«آندره آ پیرلو» در گفتوگو با «فورفورتو»:
رفتن به میلان ، انتقالی درست در زمانی مناسب بود
آندرهآ پیرلو حتی به حرفهایی که خودش زده است هم گوش نمیدهد. او در سال 2013 در کتاب زندگینامه خود با عنوان "فکر میکنم ، پس بازی میکنم" نوشته بود:«حتی یک درصد هم فکر نمیکنم که روزی مربی شوم. این کار برایم جذاب نیست. استرس زیادی دارد و سبک زندگی آن خیلی شبیه به سبک زندگی یک بازیکن است. به اندازه کافی این را تجربه کردهایم و در آینده دوست دارم یک زندگی راحت و خصوصی داشته باشم.» پیرلو یکی از بهترین هافبکهای نسل خودش بود که سالها در میلان، یوونتوس و تیم ملی ایتالیا درخشید و طوری فوتبال بازی میکرد که انگار به شدت به این ورزش تعصب دارد.
با این حال او که توسط همتیمیهایش لقب "معمار" را گرفته بود، چند سال بعد از انتشار کتابش، تبدیل به سرمربی یوونتوس شد تا کاری را انجام دهد که قول داده بود هیچوقت انجام ندهد. دو سال بعد از انتشار کتاب پیرلو، این بازیکن در ژولای 2015 به تیم نیویورک پیوست. در اولین فصل حضورش در لیگ آمریکا بود که مواضع این بازیکن اندکی تغییر کرد. پاتریک ویرا، یکی دیگر از بزرگان خط هافبک دنیا، سرمربی نیویورک شد و به فرانک لمپارد و پیرلو که در آستانه بازنشستگی بودند گفت که قطعا نظرشان عوض خواهد شد. پیرلو با لبخندی میگوید:«پاتریک به من و فرانک گفت خواهید دید. در عرض چند سال هر دوی شما مربی خواهید شد ، زیرا این اتفاقی است که در نهایت خواهد افتاد. در آغاز نمیخواهید این کار را بکنید اما در نهایت ذهن و علاقهتان کاری میکند که مربی شوید. این دقیقا همان اتفاقی بود که افتاد. اصلا به مربیگری فکر نمیکردم اما سپس در کلاسهای مربیگری شرکت کردم تا اگر خواستم مربی شوم، امکانش وجود داشته باشد. به تدریج، این علاقه در من رشد کرد و حالا اینجا هستم.»
برخلاف ویرا یا لمپارد که کارش را در دربی کانتی شروع کرد، اولین تجربه مربیگری پیرلو با یکی از بزرگترین تیمهای دنیا بود. او به مدت یک فصل هدایت تیم زیر 23 سالههای یوونتوس را تجربه کرده بود اما به جای این که مسیر پیشرفت را به طور تدریجی طی کند، 9 روز بعد از جدایی مائوریتزیو ساری در ژولای 2020، به عنوان مربی تیم اصلی انتخاب شد. در حالی که پاندمی کرونا جهان را درمینوردید، پیرلو فاتح کوپا ایتالیا شد ولی قرار گرفتن تیمش در رده چهارم سری آ به این معنی بود که او تنها بعد از یک سال باید برود. این یک اتفاق آگاهیبخش و تلخ در مورد زندگی به عنوان سرمربی بود و پیرلو به یک سال وقت برای هضم آن احتیاج داشت.
در ژوئن 2022، مربی ایتالیایی در کمال تعجب به تیم ترکیهای فاتح کاراگوموروک در لیگ برتر این کشور رفت. استانبول برای پیرلو یک شهر عادی نیست. نه تنها بسیار از ایتالیا دور است، بلکه جایی به حساب میآید که این مربی 17 سال پیش بزرگترین ناکامی دوران حرفهای خود را در آن تجربه کرد. 25 می 2005 هنوز بدترین روز تاریخ مدرن باشگاه میلان است. " روسونری " با نتیجه سه بر صفر در فینال لیگ قهرمانان مقابل لیورپول رافائل بنیتز جلو بود اما در نهایت لیورپول در این بازی ، کامبک زد تا چیزی که به آن " معجزه استانبول " میگویند اتفاق بیفتد. در آن دیدار ضربه پنالتی پیرلو توسط دودک مهار شد و این شکست به قدری تلخ بود که پیرلو برای مدتی کوتاه حتی به خداحافظی از فوتبال فکر کرد ، آن هم در حالی که تازه 26 ساله شده بود. پیرلو میگوید:«حتی امروز هم نمیدانیم چه اتفاقی افتاد. در نیمه اول یکی از بهترین نمایشهای هر تیمی در فینال را داشتیم. حتی در شروع نیمه دوم این فرصت را داشتیم که نتیجه را 4 بر صفر کنیم ولی لیورپول در 7 دقیقه 3 گل زد و از جایی به بعد دیگر توانایی واکنش نشان دادن نداشتیم.»
پیرلو بر این باور است که این اتفاق دست تقدیر بوده است:«شانسهای بیشتری برای پیروزی در مسابقه داشتیم اما وقتی یک بازی قرار است به شکل خاصی پیش برود، هیچ کاری از دستتان برنمیآید تا آن مسیر را تغییر دهید.» پیرلو میگوید برخلاف چیزی که برخی از بازیکنان لیورپول میگویند، در هیچ مقطعی او و همتیمیهایش تیم حریف را دست کم نگرفته بودند:«نه، رویکرد ما تفاوتی نداشت. میدانستیم بازی تمام نشده است. وقتی با یک تیم انگلیسی بازی میکنید که طرفدارانش ورزشگاه را پر کردهاند و با توجه به روحیهای که لیورپول همیشه داشته است، باید همیشه این موضوع را مدنظر داشته باشید. نمایش خوبی داشتیم اما شرایط طوری پیش رفت که هیچکس تصورش را نمیکرد. هیچوقت دوباره آن بازی را تماشا نکردم.»
وقتی سرنوشت یک بار دیگر دو تیم را در فینال سال 2007 لیگ قهرمانان مقابل هم قرار داد، فقط یک چیز در ذهن پیرلو بود:«انتقام شکست استانبول و اثبات این که چه تیم خوبی هستیم.» میلان و پیرلو این کار را انجام دادند و در نهایت با نتیجه دو بر یک پیروز شدند. آیا این برد، دردی که بازیکنان میلان دو سال قبل تجربه کرده بودند را کاهش داد؟ پیرلو بلافاصله میگوید:«نه، نه. خاطره شکست در آن فینال در ذهن مان ماند چون خیلی بد باختیم. فینال 2007 راهی برای انتقام گرفتن بود چون این شانس را داشتیم جام را در تقابل با آنها بالای سر ببریم اما حسی که بعد از شکست در استانبول داشتیم، تا ابد باقی میماند.»
