتل از لیگ برتر انگلیس به ایران آمده بود و خیلیها میگفتند بهترین بازیکن خارجی لیگ بود.
شکورزاده: آقای حاج رحیم پور هم بود. یک هفته تمرین میکردیم. آقا فکری به ما گفت که علی پروین در چند هفته اخیر همهاش کاشته، گل زده و هر جا تیمشان گیر کرده، پشت توپ رفته و گل زده، فقط مواظب باشید که پشت هجده قدم، «فول» نکنید.
ما تمرین توپ کاشته میکردیم. یک ربع از بازی گذشته بود که یکی از بچهها روی حاج رحیمپور یا آلن ویتل پشت هجده، «فول» کرد، که آقای پروین پشت توپ رفت و توی گل گذاشت.
ما که به رختکن رفتیم، آقا فکری در را بست و همه بزرگترها را کتک زد- به ما که بچه سال بودیم کاری نداشت. نیمه دوم که به زمین رفتیم، کامل انجینی به وازگن صفریان گل زد. بازی خیلی سنگینی بود که یک- یک شد.
کیهان ورزشی: خیلیها نمیدانستند که آقای شکورزاده در جام تخت جمشید بازی کرده است!
اردستانی: محمد شکورزاده زمان هیتلر هم بازی میکرد.
شکورزاده: آن موقع ما محو فوتبال بودیم. اگر از ما یک عکس در مجله چاپ میشد، ما پنجاه نسخه از آن را میخریدیم.
اردستانی: فقط کیهان ورزشی و دنیای ورزش بودند.
شکورزاده: اولین عکسی که از من چاپ شد، روی جلد کیهان ورزشی: بود. ما اینجا با تیم پاس بازی میکردیم. بازی را یک- صفر به پاس باختیم که آقا فرکی به ما گل زد (سال 55-56). من در آن عکس داشتم به حسین فرکی، تکل میزدم. هر جا میرسیدم، 5 نسخه از مجله را میخریدم تا به پنجاه تا رسید.
کیهان ورزشی: آقا مصطفی، شما از تیم وحدت به تیم شاهین رفتید و اولین بار با آقای شکورزاده مواجه شدید. قبل از آن هم او را میشناختید؟
اردستانی: آقای شکورزاده از بازیکنان فنی و بزرگ کشور بود و همه او را دوست داشتند. شکورزاده، یک بازیکن جنگی و محکم بود که هر کس به او میخورد، پخش زمین میشد. زمانی که من در تیم وحدت بودم ایشان در تیم راهآهن بود و با هم بازی کرده بودیم. بعد که بازیها بهم خورد و پنج هفته اول، باشگاههای تهران پخش و پلا شدند، من به تیم شاهین رفتم. شاهین تست میگرفت.
کیهان ورزشی: تیم وحدت منحل شد؟
اردستانی: نه؛ وحدت در باشگاههای تهران، تیم داشت ولی من دیگر با آنها قرارداد نداشتم و بازی هم نکردم. سال قبل از آن، آقای مجید جلالی در تیم شاهین بود. من با محمدحسین ضیایی و ابطحی بودم. بعد از بازی پرسپولیس با پاس در امجدیه که دعوا شد، بازیها بهم خورد و تعطیل شد. بعد از پنج هفته، شرع مجدد شد. تیمها میتوانستند مجددا اسم بدهند و بازیها را شروع کنند.
کیهان ورزشی: چگونه سر از شاهین درآوردید؟
اردستانی: طرفداران باعث شدند. سال قبلش، نصرالله عبداللهی و محمد صادقی بازی میکردند. آنها خداحافظی کردند و رفتند و تیم شاهین جوان شد. طرفدارها دنبال من آمدند. من، محمدحسین ضیایی را توی تیم شاهین آوردم. من در پست نصرالله عبداللهی بازی میکردم. روز اول عمونصی گفت که این دفاع لاغره میخواهد بیاید وسط شاهین بازی کند؟!
شکورزاده: من در تیم بانک ملی بودم و بعد که به تیم شاهین رفتم، آقامصطفی را در اولین تمرین، دفاع وسط گذاشتند. من به عمونصی گفتم: عمو! این دفاع وسط با 20 کیلو وزن باد بهش بخورد، او را میبرد! این میخواهد دفاع تخریبی بازی کند. به من گفت نه محمد، این برای دفاع وسط خیلی خوب است. گفتم بابا اگر تو خودت بازی کنی، خیلی بهتر است! من از وضعیت آقامصطفی خبر نداشتم.
اردستانی: مرا آوردند که در شاهین بازی کنم. بزرگان فوتبال ایران همچون محمد صادقی، نصرالله عبداللهی، حسین کازرانی و علیرضا عزیزی دم در ایستاده بودند. من دیدم که 20 دقیقه است که اینها دم در ایستادهاند و داخل نمیروند. من هم خجالت میکشیدم داخل بروم، تا اینکه اینها رفتند و من هم با ساک وارد شدم. مرا معرفی کردند و گفتند عمونصی، این آقا را برای دفاع وسط آوردهایم. عمونصی گفت این لاغره را میخواهید بگذارید دفاع وسط شاهین بازی کند؟! ما رو میگی! دیگه اومده بودم و نمیشد توی رختکن کاری کنم و چیزی بگویم. بازی دوستانه با تیم بوتان بود که در زمین گلستان نارمک برگزار شد. ما رو گذاشت دفاع وسط و آن روز دو تا گل با سر زدم. نصرالله عبداللهی در آخر بازی آمد گفت که این مصطفی، سیستم خودم بازی می کند و به اصطلاح «کر» خودم است. به این صورت بود که من در تیم شاهین جا افتادم. شاهین هم به همین صورت جمع شد. من به عمونصی گفتم که یک بازیکن خوب سراغ دارم که اگر بگذاری بازی کند خیلی خوب است. گفت کی است؟ گفتم محمدحسین ضیایی است. او را آوردم.
کیهان ورزشی: رفاقت شما با ضیایی از محلتان بود؟
اردستانی: من از بچگی با ضیایی بزرگ شدهام. در زمینهای خاکی مقابل یکدیگر بازی میکردیم و رقابت داشتیم. الان هم با محمد ضیایی رفت و آمد دارم.
کیهان ورزشی: آقای شکورزاده شما از تیم تراکتورسازی به کجا رفتید؟
شکورزاده: آن زمان انقلاب شد و من به تیم راهآهن رفتم. محل سکونت ما از جوادیه به امیریه منتقل شده بود و نزدیکترین باشگاه به من، راهآهن بود. من قصد رفتن به این باشگاه را نداشتم. یک روز در حال پیادهروی، آقای امیرخان ابوطالب را دیدم. با من سلام و علیک کرد و من را به راه آهن برد.
کیهان ورزشی: تعطیلی جام تخت جمشید به ضرر شما شد.
شکورزاده: اگر دو سال ادامه داشت، با همان مبالغی که میگرفتیم زندگی راحتی داشتیم. یادم هست کسانی که آن زمان در جام تخت جمشید بازی میکردند، 170 هزار تومان میگرفتند. من در تراکتورسازی، ماهی 5 هزار تومان حقوق میگرفتم. غذا و خوابگاه هم به ما میدادند.
