فوتبال ، «مربی » می خواهد
حال و روز استقلال و پرسپولیس
مدیرعامل استقلال میگوید «با شفر اختلافی نداریم» و «ما کارمان را بلدیم». ما هم میگوییم ای کاش همینطور باشد که شما میگویید، یعنی هم با «شفر به اختلاف نخورده باشید» و هم «کارتان را بلد باشید» چرا که ریشه بسیاری از این اختلافات در «ندانمکاری» یا عدم انجام وظیفه و مسئولیتهای تعریف شده از سوی یکی از دو طرف به ویژه آنها که مسئولیت بیشتر و مهمتری دارند، یعنی مدیران است. ما از آنجا که بیش از هر رنگ و گرایشی به مصلحت فوتبال فکر میکنیم، خیلی خوشحال هستیم که میبینیم مدیران استقلال در انتخاب مربی جدید برای تیم خود درست عمل کرده و تشخیص مناسبی داشتهاند این حرف را دو، سه سال پیش وقتی برانکو با عملکرد خودش نشان دادکه میتواند با حمایت مدیران و پشتوانه تماشاگران خونگرم، پرسپولیس را از شرایط بحرانی نجات بخشد و به ساحل موفقیت و کامیابی برساند، در همین صفحه نوشتیم.
همانطور که بارها و سالهاست این مجله کهنهکار میگوید، درصد بسیار زیادی از چگونگی و وضع و حال فوتبال ما بستگی به وضعیت و شرایط این دو تیم قدیمی و مردمی(یعنی استقلال و پرسپولیس) دارد. اگر حال این دو تیم خوب باشد، شرایط مدیریت و کلی آنها روبهراه باشد و تیم ملی هم شرایط بهتر و به سامانتری دارد و برعکس.
«برانکو» نیاز به حمایت دارد
خوشبختانه چند سالی است که تیم ملی فوتبال ایران با کروش روزگار خوب و شرایط قابل قبولی دارد. پرسپولیس هم که دو، سه سالی است با برانکو راضیکننده برای تماشاگر و برای فوتبال ما در حد نام و سابقه ظاهر میشود. این نکته را هم هرچند تکراری است اما لازم میبینیم با توجه با تغییراتی که اخیرا در سطح مدیریت و سرپرستی تیم پرسپولیس رخ داد، باز هم در پرانتز تکرار کنیم که برانکو تا آنجا که ما از وی و خصوصیات اخلاقی و کاراکتر شخصیتی وی شناخت داریم از آن دسته مربیانی است که برای اعمال مدیریت و ایفای نقش خود به عنوان یک مربی مقتدر به «حمایت مدیران» احتیاج دارد. این کاری است که در زمان آقای طاهری انجام میشد و اصلی بود که از جانب سرپرست مستعفی پرسپولیس رعایت میشد و اگر مدیران پرسپولیس کماکان از برانکو توقع دارند تیمی خوب و مدعی را روانه میدان رقابتها کنند، باید دست از این حمایت خود برندارند.
مربیان و نامربیان
پرانتز را ببندیم و برگردیم به مطلب و حرف خودمان. علاوه بر تیم ملی و پرسپولیس، حالا رفته رفته میشود به وضعیت و شرایط مربیگری در تیم استقلال هم امیدوارانه نگریست و کمی به خود جرات داد و گفت که استقلال هم از یک «سرمربی» خوب که سابقه مربیگری در یکی از معتبرترین لیگهای اروپا یعنی «بوندس لیگا» را در پرونده دارد، برخوردار شده است که در صورت فراهم بودن سایر شرایط و مهمتر از همه «حمایت مدیریت» میتواند این یکی تیم پرطرفدار و ریشهدار فوتبال کشورمان را به اندازههای مورد انتظار و شایسته هواداران پرتعداد و متناسب با گذشته و افتخاراتش نزدیک کند. این نظر و رای ما اگر در آینده و در عمل تحقق پیدا کند، بدون تردید روزهای روشنتری در انتظار فوتبال ما خواهد بود.
