PDF نسخه کامل مجله
يکشنبه ۰۲ دی ۱۴۰۳ - December 22 2024
کد خبر: ۷۵۶۵۸
تاریخ انتشار: ۱۲ شهريور ۱۴۰۱ - ۱۶:۱۳
ملاک قضاوت و حمایت ما، " عملکرد" افراد است ، نه قیافه و شناسنامه آنها

پدرخوانده های فوتبال در مقابل هر قدم اصلاحی، مقاومت می کنند

پدرخوانده های فوتبال  در مقابل هر قدم اصلاحی، مقاومت می کنند

مبارزه با جریان شبه مافیایی ، اولین وظیفه رئیس جدید فدراسیون فوتبال است

آیا اسکوچیچ از " مهره دلالی" به یک سرمربی مقتدر و باشخصیت تبدیل خواهد شد؟

**حمایت از تیم ملی

ما به عنوان رسانه و مجله کیهان ورزشی ، نه با کسی خوب هستیم و نه با کسی بد. یکی از آقایانی که کاندیدای ریاست فدراسیون فوتبال بود، در مصاحبه ای گفته که من اگر رئیس شوم ، انتخابم برای مربیگری تیم ملی ، سرمربی فعلی( اسکوچیچ) است و از رسانه ها می خواهم که با هرکسی بد ، یا خوب هستند تا آخر جام جهانی فقط از تیم ملی حمایت کنند. جمله آغازین را بر اساس همین حرف آقای کاندیدا آوردیم.

**عملکرد ، ملاک قضاوت

عرض می کنیم که ما به عنوان قدیمی ترین رسانه ورزشی این مرز و بوم، با کسی خصومت شخصی نداریم و از آن طرف هم ، پیوند اخوت نبسته ایم. اگر هم داشته باشیم ، آن را در مواضع و تحلیل های خود دخالت نمی دهیم. ‌ملاک ما برای حمایت یا عدم حمایت از مدیر و مسئول و مربی و..." عملکرد" افراد است ، نه قیافه و ظاهر و شناسنامه و باند و رنگ و حزب و... آنها. هرکسی به ورزش و جوانان این مملکت خدمت و استعدادهای کم نظیر را کشف و تربیت کند و به شکوفایی برساند ، ما وظیفه خود می دانیم که از او حمایت کنیم ، حالا چه از قیافه اش خوشمان بیاید ، چه نیاید! بنابراین ملاک ما برای موضع گیری ، " عملکرد" افراد و مسئولان و مربیان و... است و نه چیز دیگر . در این باره هم که البته کار چندان ساده ای نیست ، به خدا توکل کرده ایم و گوشمان متوجه نظرات و پیشنهادات خوانندگان فهیم و مخاطبان صاحب تحلیل است.

**یک نمونه

خوانندگان و مخاطبان گرامی و کمی قدیمی تر کیهان ورزشی حتما به یاد می آورند که زمانی که برانکو ایوانکوویچ ، سرمربی تیم ملی کشورمان بود، مواضع و نظرات این مجله نسبت به او انتقادی وغالبا منفی بود چرا که کارشناسان و تحلیل گران ما را اعتقاد بر این بود که با اینکه عنوان رسمی برانکو ، " سرمربی" است، اما عملا از اختیارات و اقتدار یک " سرمربی" بی بهره است و کسانی در فدراسیون و تیم ملی هستند که مسئولیت های دیگری دارند، اما بخش هایی از وظایف و اختیارات وی را به خود اختصاص داده و خودشان را در امور تیم ملی ، صاحب رای می دانند و مداخله می کنند. این ایراد از آن جهت به برانکو وارد بود که در برابر این اتفاق نامبارک - که بیش از هرچیز به شخصیت او به عنوان" سرمربی" آسیب وارد می کرد - سکوت و سازش کرده بود ، حقوقش را می گرفت و دم نمی زد! برای مثال در دعوت از بازیکنان و ارنج و حتی تعویض ها ، او که باید حرف اول و آخر را می زد و " همه کاره" می بود، فقط " یک رای " داشت! و " دیگرانی" هم بودند که در این باره صاحب رای و نظر بودند و... خلاصه کلام ، او به اینکه یک مربی " بله قربان‌ گو" باشد ، تن داده بود و این موضوع که از چشم و نگاه رسانه ها و کارشناسانی که در برابر هیچ اغوا و تهدید و تطمیع و... حاضر نیستند خود را به نابینایی بزنند و واقعیات روشن را کتمان کنند، پنهان نمانده بود ، برای خیلی از کسانی که از نزدیک ، دستی بر آتش داشتند، روشن تر و ملموس تر بود.