غلبه بر ناکامی چیزی است که پیرلو در سن پایین آن را یاد گرفت. وقتی او در دهه 90 برای تیمهای پایه برشیا بازی میکرد، استعداد زیادش حتی در تیم خودش مشکلساز شده بود. لوئیجی، پدر پیرلو، مجبور بود دائما صندلیاش را عوض کند تا نظرات منفی سایر والدین در مورد پسرش را نشنود. خود پیرلو نیز حسادت سایرین را حس میکرد. در یک بازی همتیمیهایش به او پاس نمیدادند. پیرلو در مورد آن تجربه که این روزها فلسفه مربیگری او را شکل داده است میگوید:«شاید در آن سن ، حسادت بین والدین و بازیکنان وجود داشته باشد زیرا زیاد در مورد شما صحبت میشود و این برای سایرین سخت است. این باعث شد تا در هر رقابت و جلسه تمرینی بهترین عملکردم را داشته باشم. یاد گرفتم همیشه جا برای پیشرفت وجود دارد و فرقی ندارد در چه سطحی باشید. باید هر روز جایگاهتان را در تیم به دست بیاورید. هیچ چیز در زندگی ، آسان به دست نمیآید و آن جور که دوست دارید پیش نمیرود. وقتی نوجوان بودم مسائلی را تجربه کردم زیرا وقتی همه فکر میکنند شما بهترین هستید، تمرکز روی شما قرار میگیرد.»
تواناییهای تکنیکی پیرلوی 15 ساله به قدری زیاد بود که او شروع به تمرین در کنار تیم اصلی برشیا کرد که هدایت آن را میرسیا لوچسکو برعهده داشت. یک بار دیگر پیرلو خصومت را تجربه کرد. بازیکنان بزرگتر که از نمایش این هافبک جوان در تمرینات خوشنود نبودند، دائما به او لگد میزدند. پیرلو میگوید:«در تیم ، بازیکنان 30 یا 32 ساله داشتیم و آنها میدیدند که یک بچه 15 ساله به تیم اصلی رسیده و مربی حواسش به او هست و میگوید مراقبش باشید. من هم اندکی حرکات نمایشی انجام میدادم که آنها را عصبانی میکرد. تستی زودهنگام و خوب بود زیرا میتوانستم در کنار بازیکنان بسیار بزرگتر از خودم بازی کنم و ببینم فوتبال اصلا خوشگذرانی نیست و جهانی است که در آن باید یاد بگیری در کنار دیگران بازی کنی.»
در فصل 1995-1994 برشیا در حالی که تنها 12 امتیاز کسب کرده بود، فصل را با 15 شکست متوالی به پایان رساند که هنوز هم رکوردی در سری آ است. این اتفاق باعث شد تا این تیم به دسته پایینتر سقوط کند. در سیزدهمین شکست متوالی که شکست دو بر صفر مقابل رجینا بود، لوچسکو به ستاره جوانش که دو روز دیگر 16 ساله میشد، فرصت اولین بازی حرفهای را داد. با این حال پیرلو تا فصل 1997-1996 و زمانی که برشیا قهرمان سری ب مسابقات شد، فرصت حضور دائمی در ترکیب را به دست نیاورد. یک سال بعد، پیرلوی 19 ساله با تجربه یک فصل درخشش در سری آ، با پیوستن به باشگاه اینتر، تیم محبوب دوران کودکیاش، به یکی از رویاهایش رنگ واقعیت زد.
در اولین فصل حضور پیرلو در سنسیرو، اینتر 4 بار مربی عوض کرد که شامل لوچسکو، مربی سابق پیرلو نیز میشد و در نهایت روی هاجسون برای 6 بازی پایانی فصل افتضاحی که اینتر سپری میکرد به تیم برگشت و پیرلو نیز طی آن به دنبال پیدا کردن فرصت بازی کافی بود. پیرلو و هاجسون در سال 2012 یک بار دیگر مسیرشان با هم تلاقی کرد و طی آن بازیکن ایتالیایی، انگلستانی را که مربی سابقش هدایت میکرد حذف کرد.
جایگزین هاجسون، مارچلو لیپی بود، مربی ای که پیرلو بعدها یک بار دیگر باز هم با او ملاقات میکرد. هافبک جوان تصمیم گرفت به ندای قلبش گوش کند و به طور قرضی در فصل 2000-1999 به رجینا رفت تا تجربه بیشتری به دست بیاورد و بعد از زدن 6 گل و ثبت یک پاس گل در تیمی به نسبت ضعیف، با امید زیاد به اینتر برگشت اما لیپی بعد از تنها یک بازی در فصل جدید سری آ، از شغل خود برکنار شد. پیرلو زیر نظر مارکو تاردلی نتوانست جایگاهی در ترکیب ثابت پیدا کند و در ژانویه 2001 به طور قرضی به برشیا برگشت. کارل ماتزونه ، شماره 10 تیم خودش را داشت اما بر این باور بود که راهی مناسب پیدا کرده است تا پیرلو و روبرتو باجوی پا به سن گذاشته را در ترکیب فیکس تیمش قرار دهد. پیرلو میگوید:«ماتزونه با من تماس گرفت تا در مورد پست جدیدی که برای من در ذهنش داشت یعنی بازی جلوی خط دفاعی صحبت کند تا باجو جلوی من باشد. همه چیز از آنجا شروع شد. به من گفت بازیکن ایدهآلی برای آن پست هستم زیرا دائما در مرکز بازی خواهم بود و توپ زیادی به دست من خواهد رسید. از همان ابتدا از این ایده خوشم آمد.»
پیرلو از تکنیک و دید خوبی که داشت استفاده کرد تا بازی را برای تیمش دیکته کند و توپهایی عالی برای گلزنی باجو فراهم میکرد. او میگوید:«حتی به عنوان یک هافبک تهاجمی، عقبتر بازی میکردم تا توپ را بگیرم و بازیسازی را شروع کنم. دوست داشتم کنترل بازی و توپ دستم باشد. وقتی در خط هافبک هستید، گزینههای بیشتری دارید.»
این اتفاق ، نقطه عطفی برای پیرلو و همچنین برشیا بود. آنها که در ژانویه برای بقا میجنگیدند، این بار در جهت معکوس پیش رفتند و در 11 بازی پایانی فصل خود شکست نخوردند و حتی از تیمهایی نظیر اینتر، میلان و یوونتوس امتیاز گرفتند و در نهایت در رده هشتم جدول به کار خود پایان دادند.
حالا بازیکنی ظهور کرده بود که مانند یک رهبر ارکستر بود و لقب جدیدش کاملا برازنده او به نظر میرسید: موتزارت. پیرلو توانست بیش از هر کسی ، قبل یا بعد از خودش ، تعریف کننده مفهوم واقعی پست " هافبک رجیستا " باشد. او پست محبوبش را پیدا کرده بود.
کار بعدی که پیرلو انجام داد این بود که باشگاه مناسبش را پیدا کند. برای این کار لازم نبود راه دوری برود. با وجود سه سال حضور در اینتر، پیرلو تنها در 22 بازی لیگ برای این تیم به میدان رفت و به همین خاطر وقتی پیشنهاد تیم همشهری و رقیب اینتر یعنی میلان به دستش رسید، بازیکن 22 ساله برای رفتن به تیم رقیب معطل نکرد. او میگوید:«زیاد در اینتر بازی نکرده بودم. دنبال چالش جدیدی بودم و شاید میخواستم به آنها ثابت کنم با بها ندادن به من به عنوان یک بازیکن جوان مرتکب چه اشتباهی شدهاند. به همین خاطر تا فرصت پیوستن به میلان به دستم رسید، از آن استفاده کردم. از همان روز اول حس راحتی داشتم زیرا بسیاری از بازیکنان را به واسطه حضور در تیم ملی زیر 21 سالهها میشناختم. انتقالم به میلان، انتقالی درست در زمانی مناسب بود. همان موقع بود که دوران موفقی که در طول آن سالها داشتیم شروع شد.»
