یادداشت های شبانه
آقا جواد، از لالیگا چه آورده ای؟
هنوز صدای سوت پایان دیدار فولاد خوزستان و الفیصلی عربستان در گوش مان بود که
صدای آقا جواد نکونام از کنفرانس خبری رسید، وقتی داشت می گفت دیگر در فولاد نمی ماند و این آخرین
باری است که روی آن شیروانی داغ قدم می
زند و ...! لابد مصاحبه ایشان در پایان آن بازی را خوانده و یا شنیده اید . آنطور
که خودش گفته بود، از برخی ناملایمتی ها دل آزار بوده و به همین علت در کنفرانس
خبری پس از بازی تصمیم خود مبنی بر استعفا را رسما اعلام کرده است.البته مدیران
باشگاه فولاد خیلی زود مخالفت خود را اعلام کردند و به صرافت برای دلجویی از
سرمربی جوان خود افتادند. هر چند فردای این استعفا، وقتی مراسم قرعه کشی مرحله
بعدی برگزار می شد، در کنار مربیان تیم های رقیب فولاد، به جای جواد نکونام، سعید
فتاحی قائم مقام باشگاه فولاد مقابل دوربین ها ایستاده بود که نمی دانیم ایشان
چگونه و از کدام قسمت آسمان بر زمین فوتبال ایران نزول کرده که مثل زبل خان اینجا
، آنجا و همه جا هست و حتما باید در مقاطع مختلف و در باشگاههای رنگ و وارنگ دارای
مسئولیت های مهم باشند. گاهی هم در فدراسیون فوتبال. بگذریم.
صحبت مان درباره آقا جواد است که با کوهی از تجربه از فوتبال اروپا به عرصه
مربیگری گام گذاشته است و تا امروز هم عملکرد قابل دفاعی در این عرصه داشته و نشان
داده که مایه های بزرگتر شدن در جامه مربیگری را دارد. نمی دانیم الان که شما این
یادداشت شبانه را می خوانید و بازی حساس و سخت فولادی ها با الهلال برگزار شده
است، چه نتیجه ای رقم خورده و آیا مدیران باشگاه فولاد، جواد خانی که صبح روز
چهارشنبه اردوی تیمش را ترک کرده و راهی ایران شده بود را برای بازگشت به قطر راضی
کرده اند یا خیر، اما فارغ از هر اتفاقی که در این بخش افتاده باشد باید این نقد
را به رفتار سرمربی فولاد وارد دانست که استعفای شفاهی وی چند دقیقه پس از پیروزی
تیمش مقابل الفیصلی نه حرفه ای بود نه به جا، بلکه نوعی خودزنی از نوع فوتبال
آماتوری ایران بود که نمونه های آن در کشورمان فراوان دیده ایم و حالا مشاهده آن،
از یک مربی که سالها در فوتبال اروپا حضور داشته و «المان» های حرفه ای را حداقل
از نزدیک دیده است تعجب آور است. کاری به مشکلات نکونام و باشگاه فولاد نداریم و عمق
آن مشکلات هر چه که بوده اما ایکاش این مربی به جای بیان دلخوری های خود در پایان
یک پیروزی دلچسب و در آستانه یک دیدار حساس و آنهم در برابر خبرنگاران خارجی،
اجازه می داد این استعفا وقتی مطرح شود که کار فولادی ها در این مرحله تمام شده
باشد و ... این نوع استعفا را وقتی در کنار برخی رفتارهای عجیب مربیان فولاد در
کنار زمین در خلال رقابت های لیگ برتر خودمان قرار می دهیم، متوجه می شویم که امتداد
اتفاقات غیر حرفه ای داخل گاهی می تواند به مسابقات بیرونی هم کشیده شود و این
خیلی بد است.
آسوده بخواب...!
مگر می شود یک تیم ملی سرمربی نداشته باشد آنوقت
مدیران فدراسیونش بروند و برای آن تیم بازی تدارکاتی ترتیب بدهند؟ بله که می شود.
