مسیری که لیورپول را به بحران برد
با خروج لیورپول از لیگ قهرمانان اروپا، شاگردان یورگن کلوپ از تمامی مسابقات خارج شدند و حالا دیگر هیچ شانسی برای قهرمانی در هیچ رقابتی ندارند. اما سوال اینجاست که چگونه تیمی که در فصل گذشته با اقتدار قهرمان لیگ برتر شد و یک فصل پیش از آن هم لیگ قهرمانان اروپا را فتح کرده بود، در این فصل اینگونه از مسیر موفقیتهایش منحرف شده و در خاموشی و سکوت به همان لیورپول دو دهه گذشته تبدیل شده که نشانی از قدرت و افتخار قدیم خود را ندارد؟ آخرین امیدهای لیورپول در این فصل به لیگ قهرمانان اروپا دوخته شده بود که با حذف آنها به دست رئال مادرید، این امید هم از بین رفت و این در حالی است که هیچ تضمینی وجود ندارد که آنها با توجه به جایگاهشان در جدول لیگ برتر انگلیس، فصل بعد هم این مسابقات را تجربه کنند یا نه! پس از شکست 3-1 در بازی رفت مقابل رئال، تساوی بدون گل در آنفیلد، حکم حذف آنها امضا شد تا شاگردان کلوپ بیش از پیش تمرکز خود را بر روی لیگ برتر و قرار گرفتن در بین 4 تیم بالای جدول بگذارند. جای تعجب دارد که تیمی یورگن کلوپ که همین چند ماه قبل پس از 30 سال قهرمان لیگ برتر شد، اینگونه به سراشیبی سقوط افتاده است. به راستی مشکل آنها کجاست؟
لیورپول فصل پیش بدون هیچ حرف و حدیثی و با قدرت به انتظار 30ساله هوادارانش برای قهرمانی در لیگ خاتمه داد و جام قهرمانی را بالای سر برد. برای کلوپ و تیمش این مهمترین جام کسبشده در سالهای اخیر بود و حتی از قهرمانی در اروپا نیز ارزش بیشتری داشت، چراکه آنها از زمان تاسیس لیگ برتر هیچگاه فاتح این مسابقات نشده بودند. با شروع فصل جدید اما اوضاع کاملا تغییر کرد و مشکلات و بدشانسیها به سرعت از راه رسیدند. مصدومیتهای طولانیمدت سبب شد تیم بهخصوص در فاز دفاعی دچار مشکل شود و هر سه مدافع وسط تخصصی خود را از دست بدهد. درنهایت کلوپ مجبور شد دو مدافع در نیمفصل بخرد که آنها هم هنوز نتوانستهاند مشکلات دفاعی تیم را برطرف کنند و نتایج ضعیف تیم همچنان ادامه دارد. آنها حالا پس از 98 سال رکورد ضعیف خود در آنفیلد را تکرار کردهاند و نخستین مدافع عنوان قهرمانی پس از اورتون در فصل 1929-1928 است که در 4 دیدار پیاپی خانگی شکست میخورد.
اولین تکانهای سقوط از ماه اکتبر آغاز شد؛ جایی که شکست 7-2 مقابل استونویلا، ستون تئوریها و فلسفه فکری یورگن کلوپ را لرزاند و به همه نشان داد که این تیم آنطور که تصور میشد شکست ناپذیر نیست. نه تنها شکستناپذیر نیست بلکه میتواند شکستهای فاجعهبار هم متحمل شود. مصدومیت شدید زانوی فیریجل فندایک و غیبت او در آن بازی باعث شد تا لکلکها از همان نقطه ضربه بخورند و کلوپ تاوان تکیه بیش از اندازه به یک مدافع تمام عیار را بپردازد. آنها در شروع سال جدید میلادی با 3 امتیاز در صدر قرار داشتند اما تغییرات و انتخابهای اشتباه در آنفیلد، همه چیز را تحت تاثیر قرار داد و این حال و روز برای لیورپول به وجود آمد. یک دفاع متزلزل و خط حملهای که از گل زدن خجالت میکشید، باعث شد تا قرمزها 8 بازی از 12 سال جدید را با شکست پشت سربگذارند. اتفاقی که شانسهای قهرمانی آنها را بر باد داد و کار را تا جایی پیش برد که اکنون رسیدن به لیگ قهرمانان هم کار سادهای نیست و ممکن است تیم کلوپ فصل بعد را در لیگ اروپا سپری کند. لیورپول برای اولین بار در شش دیدار متوالی در لیگ برتر در آنفیلد مغلوب شد که این اتفاق از فصل 1954-1953 بی سابقه بوده است. لیورپول آن فصل نیز شش بار در خانه شکست خورد و البته دست آخر در آن فصل در رده آخر جدول قرار گرفته و راهی دسته پایین تر شد؛ اتفاقی که محال است این فصل تکرار شود. فقط بین اکتبر 1951 تا مارس 1952 بوده که لیورپول با 10 بازی بدون پیروزی از این بدتر عمل کرده است. مرسی سایدی ها اخیرا در هشت مسابقه خانگی خود در لیگ برتر موفق به کسب پیروزی نشده و دو تساوی و شش شکست را تجربه کردهاند.
