پیشنهاد هدایت تیم ملی ایتالیا را رد کردم
*آیا همیشه میدانستید میخواهید بعد از آویختن کفشهایتان وارد دنیای مربیگری شوید؟
بله همیشه به این موضوع فکر میکردم. بعد از بازنشستگی در ژولای 1980، شروع به مربیگری در آکادمی باشگاه میلان کردم. 5 سال را در کنار بازیکنان جوان آکادمی سپری کردم و سپس برای مدتی به عنوان دستیار نیلز لیدهولم در کنار تیم اصلی فعالیت کردم. به این کار علاقه زیادی داشتم. در طول دوران مربیگریام بسیار خوششانس بودم زیرا در تیمهای بزرگی فعالیت کردم اما میلان بود که تواناییها و استعداد مرا باور و کشف کرد.
*در آغاز دوران مربیگری، در یک کلاس مربیگری در اسکاتلند شرکت کردید. چه خاطراتی از آن روزها دارید؟
در کاورچیانو، مقر فدراسیون فوتبال ایتالیا، تصمیم گرفته شد دو گروه از مربیان جوان را به خارج از کشور بفرستند. یک گروه به مجارستان رفتند و گروه دیگر به اسکاتلند. تجربه خوبی بود. در کنار 8 یا 10 همکار بودم و دوستان خوبی پیدا کردم. در طول آن دوره سه هفتهای، در باشگاه کلاید در گلاسکو مربیگری کردم.
* وقتی مربی تیم جوانان میلان بودید، کاستاکورتا و پائولو مالدینی در آغاز راهشان به عنوان فوتبالیست قرار داشتند. آیا در آن زمان متوجه استعداد آنها شده بودید؟
دیمیتریو آلبرتینی در میلان و دنیله دهروسی در رم هم بودند. باید برای پیدا کردن این استعدادها خیلی هوشیار باشید اما کاستاکورتا و مالدینی بیش از سایرین مرا تحت تاثیر قرار داده بودند. از همان لحظه اولی که آنها را دیدم، متوجه شدم با بقیه فرق دارند. هر دو بازیکنانی خاص بودند.
* در سال 1991 مربی میلان شدید و جای آریگو ساچی را گرفتید. چرا باشگاه در آن زمان انقدر تحولگرا بود؟
در میلان از دوران خودمان جلوتر بودیم. افراد جدید نظیر روانشناس و متخصص تغذیه به تیم اضافه شدند. تا آن زمان کسی به اهمیت این افراد توجهی نمیکرد. یک تیم فوتبال فقط به بازیکنان، مربی و کادر فنیاش وابسته نیست. آریگو ساچی در این زمینه کارهای زیادی کرد و اهمیت زیادی به نقشهای جدید میداد.
*در آن زمان سیلویو برلسکونی مالک میلان بود. کار کردن با او چطور بود؟
او یک نابغه بود. به خاطر دارم یک بار تمام اعضای هیئت مدیره، مربیان و تمام افرادی که در باشگاه کار میکردند را جمع کرد و گفت میلان باید مهمترین باشگاه دنیا شود. باید باشگاهی باشد که از تمام باشگاههای دیگر بهتر بازی میکند و در نهایت به حرفش عمل کرد. سیلویو همیشه به بازیکنان و مربیانش اطمینان داشت اما در آن واحد میدانست چه زمانی باید تصمیمات سخت بگیرد و در تیم تغییر ایجاد کند. حضور او نقش مهمی در تاریخ باشگاه داشت.
*آیا میلان بهترین تیمی بود که در دوران خود هدایت آن را قبول کردید؟
احتمالا. قطعا دوران مهمی برای من بود. تیم بزرگی زیر نظر من فعالیت میکرد و بازیکنانی در سطح جهانی داشتیم. مهمتر از همه بعد از چند سال نه چندان موفق در سنسیرو، میلان با من نمایشهای خوبی داشت. آنها بعد از سه فصل دوری از قهرمانی توانستند سه فصل پیاپی فاتح سری آ شوند و سپس در سال 1994 فاتح لیگ قهرمانان شدند.