ما در فوتبال خود هرچقدر از مربیان خوب و کاربلد و البته معتقد به اصول و دارای دغدغه نسبت به شخصیت و جایگاه خود، بیشتر بهرهمند شویم و اینگونه مربیان تعدادشان زیادتر شود و جانشین نامربیان و عوضی آمدهها و کاسبکارهای مربینما و... در تیمهای ما در سطح و ردههای مختلف بشوند، میتوانیم به اینکه این فوتبال به روزهای خوب خود برسد و جایگاه خود را در سطح باشگاهی و ملی در قاره بزرگ و در همه ردههای سنی ارتقا بخشد امیدوارتر باشیم.
از دو سوی بام نیفتیم
مهم هم نیست که «ملیت» این مربیان چه باشد و شناسنامه آنها از کجا صادر شده باشد. در اینباره آنچه همیشه برای این نشریه مهم بوده، کارایی و تاثیرگذاری مثبت مربیان است. نه باید از آن سوی بام افتاد و نه از این سوی بام! در اینباره نباید به افکار «ناسیونالیستی»، آن هم از نوع «کور» و غلط آن دچار شد و سنگ مربیانی را که بعضا فقط «شناسنامه ایرانی» دارند، اما معلوم نیست که عرق ملی و هویت ایرانی هم داشتهاند، به سینه زد. از مربیان وطنی باید حمایت کرد، اما آنها که «مربی» هستند و کاسب و بند و بستچی و عوضی آمده نیستند، و نه، باید به سبک آنهایی که «میمونوار» از غرب تقلید میکنند و منکر هویت و ملیت و اصالت خودشان و هرچه «ایرانی» است، و رنگ و بوی «وطنی» دارد،به سوی هر مربیای که ایرانی نیست و چشم آبی و موی بور دارد، «غش» کنیم. فوتبال ما برای پیشرفت و به فعل درآمدن استعدادهای نهفته و ظرفیتهای بالقوه خود به مردان کاربلد و دلسوز و عاشق نیاز دارد. شناسنامه و قومیت و... فرع بر ماجرا است. هر آن کس را که بتواند به این فوتبال کمک کند، تعهد کاری داشته باشد، هنر کشف و پرورش استعدادهای پرشمار این مرز و بوم را داشته باشد، باید به میدان فراخواند، به او دور و میدان داد و زندگیش را تأمین کرد تا بدون دغدغه به کار و وظیفهاش بپردازد.
مربیان فوتبال پایه
مسئولان فوتبال باید در سطح و رده تیمهای پایه و «جوان» هم در پی انجام این مهم باشند. قبل از آنکه خدای ناکرده، به فکر رفیقبازی و باندبازی و... اینگونه ملاکهای ویرانگر و مخرب باشند، باید به دنبال ملاکها و اصولی در به کارگیری مربیان باشند که در عمل نتایج مثبت آن عاید فوتبال ما شود. جوانان و نوجوانان و نونهالان ما را کشف کنند، رشد و پرورش دهند و به سطح اول و تیمملی فوتبال کشور معرفی کنند. اگر این زنجیره کامل شود و حلقهها درست کنار هم بنشینند، دلیلی ندارد که فوتبال ما به روزهای اوج و بزرگی خود حتی فراتر از آن برنگردد.
وضعیت روبه بهبود استقلال
مطلب را با «شفر» آغاز کردیم. این یک نمونه زنده اخیر در فوتبال ماست. یک تشخیص درست و یک تصمیم منطقی که ملاک آن «مصلحت تیمی» و «رضایت عمومی» بوده است و نتایج مثبت خود را دارد آشکار میسازد. تیم استقلال که حال و روز خوبی در هفتههای آغازین فصل، و بلکه طی دو، سه سال اخیر نداشت، به نظر میرسد در حال بهبودی است. اگر همه تصمیمها و تشخیصهایی که در فوتبال و کلیت ورزش اخذ و به اجرا گذاشته میشود با نگاه به منافع ملی و خواسته جمعی و توقعات مردمی، انجام پذیرد، حتماً و بدون تردید وضع ورزش از این که هست بهتر خواهد شد و کار و بار آن روبهراهتر خواهد شد. چون این فراز از مطلب را با حرفهای آقای افتخاری شروع کرده بودیم خوب است با همین موضوع هم تمام کنیم. اگر این طور که آقای افتخاری ادعا کرده که «ما کار خودمان را بلدیم»، پس هواداران استقلال نباید نگران باشند که تهدید شفر عملی هم بشود.
