معنای «حرفه ای»گری ...
دقیقه 83 از بازی رئال مادرید - لاکرونیا در چارچوب رقابتهای فوتبال باشگاههای اسپانیا (هفته بیستم) معروف به «لالیگا» گذشته است. رئال 1-5 حریف خود را درهم کوبیده و با خیال راحت دقایق پایانی را سپری میکند، در این دقیقه «واسکز» مدافع راست رئال تا کنار منطقه جریمه حریف پیش میتازد و با وجود مزاحمت مدافع لاکرونیا، توپ را به درون محوطه و تقریبا حوالی نقطه پنالتی ارسال میکند، جایی که مهاجم نام آشنای رئال یعنی کریستیانو رونالدو مترصد رسیدن این توپ است. رونالدو که در این بازی یک گل دقایقی قبل (در دقیقه 78) زده بود و طبق معمول در پیروزی تیمش نقش خود را به خوبی ایفا کرده و به اصطلاح کار خود را انجام داده بود، بدون توجه به این حرف و سخنها، آنچنان که از بازیکنی چون او و از هر بازیکنی که لقب «حرفهای» را یدک میکشد، انتظار میرود، در حضور مدافع خشن حریف برای زدن توپ ارسالی خیز برداشت. این در حالی بود که «استوک»های مدافع لاکرونیا به آن سوی توپ مماس شده بود، رونالدو با سر به توپ کوبید، توپ دور از دسترس دروازهبان حریف (روبن رامیرو) گوشه چپ دروازه لاکرونیا فرود آمد، و از آنسو مهاجم گلزن رئال هم با سر و صورت خونین روی زمین درغلتید. ضربه سر او به توپ، به قیمت فرود آمدن استوکهای «فابینشار» مدافع لاکرونیا بر گونه او تمام شده بود و...!
این حرکت چند ثانیهای مهاجم پرآوازه تیم رئال و صاحب توپ طلایی فوتبال جهان در سال 2017 در واقع تعریف «حرفهای»گری در ورزش بود. برخلاف آنچه که بعضی در ورزش و به ویژه فوتبال ما یا از سر جهل و ناآگاهی و یا از سر غرضو مرض در سالهای اخیر مطرح میکنند و سعی مینمایند با ابزار و امکانات در اختیار حرفهایگری را مترادف با لاابالیگری و بیغیرتی و هرهری مسلکی و بیتعهدی و پولپرستی و جنجال و غولسالاری و حاشیهپردازی و بداخلاقی و حرمتشکنی و بیتعصبی و... بدانند، آنچه در ورزش حرفهای جهان و در واقعیات در این باره از سوی ورزشکاران حرفهای و بلکه فوق حرفهای نظیر همین رونالدو، سر میزند، دقیقا برخلاف آن طرز تلقی و تعریف غلط و منحرفی است که در ورزش ما از جانب بعضی به اصطلاح کارشناسان یا بلندگوها تبلیغ و سعی میشود به ذهن مخاطب که اکثراً نسل جوان هستند، القا نمایند.چند هفته پیش بعد از بازی معروف و جهانی «الکلاسیکو» هم درباره رفتار و حرکتی که بازیکن معروف و حرفهای تیم بارسلونا یعنی «لیونل مسی» در دقیقه 90 بازی انجام داد و به شکلی که انگار شروع بازی است یا بارسلونا از حریف خود عقب است و در حالی که 0-2 در زمین رئال جلو بود، یا مسی بازیکنی نوپا و تازهکار! است که میخواهد خود را به تماشاچی و مربی «ثابت» کند! توپ را به زحمت روی خط کناری کنترل کرد و با غیرت و تلاشی مثالزدنی پایهگذار گل سوم شد، نوشتیم و... در برنامهای تلویزیونی هم که چند روز بعد از آن با بیان الکن آن را مطرح نمودیم و... خلاصه کلام با ملاحظه اینگونه حرکات و این نحوه بازی و تماشای این تلاش و تعصب و غیرت از سوی مشهورترین و حرفهای ترین ورزشکاران دنیا بیش از پیش در مییابیم که «حرفهای» گری، چنان که درباره هر شغل