**جلوی چشم تماشاگر و مقابل دوربین

هنوز خیلی از دوستداران فوتبال ، صحنه ای را که در بازی دوم تیم ملی بعد از تعویض یکی از بازیکنان مقابل پرتغال اتفاق افتاد، فراموش نکرده اند، همان صحنه ای که بازیکن تعویضی جلوی چشم برانکو و در دو قدمی نیمکت تیم ملی و دوربین های بین المللی که بازی را برای جهانیان پخش می کردند، ناسزاگویان با لگد زیر فلاسک آب زد و باقی قضایا. حرکتی مردود و غیر قابل دفاع که حکایت از نوعی عدم پذیرش و اقتدار برانکو نزد بازیکنان باتجربه تر تیم ملی داشت. البته نمونه هایی که نشان دهنده و اثباتگر این موضوع باشد ، فراوان است که می گذریم. حتما دست به یقه شدن دو تن از بازیکنان ملی پوش در حین یکی از بازی های جام ملت های آسیا( چین، 2004) و جلوی چشم ده ها هزار تماشاگر حاضر در ورزشگاه و مقابل دوربین هایی که مسابقه را در گستره قاره بزرگ و برخی از کشورهای دیگر جهان پخش می کردند را هم خیلی ها هنوز به یاد دارند! و...

**شخصیت و حرمت تیم ملی

اینگونه اتفاقات و بعضی از اخبار و شواهد دقیق که ذکرشان شاید امروز هم چندان به مصلحت نباشد ، کیهان ورزشی را در مجموع به این نتیجه رسانده بود که صرف نظر از نتایج و برد و باخت ها و صعود و سقوط ها و امور زود گذر، با نگاهی دقیق تر و عمقی تر می توان فهمید که کادر فنی تیم ملی از اقتدار و اختیارات لازم برخوردار نیست و سرمربی این تیم هم در این باره حساسیتی به خرج نمی دهد و روش سازش و مماشات را در پیش گرفته است و همین باعث شده که شخصیت و حرمت تیم ملی و پیراهن آن به خطر بیفتد که در عمل هم ثابت شد این نگرانی بیجا نبوده است . بالاتر به دو نمونه آن که نه در اردو و دور از چشم اغیار بلکه در گرماگرم بازی رسمی و حضور انبوه تماشاگران و دوربین هایی با پوشش و پخش بین المللی و جهانی! اتفاق افتاد ، اشاره کردیم. در چنین وضعیتی ، ما بدون توجه به قیافه و تیپ و شناسنامه برانکو بلکه با زیر نظر داشتن عملکرد و کاراکترش به عنوان سرمربی تیم ملی، او را به شدت نقد می کردیم و فاقد اختیارات لازم و حتی در جاهایی در حد " مترسک"! می دانستیم.

**فتواهای " من درآوردی" و کاسبکارانه

آن موقع هم البته مثل حالا کسانی بودند که بدون توجه به قابلیت ها و شایستگی های ملی پوشان ایرانی می گفتند چون برانکو تیم ایران را به جام جهانی برده ، هرگونه انتقادی از او" حرام" و " بی معرفتی"! است . البته کیهان ورزشی بدون توجه به این فتواهای " من درآوردی " و اغلب کاسبکارانه که طبق معمول غالبا از سوی باندهای اختاپوسی و دلالی- که البته مثل امروز اینقدر فربه و وقیح نشده بودند- تبلیغ و به افکار عمومی تزریق می شد، به وظیفه حرفه ای و ملی خود در حد توان عمل می کرد و...

