چرا باید مثل کریم باقری باشیم؟

کیهان ورزشی-
در روزگاری که بداخلاقی و حاشیهسازی نزد برخی از مدیران، مربیان و بازیکنان به آیتمی مهم برای موفقیت تبدیل شده و در دورهای که اهالی فوتبال ایران بارها این جمله را شنیدهاند که «اگر نجابت به خرج بدهی، تو را میبلعند»، چه خوب است که سعی کنیم کریم باقری باشیم.
حالا چرا کریم باقری؟ عرض میکنم.
در اوج جنگ و جدلهای هفته گذشته میان دو باشگاه استقلال و پرسپولیس، در حالیکه یک طرف سعی داشت رفتارِ گروهی از هواداران تیم مقابل را تقبیح کند و طرف دیگر تلاش میکرد تا روی آن عمل زشت سرپوش بگذارد، یک کریم باقری به میدان آمد و از هواداران استقلال عذرخواهی کرد.
بیشک این عذرخواهی برای خیلیها گران تمام شد؛ همانهایی که میگویند «ما نان همین آتشافکنیها را میخوریم، آنوقت تو عذرخواهی میکنی؟»
بله، این فرق یکی مثل آقا کریم باقری است با تازهبهدورانرسیدههای اشتباهی آمده.ایکاش قدر کریمباقریهای فوتبالمان را بدانیم.
در فوتبال امروز ما، سکوت و متانت گاهی گرانتر از هر بردی تمام میشود، اما وقتی کسی مثل کریم باقری بیهیاهو، مردانه و بدون حسابگری رسانهای میایستد و میگوید «باید معذرتخواهی کرد»، یعنی هنوز میشود به اصالت این فوتبال امیدوار بود. در زمانهای که صداقت کمیاب است، چنین رفتارهایی نه فقط ارزش اخلاقی، بلکه ارزش ملی دارند.ای کاش مدیران و بازیکنان جوان یاد بگیرند که احترام به رقیب، ضعف نیست؛ نشانه بلوغ است. فوتبال ایران بیش از هر چیز به آدمهایی نیاز دارد که آرامش میآورند، نه کسانی که از حاشیه نان میخورند.
از شعار تا سوداگری؛ فوتبال ایران، قربانی "مافیای سکوها"
اتفاقات رخداده در ورزشگاه شهر قدس در جریان دیدار آخر پرسپولیس باعث شد تا بار دیگر این بحث داغ شود که کار و بار سکوها در دست چه کسانی است؟
افرادی که سالهاست از «بوقچی» به «لیدر» تبدیل شدهاند و با همین عنوان، برخی از آنها از دستفروشی به مغازهداری رسیدهاند، با کدام صلاحیت اداره سکوها را در دست دارند؟ حضور این افراد منافع چه کسانی را تأمین میکند و چرا نباید به عملکرد و نقش آنها در شکلگیری تنشهای فرهنگی رسیدگی شود؟ مگر غیر از این است که اتفاقاتی از این دست، محصول حضور پررنگ همین افراد است؟
البته این مدل افراد و فجایع فرهنگی فقط مختص یک باشگاه نیست؛ در اغلب باشگاهها شاهد چنین رفتارهایی هستیم. یادمان نرفته که یکی از همین افراد در یک باشگاه بزرگ و مدعی شهرستانی، چه توهینی به هواداران خانم تیم رقیب کرد و محروم شد ولی چندی بعد با وساطت مدیران همان باشگاه، دوباره پایش به سکوها باز شد.
مشکل از آنجاست که سکوها در فوتبال ما دیگر متعلق به هوادار واقعی نیستند. گروهی خاص با روابط پنهان و منافع مشترک، جای مردم را گرفتهاند و تصمیم میگیرند چه شعاری داده شود و چه کسی تشویق یا تخریب شود. این یعنی سکو، که باید تریبون عشق و هیجان باشد، تبدیل شده به ابزار فشار، معامله و گاهی تهدید.
تا زمانی که مدیران ما به جای نظم و قانون، به دنبال آرام کردن سکوها با «پول و امتیاز» باشند، اوضاع بهتر نخواهد شد. لیدر باید از دل مردم بیاید، نه از جیب مدیران. فوتبال وقتی پاک میشود که سکوها به صاحبان اصلیاش برگردند؛ همان هواداران بینام و صادقی که برای عشق به رنگها، نه برای سود و رانت، به ورزشگاه میآیند.
وقتی رونالدو گفت که " پایان نزدیک است"
کریستیانو رونالدو، ستاره پرتغالی، در مصاحبهای ویدئویی با انجمن جهانی تورایز در ریاض – که بر گردشگری و سرمایهگذاری تمرکز دارد – اعلام کرد:
«نهایتاً تا دو سال دیگر خداحافظی میکنم.»
ستاره ۴۰ ساله فوتبال جهان که تاکنون بیش از ۹۵۰ گل در دوران حرفهای خود به ثمر رسانده، پیشتر نیز با بیان جملهای مبنی بر «خداحافظی زودهنگام»، باعث ایجاد موجی از واکنشها در محافل فوتبالی جهان شده بود.