اگر بخواهیم به سراغ دلیل اصلی به وجود آمدن این فاجعه و ویرانی برویم، شاید اصلیترین علت مصدومیت فندایک، ماتیپ و جو گومز باشد که ساختار دفاع لیورپول را منهدم کرد. کلوپ در نقل و انتقالات زمستانی بازیکنانی مانند اوزان کاباک، بن دیویس رفت و به جذب ناتانیل فیلیپ نزدیک شد. اما واقعیت این است که مشکلات آنها در بالای زمین و گلزنان آن بود. در حالی که محمد صلاح در لیست بهترین گلزنان لیگ خود را به هری کین رساند و کنارش ایستاد، روبرتو فرمینو و سادیو مانه اصلا روزهای خوبی نداشتند و نمیتوانستند به اندازه صلاح موثر باشند، به طوری که تا اینجا در سال جدید هر کدام فقط موفق شدهاند یک گل برای تیمشان بزنند.
از نظر روی کین، لیورپولیها به خاطر مصدومیتهای بدموقع ستارههای کلیدیشان در این فصل بسیار بدشانس بودهاند و همین امر باعث کاهش تمرکز آنها شده؛ فندایک، جو گومز و جوئل ماتیپ در این فصل فقط در 22 مسابقه از ابتدا در ترکیب تیم به میدان رفتهاند و این نشان میدهد که لیورپول تنها 12 مسابقه را با دو دفاع میانی تخصصی آغاز کرده است. با توجه به این که «فابینیو» یا «جردن هندرسون» در این مواقع مجبور شدهاند یک خط عقبتر به ایفای نقش بپردازند، خط هافبک لیورپول هم تضعیف محسوسی را تجربه کرده است. به بیانی سادهتر باید گفت در تیمی بهمپیوسته همانند لیورپول، تغییر در یک قسمت، همواره روی بخشهای دیگر هم تاثیرگذار خواهد بود. از طرفی تقویم فشرده مسابقات، روی تیمهایی که سبک پرفشار و پیچیده پرسینگ را انجام میدهند، نسبت به تیمهایی با سبک بازی ایستا یا سبکهایی که نیاز کمتری به آمادگی جسمانی بالا دارند، به مراتب تاثیر بیشتری میگذارد.
کلوپ در چند فصل گذشته به طرز وحشتناکی از خط حمله تیمش کار کشیده و آنها تحت فشار مضاعفی برای گلزنی و پیاده کردن تاکتیکهای تهاجمی کلوپ بودهاند. البته خود کلوپ هم در این مدت تحت فشار زیادی قرار داشته تا بتواند مهاجمانش را به آن روزهای خوبشان برساند. سادیو مانه در هفته گذشته به شرایط آمادگی خوبی رسید و حالا باید خودش را از یر تیغ انتقادات رها و اعتماد به نفس از دست رفته خود را احیا کند. کلوپ باید بیشتر از این روی دیوگو یوتا که تابستان گذشته با 45 میلیون پوند از وولوهمپتون به آنفیلد آمد، حساب باز کند. بازیکنی که در 25 بازی لیگ برتری خود برای لیورپول، 12 بار گلزنی کرده است. اما مشکل خط حمله لیورپول عمیقتر از آن است که با یک بازیکن برطرف شود. لیورپول در بازی مقابل رئال مادرید در حالی به تساوی بدون گل رسید که 16 حمله برای گلزنی انجام داد و از این بین فقط 4 شوت در چارچوب بود.
