تغییر ذهنیت
طی سال ها ی تقریبا طولانی که نگارنده افتخار حضور در این مجله معتبر و مقبول اهالی ورزش را داشته ( تقریبا از اواخر سال۶۱) ، مثل خوانندگانی که قدیمی ترهستند و مثل خیلی از اهالی ورزش بارها و بارها و تقریبا و بدون استثنا از قول مربیان خارجی و خارجیانی که اهل ورزش بوده و به دلایل مختلف و با عناوین متفاوت از مقامداران کنفدراسیون ها و فدراسیون های جهانی گرفته تا داور و مربی و بازیکن و...به ایران سفر کرده اند شنیده که بر توان و استعداد و ظرفیت بالا و مناسب هوشی جوانان ورزشکار ایرانی صحه گذاشته و در این باره زبان به تحسین گشوده است.آخرین فردی که در این باره صحبت کرده ومعنای بالا را تکرار نموده مربی ایتالیایی تیم فوتبال استقلال تهران آقای آندره استراماچونی است. ایشان در مصاحبه ای که اخیرا انجام داده است به دو، سه نکته دقیق ، فنی و روانشناسانه اشاره کرده است که قابل تامل است و یکی از آنها همین اظهارنظر مثبت وی درباره بازیکنان ایرانی است.اگر مطلب ما آنقدر به درازا نکشد که فرصت به پایان برسد و مجالی باقی نماند! لااقل به یک مورد آن اشاره میکنیم. و اما نکته مورد نظر را آقای استراماچونی در آنجایی به زبان آورده است که گفته"از زمانی که من اینجا هستم نظرم درباره بازیکنان ایرانی( نه فقط استقلال) مثبت بوده است." وادامه می دهد:"در این 5 ماهی که اینجا هستم، می دانم این بازیکنان در خارج ایران خوب شناخته نشده اند." سئوالی که معمولا این طور موقع ها در ذهن آدمی مثل صاحب این قلم وکسانی که جدیتر مسایل ورزش ایران راو فراز ونشیب های فوتبال را دنبال می کنند، راه می یابد این است که با توجه به این اظهار نظرها که با واقعیت کاملا منطبق است و کاملامورد تایید طرفداران فکور ورزش وکارشناسان داخلی هم هست؛ چرا ورزش ما و مثلا رشته ای مثل فوتبال از رشد مناسب و پیشرفت بایسته برخوردار نیست؟برای این سئوال دلایل مختلفی را می توان به عنوان پاسخ مطرح کرد اما به گمان ما پاسخ اصلی و مهمترین دلیل این سئوال واین تناقض عامل" مدیریت" است. مدیریت ورزش ماست که نه در حصر و مقطع کنونی که در اکثر دوره ها و مقاطع نتوانسته با درایت ، تفکر و هدفگذاری از داشته های با ارزش ورزش خاصه نسل برومند ومستعد جوان کشور به نفع پیشرفت و ارتقاِءجایگاه ورزش استفاده نماید.
مدیریت ورزش ما بوده که از سال های دور تا امروز - حتی با وقوع انقلاب اسلامی- در اکثر قریب به اتفاق دوره های مدیریتی بیش و پیش از آنکه به فکر انجام وظیفه و پیشبرد برنامه های ورزش به سمت پیشرفت باشد دنبال منافع شخصی و باندی و استفاده ابزاری ازورزش بوده است. این است که اگر در طول سابقه ورزش افتخاراتی به نام ورزش ایران در صحنه های بین المللی ثبت شده، صعودی صورت گرفته، مدال و سکویی به دست آمده و...- که آمده- حتما آن را نباید به حساب برنامه و تدبیر و کارهای اساسی ومحاسبه شده و... همت واراده مدیریت های ورزش گذاشت بلکه آنجا بیشتر همان هنر واستعداد و توانایی های ذاتی ومادرزادی ورزشکاران ما بوده است که افتخار خلق کرده، حتی بعضی وقت ها حماسه آفریده وباعث بلندی نام ایران عزیز در صحنه های بین المللی ورزش و بالاخره شادی و رضایت مردم ایران شده است.این است که یکی از حرف های همیشگی ما این بوده که اگر کمبود بزرگ ورزش که همان مدیریت اصولی بوده است برطرف شود، آنهم نه به صورت تمام عیار و رویایی بلکه در حد خیلی طبیعی و با همه کاستی ها و کمبودهای اجتناب ناپذیر؛ بدون تردید ورزش ایران خیلی زود جایگاه خود را ارتقا می دهد و به پیشرفت های قابل توجهی نائل خواهد آمد. اما افسوس و صد افسوس که این کمبود بزرگگریبان ورزش را رها نمی کند و خود باسوءتدبیروندانم کاری یا بدتر از آن سهل انگاری و خودخواهی مانع از پیشرفت وبهترشدن وضع آن می شویم. واین درد ظاهرا بیدرمانی است که در حوزه های مختلف از اقتصادی گرفته تا فرهنگی و... که به جان این ملک و ملت افتاده است.