حالا رونالدو صراحتاً تأیید کرده است که جام جهانی ۲۰۲۶ آخرین حضور او در این تورنمنت خواهد بود و ماههای آینده، نقش تعیینکنندهای در تصمیم نهاییاش دارند.
دارنده پنج توپ طلای بهترین بازیکن دنیا گفت:
«وقتی به سن خاصی در فوتبال میرسید، بهسرعت شروع به شمردن ماهها میکنید. من از کاری که با تیم ملی و النصر انجام میدهم لذت میبرم، اما میدانم که پایان نزدیک است. من گفتم "به زودی"، نه "ده سال دیگر"، آنطور که برخی فکر میکردند.»
نوع مواجهه رونالدو با موضوع مهم خداحافظیاش از فوتبال نیز آنقدر حرفهای است که میتواند برای تمام بازیکنان دنیا الگویی درخشان باشد. ماندگاری او در فوتبال، حاصل رفتار و گفتار حرفهایاش است؛ بازیکنی که با رفتنش از مستطیل سبز، بخشی از هیجان و تکهای بزرگ از خاطرات تمام فوتبالدوستان جهان را با خود خواهد برد.
رونالدو فقط یک گلزن بیرقیب نیست؛ او نماد نسلی از بازیکنان است که با پشتکار و انضباط، مفهوم تازهای از حرفهایگری را در فوتبال تعریف کردند. سالها تمرین بیوقفه، تعهد بیقید و شرط به بدن و ذهن و عطش همیشگی برای رقابت، از او چهرهای ساخت که فراتر از مرزهای فوتبال میدرخشد. شاید خداحافظی او، نه فقط پایان یک دوران در زمین، بلکه آغاز فصل تازهای در مدیریت و الهامبخشی ورزشی باشد.
وقتی کریس برود، فوتبال جهانی "یتیم" نمیشود ولی بخشی از جذابیت خود را از دست میدهد. حتی رقبایش، از مسی گرفته تا نسل جدید بازیکنان، میدانند که زمین بدون رونالدو دیگر همان شور سابق را ندارد. او میراثی از جاهطلبی و تلاش بر جای میگذارد؛ میراثی که تا سالها در ذهن هواداران باقی خواهد ماند.
پیشنهاد خوب مدیرعامل اسبق استقلال
کاظم اولیایی، مدیرعامل اسبق باشگاه استقلال تهران، گفت: «ما باید یک مسیر توسعه را برای باشگاه طی کنیم. مقدمه را آقایان رفتهاند و این خوب است. آرزوی هواداران راهاندازی رشتههای دیگر بود که انجام شد، اما مقداری نگرانیم. من نامهای برای آقایان شریعتمداری و تاجرنیا نوشتم که مجموعههای استقلال را میخواهند بفروشند. مثلاً تنیس استقلال که برای باشگاه است را برای فروش گذاشتهاند. این کار قانونی است، چون سازمان خصوصیسازی آنها را برای فروش گذاشته؛ خب، خود باشگاه بخرد. کلی امکانات هست.»
وی افزود: «بالاخره باشگاه میگوید این امکانات در اختیار وزارت ورزش است و سازمان ورزش به هر دلیل میخواهد بفروشد. باشگاه استقلال باید از این فرصت استفاده کند. حتی درباره اداره کل این بحث مطرح است. الان اداره کل تربیت بدنی استان تهران و سازمان تبلیغات اسلامی، هر دو دفتر مرکزی باشگاه استقلال بودهاند. سالن سرپوشیده هم دارد. این را به باشگاه برگردانند تا موزه باشگاه شود و افتخارات استقلال را در دید عموم بگذاریم.»
پیشنهاد آقای اولیایی اگر مورد توجه مدیران استقلال و بالاتر از آنها، یعنی هلدینگیها، قرار بگیرد میتواند گامی بلند برای توسعه باشگاه استقلال باشد، اقدامی که میتواند بهعنوان یک یادگار ارزشمند از سوی مدیران فعلی ثبت شود و آیندگان از آن به نیکی یاد کنند.
باشگاه استقلال، جدا از راهاندازی رشتههای مختلف که حرکتی مثبت و امیدبخش بود، اگر در این زمینه نیز ورود جدی داشته باشد، میتواند آیندهای روشنتر برای خود رقم بزند.
واقعیت این است که باشگاههای بزرگ دنیا، هویت خود را در حفظ میراث و تاریخشان میدانند. موزه باشگاه فقط یک ساختمان نیست، بلکه حافظ خاطرات، افتخارات و ارزشهایی است که نسلها را به هم پیوند میزند. استقلال اگر بخواهد در مسیر حرفهایسازی گام بردارد، باید گذشتهاش را زنده نگه دارد و آن را به سرمایه فرهنگی و اقتصادی تبدیل کند.
*حمید ترابپور