وقتی کارلو آنچلوتی در نوامبر 2001 هدایت میلان را برعهده گرفت، همه چیز بهتر شد. این مربی و پیرلو رابطهای بسیار خوب با هم ایجاد کردند و حتی آنچلوتی یک بار گفته بود:«پیرلو، در کمتر از یک ثانیه پاسهایی میدهد که کمتر بازیکنی میتواند در تمام عمرش آن را ارسال کند.» میلان توانست به مسابقات فصل 2003-2002 لیگ قهرمانان صعود کند و در نهایت در فینال فاتح این جام نیز شد. در اندکی بیش از یک فصل، میلان تبدیل به تیمی فوقالعاده و پر از بازیکنانی در کلاس جهانی شده بود. پیرلو میگوید:«واقعا یک گروه دوستانه بودیم که از کنار هم بودن لذت میبردیم. در مسابقات حاضر میشدیم و سپس در کنار هم وقت میگذراندیم. همه ما دوست داشتیم در کنار هم باشیم. حتی کمپهای تمرینی هم آزارمان نمیداد. وقتی در چنین شرایطی باشید، موفقیت هم به دنبالتان خواهد آمد.»
دوستی ای که پیرلو با همتیمیهایش در میلان شکل داده بود، بسیار عمیق بود. او رابطه نزدیکی با الساندرو نستا داشت که یک سال قبل از پیرلو به سنسیرو آمده بود. آندرهآ میگوید:«به مدت 10 سال پیاپی در تیم ملی و باشگاه میلان هماتاقی بودیم. به همین خاطر بیشتر وقتمان را در کنار هم میگذراندیم. بیش از این که در کنار خانوادهام باشم، پیش او بودم . مانند برادرم بود. وقتی الساندرو به میلان آمد، با هم پلیاستیشن بازی میکردیم. عاشق این کار بودیم و به محض این که در یک اتاق قرار می گرفتیم دائما بازی میکردیم و قبل و بعد از تمرین و در اردوها. تبدیل به سرگرمیمان شده بود . هیچوقت تا دیروقت بازی نمیکردیم. شاید فقط بعد از مسابقات که خوابمان نمیبرد.»
این کار باعث میشد پیرلو آرامش پیدا کند و برای بزرگترین بازی زندگیاش نیز به همین شکل آماده شد. خودش در کتاب زندگینامهاش در این باره نوشته است:«احساس فشار نمیکردم. بعدازظهر 9 ژولای 2006 در برلین خوابیدم و سپس پلیاستیشن بازی کردم. عصر نیز رفتم و جامجهانی را بردم.»
این همان تورنمنتی بود که پیرلو در کنار مارچلو لیپی، مربی سابقش در اینتر به میدان رفت و خودش را به عنوان یکی از بزرگترین هافبکهای جهان تثبیت کرد. در جریان تورنمنت، او سه بار برنده جایزه بهترین بازیکن میدان شد که دو جایزه آن در جریان دیدارهای نیمهنهایی و فینال بود اما در نهایت در رقابت برای کسب جایزه توپ طلا به زیدان باخت. پیرلو میگوید:«ناراحت نبودم زیرا مهمترین چیز بالا بردن جام قهرمانی بود و جوایز فردی چندان اهمیت نداشتند . در واقع هیچ چیز دیگری اهمیت نداشت.»
پیرلو علاوه بر اینکه بازیکن با استعدادی به حساب میآمد، برای تیمش بسیار تعیینکننده بود. او در اولین دیدار ایتالیا در جامجهانی یک گل زد و یک پاس گل نیز داد تا ایتالیا دو بر صفر مقابل غنا پیروز شود. پاس گل فابیو گروسو در نیمهنهایی مقابل آلمان را داد و کرنری که مارکو ماتراتزی روی آن ، گل تساوی فینال زد را ارسال کرد و پنالتی خود در جریان فینال را نیز گل کرد. با وجود فتح جامجهانی، لذت خیلی زود تبدیل به ناراحتی شد چرا که فوتبال ایتالیا درگیر ماجرای کالچوپولی شده بود. این امکان وجود داشت که میلان به دسته پایینتر سقوط کند اما در نهایت این تیم با تنها 8 امتیاز منفی ، فصل 2007-2006 را آغاز کرد و آینده بسیاری از بازیکنان نامعلوم بود. پیرلو و بسیاری دیگر از ستارگان این تیم به فکر ترک ایتالیا بودند. او میگوید:«تازه قهرمان جامجهانی شده بودیم اما نمیدانستیم چه پیش میآید. نزدیک بود به رئال مادرید بروم اما به ما گفته شد میلان میتواند در لیگ قهرمانان شرکت کرده و در سری آ نیز بازی کند. بلافاصله قرارداد جدیدی به من داده شد و باشگاه تلاش زیاد کرد تا مرا نگه دارد.»
این آخرین باری نبود که باشگاههای بزرگ دنیا به جذب پیرلو علاقه نشان دادند. سه سال بعد و در سال 2009، پیرلو در آستانه پیوستن به چلسی بود تا دوباره زیر نظر کارلو آنچلوتی کار کند. این هافبک میگوید:«آنچلوتی از من خواست با او بروم. دو تیم با مدیر برنامههایم مذاکره کردند و احتمال بالایی وجود داشت اما در نهایت وقتی زمان امضای قرارداد شد، سیلویو برلوسکونی و آدریانو گالیانی نمیخواستند من جدا شوم.» میلان میخواست برانیسلاو ایوانوویچ را نیز در جریان انتقال وارد کند ولی چلسی با این خواسته موافقت نکرد. تابستان سال بعد، نوبت پپ گواردیولا بود. این احتمال وجود داشت تا پیرلو در کنار بازیکنانی نظیر لیونل مسی، آندرس اینیستا و ژاوی در تیمی بازی کند که در تاریخ فوتبال ، جاودانه شد. همه چیز از یک گفت وگو در دفتر گواردیولا بعد از یک دیدار دوستانه در اواخر آگوست 2010 شروع شد. پیرلو میگوید:«او مرا به دفترش دعوت و شروع به صحبت در این باره کرد که دوست دارد تیمش چطور بازی کند و چقدر دوست دارد در تیمش باشم. از این موضوع به خودم افتخار کردم. چون با او صحبت میکردم و با بازیکنان بارسلونا مقایسه میشدم. در نهایت هیچ اتفاقی نیفتاد اما رفتن به دفتر گواردیولا برای صحبت کردن هم تجربه فوقالعادهای بود.»
12 ماه بعد، میلان دیگر نتوانست مانع از جدایی پیرلو شود. قرارداد هافبک 32 ساله تمام شده بود اما پیشنهاد تمدید میلان، قراردادی یک ساله بود. به همین خاطر بعد از یک دهه حضور در میلان، " معمار " تصمیم گرفت این باشگاه را ترک کند. او میگوید:«با یوونتوس و همچنین منچسترسیتی و چند تیم بزرگ دیگر صحبت کردم اما در نهایت تصمیم گرفتم به تورین بروم زیرا پروژه خوبی برای بازگشت به روزهای پرشکوهشان داشتند. چند سال سخت را پشت سر گذاشته بودند اما استادیومی جدید داشتند و در حال ساخت یک یوونتوس جدید بودند که میتوانستم در آن بازیکن مهمی باشم. به همین خاطر هم تصمیم گرفتم به این باشگاه بروم.»