**عملکرد باشگاهی

و باز خوانندگان گرامی و طالب مطالب جدی تر کیهان ورزشی حتما به یاد دارند که همین برانکو وقتی چند سال پیش به عنوان سرمربی ، تیم فوتبال پرسپولیس را در اختیار گرفت، غالبا مورد حمایت این مجله بود و دلیل اصلی آن هم قیافه و تیپ و شناسنامه و رنگ و سابقه رفاقت ( که اتفاقا سابقه رفاقتی نداشتیم و قبل از آن ، با شرح مختصری که بالاتر آمد اغلب درگیر بودیم و صفایی نداشتیم) و ... نبود ، بلکه عملکرد و کاراکتر وی بود. برانکو در تیم باشگاهی پرطرفدار( به لطف حمایت صحیح مدیریتی) از اقتدار و صلابت یک سرمربی برخوردار بود و اختیارات قانونی و رسمی و ذاتی جایگاهش را با کسی شریک نبود و اجازه مداخله به هیچ فرد و مقامی با هر نام و جایگاهی نمی داد. او تیم پرطر فداری را که چند سالی بود دچار بحران شده و ده سال قهرمان نشده بود ، به قهرمانی لیگ رساند و آن را با دست بسته و نفرات محدود تا فینال باشگاهی آسیا بالا برد و هر کسی و هر بازیکنی هم که پایش را از گلیم خود درازتر می کرد ، در حساس ترین شرایط و مهمترین دیدارها( حتی شهرآورد) کنار می گذاشت و بازی نمی داد و بالاخره تیمی باشخصیت و مقتدر و منضبط ساخت که در خور نام و سابقه آن باشگاه و طرفداران پرشمار آن بود و این عملکرد و کارنامه موجب شد برانکوی باشگاهی ، مورد حمایت این مجله باشد که حق و انصاف و تحلیل درست وعلمی هم همین را می گفت ، بر خلاف برانکوی تیم ملی که باز به حکم حق و وظیفه و تحلیل منصفانه، غالبا مورد نقد وعتاب کیهان ورزشی قرار داشت.

**ارزیابی دقیق و منصفانه

سخن آقای کاندیدا درباره " ملاک حمایت " ( بد بودن یا خوب بودن با فرد) ، ما را برآن داشت که بار دیگر موضع و ملاک اصلی نقد و تحلیل خود را با خوانندگان و مخاطبان عزیز در میان بگذاریم و آن را مرور کنیم تا اطمینان دهیم این نشریه قدیمی و کهنه کار که به لطف خدا از آبرو و اعتباری در نزد اهالی ورزش برخوردار است، تمام سعی و جهد و تلاشش این است که در ارزیابی مسائل و تحلیل اتفاقات و داوری درباره مقامات و عناصر مختلف ورزش، به رفتارها و عملکردها و کارنامه ها نظر داشته باشد و مبنای تحلیل و قضاوت آن ، باندبازی و سهم خواهی و منفعت شخصی نباشد. البته نیت و جهت تلاش ما این است و امیدواریم در عمل هم درست رفتار کرده باشیم.

**"وتو"ی نظر کمیته فنی

خوانندگان این مجله و تقریبا همه اهالی فوتبال می دانند که کیهان ورزشی نسبت به سرمربی و کادرفنی فعلی تیم ملی فوتبال نظر مثبتی ندارد و نقدهای جدی دارد تا آنجا که به طور صریح و بی تعارف و با تیترهای درشت و مطالب مفصل ، خواهان برکناری او و همکارانش شده است ، ‌نظری که خیلی از اهالی فوتبال با آن موافق بودند و حتی کمیته فنی فدراسیون فوتبال - که در آن چهره های شناخته شده و افراد خوشنامی حضور دارند- طی نشستی که حدود دو ماه پیش تشکیل داد ، صلاحیت او را برای ادامه کار در تیم ملی تایید نکرد و حکم به برکناری اش داد ، نظر فنی و کارشناسانه ای که طبق روال غلط و شیوه مردود رایج در مدیریت فوتبال ایران در سال های اخیر ، از سوی جمعی به نام هیات رئیسه - که صلاحیت فنی آنها اصلا در حد و اندازه کمیته فنی و قابل مقایسه با آن نیست - " وتو" و سرمربی تیم ملی در سمت خود ابقا شد.