درد ی که البته در صورت یک جو غیرت مسئولیت و ذره ای اراده برای ساختن و اصلاح کردن و پیش رفتن به راحتی قابل درمان است اما چه کنیمکه آن غیرت مسئولیت نیست و آن اراده برای اصلاح وجود ندارد.به گواه کارشناسان در حوزه های مختلف و در همین ورزش راهکار برای حل مشکلات و بیرون رفتن ازبحران و معضلات خود ساخته وجود دارد منتهی منافع شخصی، مصلحت های باندی و جناحی، سستی و بی ارادگی و...مانع از این می شود که بسیاری از کسانی که ردای مدیریت بر تن کرده اند به سراغ این راهکارها وابتکارات بروند. این است که در ورزش - ونه فقط هم در ورزش- می بینیم که روش و منش های مدیریتی مانع از خروجی مناسب و منطبق بر مطالبات بحق مردم شده و همین اسباب دلخوری های شدید و گلایه های جدی طرفداران ورزش را فراهم آورده و بدتر از همه اعتماد لازم و بایسته میان جامعه ورزش و مدیران ورزشی راسخت خدشه دار کرده است.
خواننده ای محترم با مجله تماس گرفته بود و سئوالی را توام با اعتراض تقریبا شدید مطرح می کرد و ضمن تایید یکی از حرف های همیشگی این مجله که مسئولان، ورزش را جدی نگرفته اند؛ می گفت نشانه صحت حرف کیهان ورزشی اینجاست که الان چندماه ازاعلام کنارهگیری و همچنین کنارهگیری معاون قهرمانی وزارت ورزش( آقای داورزنی) می گذرد چرا مسئولان ورزش وشخص آقای وزیر فرد جانشین ایشان را اعلام نمی کند؟ مگر امسال سال المپیکی ورزش ما نیست؟ آیا بود ونبود معاون قهرمانی وزارت علی السویه است و فرقی ندارد؟اگر اینطور است پس این دستگاه طویل و عریض ورزش برای چیست؟ این همه نیرو و پست و صندلی برای چه به کار گرفته می شود؟ برای اینکه عده ای از دوستان و آشنایان از بیکاری به در آیند و از طریق ورزش زبان بسته و کیسه بیت المال به نان و نوا و سفر و سیاحت وپست و مقامی برسند و...؟! اگر اینطور نیست - که امیدواریم نباشد- پس چرا تکلیف پست معاونت قهرمانی وزارت را تعیین نمی کنند ؟ یا اینکه مشکل جای دیگری است و ورزش ما با قحط الرجال روبه روشده و جز امثال داور زنی نمی توانند آنپست حساس را مدیریت کنند و...؟! به این عزیز عرض کردیم اینجا هم تکرار و تاکید می کنیم که در کمال تاسف از اینجور سئوالات بی پاسخ در ورزش ما فراوان است وماجرا به همین یک مورد اشاره شده ختم نمی شود وبالاتر در این باره( مکانیزم جذب و دفع در ورزش) سخن گفتیم و عرض کردیم که بعضی اتفاقات و مسائل در ورزش به معنای واقعی موجب حیرت و همچنین تا سف آدمی می شود که براستی در ورزش ما چه می گذرد وکسانی که در این حوزه قبای مسئولیت بر تن دارند وپست های حساس آن را در اختیار گرفته اند با ورزش دارند چه معامله ای را انجام می دهند؟
بالاتر
وعده دادیم که اگر در ادامه مجالی حاصل شد به فراز دیگری از صحبت های آقای
استراماچونی می پردازیم. خوشبختانه مجال حاصل است به ویژه از آنجهت که بالاتر هم بحث
نگرش و روش مدیریتی به میان آمد. مربی ایتالیایی تیم استقلال که بر خلاف روزهای
اول و آغازین در لیگ حالا با اعصاب و روان راحتتر وخیالی جمعتر وامیدوارتر به کار
خود مشغول است در چند مصاحبه اخیر خود چه به بعد از بازی نساجی و چه قبل از سپاهان
روی یک نکته مهم و بسیار تعیین کننده اشاره می کند که ما فارسی زبانان به آن"
ذهنیت" می گوییم و فرنگی ها آن را mentality
می