در حالی که سران میلان فکر میکردند پیرلو روزهای اوجش را پشت سر گذاشته است، همتیمیهای جدید او میدانستند این بازیکن هنوز چه تواناییهایی دارد. لوئیجی بوفون، در این باره گفته بود:«اولین فکرم این بود که خدا را شکر. بازیکنی در سطح و تواناییهای به شکل رایگان در دسترس بود؟ فکر میکنم بهترین خرید قرن را انجام دادیم.»
همین طور هم شد. پیرلو یکی از بهترین بازیکنان " بانوی پیر " در جریان کسب 4 اسکودتوی پیاپی بود و توانست این تیم را در سال 2015 به فینال لیگ قهرمانان برساند. یووه در آن فینال و در آخرین حضور پیرلو برای " بانوی پیر " مقابل بارسلونا شکست خورد. او میگوید:«حس میکردم بهتر است وقتی هنوز در اوج هستم بروم تا این که کمکم به مشکل بخورم و هواداران بگویند ، پیرلو پیر شده است و دیگر در تمام مسابقات حاضر نباشم. ترجیح دادم بعد از فینال لیگ قهرمانان بروم و در حالی که هنوز در بالاترین سطح بازی میکردم، خاطرات خوبی از خودم به جای بگذارم.»
پیرلو در مورد رفتن به لیگ آمریکا و بازی برای تیم نیویورک در سن 36 سالگی میگوید:«تغییر هیجانانگیزی بود. کار آسانی نبود زیرا به سطح مشخصی از فوتبال عادت کرده بودم و مقابل تیمهای برجسته بازی میکردم و داشتم به لیگی میرفتم که اطلاع چندانی از آن نداشتم. زبانشان هم برایم جدید بود اما خاطرات خوبی از سه سالی که در آنجا گذراندم داشتم. با وجود این که از نظر فوتبالی به اهدافی که میخواستیم نرسیدیم اما تجربه خوبی بود. از نظر تجربه خانوادگی نیز دوران خیلی خوبی داشتیم.»
همین جا بود که پاتریک ویرا شروع به صحبت در مورد مربیگری برای پیرلو کرد تا ذهنیت او را تغییر دهد. پیرلو میگوید:«پاتریک مربی فوقالعادهای است. حتی امروز هم به عنوان مربی برخی از تمریناتی که میگفت انجام دهیم را به بازیکنانم میدهم. از روش کار او خوشم میآمد. چیزهای زیادی از نظر رفتاری و فوتبالی از او یاد گرفتم. خیلی زود احترام همه را به دست آورد. از آکادمی منچسترسیتی آمده بود و تجربه هدایت تیمهای پایه آنجا را داشت. متدش را به نیویورک آورد و این روشهای تمرینی برایم جدید بود. همه آنها از سیتی و دنیای گواردیولا آمده بودند. وقتی یک بازیکن یا مربی هستید و کسی شما را مجبور به انجام تمرینهای خاصی میکند، کمکم کنجکاو میشوید. سپس وقتی خودتان مربی شدید، سعی میکنید هر کاری که میتواند مفید باشد را انجام دهید.»
پیرلو هنوز هم با پاتریک ویرا و همچنین فرانک لمپارد در ارتباط است. او در این باره میگوید:«وقتی ویرا در تیم نیس بود، پیش او رفتم و دیدم شرایطش به عنوان مربی چگونه است اما حالا که سرمربی کریستال پالاس شده است، هنوز نتوانستهام به دیدارش بروم. هنوز رابطه خوبی با او و فرانک دارم. فرانک و من با هم بیرون میرفتیم و هنوز هم تلفنی در ارتباطیم.»
پیرلو و لمپارد یک الگوی مشترک دیگر هم به عنوان مربی دارند. هر دوی آنها آنچلوتی را ستایش میکنند. پیرلو میگوید:«او خیلی برای من مهم است. اولین کسی بود که در بالاترین سطح از من بازی گرفت. مسئولیت زیادی به من داد و مرا محور پروژهای کرد که بازیکنان بزرگی در آن حضور داشتند و این در حالی بود که من بیست و چند ساله بودم. از همان روز اول به من اعتماد کرد و چیز خاصی در من دید. 8 سال فوقالعاده در کنار او داشتم. هنوز در ارتباط هستیم و به من مشورت میدهد. شخصیتهایمان مشابه هم بود. هر دو خونسرد هستیم و سعی میکنیم مشکل را با حرف زدن حل کنیم. مربی ای مثل او میتواند چیزهای زیادی به شما یاد دهد.»
فوتبال هلند ، به خصوص تیم رویایی یوهان کرایوف در بارسا و همچنین آژاکس لوئیس فنخال نیز روی مربیگری پیرلو تاثیرگذار بوده است. او میگوید:«نحوه بازی آنها را دوست داشتم. تماشای آن تیمها لذت بخش بود ، چون هر دو مربی ایدههایی واضح داشتند. حتی امروز هم هر دو بزرگترین منبع الهام مربیان جهان هستند.»
بعد از کسب مدرک یوفا در سال 2019، پیرلو ناگهان خودش را روی نیمکت یکی از بزرگترین تیمهای دنیا دید. او در تابستان 2020 هنوز درگیر کسب مدارک لازمش بود که یوونتوس فرصت بازگشت به این تیم را در اختیارش گذاشت و پیرلو نمیتوانست این فرصت را رد کند. او میگوید:«شروع دوران مربیگری با تیمی مثل یوونتوس فرصت بسیار نادری است. به همین خاطر بدون هیچ تردیدی قبول کردم.» چالشهای زیادی پیش روی پیرلو بود، او با تاکید بر این موضوع میگوید:«سال عجیبی بود. فصل قبل ، دیرتر از همیشه به پایان رسیده بود و به همین خاطر زمان کمی برای آمادهسازی فصل جدید داشتیم. کمتر از 10 روز وقت داشتیم تا سیستم جدید را امتحان کنیم و بازیکنان به آن عادت کنند. باید روز به روز پیش میرفتیم و سعی میکردیم رشد کنیم و یاد بگیریم. با این وجود تجربه ای فراموش نشدنی داشتم. تیم ما فوقالعاده بود و توانستیم به اهدافمان در آن فصل برسیم.»
اگر چه یوونتوس توانست آتالانتا را با نتیجه دو بر یک شکست دهد و قهرمان کوپا ایتالیا شود و همچنین سوپرکاپ آن سال را فتح کرد اما پیرلو بعد از ناکامی در رساندن " بانوی پیر " به دهمین قهرمانی متوالی در سری آ و قرار دادن این تیم در رده چهارم جدول، کار خود را از دست داد. مربی ایتالیایی میگوید:«فاتح لیگ نشدیم اما فرصت پیشرفت داشتیم و خوشحالم که چنین تجربهای داشتم.»
پیرلو بعد از یوونتوس یک سال استراحت کرد و سپس به تیم ترکیهای فاتح کاراگومروک رفت که اگر چه تا سال 2019 در دسته سوم بود اما به سرعت پیشرفت کرده و بعد از صعود به سوپر لیگ ترکیه، فصل قبل در رده هشتم ایستاده بود. پیرلو میگوید:«گزینههای زیادی برای انتخاب داشتم اما تمرکزم روی کار در خارج از ایتالیا و لیگی متفاوت بود تا بتوانم بدون فشار زیاد خودم را با سبک بازی متفاوتی به چالش بکشم. فوتبال فقط محدود به ایتالیا یا انگلیس نیست و دنبال فرصتی بودم تا خودم را به چالش بکشم. میخواستم دوباره به فوتبال برگردم و به همین خاطر هم اینجا هستم تا به سختی تلاش کرده و بهتر شوم. اینجا واقعا خوشحال هستم و از عملکرد تیم نیز رضایت دارم. هنوز باید خیلی پیشرفت کنیم و تمرکزم روی آن است زیرا این ورزش و این کار را دوست دارم و همیشه میخواهم مرزهایم را جا بجا کنم.»