*در فصل 94-1993 میلان با وجود مصدومیت فن باستن قهرمان شد و تیم در 34 بازی تنها 36 گل زد و تنها 15 گل خورد. چطور میلان آنقدر خوب دفاع میکرد؟
بازیکنانم عطش زیادی برای قهرمانی داشتند. بعد از فتح اسکودتو، شادی کردیم و سپس به فکر جام بعدی بودیم. راز موفقیتمان همین بود. تیمی متواضع داشتم که علاقه زیادی به تلاش داشت. مربیان حریف با من تماس میگرفتند و میخواستند جلسات تمرینی ما را تماشا کنند. به همین خاطر بود که تیم ما تاریخساز شد.
*میلان در سال 1994 در فینالی خاطره انگیز در آتن توانست بارسلونا را در لیگ قهرمانان شکست دهد. آیا آن قهرمانی بهترین قهرمانی دوران مربیگریتان بود؟
قطعا. به خاطر دارم همه قبل از آن مسابقه میگفتند بارسلونا به راحتی پیروز میشود. آنها نسل طلایی خود را داشتند و در سال 92 هم قهرمان شده بودند. ما در حالی به فینال رسیدیم که باید بدون بارزی و کاستاکورتا، دو مدافع میانی اصلی خود بازی میکردیم.
*یوهان کرایوف، مربی وقت بارسا در آن دیدار گفته بود «میلان تیم خاصی نیست»...
از حرفهایش خوشم آمد. توانستم با آن صحبتها فضای رختکن را آرام کنند. میخواستم کاری کنم شاگردانم حرفهای کرایوف را حتما بشنوند! سوا از این حرفها، به خوبی برای فینال آماده شدیم و میدانستیم چطور بازیکنانی نظیر گواردیولا و رونالد کومان را متوقف کنیم. اگر چه چهار بر صفر برنده شدیم اما میتوانستیم گلهای پنجم و ششم را هم بزنیم.
*بارزی میگفت در دوران حضورتان در میلان به بازیکنان آزادی داده بودید. چطور این کار را کردید؟
به آنها آزادی دادم زیرا در آن زمان بازیکنان تنها دو ساعت در روز تمرین میکردند اما در آن دو ساعت مجبورشان میکردم خیلی جدی تمرین کنند و بعد از تمرین اجازه داشتند با خانوادههایشان وقت بگذرانند. وقتی زمان تمرین میشد، فقط نهایت سعی و کوشش آنها مورد قبول من بود. وقتی باشگاهم را عوض کردم یا به تیم ملی رفتم نیز همیشه میگفتم:«اگر میخواهید مرا عصبانی کنید، کافی است نسبت به من، دستیارانم، دکتر یا هر کس دیگر، رفتاری غیر محترمانه داشته باشید.»
*فن باستن دائما مصدوم میشد. به نظرتان اگر دچار این مصدومیتها نمیشد، چقدر میتوانست خوب باشد؟
او بازیکنی فوقالعاده بود اما با وجود این که دکترها به او گفتند در صورت عمل کردن بعدها دچار مشکل میشود، باز هم روی انجام عمل جراحی اصرار کرد و به حرف دکترها گوش نداد. مارکو خیلی کم زیر نظر من بازی کرد و به زحمت یک سال در کنار من بود. قهرمانیهای زیادی با هم داریم اما در جریان مسابقات چندان حاضر نبود. ناراحتکننده بود که یک پسر 28 ساله با آن همه استعداد نتوانست بیشتر بازی کند.
*دو دوره در رئال مادرید حضور داشتید اما در هر دوره تنها یک سال در این تیم ماندید و در هر دو سال هم قهرمان شدید. به نظرتان در اسپانیا تواناییهایتان را دستکم گرفتند؟
یک مربی را با موفقیتهایش میسنجند. به همین خاطر فکر میکنم مردم برای کاری که در اسپانیا کردم ارزش قائلند. در دوره اول قهرمان لیگ شدم و پایه و اساس تیمی را بنا کردم که فصل بعد فاتح لیگ قهرمانان شد. یک دهه بعد، با این ایده به مادرید برگشتم که به باشگاه ثبات دهم و در فصلی سخت بارسا را در نبرد قهرمانی شکست دادیم. قهرمانی در هفته آخر اتفاقی ویژه بود.
*چرا در سال 97 بعد از تنها یک فصل حضور در رئال به میلان برگشتید؟ بعدها از این کار به عنوان بزرگترین اشتباهتان یاد کرده بودید...