کیهان ورزشی: آقای ابوطالب را دیدید، به شما چه گفت؟
شکورزاده: من به ایشان گفتم که به تهران آمدهام و به من گفت بیا با ما تمرین کن. آن موقع از باشگاه و تمرین خبری نبود و من به راهآهن رفتم و تیم ما، جمع و جور و خوب شد. همان سال پرسپولیس هم مرا میخواست.
کیهان ورزشی: راهآهن آن زمان، بازیکنان مطرح و خوبی داشت.
شکورزاده: عزت طاهرخانی و رضا (رضاالله) با ما بود که یک مقدار مغرور بود. رضا عباسی چند سال در جام تخت جمشید بازی کرد و پولهای خوبی گرفت ولی خودش مقصر بود و ضربه خورد.
کیهان ورزشی: بعد از راهآهن کجا رفتید؟
شکورزاده: من در راهآهن استخدام بودم و کار میکردم و برای تیم فوتبال راهآهن هم بازی میکردم. در آن یکی، دو سالی که در این تیم بازی میکردم، لقب گربه سیاه گرفته بود و همیشه یقه تیمهای استقلال و پرسپولیس را میگرفت- خصوصا در جام حذفی جلوی آنها میایستادیم. از آنجا به بانک رفتم.
کیهان ورزشی: شما در آن بازی معروف حذفی که بین استقلال و راهآهن بود و به پنالتی کشید، حضور داشتید؟
شکورزاده:. بله؛ بودم. چنگیز یک گل به ما زده بود و یک- صفر عقب بودیم. حسن روشن با من درگیر شد و در حالت عصبانیت به من لگد زد که تلویزیون به صورت آهسته نشان داد. من هیچ واکنشی نشان ندادم. آقای نظری، داور مسابقه، آقای روشن را اخراج کرد. بعد در آن بازی، رضا عباسی یک کاشته به ناصرخان زد و مساوی شدیم. کار به پنالتی کشید و ما بردیم. فردای آن روز هم به جام جوانان ژاپن رفتیم. بعدا به تیم بانک ملی رفتم.
کیهان ورزشی: چه شد که به بانک رفتید؟
شکورزاده: فکر میکردم که بانک ملی خیلی بهتر از راهآهن است. در آنجا هم استخدام شدم.
اردستانی: من در دارایی بودم.
شکورزاده: در بانک ملی، یک سال خیلی خوبی داشتیم و سوم شدیم. من از راهآهن و بانک ملی به تیم ملی دعوت میشدم. به سنگاپور هم رفتم. به جام ملتها رفتیم و در مقدماتی اول شدیم. در سنگاپور یک بازی من کردم و شاهین(بیانی) هم یک بازی کرد. من به شاهین که رفتم، در پست فنونیزاده بازی میکردم. در زمین آزادی 5 تا گل از پرسپولیس خورده بودند. شاهین به مدت دو سال باخت نداشت. این تیم را واقعا کارشناسانه جمع کرده بودند و 13 بازیکن بیشتر نداشتند. در فوتبال دنیا سابقه نداشته که یک تیم با 13 بازیکن، دو فصل بازی کند.
اردستانی: ما به فینال رسیدیم. ما قبل فینال که با پاس بازی کردیم. محمد شکور کارت گرفت و دو اخطاره شد. دو تا هشت تا تیم بود که ما از این گروه و استقلال از گروه دیگر اول شدیم. ما، در مرحله اول استقلال را بردیم و اینها به گروه دیگر رفتند و به صورت ضربدری از یک تیم بردند و به فینال رسیدند. ما هم از پاس بردیم و به فینال رسیدیم. قبل از فینال محمد دواخطاره شده بود و نتوانست در فینال بازی کند. آن روز که فینال داشتیم، از جوانان خودمان، احمد هادی را در بازی گذاشتیم. آن بازی، 90 هزار نفر تماشاگر داشت. چنگیز در مقابل هادی بود. من به احمد هادی گفتم جلو نرو، چون عبدالعلی چنگیز سریع بازی میکند. چند بار چنگیز توپ را از کنار این برد. امیر قلعهنویی آمد گفت که چرا این جوری بازی میکند؟! گفتم به او چیزی نگو، چون از جوانان آمده و این همه جمعیت را ندیده است.
کیهان ورزشی: کاپیتان تان چه کسی بود؟
اردستانی: مهدی دینورزاده بود. به قلعهنویی گفتم به او چیزی نگو و ده دقیقه بعد، احمدهادی روی غلتک افتاد. من هم چند تا توپ را پوشش دادم. آن روز هم ما با پنالتی باختیم. یک- یک شده بودیم و بازی به پنالتی کشید. آن سال، احمدهادی بازی کرد و بعداً پرسپولیس او را خواست. نیم فصلی هم در پرسپولیس بازی کرد و بعداً به ژاپن رفت- هر جا که هست، یادش به خیر.
کیهان ورزشی: آقای شکورزاده، شما دفاع راست شاهین و آقا مصطفی، دفاع جلو بود. اشارهای هم به کار فنی ایشان بفرمایید.
شکورزاده: زمانی که من با ایشان همتیمی شدم، در تیمملی نبودم. بعد از سنگاپور، من و مرحوم رضا احدی استعفا دادیم. مصطفی بعد از تیم شاهین باید ده سال به طور ثابت در تیمملی بازی میکرد.
کیهان ورزشی: در پست ایشان چند رقیب جدی هم بودند.
شکورزاده: در فوتبال ایران، اصلاً دفاع جلو نداشتیم. علیآقای پروین، مرتضی فنونیزاده را با مینیسک پاره میبرد در تیمملی به صورت فیکس میگذاشت. آقای فرزامنیا هم پا به سن گذاشته بود. آقامصطفی خیلی راحت و خوب بازی میکرد و توپهای اول را خیلی خوب تشخیص میداد. شاید به خاطر سبک بودن و سرعت داشتنش بود که توپهای روی هوا را دفع میکرد. اگر ایشان کارش را با دقت انجام نمیداد، مهدی دینورزاده به مشکل برمیخورد.
کیهان ورزشی: خاطرهای از آقامصطفی در تیم شاهین دارید؟
شکورزاده: بله، خاطره زیاد بود.
اردستانی: من با چنگیز «کل کل» داشتم. یکی دو بار چنگیز را تکل زدم و او را روی پیست بردم.
کیهان ورزشی: مهاجمان آن روزگار مثل عبدالعلی چنگیز ، حمید علیدوستی و ناصر محمدخانی بازیکنان قدرتمندی بودند که مهارشان سخت بود.
شکورزاده: اگر ما به شکل حرفهای بازی میکردیم، پیشرفت بیشتری میکردیم. ما صبح سر کار میرفتیم و ظهر، خسته و گرسنه و تشنه میآمدیم و میرفتیم سر تمرین، با همان حال میرفتیم توی زمین بازی میکردیم. شاید بتوانم بگویم که عامل پیشرفت من، افرادی همچون چنگیز و علی دوستی و ناصر محمدخانی بودند چون همیشه جلوی اینها بهترین بازی خودم را انجام میدادم- بخصوص در مقابل استقلال و پرسپولیس.
اردستانی: فورواردهای آن زمان هر کدام اعجوبهای بودند. شما الآن نمیتوانی بگویی که مثلاً حمید علیدوستی چی بود! الآن شما یک نفر مثل حمید علیدوستی، ناصر محمدخانی، عبدالعلی چنگیز یا جعفر مختاریفر دارید؟!