و سروکاری، صدق میکند، یعنی «انجام مخلصانه و به بهترین وجه به وظیفه». برای بازیکن و ورزشکار به معنی «حرفهای»، حاشیهروی و حساب و کتاب و کمفروشی و نتیجه بازی و وضعیت جدول و... معنی ندارد، همه تمرکز و حواس او روی بازی و انجام وظیفهای است که برعهده دارد، او تا زمانی که در میدان است بدون توجه به وقت و لحظه بازی، بدون اینکه تحتتاثیر نتیجه قرار بگیرد، تیمش گل زده، گل خورده، خودش گل زده است یا نزده، در کجای جدول گلزنان قرار دارد، توپ طلایی را دریافت کرده؟ چند توپ طلایی دریافت کرده؟ و... فقط و فقط به انجام وظیفه و رضایت هواداران و ارتقاء و سربلندی باشگاه میاندیشد، این است که وقتی ورزشکاری حرفهای را در هر رشتهای میبینیم، دارد با همه وجود «ورزش» میکند، چه نادال و فدرر باشد، چه مسی و رونالدو و چه فلپس و بولت و....! و این خود یکی از رموز، «تداوم» و «زود تمام نشدن» اینگونه ورزشکاران است. مسی 30 ساله مثل همان مسی 17، 18 ساله در زمین میجنگند و جنبوجوش میکند و برای شادی هواداران و موفقیت باشگاه- یعنی چیزی که به خاطر آن حقوق میگیرد - با همه اخلاص و توان «فوتبال بازی میکند» و اصلا برای آنها و دوربینهای تلویزیونی کنار زمین بازی و ادا در نمیآورد و...!
سخن در این باره بیش از این حرف کوتاه است. در پایان به عنوان جمعبندی به طور مختصر به دو نکته اشاره میکنیم و امیدواریم مورد توجه اهالی ورزش به ویژه مسئولان و برنامهریزان این حوزه قرار بگیرد. نکته اول اینکه متاسفانه ما درباره بسیاری از مفاهیم و ارزشها و... مثل همین حرفهایگری، از اول تعریف درست و تبیین علمی و عالمانه نداشته و نداریم و به خاطر همین فهم و برداشت غلط، نتایج غلط هم گرفتهایم و مثلا به جای اینکه با مثلا حرفهای شدن ورزش و فوتبال وضعیت فنی و فرهنگی ورزش سامان بهتری پیدا کند و... آنچه را هم که قبل از مثلا حرفهای شدن به شکل سنتی و ذاتی و فرهنگی داشتیم و از گذشته به ارث بردیم، به اسم «حرفهایگری»! از دست دادیم و در پارهای جهات از حیث فرهنگی و اخلاقی و حتی فنی پسرفت کردهایم.
نکته بعدی اینکه حرفهایگری یک «فرهنگ» است، شرایط و سازوکارهای خود را دارد و... برای اینکه ورزش به معنی واقعی، نه صوری و ادایی و شعاری «حرفهای» شود، همه اجزاء و ارکان آن باید «حرفهای» عمل کند، از مدیران گرفته تا باشگاهها و مربیان و ورزشکاران و حتی تماشاچیان، این مثال را جایی دیگر گفتهایم، اینجا هم مینویسیم و تکرار میکنیم که برای حرفهای شدن حرکت باید از «راس هرم» آغاز شود و مثلا از آنجا که «رئيسجمهوری» در هر مقطع و دورهای میخواهد «وزیر» به مجلس معرفی کند، فرد مورد نظر باید با یک «نگاه حرفهای» انتخاب شده باشد، یعنی کسی که بتواند به ورزش و جامعه ورزش «بهترین خدمات» را ارائه دهد و به نوبه خود برای انجام وظیفه فارغ از گرایشهای قبیلهای و باندی و رنگی و... «بهترینها» و «شایستهترین»ها را به میدان خدمت فرا خواند... بدون شک این نگاه و رفتار حرفهای خیلی زود اثرات خود را بر تاروپود ورزش میگذارد و آن را به سمت «حرفهای» شدن به معنی واقعی متحول خواهد ساخت...
* سیدمحمدسعید مدنی