رئال را به خاطر سیلویو برلسکونی رها کردم. با من تماس گرفت و درخواست کرد به میلان برگردم و نتوانستم به او نه بگویم. باید قدرشناسیام را نشان میدادم چون او بود که مرا به جمع مربیان بزرگ دنیا وارد کرده بود اما صادقانه میگویم که پشیمان شدم زیرا به تیمی آمدم که برای من ساخته نشده بود. میلان آن زمان بر اساس ایدههای اسکار تابارز و جورجیو مورینی ساخته شده بود و این موضوع همه چیز را پیچیده کرد.
* قهرمانی با رم در سال 2001 چقدر سخت بود؟
احتمالا سختترین چالش دوران مربیگری من بود زیرا به باشگاهی رفتم که تا آن زمان ذهنیت برنده نداشت. آنها تیم بزرگی بودند که قهرمانی نداشتند اما توانستند قدمهای محکمی رو به جلو بردارند. شاید تیم من بهترین کیفیت را نداشت اما بدون شک بیشترین شخصیت را داشتیم و بازیکنانی نظیر کافو، توتی جوان و گابریل باتیستوتا در تیم توپ میزدند. باتیستوتا با این که بیش از 30 سال داشت توانست در آن فصل 20 گل بزند و شخصیت زیادی به رم داد. آنها میتوانستند با یک حرکت بازی را به نفع تیم ما کنند. اگر چنین بازیکنانی داشته باشید، میتوانید همیشه به قهرمانیهای زیادی برسید.
*گفته میشد در فصل 02-2001 که الکس فرگوسن تصمیم به بازنشستگی از هدایت منچستریونایتد گرفت، گزینه جانشینی او بودید. این موضوع چقدر صحت دارد؟
در آستانه قبول این شغل بودم و کاملا حقیقت دارد. نمیتوانم کتمان کنم که دوست داشتم مربی منچستریونایتد باشم. بعد از قهرمانی با رم در سال 2001، با نمایندگان منچستریونایتد صحبت کردم اما قراردادی امضا نشد زیرا الکس فرگوسن تصمیم گرفت بازنشسته نشود! او چند روز بعد با من تماس گرفت و عذرخواهی کرد. گفتگویی دوستانه داشتیم و گفتم ایرادی ندارد.
*حضور در یووه به خصوص بعد از حرفهای ضد یوونتوسیتان به عنوان مربی رم، چقدر سخت بود؟
همیشه علاقه زیادی به هواداران رم داشتم اما بعد از 5 سال به این نتیجه رسیدم که دورانم در این باشگاه به سر آمده است. بعد از حضور طولانی در یک تیم، پیشرفت کردن دیگر خیلی سخت میشود. فهمیدم بعد از هر جلسه تمرین در حالی به خانه میروم که حس میکنم پیامهایم به بازیکنان منتقل نمیشود. به همین خاطر هم تصمیم گرفتم به پیشنهاد یوونتوس فکر کنم.
* در سال 2005 تلاش کردید لیونل مسی را به یوونتوس بیاورید. به نظرتان اگر موفق میشدید چه اتفاقی میافتاد؟
نمیتوانم تصور کنم اما حضور مسی در آن تیم، رویایی بود. وقتی در پیش فصل با بارسا بازی کردیم، تلاش کردم فرانک رایکارد را قانع کنم تا مسی را به طور قرضی به ما بدهد اما قبول نکرد. در کنفرانس خبری بعد از همان بازی گفتم که مسی بازیکنی بزرگ میشود و اشتباه نمیکردم. او یکی از بزرگترین بازیکنان تمام دورانهای تاریخ فوتبال است.
*چه اتفاقی برای بکهام در رئال مادرید افتاد؟ در یک مقطع میگفتید دیگر برای تیمتان بازی نخواهد کرد و بعد تصمیمتان را عوض کردید...
در فوریه 2007، تیم نتایج خوبی نمیگرفت، در لیگ فاصله زیادی با بارسلونا پیدا کرده بودیم و در سن سباستین با رئال سوسیداد بازی داشتیم. حس کردم زمان مناسبی است تا تنبیه بکهام را به پایان برسانم. یک ماه قبل بکهام اعلام کرده بود قراردادش را تمدید نمیکند و به لسآنجلس گلکسی خواهد رفت و من هم تصمیم گرفتم دیگر به او بازی ندهیم اما حقیقت این است که مانند یک حرفهای به تمریناتش ادامه داد و همتیمیهایش هم او را حمایت کردند و به همین خاطر تصمیم گرفتم به او بازی دهم.