در ایران می شود. خوب هم می شود. تازه قرار است برای تیم امید که اتفاقا آن هم
سرمربی ندارد، تصمیم بگیرند که در تورنمتی خارجی شرکت کند یا نکند! اینها برای
فوتبال ایران عجیب نیست. جزو «فان» های این فوتبال است که اگر نباشد دل مان از غصه
می پوسد.در همین فوتبال است که کمیته فنی ناگهان دود می
شود و می رود هوا و بعد اسامی گزینه های سرمربیگری تیم ملی و تیم امید ردیف می شود
و از یک خبرگزاری سر در می آورد! ظاهرا آقایان با این کار خواسته اند جامعه را یک
تستی بزنند و ببینند بازخوردهای اسامی مطرح شده چه بوده است و بعد هم تصمیم
انتحاری خود را بگیرند و ...
وقتی فدراسیون فوتبال کمیته فنی ندارد و
قرار است در پس پرده برای مهمترین تیم های آن تصمیم بگیرند، چه فرقی
می کند کدام اسم از قوطی جادویی آنها در بیاید. هر اسمی که باشد محصول کار حساب
شده و برنامه ریزی فنی و اصولی نبوده و بیشتر باید آن را نتیجه پیروزی یک جبهه در
برابر جبهه ای دیگر دانست که البته در لحظه آخر چشمک وزیر را به همراه داشته است...
و اما مهمترین جمله را رییس فدراسیون فوتبال هفته گذشته مطرح کرد. وی در در حاشیه انتخابات هیات فوتبال استان البرز گفت: «عجله ای برای انتخاب سرمربی تیم ملی
نداریم، در این خصوص به هر دو گزینه ایرانی و خارجی فکر میکنیم.در حال حاضر انتخاب سرمربی نمیتواند
به تشکیل تیم منجر شود چرا که بازیهای لیگ در حال برگزاری است ازاین رو باید در فرصت مناسب سر مربی تیم
ملی انتخاب شود.»
این گفته های رییس فدراسیون نشان می دهد که تمام کشورهای دنیا که بعد از جام جهانی
فی الفور تکلیف سرمربیان تیم های ملی خود را روشن کردند دچار اشتباهی بزرگ شده اند
و نباید عجله می کردند زیرا لیگ هایشان هم در جریان بوده و نمی توانسته اند تیم
ملی تشکیل دهند و باید مثل ما صبر می کردند و اول برای تیم های خود بازی تدارکاتی
ترتیب می دادند و بعد بدون عجله و سر فرصت می رفتند سراغ گزینه های سرمربیگری و با
نظر وزیر و ... یک نفرشان را انتخاب می کردند. البته قبل از همه این کارها، یک
دینامیت زیر کمیته فنی یا اتاق فنی خود می گذاشتند و اعضای آن را به آسمان می
فرستادند و ...!
آنچه سپاهان دارد و سرخابی ها ندارند
اینکه اعضای دو باشگاه استقلال و پرسپولیس امروز که در کورس قهرمانی از رقیب اصفهانی خود اندکی عقب افتاده اند بگویند مشکلات داوری و برخی مسایل اطراف زمین و حمایت های بیرونی – به ویژه فدراسیونی - عاملی خواهد شد تا رقیب آنان قهرمان و تئوری «تیم خاص» حالا به سمت و سویی برود که سپاهان متهم شود، در واقع پاک کردن یک صورت مسئله مهم است. قبل از اشاره به این صورت مسئله مهم باید به سپاهان اصفهان اشاره کنیم. تیمی متفاوت از سالهای قبل که با سر و شکلی خوب در لیگ برتر پیش می رود و از قدرت فنی بالایی برخوردار است و اگر امروز در بالای جدول رده بندی ایستاده، به حق شایستگی آن را دارد. نوع یارگیری آنها و استفاده از یک سرمربی توانمند و همچنین مدیریت بی سر و صدا و به دور از بمب و ترقه سبب شده تا مدعی جدی قهرمانی لقب بگیرد و این فارغ از هر نتیجه ای است که برای آنها در دیدار مهم جام حذفی برابر پرسپولیس رقم خورده باشد.