گویند. آقای استراماچونی در پاسخ به سئوالات پیش پا افتاده ای مثل اینکه شما بعد
از فلان روز بالاخره توانستید از حریف دیرینه یعنی پرسپولیس پیشی بگیرید؛ سئوالاتی
که مقصر اصلی آن خبرنگار پرسنده نیست بلکه ذهنیت بیماری است که ده پانزده سالی است
که به جان ورزش و علی الخصوص فوتبال ما افتاده پاسخ می دهد که" من به اینجا
آمده ام که ذهنیت بازیکنانم راتغییر
دهم" و یا" چیزی که من دنبال آن هستم تغییر ذهنیت تیم است." به
گمان ما ایشان روی یک نکته مهم انگشت گذاشته است و با این اظهارات خود اولا حرفه
ای بودن خود را ثابت کرده است و ثانیادرد اصلی تیم زیر نظرش را خیلی زود بعد از
یکی دوماه سروکله زدن با آن و بازیکنان شناسایی کرده و مراحل درمانی را آغاز کرده و
همینطور که همه هم داریممی بینیم خیلی زود جواب داده است. این یعنی اثبات حرف
همیشگی و فراز آغازین همین مطلب که اگر کار به دست کاردان باشد. این جوانان و
ورزشکاران ما درست هدایت و رهبری شوند خیلی زود و زودتر از حد تصور پیشرفت های
ملموس و جهش های بلند در کار وبار ورزش ما چهره می بندد.ما امیدواریمآقای
استراماچونی بتواند به هدف مهم خود برسد با اینکه می دانیم که اینکار به ویژه در
این فوتبال بیمار خیلی سخت است.در این فوتبال و بلکه ورزش تقریبا همه چیز دست به
دست هم داده" ذهنیت" و روان
بازیکنان و ورزشکاران را خراب و بیمار کند! چرا که در اینجا کسانی به اسم
مدیر ودیگرانی به اسم رسانه و رسانه ای هستند که برای تحکیم جایگاه و تداوم عمر
مدیریتی خود یا برای کسب درآمد و چنگ اندازی به مواهب مدیریتی و یا ارضای شهوت
دیده شدن و مطرح بودن حاضرند به هرکاری
دست بزنند وذهنیت ورزش و ورزشکار و مربی و مدیر و... را خراب کنند و حتی تیشه بردارند
و به ریشه ورزش بکوبند...! این حرف ما معنی اش این است که در فوتبال ما این فقط
استقلال و بازیکنان آن نیستند که نیاز به تغییر ودرمان ذهنیت دارند بلکه ذهنیت حاکم بر کل فوتبال ما معیوب است و
نیاز به ترمیم و درمان دارد. اما تاسف آنجاست که اگر آقای استراماچونی- مثل کروش
و...- با نگاه حرفه ای که فقط آشنایی باتاکتیک و روش های فنی نیست
بلکه مبتنی بر علومی مثل جامعه شناسی و روانشناسی است با طی چند هفته اقامت در
ایران وآشنایی مختصر با مدیران و بازیکنان و... حس کردن حال وهوای حاکم بر این
فوتبال و مناسبات رایج و...خیلی زود متوجه می شوند که پیش از هر کاری باید"
ذهنیت" حاکم بر تیم و مجموعه تحت هدایت خود را عوض کنند اینجا و در این ورزش
مدیران و حتی مربیانی هستند که علی رغم اینکه سال ها در این ورزش کنگر خورده و
لنگر انداخته کوچکترین شناخت ومعرفتی نسبت به دردها و مشکلات ورزش ندارند و تلاش
هم نمی کنند که بشناسند و با گوش سپاردن به حرف ها و نصایح و... مشاورنماهایی که
اصلا وجود و نانشان در گروی تداوم ذهنیت بیمار فوتبال است بر دردها و مشکلات
ورزش و فوتبال می افزایند. حالا می رسیم
به آنچه که بالاتر راجع به لزوم تغییر نگرش و دیدگاه یا همان" ذهنیت"
مدیریت ورزش می گفتیم که اگر به طور مثبت تغییر کند وبرایپستی که در اختیار دارد
با انجام صحیح وظیفه ارزش قائل شود ، برای مردمی که خرج ورزش از جیب آنها تامین می
شود احترام قایل شود و به مسئولیتی که بر عهده دارد به فرمایش مولا(ع) به
عنوان" امانت" نگاه کند نه طعمه و...آن وقت به طور قطع روش ها ی مدیریتی
و سازوکار اعمال مدیریت آنها تغییر خواهد. اما این حرف ها و اینگونه مسائل اصلا
مورد توجه غالب مدیران ورزش ما نبوده و نیست و به هیچ وجه جدی گرفته نمی شودچون
همانطور بارها گفته ایم اصلا خود ورزش از سوی کسانی که باید جدی گرفته نشده است.
* سیدمحمدسعید مدنی