با این حال او که توسط همتیمیهایش لقب "معمار" را گرفته بود، چند سال بعد از انتشار کتابش، تبدیل به سرمربی یوونتوس شد تا کاری را انجام دهد که قول داده بود هیچوقت انجام ندهد. دو سال بعد از انتشار کتاب پیرلو، این بازیکن در ژولای 2015 به تیم نیویورک پیوست. در اولین فصل حضورش در لیگ آمریکا بود که مواضع این بازیکن اندکی تغییر کرد. پاتریک ویرا، یکی دیگر از بزرگان خط هافبک دنیا، سرمربی نیویورک شد و به فرانک لمپارد و پیرلو که در آستانه بازنشستگی بودند گفت که قطعا نظرشان عوض خواهد شد. پیرلو با لبخندی میگوید:«پاتریک به من و فرانک گفت خواهید دید. در عرض چند سال هر دوی شما مربی خواهید شد ، زیرا این اتفاقی است که در نهایت خواهد افتاد. در آغاز نمیخواهید این کار را بکنید اما در نهایت ذهن و علاقهتان کاری میکند که مربی شوید. این دقیقا همان اتفاقی بود که افتاد. اصلا به مربیگری فکر نمیکردم اما سپس در کلاسهای مربیگری شرکت کردم تا اگر خواستم مربی شوم، امکانش وجود داشته باشد. به تدریج، این علاقه در من رشد کرد و حالا اینجا هستم.»
برخلاف ویرا یا لمپارد که کارش را در دربی کانتی شروع کرد، اولین تجربه مربیگری پیرلو با یکی از بزرگترین تیمهای دنیا بود. او به مدت یک فصل هدایت تیم زیر 23 سالههای یوونتوس را تجربه کرده بود اما به جای این که مسیر پیشرفت را به طور تدریجی طی کند، 9 روز بعد از جدایی مائوریتزیو ساری در ژولای 2020، به عنوان مربی تیم اصلی انتخاب شد. در حالی که پاندمی کرونا جهان را درمینوردید، پیرلو فاتح کوپا ایتالیا شد ولی قرار گرفتن تیمش در رده چهارم سری آ به این معنی بود که او تنها بعد از یک سال باید برود. این یک اتفاق آگاهیبخش و تلخ در مورد زندگی به عنوان سرمربی بود و پیرلو به یک سال وقت برای هضم آن احتیاج داشت.
در ژوئن 2022، مربی ایتالیایی در کمال تعجب به تیم ترکیهای فاتح کاراگوموروک در لیگ برتر این کشور رفت. استانبول برای پیرلو یک شهر عادی نیست. نه تنها بسیار از ایتالیا دور است، بلکه جایی به حساب میآید که این مربی 17 سال پیش بزرگترین ناکامی دوران حرفهای خود را در آن تجربه کرد. 25 می 2005 هنوز بدترین روز تاریخ مدرن باشگاه میلان است. " روسونری " با نتیجه سه بر صفر در فینال لیگ قهرمانان مقابل لیورپول رافائل بنیتز جلو بود اما در نهایت لیورپول در این بازی ، کامبک زد تا چیزی که به آن " معجزه استانبول " میگویند اتفاق بیفتد. در آن دیدار ضربه پنالتی پیرلو توسط دودک مهار شد و این شکست به قدری تلخ بود که پیرلو برای مدتی کوتاه حتی به خداحافظی از فوتبال فکر کرد ، آن هم در حالی که تازه 26 ساله شده بود. پیرلو میگوید:«حتی امروز هم نمیدانیم چه اتفاقی افتاد. در نیمه اول یکی از بهترین نمایشهای هر تیمی در فینال را داشتیم. حتی در شروع نیمه دوم این فرصت را داشتیم که نتیجه را 4 بر صفر کنیم ولی لیورپول در 7 دقیقه 3 گل زد و از جایی به بعد دیگر توانایی واکنش نشان دادن نداشتیم.»
پیرلو بر این باور است که این اتفاق دست تقدیر بوده است:«شانسهای بیشتری برای پیروزی در مسابقه داشتیم اما وقتی یک بازی قرار است به شکل خاصی پیش برود، هیچ کاری از دستتان برنمیآید تا آن مسیر را تغییر دهید.» پیرلو میگوید برخلاف چیزی که برخی از بازیکنان لیورپول میگویند، در هیچ مقطعی او و همتیمیهایش تیم حریف را دست کم نگرفته بودند:«نه، رویکرد ما تفاوتی نداشت. میدانستیم بازی تمام نشده است. وقتی با یک تیم انگلیسی بازی میکنید که طرفدارانش ورزشگاه را پر کردهاند و با توجه به روحیهای که لیورپول همیشه داشته است، باید همیشه این موضوع را مدنظر داشته باشید. نمایش خوبی داشتیم اما شرایط طوری پیش رفت که هیچکس تصورش را نمیکرد. هیچوقت دوباره آن بازی را تماشا نکردم.»
وقتی سرنوشت یک بار دیگر دو تیم را در فینال سال 2007 لیگ قهرمانان مقابل هم قرار داد، فقط یک چیز در ذهن پیرلو بود:«انتقام شکست استانبول و اثبات این که چه تیم خوبی هستیم.» میلان و پیرلو این کار را انجام دادند و در نهایت با نتیجه دو بر یک پیروز شدند. آیا این برد، دردی که بازیکنان میلان دو سال قبل تجربه کرده بودند را کاهش داد؟ پیرلو بلافاصله میگوید:«نه، نه. خاطره شکست در آن فینال در ذهن مان ماند چون خیلی بد باختیم. فینال 2007 راهی برای انتقام گرفتن بود چون این شانس را داشتیم جام را در تقابل با آنها بالای سر ببریم اما حسی که بعد از شکست در استانبول داشتیم، تا ابد باقی میماند.»
غلبه بر ناکامی چیزی است که پیرلو در سن پایین آن را یاد گرفت. وقتی او در دهه 90 برای تیمهای پایه برشیا بازی میکرد، استعداد زیادش حتی در تیم خودش مشکلساز شده بود. لوئیجی، پدر پیرلو، مجبور بود دائما صندلیاش را عوض کند تا نظرات منفی سایر والدین در مورد پسرش را نشنود. خود پیرلو نیز حسادت سایرین را حس میکرد. در یک بازی همتیمیهایش به او پاس نمیدادند. پیرلو در مورد آن تجربه که این روزها فلسفه مربیگری او را شکل داده است میگوید:«شاید در آن سن ، حسادت بین والدین و بازیکنان وجود داشته باشد زیرا زیاد در مورد شما صحبت میشود و این برای سایرین سخت است. این باعث شد تا در هر رقابت و جلسه تمرینی بهترین عملکردم را داشته باشم. یاد گرفتم همیشه جا برای پیشرفت وجود دارد و فرقی ندارد در چه سطحی باشید. باید هر روز جایگاهتان را در تیم به دست بیاورید. هیچ چیز در زندگی ، آسان به دست نمیآید و آن جور که دوست دارید پیش نمیرود. وقتی نوجوان بودم مسائلی را تجربه کردم زیرا وقتی همه فکر میکنند شما بهترین هستید، تمرکز روی شما قرار میگیرد.»