اما آن صورت مسئله ای که آبی ها و قرمز ها باید به جای مباحثی چون داوری، ساعت و زمان بازی ها و ... سراغ آن بروند، مشکلات اساسی سالیان اخیرشان است، مشکلاتی که آنها دارند و سپاهانی ها ندارند. مثال می زنیم. باشگاهی چون استقلال فقط در یک مورد به نام بدهی به استراماچونی که به مثابه کابوس برای آنها می ماند گرفتار شده و با در نظر گرفتن بالا رفتن قیمت دلار، این سایه هر روز سیاه تر از قبل می شود و نه کسی با مسببان این فاجعه کاری دارد و نه مشخص است که کدام منبع قرار است استقلال را از این مخمصه نجات دهد. درباره پرسپولیس و حجم بدهی های آن، حساب مسدود شده و مالیات انباشته و ... نیز داستان مشابه است و حالا خبر می رسد که بازرسی کل کشور به برخی اتفاقات این باشگاه نیز ورود کرده که شاید به زودی ابعاد آن رسانه ای شود و ... حالا پرسش این است که؛ آیا در باشگاهی چون سپاهان از این قبیل مشکلات سراغ دارید؟ آیا آنها کمتر از استقلال و پرسپولیس هزینه کرده اند؟ آیا تمام هزینه های آنها محصول برنامه ریزی منتج به درآمدزایی از فعالیت های فوتبالی شان بوده است؟ خیر. بی شک پشت آنها به جایی گرم است که مطالبه گران استقلالی و پرسپولیسی هم می بایست به جای پرسه زدن در کوچه و پس کوچه های این فوتبال و رفتن در بن بست های انحرافی و فریب دادن خود با القاب مجازی، خواستار همان پشت گرمی هایی شوند که باشگاههایی چون سپاهان و فولاد و گل گهر و ... دارند تا رقابت در این فوتبال عادلانه شود. ضمن آنکه یادمان نرود که جایگاه مردمی و اجتماعی دو باشگاه استقلال و پرسپولیس با هیچ باشگاه دیگری در این مرز و بوم قابل مقایسه نیست.
قابی زیبا، کلید واژه ای زیباتر
هفته گذشته در یکی از برنامه های سیما، دو چهره جوان فوتبالی از نسل خودمان را دیدیم. دو آقای گل سابق که دیدن شان یادآور روزهای شیرینی بود که اگر هم فوتبال مان مهاجمان خارجی داشت، آن خارجی ها باید پشت سر داخلی ها در جدول گلزنان قرار می گرفتند. آرش برهانی و محسن خلیلی که از خوب روزگار هر دوی آنها امروز در باشگاهای محبوب شان یعنی استقلال و پرسپولیس مسئولیت دارند. مدیرآکادمی هستند. یعنی جایی که باید باشند. آرش و محسن درباره مشکلات فوتبال پایه صحبت کردند و دغدغه های خود را بر زبان آوردند و تکمله تمام صحبت ها و گلایه های آنها این کلید واژه بود که فوتبال پایه باید «سلامت» باشد. شنیدن این کلید واژه بیشتر از دیدن آنها در قاب جادویی خوشحال مان کرد و انتظارمان نیز از افرادی چون برهانی و خلیلی همین است. سالهاست که می نویسیم اصل و اساس فوتبال، پایه های آن هستند و نباید کار و بار آن را به هر کسی سپرد. در همین دو باشگاه طی سالاهای قبل کم اتفاق ناخوشایند شاهد نبوده ایم اما حالا حداقل جای خرسندی دارد که دو نفری در راس امور تیم های پایه قرار گرفته اند که هم از جنس فوتبال هستند و هم دغدغه سلامت این حوزه را دارند. مدیران دو باشگاه نیز اگر واقعا برای خدمت آمده اند و به دنبال مسایل دیگر چون راضی نگه داشتن رفقای خود و شیرینی پخش کردن نزد مگس های اطراف و بمب و ترقه و ... نیستند، باید این دغدغه های مدیران آکادمی های خود را جدی بگیرند و هر چه در توان دارند بگذارند تا این مدیران جوان و با انرژی در راستای پرورش ستاره های فردا دارای انگیزه های مضاعف شوند.