امکانات مناسب و تحقق اهداف
شفر که با شروع کار در تیم استقلال، روندی مثبت را بر حال و روز این تیم و نتیجهگیری آن حاکم کرده، برای ادامه کار نیز خواستهها و شرایطی را مطرح کرده است. این دقیقاً همان کاری است که کروش در تیمملی و درباره تیم ملی انجام میدهد. برای ما که از بیرون به ماجرا نگاه میکنیم و جزو «از ما بهتران» نیستیم و از «محارم» به حساب نمیآئیم و... از حرف کروش و شفر و امثالهم اینطور میفهیم که موضوع دعوای آنها، بیش از آنکه به خاطر منافع شخصی برای «خود» و «خودی»ها باشد، بر سر منافع و مصلحت تیم است و برای آن است که به شرایط و امکاناتی دست یابند که بتوانند وظیفه خود را درست انجام دهند و توقعات و انتظاراتی که از آنها از سوی مردم و مسئولان هست، برآورده سازند. نمیشود که ما- منظور مدیران است- از این مربیان توقع انجام کارهای بزرگ، مثل صعود به جامجهانی، یا افتخارآفرینی در آسیا، یا روبهراه کردن تیمهای بحرانی و آنها را به حد قابل قبول رساندن و... را داشته باشیم، اما امکانات متناسب را فراهم نیاوریم و شرایط و بستر مناسب را برای آنان مهیا نسازیم. مدیران فوتبال ما چه در سطح فدراسیون یا در سطح باشگاهی باید بیش از دیگران متوجه این معنا و موضوع باشند. این است که بالاتر عرض کردیم، اگر آقای افتخاری و همکارانش، کارشان را واقعاً بلد باشند، نباید درباره ادامه کار شفر و تداوم موفقیتهای تیم استقلال نگرانیای وجود داشته باشد.
پیشکوستان را دریابید!
طی دو شماره قبل مطالبی داشتیم که مضمون کلی و چکیده کلام آن این بود که: «پیشکسوتان را دریابید.» دریافتن آنها هم به معنی تجلیل کلامی و تشریفاتی نیست، البته این کار هم لازم است، اما این همه منظور را نمیرساند. تجلیل واقعی و قدرشناسی به معنی دقیق کلمه از پیشکسوت به معنی آن است که حالا که گرد پیری بر سرورویشان نشسته و از دوران قهرمانی و میدانی فاصله گرفتهاند، کماکان به عنوان «عنصر زنده و فعال» به آنها بنگریم و از تواناییها و تجربیات و دانش آنها استفاده کنیم. با برنامهای دقیق وحساب شده، آنها را در جاهایی که لازم است به کار بگیریم و از دانش و تواناییهای آنها به نفع ورزش بهره بگیریم. این کاری است که در همه کشورهای صاحب ورزش جهان انجام میشود.
همه کاره - هیچکاره!
در شماره پیش نوشتیم که این فرمول «همه کاره - هیچکاره» که درباره پیشکسوتان یا برخی مدیران خود به کار میگیریم فرمولی منطقی نیست و لاجرم به نوعی افراط و تفریط آمیخته است. آقای محمود مشحون را مثال زدیم که تا چندی پیش «همه کاره» فدراسیون بسکتبال ایران بود، بعد از استعفاء، از تعارفات کلیشهای که بگذریم و حکمهای «مشاورت» صوری که صرفنظر کنیم، ایشان عملا ظرف چند روز در بسکتبال «هیچ کاره» میشود. این مثال را میشود درباره حاج آقا طالقانی، حاجآقای یزدانی و... و در فوتبال برای حسن حبیبی، علی پروین، حشمت مهاجرانی، بهمن صالحنیا و... به کار بگیریم. متاسفانه استفاده از عنصر «تجربه» و تواناییها و دانش پیشکسوتان در ورزش ما بیشتر جنبه تعارف دارد و کمتر جدی گرفته میشود و دوروبر اغلب مدیران ورزشی ما و بدتر از آن در اتاقهای فکر فدراسیونها به جای اینکه آدمها باشخصیت و استخوان خرد کرده و کاربلد و صاحب فکر دیده شود غریبههایی پرسه میزنند که اهالی ورزش و رشتههای مختلف کمتر آنها را میشناسند و... باری، طی روزهای گذشته و بعد از چاپ آن مطالب، تماسهایی از مخاطبان مجله داشتیم که در تایید آن مطالب و مضمون آن نکاتی را مطرح و اضافه میکردند. در میان این مخاطبان از خوانندگان مجله و علاقهمندان ورزش تا مدیران سابق و اسبق و چهرههای ورزشی با سابقه، دیده میشوند.