تواناییهای تکنیکی پیرلوی 15 ساله به قدری زیاد بود که او شروع به تمرین در کنار تیم اصلی برشیا کرد که هدایت آن را میرسیا لوچسکو برعهده داشت. یک بار دیگر پیرلو خصومت را تجربه کرد. بازیکنان بزرگتر که از نمایش این هافبک جوان در تمرینات خوشنود نبودند، دائما به او لگد میزدند. پیرلو میگوید:«در تیم ، بازیکنان 30 یا 32 ساله داشتیم و آنها میدیدند که یک بچه 15 ساله به تیم اصلی رسیده و مربی حواسش به او هست و میگوید مراقبش باشید. من هم اندکی حرکات نمایشی انجام میدادم که آنها را عصبانی میکرد. تستی زودهنگام و خوب بود زیرا میتوانستم در کنار بازیکنان بسیار بزرگتر از خودم بازی کنم و ببینم فوتبال اصلا خوشگذرانی نیست و جهانی است که در آن باید یاد بگیری در کنار دیگران بازی کنی.»
در فصل 1995-1994 برشیا در حالی که تنها 12 امتیاز کسب کرده بود، فصل را با 15 شکست متوالی به پایان رساند که هنوز هم رکوردی در سری آ است. این اتفاق باعث شد تا این تیم به دسته پایینتر سقوط کند. در سیزدهمین شکست متوالی که شکست دو بر صفر مقابل رجینا بود، لوچسکو به ستاره جوانش که دو روز دیگر 16 ساله میشد، فرصت اولین بازی حرفهای را داد. با این حال پیرلو تا فصل 1997-1996 و زمانی که برشیا قهرمان سری ب مسابقات شد، فرصت حضور دائمی در ترکیب را به دست نیاورد. یک سال بعد، پیرلوی 19 ساله با تجربه یک فصل درخشش در سری آ، با پیوستن به باشگاه اینتر، تیم محبوب دوران کودکیاش، به یکی از رویاهایش رنگ واقعیت زد.
در اولین فصل حضور پیرلو در سنسیرو، اینتر 4 بار مربی عوض کرد که شامل لوچسکو، مربی سابق پیرلو نیز میشد و در نهایت روی هاجسون برای 6 بازی پایانی فصل افتضاحی که اینتر سپری میکرد به تیم برگشت و پیرلو نیز طی آن به دنبال پیدا کردن فرصت بازی کافی بود. پیرلو و هاجسون در سال 2012 یک بار دیگر مسیرشان با هم تلاقی کرد و طی آن بازیکن ایتالیایی، انگلستانی را که مربی سابقش هدایت میکرد حذف کرد.
جایگزین هاجسون، مارچلو لیپی بود، مربی ای که پیرلو بعدها یک بار دیگر باز هم با او ملاقات میکرد. هافبک جوان تصمیم گرفت به ندای قلبش گوش کند و به طور قرضی در فصل 2000-1999 به رجینا رفت تا تجربه بیشتری به دست بیاورد و بعد از زدن 6 گل و ثبت یک پاس گل در تیمی به نسبت ضعیف، با امید زیاد به اینتر برگشت اما لیپی بعد از تنها یک بازی در فصل جدید سری آ، از شغل خود برکنار شد. پیرلو زیر نظر مارکو تاردلی نتوانست جایگاهی در ترکیب ثابت پیدا کند و در ژانویه 2001 به طور قرضی به برشیا برگشت. کارل ماتزونه ، شماره 10 تیم خودش را داشت اما بر این باور بود که راهی مناسب پیدا کرده است تا پیرلو و روبرتو باجوی پا به سن گذاشته را در ترکیب فیکس تیمش قرار دهد. پیرلو میگوید:«ماتزونه با من تماس گرفت تا در مورد پست جدیدی که برای من در ذهنش داشت یعنی بازی جلوی خط دفاعی صحبت کند تا باجو جلوی من باشد. همه چیز از آنجا شروع شد. به من گفت بازیکن ایدهآلی برای آن پست هستم زیرا دائما در مرکز بازی خواهم بود و توپ زیادی به دست من خواهد رسید. از همان ابتدا از این ایده خوشم آمد.»
پیرلو از تکنیک و دید خوبی که داشت استفاده کرد تا بازی را برای تیمش دیکته کند و توپهایی عالی برای گلزنی باجو فراهم میکرد. او میگوید:«حتی به عنوان یک هافبک تهاجمی، عقبتر بازی میکردم تا توپ را بگیرم و بازیسازی را شروع کنم. دوست داشتم کنترل بازی و توپ دستم باشد. وقتی در خط هافبک هستید، گزینههای بیشتری دارید.»
این اتفاق ، نقطه عطفی برای پیرلو و همچنین برشیا بود. آنها که در ژانویه برای بقا میجنگیدند، این بار در جهت معکوس پیش رفتند و در 11 بازی پایانی فصل خود شکست نخوردند و حتی از تیمهایی نظیر اینتر، میلان و یوونتوس امتیاز گرفتند و در نهایت در رده هشتم جدول به کار خود پایان دادند.
حالا بازیکنی ظهور کرده بود که مانند یک رهبر ارکستر بود و لقب جدیدش کاملا برازنده او به نظر میرسید: موتزارت. پیرلو توانست بیش از هر کسی ، قبل یا بعد از خودش ، تعریف کننده مفهوم واقعی پست " هافبک رجیستا " باشد. او پست محبوبش را پیدا کرده بود.
کار بعدی که پیرلو انجام داد این بود که باشگاه مناسبش را پیدا کند. برای این کار لازم نبود راه دوری برود. با وجود سه سال حضور در اینتر، پیرلو تنها در 22 بازی لیگ برای این تیم به میدان رفت و به همین خاطر وقتی پیشنهاد تیم همشهری و رقیب اینتر یعنی میلان به دستش رسید، بازیکن 22 ساله برای رفتن به تیم رقیب معطل نکرد. او میگوید:«زیاد در اینتر بازی نکرده بودم. دنبال چالش جدیدی بودم و شاید میخواستم به آنها ثابت کنم با بها ندادن به من به عنوان یک بازیکن جوان مرتکب چه اشتباهی شدهاند. به همین خاطر تا فرصت پیوستن به میلان به دستم رسید، از آن استفاده کردم. از همان روز اول حس راحتی داشتم زیرا بسیاری از بازیکنان را به واسطه حضور در تیم ملی زیر 21 سالهها میشناختم. انتقالم به میلان، انتقالی درست در زمانی مناسب بود. همان موقع بود که دوران موفقی که در طول آن سالها داشتیم شروع شد.»