شکورزاده: اینها وارث جام تخت جمشید بودند. این بازیکنها، در آن جام، جوان و ثابت بودند.
اردستانی: این فوتبالیستها در شرایط سخت زمین خاکی رشد کرده و فوتبال را یاد گرفته بودند. وقتی که به زمین چمن میرسیدند، به راحتی بازی میکردند و خلاقیت خودشان را نشان میدادند.
شکورزاده: ناصر محمدخانی در اردوی تیمملی بود و کرکری شد، که من با استوک کفشم توی قوزک او زدم. ناصر ابراهیمی میزد توی سرش و میگفت وای بیچاره شدم. فکر میکنم اردوی سنگاپور بود. یاوری که تیمش قهرمان شده بود، او را کنار گذاشتند. وضعیتی را پیش آوردند که بازیکنان سفارشی بازی کنند و او هم قبول نمیکرد. در جاکارتای اندونزی که ما قهرمان شدیم، یاوری در فرودگاه به من گفت محمد تو خودت را آماده کن که در سنگاپور فیکس خواهی بود. محمود معمار به علت پارگی مینیسک خط خورد. محمد پنجعلی را خط زد. منظورم این بود که ناصر محمدخانی بعد از آن ضربهای که به پایش زدم، اصلاً برنگشت به من نگاهی کند!
اردستانی: همه بازیکنان سطح بالای ما از نظر شخصیتی اینگونه بودند. الآن یک اتفاق کوچک که میافتد، دوربین تلویزیون میرود جلو که ببیند چه میگویند. دهنهایشان را میبندند. سابق مگر اینطوری بود؟!
شکورزاده: قبل از بازی دسته گل میآورند و بعد از بازی دعوا میکنند!
کیهان ورزشی: چرا برخی ورزشکاران زمان شما سعی میکردند موهای خود را بلند کنند و بعضاً با قیافهای خشن وارد زمین میشدند؟ لقب شما، «کیوین کیگان» بود! اولین بار، چه کسانی و در چه زمانی این لقب را به شما دادند؟
شکورزاده: من در راهآهن بودم که از من عکسی انداختند که موهایم بلند و شبیه به این فوتبالیست بود. من عاشق او بودم و همه عکسهایش را داشتم.
اردستانی: تماشاگران فکر میکردند که محمد، یک بازیکن خشن است اما وقتی که با او صحبت میکردند، میدیدند که قلب رئوفی دارد.
کیهان ورزشی: آیا عمداً هم کسی را در بازی میزدید؟
شکورزاده: سابقه نداشته که به صورت عمدی کسی را بزنم. در زمان توپگیری امکان داشت. من، محکم روی توپ میرفتم و این باعث میشد که فوروارد حریف میترسید و راحتتر توپ را به من میداد. از قدیم به ما میگفتند که از اول بازی زهر خودت را به فورواردهای ترسو بریز! تا آنها بترسند و توپ را زودتر به تو بدهند. مثلاً یک فوروارد مثل مجید صالح میترسید، ولی وای به روزی که جلوی یک فوروارد تند و تیز بازی میکردیم!
کیهان ورزشی: در شاهین آن روزها یا امیر قلعهنویی در بین شما نقش محوری داشت؟
شکورزاده: ما بازیکنان فهیمی داشتیم که همگی تجربه فوتبالی داشتند و با یکدیگر رفیق بودند. یک روز عمو نصی سر تمرین بود که گفت تصمیم بر این شده که قلعهنویی کاپیتان باشد. من گفتم که قانون فوتبال میگوید که پیشکسوتتر باید این مسئولیت را داشته باشد. محمد صادقی یا دینورزاده پیشکسوتتر هستند. اگر امیر قلعهنویی زودتر به شاهین آمده، دلیل نمیشود که کاپیتان شود. البته آن موقع، این دو نفر(دینورزاده و صادقی) از شاهین رفته بودند. من و مرتضی یکه نسبت به امیر پیشکسوتتر بودیم. من گفتم که بازی نمیکنم. عمونصی گفت که بازی با استقلال را انجام بده و بعداً تصمیم خودت را اجرا کن. مچ پایم خراب بود و آمپول کورتون زده بودم. آن بازی را 1-3 بردیم. بعداً شنیدم که مثلاً تیم رفته بازی کرده و به قلعهنویی ماشین دادهاند. من میگفتم که باید به همه بدهند.
اردستانی: محمد از شاهین رفت اما من دو سال ماندم. امیر قلعهنویی به قطر رفت. محمد به استقلال رفت. کریم باوی به پرسپولیس رفت. مجتبی محرمی به پرسپولیس رفت. من به دارایی رفتم.
شکورزاده: علی پروین برنامه داشت که عین سبک تیم شاهین را به پرسپولیس بیاورد.
اردستانی: مجید پروین در آموزشوپرورش همکار من بود. خیلی با من صحبت کرد که به پرسپولیس بروم ولی نشد. من به دارایی رفتم.
شکورزاده: یک روز در تمرین استقلال در باشگاه دیهیم بودم که از فرش فروشی پروین دنبالم آمدند. رفتم پیش علیآقا، به من گفتند یک سال پیش میخواستیم سراغ تو بیاییم ولی پول نداشتیم. شاید خیلی از بازیکنان باشند که برای اینکه به اینجا بیایند، از جیبشان هم پول بدهند، منتها من میدانم بازیکنانی که سالیان سال بازی کردهاند، حقشان است. آن سال، زیر پوشش بنیاد رفته بودند. پازوکی میگفت زمین میدهند، خودمان خانه را میسازیم.
اردستانی: مجتبی محرمی هم آن سال سرباز نیروی زمینی شده بود.
شکورزاده: قبلش در نیروی زمینی بود. جلوی ما بازی کردند و 2- صفر از آنها بردیم. یک هفته در پرسپولیس تمرین کردم، خیلی هم تحویلم گرفتند. میگفتند که بعد از ابراهیم آشتیانی دفاع راست نداشتند. تیم استقلال روز جمعه با عقاب در امجدیه بازی داشت و پرسپولیس با نیروی زمینی در آزادی بازی داشت. پرویز مظلومی و چند نفر دیگر، روز پنجشنبه سراغ من آمدند. یکی از دوستان علیآقا پروین از دفترش به من زنگ زد و گفت علیآقا اینجاست و گفته حتماً روز جمعه با ساک به ورزشگاه آزادی بیا! من گفتم با استقلال قرارداد دارم. گفتم که در پرسپولیس کسانی هستند که من با آنها راحت نیستم و ممکن است در بازی دوم یا سوم با آنها دعوایم شود. کسانی مثل مایلیکهن، پنجعلی و... هستند که امکان دارد با آنها نسازم. من در تمرینات پرسپولیس با مایلیکهن هم کنتاکت داشتم. بعداً شنیدم که هر کس میرسید، به علیآقا میگفت که مرا به پرسپولیس نیاورد. علیآقا گفته بود که شکورزاده در زمین فقط به فکر بازی است، چرا درباره او اینطور میگویند؟! خلاصه علیآقا تلفنی به من گفت قرارداد با استقلال را ول کن، جمعه میفرستمت توی زمین و خانهات را هم ردیف میکنم. خب کم نبود که، 600 متر زمین در سعادتآباد بود. به پرویز مظلومی گفتم که برای پرسپولیس فوتبال بازی نمیکنم اما مشکلات من را هم در نظر بگیرید. در خانه پدرم، سه تا اتاق است، بالا سرش مینشینم با یک بچه؛ میخواهم فردا اینها راحت باشند. عباس مقدم گفت ما، در مرکز مسکن یک آشنا داریم. بیا اینجا، یک حساب برایت باز میکنیم هماهنگ میکنیم و شما سر ماه، آپارتمانت را میگیری. گفتم با زندگی من بازی نکنید. در فوتبال پولی وجود ندارد. مسئله خانه و زندگی است و میخواهم آینده بچههایم را تأمین کنم. اگر این کار را برایم انجام میدهید، من برای شما بازی میکنم، وگرنه من فردا باید به پرسپولیس بروم و یک هفته در آنجا تمرین کردهام و به علیآقا قول دادهام. استقلال با نیروی زمینی بازی داشت. مرحوم پورحیدری هم بود. گفت اگر بچهها قول دادهاند، حتماً انجام میشود. شنبه رفتم پیش رئیس بانک مسکن و به من گفت 300تومان به یک حساب میریزی و ما، در اکباتان یا آپادانا یک آپارتمان به شما میدهیم. من گفتم اگر یک درصد فکر میکنید که این کار درست نمیشود، اجازه بدهید که من بروم.