مرحوم ابراهیم آشتیانی
هفته گذشته در صفحه «نگاه چند بعدی»، همکار عزیز و زحمتکشمان، آقای سیدکیوان طباطبایی، با فرزند برومند مرحوم ابراهیم آشتیانی صحبت کرده بود. حتما آن مصاحبه را خوانندگان ثابت مجله مطالعه کردهاند. «ابراهیم آشتیانی»، نامی نبود که کسی از اهالی دیروز و امروز فوتبال با آن آشنا نباشد. با این حال همه قبول داریم که از او و تجربیات و سوابق و دانش فنی او در فوتبال ما استفاده نشد.
مصاحبه فرزند ایشان خود به صراحت گویای این واقعیت تلخ است، و این یکی از نقائص ورزش ماست. نقصی که اینقدر دیرپا شده و اینقدر تکرار شده که دیگر به چشم کسی، به ویژه مسئولان و مدیران ورزش نمیآید ولی آنچه مسلم، این است که اگر روزی قرار باشد در ورزش ما حرکت اساسی و اصولی صورت پذیرد و سروسامان پیدا کند و ورزش به معنای واقعی «جدی» گرفته شود و... باید خیلی کارها انجام دهیم و بسیاری از اصول را که فعلا نادیده میگیریم در عمل به کار بگیریم. نادیده گرفتن تجربیات و افراد با تجربه کاری است کاملا غیرمنطقی که به هیچوجه هم مورد تایید «عقل» نیست، نه در ورزش که در هیچ عرصه و حوزهای نادیده گرفتن آن به صلاح نیست.
علامت پیشرفت
یکی از علائم جدی گرفتن ورزش، به کار گرفتن چهرههای کاربلد و به میدان فراخواندن پیشکسوتان و باتجربههاست.
هر جا این علامت دیده شد، باید انتظار رشد و پیشرفت ورزش و افتخارآفرینی آن در سطوح بینالمللی را داشت و هر جا دیده شد که پیشکسوتان و استخوان خردکردهها و عصارههای ورزش کنار گود نشسته و کنج انزوا و خلوت و تنهایی گزیدهاند در عوض عدهای فرصتطلب و غریبه و ناشی و پرمدعا و... میدانداری میکنند، اصلا نباید انتظار رشد و پیشرفت و افتخارآفرینی داشت چرا که از کوزه همان برون تراود که در اوست...»! در همین ورزش خودمان نگاه و مطالعه کنید، در رشتههایی که مدیریتها - ولو غیرورزشی - اهالی آن رشته ورزشی را جذب کرده از تواناییها و تجربیات آنها در حوزههای مختلف کاری خود استفاده میکنند، کاروبار آن رشته با موفقیت و حرکت رو به جلو قرین است و برعکس در آنجایی که کار دست ناشیها و غریبهها افتاده، نه تنها پیشرفت و موفقیتی چهره نبسته سهل است که کار به فساد و تباهی هم کشیده باشد. در هر حال همانطور که بارها به سهم خود نوشتهایم در ورزش ما کارهای انجام نشده که نقش و تاثیر آنها در موفقیت و حرکت رو به جلو کاملا بدیهی و تجربه شده، بسیار است و انتظار میرود آن دسته از مدیران و مسئولانی که برای «کار برای ورزش»، نه برای خود و اهل و عیالشان! به ورزش آمدهاند، در حد توان و بضاعت دست به انجام بخشی از این کارها بزنند و به سهم خود در پیشرفت امر ورزش نقش ایفا کنند.