**استفاده بهینه از فرصت مجدد

این اتفاقات هرچند به برکناری سرمربی کروات تیم ملی منجر نشد ، اما فکر می کنیم به او و استخدام کنندگان اصلی اش ( باندهای دلالی پیشانی سفید و سایت و رسانه دار و...) فهماند ( امیدواریم اینقدر صاحب فهم بوده باشند) که اوضاع فوتبال ، اینطوری هم نیست که آنها پیش خود تصور کرده اند! اینقدر هم شرایط به حال خود رها شده و هرکی به هرکی نیست که هر ناشسته روی مفتخوری با فوتبال و تیم‌ملی ، هر معامله ای بخواهد وعشقش بکشد و منفعتش ایجاب کند، انجام دهد. امیدواریم سرمربی تیم ملی و حامیان رسوای پشت پرده اش که برای جلب منافع خود ، از او به عنوان یک" مهره" استفاده می کنند، این معنا را درک کرده باشند و آقای سرمربی از فرصتی که به او داده شده با اقتدار و استقلال عمل و استفاده صحیح از اختیارات و بی توجه به القائات و خط دهی جریانات دلالی در امر دعوت و انتخاب بازیکن ، در جهت ساخته و پرداخته کردن یک تیم خوب تا جام جهانی ، بهترین استفاده را ببرد. آیا او چنین عمل خواهد کرد و باندهای مداخله گر ، اجازه رفتار صحیح به وی می دهند یا وضعیت ناخوشایند حاکم بر کار و بار تیم ملی ادامه پیدا خواهد کرد؟ پاسخ این سوال به زودی روشن می شود.

**فوتبال ، بیمار است

واقعیت غیر قابل انکار و نه چندان خوشایندی که هرگز نباید از نگاه و نظر مدیران ارشد ورزش و حتی غیر ورزش و دوستداران اصیل و ناب فونبال دور بماند - علی رغم تلاشی که عمدا و هدفدار می شود تا دور بماند و فراموش شود و همه چیز امن و امان و گل و بلبل جلوه داده شود- این است که فوتبال ایران حال و روز خوشی ندارد و بیمار است ، یعنی بیمارش کرده اند. باید به داد فوتبال رسید و آن را از وضعیت بدحالی که از سال ها پیش و خاصه در سال های اخیر ، به آن گرفتار و مبتلا شده - و در واقع ، گرفتار و مبتلایش کرده اند- نجات داد.

**مقام قانونی

هنگام نگارش این مطلب ، هنوز انتخابات فدراسیون فوتبال انجام نشده و اگر اتفاق خاصی نیفتاده باشد ، حالا که به این صفحه و سطور نگاه می کنید انتخابات ، برگزار و رئیس جدید فدراسیون انتخاب شده است. هرکسی که تا این مرحله را طی کرده ، حتما از نظر قانون انتخابات ، بدون مشکل بوده و به طور قانونی به این مقام رسیده است. در وهله اول ، وظیفه همگان حمایت از این فرد است ، فراتر از اینکه از او خوشمان بیاید یا بدمان بیاید. وظیفه حرفه ای اینگونه حکم می کند. بدیهی است این حمایت تا زمانی معنی دار است و باید ادامه پیدا کند که فرد مسئول ، بر طبق قانون و در مسیر انجام مسئولیت های رسمی و تعریف شده خود حرکت کند. غیر از این باشد ، حمایت معنا ندارد و اتفاقا معانی نا خوشایندی پیدا می کند.