کیهان ورزشی: برای استقلال بازی هم کردید؟
شکورزاده: اولین بازی رسمی من در استقلال که دفاع راست بودم، همان بازی بود. من در سال 64 باید 300 هزار تومان پول به حساب میریختم که خیلی زیاد بود. 280 هزار تومان به حساب ریختم و 20 هزار تومان کم داشتم. سر ماه که شد، دیدم امروز و فردا میکنند! من به پرویزخان(مظلومی) گفتم این درست بود که با زندگی من بازی کنید؟!
علی پروین شاکی شده بود. به من گفته بود اینها دروغ میگویند، تو سیاه نشو! اصلا علی آقا به کسی نمیگفت که به پرسپولیس بیا، یا در این جا بمان! از وقتی که به تمرینات پرسپولیس رفتم، خاطرخواه من شده بود و میگفت فقط این را میخواهم.
کیهان ورزشی: آن سال چه قدر از استقلال پول گرفتید؟
شکورزاده: 15 هزار تومان! بالاترین پولی که از استقلال گرفته بودم، صد هزار تومان بود.
کیهان ورزشی: آقا مصطفی، شما بفرمایید که چه شد به استقلال رفتید.
اردستانی: بعد از باشگاه شاهین، من به باشگاه دارایی رفتم. آن سال، یقه همه تیمها را گرفتیم. آقای پرویز ابوطالب مربی ما بود که همه نفرات تیم را براساس کار کارشناسی آورده بود. ما تیم پرسپولیس را جلوی صد هزار نفر، 1 - صفر بردیم. تیم ما خیلی خوب بود.
کیهان ورزشی: آن سالی که شما به دارایی رفتید، سعید مراغهچیان هم در دارایی بود.
اردستانی: استقلال را بردیم.هر دو تا گل را سعید مراغهچیان زد. در شلوغی بازی با بغل پا زد.
شکورزاده: بازیکنان خوب استقلال، همه رفته بودند. شاهرخ، شاهین و چنگیز به قطر رفتند. آن روز هافبک ما، جلولی بود. مختاریفر را دفاع چپ گذاشته بودیم، چون کسی دیگر را نداشتیم. بهتاش فریبا که پا به سن گذاشته بود، هافبک وسط گذاشته بودیم. پرویز مظلومی پا به سن گذاشته بود. حمید فرزامنیا پا به سن گذاشته بود.
اردستانی: در شاهین، کسی کریم باوی را نمیشناخت. شکورزاده او را، کریم باوی کرد. سانترهایی که میکرد، او هم میزد. محمد آقا در حال حرکت توپ، سانتر میکرد و پاس میداد.هیچ دفاعی هم نمیتوانست روی سر کریم باوی سر بزند.
کیهان ورزشی: از قدیم به تیم استقلال علاقه داشتید؟
شکورزاده: بله، از قدیم این تیم را دوست داشتم.
اردستانی: من از قدیم به این تیم علاقه داشتم .
کیهان ورزشی: چرا به پرسپولیس نرفتید؟
اردستانی: مجید پروین به من گفت در این پستی که تو بازی میکنی، در پرسپولیس به تو نیاز دارند. مرتضی فنونیزاده در این پست بازی میکرد. اگر به پرسپولیس میرفتم، راحت ده سال در تیم ملی بازی و خودم را بیمه میکردم. بعد از دارایی، طرفداران استقلال مایل بودند در این تیم بازی کنم. واقعا استقلال یار نداشت. من به جای رضا رجبی آمدم. وقتی که من به استقلال رفتم هیچکس نبود.
شکورزاده: به خاطر اینکه یار نداشتیم، چند نفر را از جوانان آوردیم. صادق ورمزیار، گروسی، حسین ترابپور و اصغر رضایی را آوردیم.
اردستانی: وقتی که به استقلال رفتم، کسی را نداشتیم و خوردیم به پرسپولیس! همه گفتند از آن روزهایی است که شش، هفت گل بزنند. اولین دربی من بود که صد هزار نفر جمعیت آمده بودند. اتفاقا یک پنالتی هم گرفتیم که مجید نامجو مطلق نزد. آن بازی 1-1 شدیم. جعفر مختاریفر برای ما گل زد.
کیهان ورزشی: اولین بازی شما مقابل پرسپولیس کی بود؟
شکورزاده: بازی باشگاههای تهران در مقابل پرسپولیس، صفر - صفر شدیم. یکی دو پنالتی روی صمد مرفاوی و پرویز مظلومی شد که داور (بهلولی) نگرفت - خدا بیامرزدش.
کیهان ورزشی: میگفتند مجتبی محرمی استقلالی بود و بعدا به آن طرف رفت؟
شکورزاده: نمی دانم. وقتی که مجتبی در نوجوانان راهآهن بود، من در بزرگسالان راهآهن بودم.
پرویز ابوطالب مربی بزرگی بود. یک روز با همان لحن و لهجه لاتی خودش گفت: آقا شکورزاده این بچه را میبینی؟ گفتن آن هندی رو میگی؟! سیاه و لاغر بود. گفت این بچه، بهترین بازیکن ایران خواهد شد. من گفتم امیرخان اگر تا آخر این بازی نمیرد، شانس آورده است! به من گفت ببین با اینکه جون ندارد ولی چه جوری پا به توپ میشود؟ همان پسر لاغره شد مجتبی محرمی.
کیهان ورزشی: بچه شر و ناآرامی بود؟
شکورزاده: اصلا؛ وقتی که بازی میکرد، جیک نمیزد! وقتی که به پرسپولیس رفت، خراب شد.
اردستانی: تیمهای بزرگ، آدم را جو زده میکند که خود شخص باید خودش را کنترل کند. بعضی افراد متاسفانه در راههایی میافتادند که نباید میافتادند.
شکورزاده: به نظر من، فوتبال ما مقصر است که این آدمهای بااستعداد را به مقصد نمیرساند.