بزرگواری اهالی ورزش
هفته گذشته به مناسبت سالگرد مجله کیهان ورزشی، اهالی ورزش، خوانندگان مجله، مسئولان و مدیران و ورزشکاران و همکاران رسانهای و... طبق معمول و سنوات گذشته و روال همیشه، نسبت به این مجله لطف و محبت کرده و به شکل و شیوههای مختلف، مستقیم و غیرمستقیم، از نزدیک و از دور، سالگرد قدیمیترین نشریه ورزشی کشور را تبریک گفتند. در جای دیگر از بزرگواری و قوه شعور این عزیزان که جملگی بیاستثناء از اهالی اصیل و مفید ورزش بودند، در حد توان تقدیر و تشکر شده است، ما هم اینجا به سهم خود از این گرامیان تشکر میکنیم و امیدواریم با عملکرد و کار خود در مجله «امانتداران» خوبی برای جامعه ورزش در پاسداری و حراست از اعتبار و خطمشی سازنده این مجله، باشیم. در روزهای خوب هفته گذشته، فرصتی دست میداد تا در خلال صحبتها با عزیزانی که در دفتر مجله و در جمع اعضاء تحریر مجله حضوری مییافتند، درباره وضع و حال ورزش هم صحبت بکنیم، گریزهایی به بعضی از مسائل رشتههای مختلف ورزشی داشته باشیم.
زیرساخت ضعیف، امکانات ناکافی
یکی از حرفهایی که در اکثر این دیدارها تکرار میشد مثلا در دیدار با آقای مهندس شاکر دبیر اسبق فدراسیون وزنهبرداری و از خوانندگان پروپاقرص و علاقهمندان قدیمی کیهان ورزشی، با آقای باقر سپهسالاری پیشکسوت و چهره نامآشنای عرصه مربیگری فوتبال، با آقای ساکت دبیرکل محترم فدراسیون فوتبال و مدیر تیمهای ملی و... این بود که ورزش ما از استعدادهای ناب و فراوانی در ورزش و در رشتههای مختلف ورزشی برخودار است اما آنچه که برای کشف و پرورش این استعدادها لازم است، «کم» است و آن موضوع امکانات و ابزار مناسب و کافی است. یکی از این عزیزان میگفت در کشوری مثل ارمنستان، امکانات مناسب و بسیار استانداردی موجود است که تیمها به ویژه در سطح ملی به راحتی میتوانند تمرینات و برنامههای آمادگی خود را پیش ببرند. مثلا در این کشور زمین فوتبال مناسب، چمن عالی و... (حدود 9 زمین در یک مکان و مجموعه) وجود دارد که به هنگام سفر تدارکاتی تیم ملی فوتبال به این کشور، سرمربی تیم ملی فوتبال ایران(کارلوس کروش) کاملا از شرایط تمرینی راضی بود و هر روز در زمینهای مختلف تیم را تمرین میداد و ... و برای ما این سوال بیش از پیش مطرح شد که چگونه است در کشوری مثل ارمنستان که از لحاظ اقتصادی و از لحاظ ورزشی جزو «برترین»ها و پیشرفتهترین کشورهای دنیا به حساب نمیآید، شرایط زیرساختی در ورزش اینگونه فراهم میآید و آن وقت درکشوری پهناور، ثروتمند و مستعد برای پیشرفت در اکثر رشتههای ورزشی، و دارای سابقه و پیشینه تقریبا طولانی در ورزش هنوز این کارهای ابتدایی و این ساختارهای حیاتی فراهم نیامده است... دلیل و علت چیست؟ آیا نباید پاسخ را در عنصر و عامل «مدیریت» جستوجو کرد؟!... و این بحثی است طولانی و البته تکراری که باز هم در مجال و فرصت مناسب (اگر عمری باقی باشد) به آن خواهیم پرداخت.
* سید محمد سعید مدنی