لیورپول به دست تیم زیدان از لیگ قهرمانان اروپا کنار رفت تا رویای رسیدن به دومین جام اروپایی در فاصله کمتر از 3 سال بر باد برود. عنوانی که میتوانست لااقل جایگاه آنها را برای فصل آتی لیگ قهرمانان اروپا حفظ کند اما آنها حالا چارهای جز قرار گرفتن در میان 4 تیم بالانشین جزیره ندارند. تیم کلوپ اکنون در رده هفتم قرار دارد و با رده چهارم جدول که چلسی آن را در اختیار گرفته و دو مدعی دیگر مانند وستهام و تاتنهام دارد، 2 امتیاز فاصله دارد و 5 بازی هم بیشتر تا پایان فصل باقی نمانده است. لسترسیتی و وستهام در این فصل شگفتیساز بودهاند و ردههای سوم و پنجم را از آن خود کردهاند تا شرایط برای تیمی چون لیورپول دشوارتر شود. لیورپولیها برای رسیدن به لستر در رده سوم کار سختتری دارند. این در حالی است که لیورپول ممکن بود مقابل استونویلا هم امتیاز از دست بدهد که گل دقایق پایانی ترنت الکساندر آرنولد آنها را نجات دهد تا پایانی باشد بر 6 بازی متوالی ناکامی در آنفیلد. این در حالی است که آنها 4 سال قبل از این شکستها در خانه بدون شکست بودند.
بی تردید آلیسون بکر در این فصل قادر به تکرار کسری از درخشش فصل قبل نبوده و خط دفاعی مقتدر لیورپول در این فصل ویرانه و در هم شکسته است. آمار گلزنی ستاره هایی چون بابی فرمینو و سادیو مانه مانند سال های گذشته نبوده و دیگری خبری از مثلث آتشین خط حمله مرسی سایدی ها نیست. البته بی تردید یک سرمربی نیز در افت فاحش بازیکنان تیمش بی تقصیر نیست، اما به هر حال شاید بعد از سالها درخشش رقم خوردن این اتفاق خیلی هم عجیب نباشد. تقریبا تمام بازیکنان لیورپول نسبت به فصل گذشته ضعیفتر عمل کرده و قرمزها به خصوص در دیدارهای حساس قادر به تکرار اقتدار سالهای اخیر نبودهاند.
پیروزی مقابل استونویلا سومین برد متوالی تیم کلوپ بود تا امید رسیدن به لیگ
قهرمانان اروپای فصل آینده بیشتر شود. کلوپ درباره احتمال گرفتن سهمیه لیگ قهرمانان اروپا میگوید"باید بگویم من طبعا
اطمینان دارم. ما در شرایط بدی
قرار نداریم و فقط باید به همین شکل به مسیرمان ادامه دهیم. باید همین گونه ادامه دهیم و همین اندازه بجنگیم". کلوپ قبلا چنین روزهایی را در ماینتس و دورتموند هم
تجربه کرده است. تجربهای که البته
منجر به جدایی او از این تیمها شد. بعد از پیوستن کلوپ به تیم ماینتس در فوریه 2001 ، تیم تحت هدایت او اولین صعود به بوندس لیگا را تجربه کرد و در سال 2004 موفق شد به هدف خود
برسد.او شش سال در این باشگاه همکاری کرد و در نهایت در سال 2008 وقتی باشگاه شرایط
خوبی نداشت جدا شد. او در اولین بحران با ماینتس موفق نبود. او در ادامه راهی تیم دورتموند شد و در سال 2012 قهرمانشد و در سال 2013 به فینال لیگ
قهرمانان نیز راه یافت که باخت 2-1 به بایرن باعث شد
نایب قهرمان شود. در سال 2014، در ششمین سال کلوپ
با دورتموند سقوط این تیم شروع شد. پس از انتقالروبرت لواندوفسکیبه مونیخ، دورتموند جایگزینی مناسب برای لهستانی پیدا نکرد. تیم در معرض خطر سقوط بود، گاهی اوقات بیش از ضعیف شده بود و در رده هفتم قرار گرفت تا کلوپ از این تیم برود.حالا مشابه این اتفاق ها برای او در لیورپول افتاده است و بعد از قهرمانی در
لیگ و لیگ قهرمانان اروپا، لیورپول شرایط بسیار بدی دارد و در رده هفتم قرار دارد و شاید این فصل پایانی بر حضور یورگن کلوپ در مرسیساید باشد.
عرفان خماند*