کیهان ورزشی: استقلال در آن سال پوستاندازی کرد و جوانان آمدند. سخت نبود که در آن استقلال بازی میکردید؟
شکورزاده: آن سال پرویز مظلومی نباید در استقلال بازی میکرد. این همه فورواردهای جوان و پا به توپ داشتیم. ما فقط به این امید بودیم که از کنارهها برویم و یک سانتر بکنیم که پرویز خان بدنش جواب بدهد و ضربه بزند. با آن سنی که داشت خیلی خوب میزد، ولی آن جلو، جواب نمیداد. یک جوان میخواست که پا به توپ باشد.
کیهان ورزشی: شما در استقلال با امیر قلعهنویی همبازی شدید، رابطه شما خوب بود؟
اردستانی: همیشه به یکدیگر احترام میگذاشتیم.
شکورزاده: ما با هم رفیق بودیم. آن اعتراضی که من در مورد امیر قلعهنویی داشتم راجع به اصل موضوع کاپیتانی بود که باید به پیشکسوت تیم میرسید، تا اینکه جایگاهها به هم نریزد.
کیهان ورزشی: شما در یک مقطع دیگر در تیم استقلال به مشکل کاپیتانی برخوردید.
شکورزاده: ما، در اصفهان بودیم. شاهرخ بیانی با مجید نامجو مطلق سر این مسئله اختلاف داشتند. استقلال با تیم تام اصفهان بازی داشت که احمدرضا عابدزاده دروازهبان آنها بود. من در هتل به آنها گفتم خجالت بکشید. اینها با هم لجبازی کرده بودند. مجید میگفت که شاهرخ به پرسپولیس رفته بود و حقش نیست کاپیتان شود. اگر مجید تعصب استقلالی داشت، چرا بعدا به پرسپولیس رفت؟! ما نهایتا بازوبند را به مرحوم رضا احدی دادیم - شاید هم به جعفر مختاریفر دادیم. دقیقا یادم نیست.
یک بار هم در تهران این مشکل پیش آمد، اما مجید نباید آن روز این بحث را پیش میکشید چون شاهرخ از بچگی در استقلال بود و پیشکسوتتر بود. حالا اگر به پرسپولیس رفته، مشکلی داشته که این کار را کرده بود.
کیهان ورزشی: در تیم استقلال همیشه از این مسائل بوده، حتی قبل از انقلاب هم بین حسن نظری و حسن روشن از این اختلافها بود. چرا این تیم نتوانسته این مشکلات را برطرف کند؟
شکورزاده: از قدیم این فرهنگ در تیم تاج سابق هم بود که «تکخوری» وجود داشت. مثلا تاج برنده میشد و به یک نفر امتیاز میدادند! شاید به خاطر این بود که بازیکنان بزرگ و اسمی را که جذب میکردند، از این طریق امتیاز ویژهای برای آنها قائل میشدند، منتها مدیریت فوتبال ضعیف است. در تیمهای بزرگ دنیا، بازیکنان سطح بالا و محبوب را کاپیتان میگذارند. باشگاه به صورت حرفهای فکر و عمل میکند. باشگاه میگوید پول و طرفدار از چه طریقی تامین میشود؟!
کیهان ورزشی: در جمع آن نفرات کدام بازیکن از همه محبوبتر بود؟
اردستانی: من از همه بیشتر، عبدالعلی چنگیز را دوست داشتم. چنگیز واقعا دوستداشتی بود.
شکورزاده: بله، مردم چنگیز را دوست داشتند. چنگیز اگر کتک میخورد یا نمیخورد، با برخورد خوب، حریف را شرمنده میکرد.
کیهان ورزشی: بدترین دربی شما همان بازی نیمه نهایی بود. چه وضعیتی در آن بازی پیدا کردید؟
شکورزاده: این مسئله هم به ضعف مدیریت فوتبال مربوط میشد. بازی صفر - صفر شد، در حالی که ما باید گل میزدیم. پنج نفر پنالتیزن از روز قبلش مشخص شده بود. من نباید پنالتی میزدم، چون اصلا تمرین نکرده بودم. پنالتیزنهای ما نزدند و به بهانههایی، کنار کشیدند؛ مثلا مجید گفت آخ، این جایم درد میکند! رضا احدی هم بود و آن یکی هم...، تا به من رسید. من هم رفتم. زمین گل بود، با بغل پا زدم و گل نشد. البته امیر قلعهنویی قبل از من پنالتی را خراب کرده بود و کار من بیتاثیر بود.
اردستانی: به من پنالتی نرسید.
کیهان ورزشی: میگفتند روی نیمکت ذهن شما را خراب کرده بودند.
شکورزاده: نه؛ مرحوم جمالی به من گفت برو بزن.
اردستانی: اصلا ما باید در 90 دقیقه، میبردیم، یا در 120 دقیقه بازی را میبردیم.
کیهان ورزشی: جلوی دروازه، خاک اره هم ریخته بودند.
شکورزاده: من یادم هست که در تمرینات، منصورخان - خدا بیامرز - همیشه پنالتیزنها را صدا میکرد و برای آنها تمرین داشت و من اصلا جزو پنالتی زن های اصلی نبودم..
کیهان ورزشی: از نقش مرحوم پورحیدری در آن تیم بگوئید!
اردستانی: آدم با شخصیت و با کلاسی بود. من دو سال و نیم در استقلال بودم و همیشه رفتار و کردار خوب ایشان را به خاطر دارم.
شکورزاده: منصورخان انسان خیلی خوبی بود ولی به لحاظ فنی در حد خیلی عالی نبود. من در تمرینات استقلال بهره کافی و عالی را نمیبردم. در تیمهای کوچکتر از استقلال همچون راهآهن، بانک ملی و شاهین، بار فنی تمرینات به مراتب بالاتر بود ولی تمرینات استقلال بیشتر در حاشیه و بار فنی چندانی نداشت و اکثرا برای نمایش میآمدند.
کیهان ورزشی: محمدآقا، شما یک طرز مخصوصی میدویدید!
شکورزاده: من سعی میکردم که بیشتر روی پنجههایم بدوم.
اردستانی: به سبک کوین کیگان میدوید و به همین نام مشهور شده بود.
شکورزاده: سبک فوتبال ما، به فرهنگ زندگی ما نمیخورد، من میخواستم مثل یک فوتبالیست حرفه ای زندگی کنم ولی نمیشد. من حدودا هشت سال در استقلال بودم ولی از تمرینات این تیم بهره کافی را نمیبردم تا رشد پیدا کنم. بیشتر وقت ما به حاشیه میگذشت، مثلا به ما میگفتند ناهار را در لوکس طلایی میخوریم. ما از صبح اسیر بودیم و به خانه یک طرفدار میرفتیم تا مبلهای او را تماشا کنیم. اگر من در کنار زن و بچهام غذا بخورم، روحیهام بیشتر حفظ میشود تا اینکه در جایی معذب باشم. کار ما، بیشتر جنبه نمایشی داشت که دو تا تماشاچی جمع شوند و پولی جمع کنند، بنابراین کمکی به بار فنی تیم نمیکرد. این جور برنامهها کمکی در جهت ارتقای فنی تیم نمیکرد.
کیهان ورزشی: می رسیم به بحث تیم ملی؛ آقا مصطفی، شما در تیم ملی به حق خودتان رسیدید؟
اردستانی: نه؛ من در تیم ملی به حق خودم نرسیدم.