وقتی کارلو آنچلوتی در نوامبر 2001 هدایت میلان را برعهده گرفت، همه چیز بهتر شد. این مربی و پیرلو رابطهای بسیار خوب با هم ایجاد کردند و حتی آنچلوتی یک بار گفته بود:«پیرلو، در کمتر از یک ثانیه پاسهایی میدهد که کمتر بازیکنی میتواند در تمام عمرش آن را ارسال کند.» میلان توانست به مسابقات فصل 2003-2002 لیگ قهرمانان صعود کند و در نهایت در فینال فاتح این جام نیز شد. در اندکی بیش از یک فصل، میلان تبدیل به تیمی فوقالعاده و پر از بازیکنانی در کلاس جهانی شده بود. پیرلو میگوید:«واقعا یک گروه دوستانه بودیم که از کنار هم بودن لذت میبردیم. در مسابقات حاضر میشدیم و سپس در کنار هم وقت میگذراندیم. همه ما دوست داشتیم در کنار هم باشیم. حتی کمپهای تمرینی هم آزارمان نمیداد. وقتی در چنین شرایطی باشید، موفقیت هم به دنبالتان خواهد آمد.»
دوستی ای که پیرلو با همتیمیهایش در میلان شکل داده بود، بسیار عمیق بود. او رابطه نزدیکی با الساندرو نستا داشت که یک سال قبل از پیرلو به سنسیرو آمده بود. آندرهآ میگوید:«به مدت 10 سال پیاپی در تیم ملی و باشگاه میلان هماتاقی بودیم. به همین خاطر بیشتر وقتمان را در کنار هم میگذراندیم. بیش از این که در کنار خانوادهام باشم، پیش او بودم . مانند برادرم بود. وقتی الساندرو به میلان آمد، با هم پلیاستیشن بازی میکردیم. عاشق این کار بودیم و به محض این که در یک اتاق قرار می گرفتیم دائما بازی میکردیم و قبل و بعد از تمرین و در اردوها. تبدیل به سرگرمیمان شده بود . هیچوقت تا دیروقت بازی نمیکردیم. شاید فقط بعد از مسابقات که خوابمان نمیبرد.»
این کار باعث میشد پیرلو آرامش پیدا کند و برای بزرگترین بازی زندگیاش نیز به همین شکل آماده شد. خودش در کتاب زندگینامهاش در این باره نوشته است:«احساس فشار نمیکردم. بعدازظهر 9 ژولای 2006 در برلین خوابیدم و سپس پلیاستیشن بازی کردم. عصر نیز رفتم و جامجهانی را بردم.»
این همان تورنمنتی بود که پیرلو در کنار مارچلو لیپی، مربی سابقش در اینتر به میدان رفت و خودش را به عنوان یکی از بزرگترین هافبکهای جهان تثبیت کرد. در جریان تورنمنت، او سه بار برنده جایزه بهترین بازیکن میدان شد که دو جایزه آن در جریان دیدارهای نیمهنهایی و فینال بود اما در نهایت در رقابت برای کسب جایزه توپ طلا به زیدان باخت. پیرلو میگوید:«ناراحت نبودم زیرا مهمترین چیز بالا بردن جام قهرمانی بود و جوایز فردی چندان اهمیت نداشتند . در واقع هیچ چیز دیگری اهمیت نداشت.»
پیرلو علاوه بر اینکه بازیکن با استعدادی به حساب میآمد، برای تیمش بسیار تعیینکننده بود. او در اولین دیدار ایتالیا در جامجهانی یک گل زد و یک پاس گل نیز داد تا ایتالیا دو بر صفر مقابل غنا پیروز شود. پاس گل فابیو گروسو در نیمهنهایی مقابل آلمان را داد و کرنری که مارکو ماتراتزی روی آن ، گل تساوی فینال زد را ارسال کرد و پنالتی خود در جریان فینال را نیز گل کرد. با وجود فتح جامجهانی، لذت خیلی زود تبدیل به ناراحتی شد چرا که فوتبال ایتالیا درگیر ماجرای کالچوپولی شده بود. این امکان وجود داشت که میلان به دسته پایینتر سقوط کند اما در نهایت این تیم با تنها 8 امتیاز منفی ، فصل 2007-2006 را آغاز کرد و آینده بسیاری از بازیکنان نامعلوم بود. پیرلو و بسیاری دیگر از ستارگان این تیم به فکر ترک ایتالیا بودند. او میگوید:«تازه قهرمان جامجهانی شده بودیم اما نمیدانستیم چه پیش میآید. نزدیک بود به رئال مادرید بروم اما به ما گفته شد میلان میتواند در لیگ قهرمانان شرکت کرده و در سری آ نیز بازی کند. بلافاصله قرارداد جدیدی به من داده شد و باشگاه تلاش زیاد کرد تا مرا نگه دارد.»
این آخرین باری نبود که باشگاههای بزرگ دنیا به جذب پیرلو علاقه نشان دادند. سه سال بعد و در سال 2009، پیرلو در آستانه پیوستن به چلسی بود تا دوباره زیر نظر کارلو آنچلوتی کار کند. این هافبک میگوید:«آنچلوتی از من خواست با او بروم. دو تیم با مدیر برنامههایم مذاکره کردند و احتمال بالایی وجود داشت اما در نهایت وقتی زمان امضای قرارداد شد، سیلویو برلوسکونی و آدریانو گالیانی نمیخواستند من جدا شوم.» میلان میخواست برانیسلاو ایوانوویچ را نیز در جریان انتقال وارد کند ولی چلسی با این خواسته موافقت نکرد. تابستان سال بعد، نوبت پپ گواردیولا بود. این احتمال وجود داشت تا پیرلو در کنار بازیکنانی نظیر لیونل مسی، آندرس اینیستا و ژاوی در تیمی بازی کند که در تاریخ فوتبال ، جاودانه شد. همه چیز از یک گفت وگو در دفتر گواردیولا بعد از یک دیدار دوستانه در اواخر آگوست 2010 شروع شد. پیرلو میگوید:«او مرا به دفترش دعوت و شروع به صحبت در این باره کرد که دوست دارد تیمش چطور بازی کند و چقدر دوست دارد در تیمش باشم. از این موضوع به خودم افتخار کردم. چون با او صحبت میکردم و با بازیکنان بارسلونا مقایسه میشدم. در نهایت هیچ اتفاقی نیفتاد اما رفتن به دفتر گواردیولا برای صحبت کردن هم تجربه فوقالعادهای بود.»
12 ماه بعد، میلان دیگر نتوانست مانع از جدایی پیرلو شود. قرارداد هافبک 32 ساله تمام شده بود اما پیشنهاد تمدید میلان، قراردادی یک ساله بود. به همین خاطر بعد از یک دهه حضور در میلان، " معمار " تصمیم گرفت این باشگاه را ترک کند. او میگوید:«با یوونتوس و همچنین منچسترسیتی و چند تیم بزرگ دیگر صحبت کردم اما در نهایت تصمیم گرفتم به تورین بروم زیرا پروژه خوبی برای بازگشت به روزهای پرشکوهشان داشتند. چند سال سخت را پشت سر گذاشته بودند اما استادیومی جدید داشتند و در حال ساخت یک یوونتوس جدید بودند که میتوانستم در آن بازیکن مهمی باشم. به همین خاطر هم تصمیم گرفتم به این باشگاه بروم.»
در حالی که سران میلان فکر میکردند پیرلو روزهای اوجش را پشت سر گذاشته است، همتیمیهای جدید او میدانستند این بازیکن هنوز چه تواناییهایی دارد. لوئیجی بوفون، در این باره گفته بود:«اولین فکرم این بود که خدا را شکر. بازیکنی در سطح و تواناییهای به شکل رایگان در دسترس بود؟ فکر میکنم بهترین خرید قرن را انجام دادیم.»