*چرا در سال 2007 و بعد از این که انگلیس نتوانست به یورو 2008 صعود کند، هدایت این تیم را قبول کردید؟
همیشه از چالشهای سخت استقبال کردهام. هدایت تیم ملی انگلیس هم یکی از این چالشها بود زیرا این کشور سالها بود به قهرمانی نرسیده بود. در نهایت در جام جهانی آفریقای جنوبی اندکی بدشانس بودیم.
*چه اتفاقی در جام جهانی 2010 افتاد؟
در مرحله گروهی در فاز تهاجمی مشکل داشتیم و در مرحله یک هشتم مقابل آلمان هم بازی عجیبی را تجربه کردیم. داور گل تساوی ما که توسط فرانک لمپارد به ثمر رسید را قبول نکرد. تیم یواخیم لو جوان بود و انگیزه زیادی داشت. خاطره بدی از آن بازی دارم.
*با استعدادترین بازیکنتان در تیم ملی انگلیس چه کسی بود؟
باید از سه بازیکن نام ببرم: وین روونی، فرانک لمپارد و استیون جرارد. بعد از آنها هم جان تری و ریو فردیناند. آنها الگوی بازیکنان جوانتر بودند.
*بازی دادن همزمان به لمپارد و جرارد چقدر چالش برانگیز بود؟
اصلا کار آسانی نبود زیرا هر دوی آنها سبک بازی مشابهی دارند. با این وجود معتقدم توانستیم توازن تاکتیکی مناسبی برای استفاده هر دوی آنها در ترکیب پیدا کنیم.
*چرا در سال 2011 از هدایت انگلیس استعفا کردید؟
از این که فدراسیون فوتبال انگلیس بدون مشورت با من بازوبند کاپیتانی را از جان تری گرفت ناراحت شدم. اگر درست به قضیه نگاه کنیم، مسئولیت این کار با من بود. آنها با من تماس گرفتند و گفتند میخواهند این کار را انجام دهند. به یورو 2012 صعود کرده بودیم اما جلسهای با مسئولان فدراسیون گذاشتم و استعفایم را به آنها اطلاع دادم.
* تجربه هدایت تیم ملی روسیه چطور بود؟
دوران جالبی بود. بدون بازیکنان بزرگ، تیمی باثبات ساختیم و به جام جهانی 2014 هم صعود کردیم و فکر میکنم عملکردم در این کشور خوب بود.
*ناراحت نیستید که هیچوقت تیم ملی ایتالیا را هدایت نکردید و آیا دوست دارید روزی این کار را انجام دهید؟
در سال 2016 پیشنهاد هدایت تیم ملی ایتالیا به من داده شد و آن را رد کردم. هدایت هر تیمی را در صورتی قبول میکردم که به نظرم منطقی و در زمانی درست باشد اما پیشنهاد تیم ملی ایتالیا مرا وسوسه نکرد.
*دوران حضورتان در لیگ چین چطور بود؟
مهمترین مشکل من زبان آنها بود. این مشکل را در روسیه هم داشتم اما با زبان انگلیسی مقصودم را میرساندم. با این وجود با وجود بازیکنانی از تمام ملیتها در باشگاههای گوناگون ما زبانی مشترک به نام فوتبال داریم.
*بهترین بازیکنی که زیر نظر شما بازی کرده چه کسی بود و چرا؟
هر وقت این سوال پرسیده میشود، انتظار دارند نام یک بازیکن مهاجم آورده شود. باکیفیتترین بازیکن زیر نظر من قطعا رونالدوی برزیلی بود اما وقتی زیر نظر من در رئال بازی میکرد یک افتضاح کامل بود و مشکلات اضافه وزن داشت. میتوان به مارکو فن باستن، زلاتان ابراهیموویچ، رائول، دل پیرو، توتی، باجو و همچنین بارزی و مالدینی اشاره کنم.
*دلتان برای مربیگری تنگ نشده؟ فکر میکنید ممکن است به دنیای مربیگری برگردید؟
نه، اصلا. هر چیزی دورانی دارد. این روزها پیرتر شدهام و دیگر دلم برای جلسات تمرینی روزانه و توجه به جزئیات تیمهای حریف تنگ نمیشود. شغل فعلیام به عنوان کارشناس تلویزیونی را دوست دارم. مرا سرگرم میکند و راه دیگری است تا با کاری که همیشه دوست داشتم در ارتباط بمانم.
*آرمین زمانی