شکورزاده: یکی از علتهای این نرسیدن به حقش، این بود که در تیمهای بزرگ و اسم و رسم دار بازی نکرده بود!
اردستانی: من برای رفتن به المپیک، در دقیقه 90 خط خوردم. آن زمان آقای دهداری - خدا بیامرز - و آقای وطنخواه، سرمربی و مربی بودند.
کیهان ورزشی: بازیهای آسیایی را میگویید.
اردستانی: بله، من از تیم شاهین دعوت شده بودم.
شکورزاده: مرحوم دهداری تمایل به جوانگرایی داشت.
اردستانی: من جلوی دینامو یک بازی کردم. پدرماتیاس سامر گفت در این تیم ملی شما دو نفر خوب بازی کردند؛ شمارههای 4 و 7 شماخیلی خوب بازی کردند. من و مهدی ابطحی منظورش بودیم. همان روز قبل از بازی، آقای رضا وطنخواه آمد و گفت که چه کسانی لخت شوند. مرحوم دهداری که وارد شد، به من گفت چرا شما لخت نشدی؟! گفتم که کسی به من نگفته است. از رضا وطنخواه پرسید که چرا مصطفی لخت نشده؛ او هم گفت مصطفی پایش درد میکند! من گفتم کجا پایم در میکند؟!
شکورزاده: هم پستهای تو چه کسانی بودند؟
اردستانی: هم پستهای من، آن روز، مرتضی فنونیزاده و مسگر ساروی بودند.
خلاصه آقای دهداری به من گفتلخت شو، برو توی زمین! من هم رفتم توی زمین و بهترین بازی را کردم. بعد از آن بازی که تمرینات ما، در آزادی برگزار میشد، وطنخواه با من بد شده بود و در تمرینات رفتار خوبی نمی کرد.
اسم همه را خط زد و به 20 نفر بازیکن رسید. یک شب به من گفت انشاءا... در سفرهای بعدی! ما رو میگی؟! دقیقه 90 با این حرف مواجه شدم. همه کارهایمان را کرده بودیم که 3، 4 روز دیگر برویم. برگشتم خانه. بعدا گفتند احد شیخلاری ممنوعالخروج است، خب نفر بیستم من بودم دیگه!
شکورزاده: اصلا احد شیخ لاری و مسگر ساروی در حد تیم ملی نبودند! تیم ملی رابطهای بود. مرتضی فنونیزاده با مینیسک پاره رفته بود.
اردستانی: اول 60 نفر را انتخاب کرده بودند. آخرین نفر از این 60 نفر، سیامک رحیمپور بود که خط خورد. باید مرا انتخاب میکردند که آقای سیامک رحیمپور را پای پلههای هواپیما بدون لباس فرم بردند. محمد پنجعلی به من گفت که واقعا حق تو را خوردند. این آقا را بردند که همان جا هم دعوا شد.
شکورزاده: یکی از ایرادهای آقای دهداری این بود که یک نفر که اولین بازی ملی خودش را میخواست برگزار کند، او را کاپیتان تیم قرار میداد. اگر تشنجی هم در تیم بوجود میآمد، به خاطر بازوبند نبود، به علت بیاحترامی به پیشکسوت بود.
کیهان ورزشی: شما در تیم ملی به حق خودتان رسیدید؟
شکورزاده: هر وقت دعوت میشدم، نمیتوانستند اسمم را خط بزنند ولی در موقع بازیها، توی کارم میگذاشتند. من در سال 62 از تیم راهآهن به تیم ملی دعوت شدم. زمان آقای جلال چراغپور بود. به شوروی رفتیم و من به عنوان بهترین مدافع راست انتخاب شدم.
کیهان ورزشی: آقای چراغپور در حد تیم ملی بود؟
شکورزاده: در حد سرمربی نبود ولی در حد آنالیزور بود. در بازیهای آسیایی دهلی، اصلا مرا شرکت ندادند و روی نیمکت بودم. «ارنج» تیم در دست دادکان بود. ما، در هندوستان بودیم که جلال چراغبور وارد اتاق شد و گفت میخواهم تو را دفاع وسط بگذارم. گفتم دادکان را در این پست بگذارید چون قبلا هم بازی کرده است. گفت دست من نیست، همه را دادکان و مایلیکهن تعیین میکنند. من به نادر فریادشیران گفتم. نادر هم دنبال این بود که شلوغ کند. جلسه گذاشتند و آقای آبشناسان پرسید که چی شده؛ گفتم شما خودت فوتبالیست بودی و میدانی که بازیکنان پیشکسوتی اینجا هستند که اسمشان خط میخورد. ضمنا یک سری از بازیکنان هستند که خودشان تیم را «ارنج» میکنند.
گفتم این افراد، آقایان مایلیکهن، دادکان و پنجعلی هستند. اینها جلسه گذاشتند و ... بعدا آقای دادکان آمد به من گفت: همین که شما برای تیم ملی انتخاب شدید، بزرگترین افتخار برای شماست. گفتم که من به تیم ملی افتخار میکنم ولی الان کسانی در تیم ملی بازی میکنند که در باشگاه خودشان، اجازه بازی کردن ندارند. یکی از این افراد، خود شما هستید! شما خودت بازیکن باشگاه پرسپولیس هستی، اما چه زمانی در این تیم بازی کردهای؟!خلاصه اینها زورشان به باغدیک عابدیان رسید که در پست دفاع راست بازی میکرد.
بعدها، محمود یاوری من را از بانک ملی دعوت کرد به تیم ملی بروم. آقای یاوری گفت یک طومار نوشتهاند که اصلا تو را دعوت نکنند. ولی برو توی زمین و حقت را بگیر!
در آن بازی دوستانه که بالایپزیک داشتیم، شاهین بیانی خط خورد. من به جای مهدی دینورزاده بازی کردم. آقای یاوری چون در پاس بازی میکرد، بازیکن قدرتی دوست داشت و ظریف و کم قدرت نمیخواست. در سنگاپور، کسانی را که میخواست دعوت کند، به من گفت.
محمد پنجعلی را خط زد. محمود معمار را که مینیسک پایش پاره شده بود،خط زد. احمد سنجری را خط زد.
فتحآبادی را خط زد. اصلا دفاع وسط نداشتند. آقا مصطفی و یک نفر دیگر را برای سنگاپور دعوت کردند. بعد شنیدیم که آقای یاوری را کنار گذاشتهاند! من در هواپیما دیدم که شاهین بیانی و رحیم میرآخوری آمدهاند. ما شش ماه در اردو زحمت کشیده بودیم و حالا این دو نفر از راه رسیدهاند! حالا شاهین جوان بود. آقای ناصر ابراهیمی سرمربی شد و این دو نفر را به طور فیکس گذاشت بازی کردند و از همان جا هم ضربه خوردیم.
من در آنجا فقط یک بازی کردم و در بقیه بازیها، شاهین بیانی را به جای من میگذاشتند.
کیهان ورزشی: شما بعد از سنگاپور به تیم ملی دعوت نشدید.
شکورزاده: من و مرحوم رضا احدی استعفا دادیم. ما باید بازی میکردیم ولی هر دو نفرمان را بیرون میگذاشت. ما هم استعفا دادیم.