همین طور هم شد. پیرلو یکی از بهترین بازیکنان " بانوی پیر " در جریان کسب 4 اسکودتوی پیاپی بود و توانست این تیم را در سال 2015 به فینال لیگ قهرمانان برساند. یووه در آن فینال و در آخرین حضور پیرلو برای " بانوی پیر " مقابل بارسلونا شکست خورد. او میگوید:«حس میکردم بهتر است وقتی هنوز در اوج هستم بروم تا این که کمکم به مشکل بخورم و هواداران بگویند ، پیرلو پیر شده است و دیگر در تمام مسابقات حاضر نباشم. ترجیح دادم بعد از فینال لیگ قهرمانان بروم و در حالی که هنوز در بالاترین سطح بازی میکردم، خاطرات خوبی از خودم به جای بگذارم.»
پیرلو در مورد رفتن به لیگ آمریکا و بازی برای تیم نیویورک در سن 36 سالگی میگوید:«تغییر هیجانانگیزی بود. کار آسانی نبود زیرا به سطح مشخصی از فوتبال عادت کرده بودم و مقابل تیمهای برجسته بازی میکردم و داشتم به لیگی میرفتم که اطلاع چندانی از آن نداشتم. زبانشان هم برایم جدید بود اما خاطرات خوبی از سه سالی که در آنجا گذراندم داشتم. با وجود این که از نظر فوتبالی به اهدافی که میخواستیم نرسیدیم اما تجربه خوبی بود. از نظر تجربه خانوادگی نیز دوران خیلی خوبی داشتیم.»
همین جا بود که پاتریک ویرا شروع به صحبت در مورد مربیگری برای پیرلو کرد تا ذهنیت او را تغییر دهد. پیرلو میگوید:«پاتریک مربی فوقالعادهای است. حتی امروز هم به عنوان مربی برخی از تمریناتی که میگفت انجام دهیم را به بازیکنانم میدهم. از روش کار او خوشم میآمد. چیزهای زیادی از نظر رفتاری و فوتبالی از او یاد گرفتم. خیلی زود احترام همه را به دست آورد. از آکادمی منچسترسیتی آمده بود و تجربه هدایت تیمهای پایه آنجا را داشت. متدش را به نیویورک آورد و این روشهای تمرینی برایم جدید بود. همه آنها از سیتی و دنیای گواردیولا آمده بودند. وقتی یک بازیکن یا مربی هستید و کسی شما را مجبور به انجام تمرینهای خاصی میکند، کمکم کنجکاو میشوید. سپس وقتی خودتان مربی شدید، سعی میکنید هر کاری که میتواند مفید باشد را انجام دهید.»
پیرلو هنوز هم با پاتریک ویرا و همچنین فرانک لمپارد در ارتباط است. او در این باره میگوید:«وقتی ویرا در تیم نیس بود، پیش او رفتم و دیدم شرایطش به عنوان مربی چگونه است اما حالا که سرمربی کریستال پالاس شده است، هنوز نتوانستهام به دیدارش بروم. هنوز رابطه خوبی با او و فرانک دارم. فرانک و من با هم بیرون میرفتیم و هنوز هم تلفنی در ارتباطیم.»
پیرلو و لمپارد یک الگوی مشترک دیگر هم به عنوان مربی دارند. هر دوی آنها آنچلوتی را ستایش میکنند. پیرلو میگوید:«او خیلی برای من مهم است. اولین کسی بود که در بالاترین سطح از من بازی گرفت. مسئولیت زیادی به من داد و مرا محور پروژهای کرد که بازیکنان بزرگی در آن حضور داشتند و این در حالی بود که من بیست و چند ساله بودم. از همان روز اول به من اعتماد کرد و چیز خاصی در من دید. 8 سال فوقالعاده در کنار او داشتم. هنوز در ارتباط هستیم و به من مشورت میدهد. شخصیتهایمان مشابه هم بود. هر دو خونسرد هستیم و سعی میکنیم مشکل را با حرف زدن حل کنیم. مربی ای مثل او میتواند چیزهای زیادی به شما یاد دهد.»
فوتبال هلند ، به خصوص تیم رویایی یوهان کرایوف در بارسا و همچنین آژاکس لوئیس فنخال نیز روی مربیگری پیرلو تاثیرگذار بوده است. او میگوید:«نحوه بازی آنها را دوست داشتم. تماشای آن تیمها لذت بخش بود ، چون هر دو مربی ایدههایی واضح داشتند. حتی امروز هم هر دو بزرگترین منبع الهام مربیان جهان هستند.»
بعد از کسب مدرک یوفا در سال 2019، پیرلو ناگهان خودش را روی نیمکت یکی از بزرگترین تیمهای دنیا دید. او در تابستان 2020 هنوز درگیر کسب مدارک لازمش بود که یوونتوس فرصت بازگشت به این تیم را در اختیارش گذاشت و پیرلو نمیتوانست این فرصت را رد کند. او میگوید:«شروع دوران مربیگری با تیمی مثل یوونتوس فرصت بسیار نادری است. به همین خاطر بدون هیچ تردیدی قبول کردم.» چالشهای زیادی پیش روی پیرلو بود، او با تاکید بر این موضوع میگوید:«سال عجیبی بود. فصل قبل ، دیرتر از همیشه به پایان رسیده بود و به همین خاطر زمان کمی برای آمادهسازی فصل جدید داشتیم. کمتر از 10 روز وقت داشتیم تا سیستم جدید را امتحان کنیم و بازیکنان به آن عادت کنند. باید روز به روز پیش میرفتیم و سعی میکردیم رشد کنیم و یاد بگیریم. با این وجود تجربه ای فراموش نشدنی داشتم. تیم ما فوقالعاده بود و توانستیم به اهدافمان در آن فصل برسیم.»
اگر چه یوونتوس توانست آتالانتا را با نتیجه دو بر یک شکست دهد و قهرمان کوپا ایتالیا شود و همچنین سوپرکاپ آن سال را فتح کرد اما پیرلو بعد از ناکامی در رساندن " بانوی پیر " به دهمین قهرمانی متوالی در سری آ و قرار دادن این تیم در رده چهارم جدول، کار خود را از دست داد. مربی ایتالیایی میگوید:«فاتح لیگ نشدیم اما فرصت پیشرفت داشتیم و خوشحالم که چنین تجربهای داشتم.»
پیرلو بعد از یوونتوس یک سال استراحت کرد و سپس به تیم ترکیهای فاتح کاراگومروک رفت که اگر چه تا سال 2019 در دسته سوم بود اما به سرعت پیشرفت کرده و بعد از صعود به سوپر لیگ ترکیه، فصل قبل در رده هشتم ایستاده بود. پیرلو میگوید:«گزینههای زیادی برای انتخاب داشتم اما تمرکزم روی کار در خارج از ایتالیا و لیگی متفاوت بود تا بتوانم بدون فشار زیاد خودم را با سبک بازی متفاوتی به چالش بکشم. فوتبال فقط محدود به ایتالیا یا انگلیس نیست و دنبال فرصتی بودم تا خودم را به چالش بکشم. میخواستم دوباره به فوتبال برگردم و به همین خاطر هم اینجا هستم تا به سختی تلاش کرده و بهتر شوم. اینجا واقعا خوشحال هستم و از عملکرد تیم نیز رضایت دارم. هنوز باید خیلی پیشرفت کنیم و تمرکزم روی آن است زیرا این ورزش و این کار را دوست دارم و همیشه میخواهم مرزهایم را جا بجا کنم.»
* آرمین زمانی