اینجا پول روی زمین ریخته است!
یکی از خبرهای مهم هفته گذشته که البته در
راستای یک ماجرای تکراری یعنی طلب آندره آ استراماچونی از باشگاه استقلال به گوش رسید،
درخواست مدیران باشگاه استقلال از دولت و شخص رئیس جمهور برای کمک به این باشگاه
برای پرداخت مطالبات این مربی ایتالیایی بود. یکی از اعضای هیات مدیره استقلال
گفته بود: «تا جایی که اطلاع
داریم پول کالدرون را وزارت ورزش پرداخت کرد. از وزیر محترم ورزش و همچنین وزارت
دارایی و اقتصاد انتظار داریم استرس و فشار زیادی که روی مدیران باشگاه وجود دارد
را با برنامهریزی بردارند. اینجا مسئله فقط استقلال نیست، بحث مملکت است. مدیران
قبلی کاری کردهاند که ما باید پاسخگو باشیم. فتحاللهزاده فشار زیادی را تحمل میکند
و باید مسئولان بالادستی تصمیمگیری و مشکل را حل کنند. از دولت محترم، رئیس جمهور
و وزار درخواست کمک به استقلال را داریم تا معضل بدهی به استراماچونی را حل کنیم و
برای حضور در آسیا دچار مشکل نشویم.»
این صحبت ها نشان می دهد که استقلالی ها خطر را بیخ گوش خود احساس کرده اند. از
سوی دیگر علی فتح الله زاده مدیرعامل استقلال نیز در یک اظهار نظر جالب گفته بود:«
هر کسی که می تواند طلب استراماچونی را پرداخت کند همین الان بیاید و جای من روی
صندلی مدیرعاملی استقلال بنشیند و ...»
خب، از اتفاقات اینگونه برداشت می شود که مدیران باشگاه در ماجرای استراماچونی دست
ها را به علامت تسلیم بالا برده اند و اگر دولت محترم از بیت المال این پول را،
آنهم دلاری پرداخت نکند، کار استقلال بیخ پیدا خواهد کرد. وزیر محترم ورزش جناب
سجادی هم که سکوت اختیار کرده و دستگاههای نظارتی نیز قرار نیست ورودی به این
ماجرا داشته باشند. این وسط فقط حرف بر سر این است که یک پول هنگفتی از یک جای
برداشته شود و به یک جای دیگری سرازیر شود. که چه شود؟ استقلال محروم نشود. سقوط
نکند. همان اتفاقی که برای تیم رقیب آنها یعنی پرسپولیس در ماجرای بدهی به گابریل
کالدرون افتاد. بعد هم که ماجرا فیصله پیدا کند، کسی کاری به مسببان این فاجعه
ندارد؛ همانهایی که معلوم نیست الان کجا هستند و چه می کنند و مدیران کنونی باشگاه
هم بادی به غبغب خواهند انداخت و برای سالیان سال هر وقت مجال مصاحبه ای به آنها
داده شود، با صدای بلند خواهند گفت: «دوره ما بود که آن پرونده کذایی بسته شد و
...!» این آخر و عاقبت فوتبالی است که پول مردم روی زمین آن ریخته و عده ای فقط
کارشان این است که آن پول ها را جمع می کنند و حرفه سخت و زیان آوری هم نیست؛
نهایتا کمی دچار کمر درد ناشی از دولا و راست شدن برای برداشتن پول ها شوند که آن
هم با هفته ای چند جلسه ماساژ و سونا و جکوزی حل می شود و ...
*حمید ترابپور