کیهان ورزشی: آقای اردستانی شما بعدا در دوره دهداری آمدید و پس از آن استعفای دستجمعی دوباره به تیم ملی دعوت شدید؟
اردستانی: علی پروین مربی شد و مرا دعوت کرد.
شکورزاده: بازیکنی که به تیم ملی دعوت میشد، ماشین و خانه میگرفت ولی به من ندادند.
اردستانی: قبل از بازی های آسیایی سئول خط خوردم.بعد از یک هفته من در یک زمین خاکی - که الان فرهنگسرای خاوران شده - بازی کردم و ظهر برای خوردن آبگوشت به قهوهخانه آن محل رفتم. علی آقای پروین داخل قهوه خانه مرا دید و گفت مگر تو به کره نرفتی؟! گفتم آقا اسم مرا خط زدند، گفت مگر میشود اسم تو را خط بزنند؟! گفت عجب آدمهایی هستند! آن زمان من در باشگاه شاهین بودم. بعدا که دهداری و وطنخواه را کنار گذاشتند و علی پروین آمد، اولین نفر، مرا انتخاب کردند. زمانی که علی آقا مرا انتخاب کرد، من در استقلال بودم. برای بازیهای پکن، سن من بالای رفته بود و اسمم خط خورد، چون نیروی جوان میخواستند.
کیهان ورزشی: آقای شکورزاده عکسی معروف از شما هست که سر و صورتتان خونین است؛ درباره آن تصویر صحبت کنید!
اردستانی: اجازه بدهید من بگویم. جام حذفی بود و ما، در تهران 2-صفر از تیم بوشهری بردیم. وقتی که در بوشهر بازی داشتیم، مکافات زیادی کشیدیم. مرحوم غلامحسین مظلومی و مرحوم کامبیز جمالی بالای سر تیم ما(استقلال تهران) بودند. ما با اینها بازی کردیم و 2 تا گل عقب افتادیم. در دقایق 70 به بعد، محمد شکورزاده اخراج شد. آن زمان نیمکت ذخیرهها، در کنار و پشت دروازهها بود. یکی از تماشاگران پشت سر محمد میآید و به شانهاش میزند. تا محمد برمیگردد، با پنجه بوکس به طرفش میزند که محمد هم صورتش را کنار میکشد ولی صورتش خونآلود شد.
شکورزاده: از هواپیما جا مانده بودم و با پرواز بعدی آمدم. در آن بازی 3 گل عقب افتاده بودیم. غلامحسین خان به من گفت پاشو برو یک کاری بکن. گفتم شاغلام من بروم چه کار کنم؟ فوروارد اینجا هست. منظورش این بود که برو یک جور بازی را بهم بزن. بهتاش فریبا، مینیسک پاره کرده بود و من به جای او در تهران هافبک وسط بازی کردم. هافبک وسط تیم بوشهری، بچه اهواز بود و در حین بازی به من فحش میداد. تا من وارد زمین شدم خطاب به من گفت: یادته در تهران با من چکار کردی و ...؟ از بس که به من ناسزا گفت، من هم با سرکوبیدم به صورتش و اخراج شدم. وقتی که روی نیمکت نشستم، یکی از تماشاگران بوشهری از پشت سرآمد و صورتم را خونی کرد. من دیدم که اخراج شدهام و چاقو هم خوردهام و خونی هم شدهام، پس لااقل بازی را بهم بزنم! با همان وضعیت رفتم داخل زمین و ... بازی بهم خورد بعد هم چون تیم آنها یک بازیکن تقلبی داشت ما سه بر صفر بنده اعلام شدیم.
کیهان ورزشی: آخرین بازی شما برای استقلال کی بود و چرا از این تیم جدا شدید؟
اردستانی: آخرین بازی من در استقلال، سال 68 بود. سن من بالا رفته بود و دیگر نمیخواستم در استقلال بازی کنم. آقای پورحیدری و غلامحسین مظلومی- خدا هر دو نفرشان را بیامرزد- خیلی به من اصرار کردند که بمانم ولی من به بانک تجارت رفتم.
شکورزاده: من هم سال بعد به بانک تجارت رفتم.
کیهان ورزشی: مربی شما در بانک تجارت کی بود؟
اردستانی: آقای پرویز ابوطالب بود. آخر دوران فوتبالم را در بانک تجارت گذراندم.
کیهان ورزشی: آقا مصطفی، هواداران استقلال، شما را دوست داشتند و چهره محبوبی بودید.
اردستانی: من در زمانی که استقلال بیبضاعت بود به این تیم رفتم.
کیهان ورزشی: شما لقب هم داشتید؟
اردستانی:تمام استادیوم میگفتند: باریکالله مصطفی!
شکورزاده: استقلال خیلی به ما ضرر زد. کمکی هم از لحاظ فنی و پیشرفت فوتبال به ما نکرد.
اردستانی: شرایط مالی خوبی نداشتند. فقط برای یک عده خاص، پول داشتند. الان هم هست. برای یک عده داشتند ولی برای ما نداشتند. این موضوع ما را ناراحت میکرد.
کیهان ورزشی: شما چه طوری از استقلال رفتید؟
شکورزاده: به آقای اولیایی گفتم بانک تجارت مرا میخواهد. گفت ما دفاع راست نداریم. من هم گفتم که یک ریال درآمد نداریم. تاکی باید مجانی بازی کنیم؟! منصورخان گفت برو امضا کن! گفتم اگر اجازه بدهید، من میروم. الان چند تا جوان دارید. جواد زینچه، صادق ورمزیار و موسوینیا جوان و پر انرژی هستند. بگذارید من به بانک تجارت بروم و یک تومان پول بگیرم. رفتم و پول هم گرفتم.
اردستانی: من هم به منصورخان همین را گفتم که سال آخر فوتبال ماست. بگذارید بروم و از بانک تجارت یک پولی بگیرم. گفت هر جا راحتتر هستی، همان جا برو.
شکورزاده: اصلاً گرهگشا نبودند. فوتبال ما هم که تمام شد، به اشکال و صورتهای دیگر هم بازیمان ندادند. الآن همین تیمهای پایه آکادمی را بدهند، من پنجاه نفر پیشکسوت را میآورم که زندگیشان را تأمین کنند. فوتبال به مافیا تبدیل شده است.
کیهان ورزشی: الآن به چه شغلی مشغول هستید؟
شکورزاده: هیچ کاری نداریم. یک مدت آکادمی فوتبال زدیم که بعد خسته شدیم. تیم پایههای باشگاه نفت دستمان بود. علیرضا بیرانوند پیش من آمد و به تیم نفت بردمش که الآن گلر اول ایران شده است. آقای دینورزاده هم بود که تیم را بالا آورد.
کیهان ورزشی: آقا مصطفی، روند استقلال را در سالهای اخیر و خصوصاً با آقای منصوریان چگونه میبینید؟
اردستانی: این تیم، فراز و نشیب دارد ولی به نظر من اگر بگذارند منصوریان کار کند، آینده درخشانی خواهد داشت. باید زمان به او بدهند تا کار کند. هر مربیای که بیاید، باید زمان داشته باشد تا کار کند.
کیهان ورزشی: یعنی شما فکر میکنید منصوریان میتواند استقلال را جمع و جور کند؟
اردستانی: اگر زمان به او بدهند، میتواند این کار را انجام بدهد.