**دو نکته

آن فردی که ‌امروز بر صندلی ریاست فدراسیون فوتبال تکیه زده، باید به داد این رشته برسد که همه می دانیم سخت بیمار است و دست ها و جریانات منفعت پرست و ضد ورزش ، به قیمت تامین منافع نامشروع خود، آن را به انواع و اقسام آفات و بلایا گرفتارش کرده اند. مبارزه با این باندها و جریانات شبه مافیایی در فوتبال، شاید اولین وظیفه ای است که بر دوش رئیس جدید سنگینی می کند. در این باره دو نکته را باید در نظر داشت : یکی اینکه ، این جریانات مخرب و اختاپوسی ، امروز و دیروز سروکله شان پیدا نشده است. اینها تقریبا اخلاف همان هایی هستند که در اواخر دهه 60 و اوایل دهه 70 به " خبرنگاران هزار تومانی" معروف بودند ، اما در این بیست ، بیست و پنج سال اخیر ، نسل جوان و تربیت شده این "هزار تومانی ها " که اولش با شعارهای روشنفکری و طرفداری از علم روز فوتبال و مبارزه با تابوهای فوتبال و... با نفوذ در رسانه های بیشتر و پرمخاطب تر مثل رادیو وعلی الخصوص تلویزیون - که همگی با حمایت و جاده صاف کنی عناصر ظاهر الصلاحی که ادعای انقلابی بودن داشتند، یا مدیران بزدل و بی شخصیت، صورت می گرفت - با وقاحت و گستاخی بیشتر ، بساط گردنه گیری و باج خواهی را در فوتبال ما پهن کرده و هر چه زمان گذشت فربه تر شده ، تا اینجا و حالا که تقریبا به دال و ذال فوتبال ، نفوذ و رخنه کرده و از تعیین نرخ و قیمت در بازار نقل و انتقالات گرفته تا تعیین تکلیف برای تیم ملی و سرمربی آن و کدام بازیکن دعوت شود، کدام بازیکن تعویض شود و... برای فوتبال ما تصمیم می گیرد و اینها ریشه دردهای فوتبال و علت العلل بیماری ها و آفاتی است که جسم و جان این رشته پرطرفدار و جذاب را رنجور و پژمرده ساخته است.

**نکته دوم

نکته دیگر هم اینکه با این اوصاف که به اختصار آمد ، این جریان بی ریشه و چسبیده به فوتبال - که حسابی از قبل فوتبال برده و خورده و حالا به نوعی خود را پدر خوانده و صاحب آن می داند - به راحتی ، کنار رفتنی نیست و حاضر نیست به عملکرد تخریبی و منفعت جویانه خود پایان بخشد و با هرکسی و جریانی هم که بخواهد به نجات فوتبال بشتابد و ریشه این آفات را بخشکاند ، با شدت مقابله خواهد کرد و به هر ابزار و وسیله ای چنگ می زند و ناجوانمردانه ، آن را علیه مصلحین به کار می بندد.

**دو راه پیداست

حالا کسی که سکان مدیریت فوتبال را به دست گرفته ، دو راه بیشتر پیش رو ندارد: یا همین روال و روند را ادامه دهد و تسلیم وضع موجود شود، عافیت و سلامت و منفعت خود را به درمان و اصلاح و سلامت فوتبال ترجیح دهد، در برابر خواسته های زیاده خواهانه و گردنکشی های جریان شبه مافیایی ، مطیع اوامر باشد و آن را به مطالبات و انتظارات مردم و دوستداران ورزش ترجیح دهد و یا آنکه شجاعانه و مدبرانه با زشتی ها و پلشتی ها در بیفتد و برای نجات فوتبال از چنگال آلوده باندهای مخرب و زالوصفت، مدیریتی جهاد گونه را در پیش بگیرد . فکر نمی کنیم برای رسیدن به پاسخ این سوال ، زمان زیادی لازم باشد .

* سیدمحمد سعید مدنی

پربازدید ها