شکورزاه: به نظر من هر مربیای که برای استقلال میآورند، باید کادری را انتخاب کند که قوی باشد.
کیهان ورزشی: الآن آقای بهتاش فریبا که اضافه شده، استقلال روند بهتری پیدا کرده است.
شکورزاده: خیلی بهتر شده و تأثیر خودش را نشان داده است. وقتی که کادر فنی آقای منصوریان، کم تجربه و از خودش جوانتر باشد، در یک جای کارش، اشکال پیدا خواهد شد.
اردستانی: ولی محمد، الآن استقلال تیم خوبی است، منتها زمان لازم دارد تا به شکل ایدهآل برسد.
شکورزاده: تیمهایی مثل استقلال و پرسپولیس نمیتوانند به مربیانشان زمان بدهند.
کیهان ورزشی: زمان قدیم هم این تیمها به همین صورت بودند.
شکورزاده: 22 میلیارد تومان به تیم تزریق شده است. اگر بازیکن بزرگ است و پول کلانی گرفته، پس باید فوتبالش هم در حد بالا باشد. اگر هم جوان و بیتجربه است، باید پولی که میگیرد، در حد خودش و کم باشد.
کیهان ورزشی: کدام یک از دفاعهای راست که تا حالا دیدهاید، مورد پسند شما بوده است؟
شکورزاده: جواد(زرینچه)، دفاع راست خوبی بود ولی در کار دفاعی ضعیف بود. بعد از مهدویکیا که به دفاع راست آمد، دیگر کسی را سراغ ندارم که به خوبی او باشد.
کیهان ورزشی: رامین رضائیان در تیم ملی خوب کار میکند؟
اردستانی: رامین رضائیان، رو به جلو خوب بازی میکند.
شکورزاده: جهانبخش اگر دفاع راست بازی کند، بهتر از او کسی نخواهد بود.
کیهان ورزشی: جهانبخش را که دفاع راست نمیگذارند.
شکورزاده: اگر الان او را پیستون راست میگذارند، به خاطر بازدهیاش است و گرنه بهتر از او، دفاع راست نداریم.
کیهان ورزشی: در استقلال الآن، مگویان را برای دفاع راست میگذارند.
شکورزاده: یک دفاع آخر نمیتواند بیاید دفاع کنار بازی کند. با آن وزن و با آن سیستم نمیتواند. الآن سرمربی او را میگذارد، ولی خرابش میکند. بالاترین ضعف استقلال، الآن در منطقه دفاعی است.
کیهان ورزشی: وریا غفوری چگونه است؟
شکورزاده: اینها در چارچوب تیم نیستند. نفرات به هم نمیخورند و جور نیستند. بازیکنها با یکدیگر «مچ» نیستند. دفاع راست با هافبک راست و هافبک وسط هماهنگ نیست. در شرایط فعلی، امید ابراهیمی بیشترین زحمت را میکشد. در شرایط کار دفاعی و در شرایط حمله کار میکند ولی بقیه بازیکنها مثل او زحمت نمیکشند.
کیهان ورزشی: آقا مصطفی، شما در پست دفاع بازی میکردید. چه کسی را در این منطقه شایسته میدانید؟
اردستانی: الآن سیستم بازی مثل قدیم نیست. دفاع وسط تراکتورسازی (هادی محمدی) که شاگرد خود من بود، آینده خوبی دارد.
کیهان ورزشی: هادی محمدی کجا شاگرد شما بود؟
اردستانی: در فوتبال دبیرستانها در مناطق، در شهید عراقی شاگرد من بود. قبلاً گفته بودم که در آینده فوتبالیست خوبی خواهد شد، که الآن هم دارد میشود. پارسال در ذوب آهن بود و امسال بازیکن آقای قلعهنویی است.
کیهان ورزشی: دل پر دردی دارید انگار؟
اردستانی: اگر ما به حق خودمان در فوتبال نرسیدیم اما شاکر هستیم که تنمان سالم است. در زمان ما یک عده خاصی به حقشان رسیدند.
کیهان ورزشی: شما الآن به چه شغلی مشغول هستید؟
اردستانی: بازنشسته آموزش و پرورش هستم. مدیر و مسئول یک دبیرستان تخصصی ورزش و فوتبال هستم. با بچههای نونهالان و دبیرستانی، سرگرم کار ورزش هستم.
کیهان ورزشی: شما را به عنوان فوتبالیست قدیمی میشناسند؟
اردستانی: پدران آنها، بیشتر مرا میشناسند.
شکورزاده: اینهایی که در بخش فوتبال پایهها تجربه و سواد دارند، باید برای تیمهای پایههای ملی کار کنند، اما به کسانی تیم میدهند که اصلاً در این مسیرها نبودهاند.
ما 22 نفر کاندیدا بودیم که کفاشیان به نام من حکم زد که سرمربی تیم ملی نوجوانان شوم. حکم را به فریدون معینی دادم و او هم پس از اینکه کلی مرا معطل و امروز و فردا کرد، گفت یک هفته دیگر به تو زنگ میزنیم. گفتم اگر سرکاری است، به من بگو! چند روز بعد، بیداریان گفت که تیم را به اکبر محمدی دادند و برای مسابقات رفت! هر کدام از آن 22 نفر کاندیدا اگر این مسئولیت را میگرفتند، آدم ناراحت نمیشد چون میگفت که اینها رزومه ورزشی دارند. آنجا از خودم بدم آمد. از خیلی از جهات در فوتبال به آدم نامهربانی میکنند و اسم آدم را خط میزنند یا آسیب میبینیم و از فوتبال دور میشویم. همه این داستانها هست. اگر ما، از دوران جوانی در هندوستان فوتبال بازی میکردیم، وضعمان بهتر از این بود که حالا داریم.
کیهان ورزشی: الآن چه کار میکنید؟
شکورزاده: فعلاً، هیچ کاری نمیکنم. بیکار هستم. اگر سال 64 به خارج میرفتم و فوتبالم را ادامه میدادم، خیلی برایم بهتر بود.
کیهان ورزشی: شما به فنرباغچه ترکیه هم رفتید؟
شکورزاده: 5، 6 ماه در دسته دو بازی کردم، اما باید ملیت خودم را عوض میکردم تا قبولم کنند. گلر آنها شوماخر بود.
کیهان ورزشی: از طریق سفارت ایران در ترکیه اقدام کردید؟
شکورزاده: من برای سفارت ایران توضیح دادم که داستان این گونه است که پاسپورت من در جیب خودم باشد و ترکیه هم یک پاسپورت برای من صادر میکند که یا نام مرا عوض میکنند، یا شهرتم را عوض میکنند؛ فقط سفارت ایران باید موافقت میکرد و مسئله بلامانع میشد. 90 درصد از بازیکنان یوگسلاوی که به ترکیه میآمدند، همین کار را میکردند.
کیهان ورزشی: سال 64 در قبال این کار چه مبلغی به شما میدادند؟
شکورزاده: 50 میلیون تومان میدادند که شاید معادل ده ها میلیارد الآن بود.
کیهان ورزشی: چه جوابی به شما دادند؟
شکورزاده: تهدید کردند که اگر سریعتر سفارت را ترک نکنم بازداشتم می کنند.
*گفت و گو از حمید ترابپور
*عکس های مصاحبه از کریم محمدی