یا اعلام ورشکستگی کنید یا از خر شیطان پایین بیایید!
جایی خوانده بودم که ورشکستگی انواع دارد ؛ مالی، هویتی وغیره و غیره.
بعضی از ورشکستهها خودکشی میکنند، بعضی سر زیر آب کرده و گم میشوند، بعضی شغل عوض میکنند، بعضی هم به سادگی گوشهای مینشینند و به بخت بد خود می اندیشند.
در این میان، بدترینها، به گمان من، آنهاییاند که ورشکستگی خود را انکار میکنند. ورشکستگیِ مالی شاید انکارپذیر نباشد، ولی هویتی قطعا هست. محتملاً چون عدد و رقم در کار نیست، بعضی بتوانند با سخترویی بگویند: نه، چه کسی گفته؟ و چنان با قاطعیت چشماندازهایی نو را برای خود و مخاطبین شان ترسیم کرده و رای به محکومیت افکار این و آن دهند که مرغ پخته در دیگ هم زبان باز کند تا قهقهه کنان و از فرط خفگی ، دوباره جان بدهد و...
وقتی اعلام شد فدراسیون بسکتبال به دلیل مشکلات اقتصادی، تیم های سه نفره پسران و دختران ایران را به تیم های مهرام و شایان جنوب واگذار کرده تا در واقع باشگاه های نامبرده ، نمایندگان کشورمان در رقابت های بسکتبال سه نفره کاپ آسیا باشند ، گواهی بر این مدعا بود .هرچند در رسانه ها القا کردند که حمایت و همکاری با باشگاه ها ، سبب چنین تصمیمی شده ، اما کیست که از واقعیت ماجرا بی خبر باشد و...؟!
نتیجه همکاری با باشگاه ها هم منجر به این شد که :«در پایان مسابقات بسکتبال ۳×۳ زنان و مردان کاپ آسیا که طی پنج روز در سنگاپور برگزار شد ، در بخش دختران به عنوان نهم و در بخش پسران به رتبه پنجم دست یافتیم.»
عیبی ندارد ، بالاخره ورزش است و برد و باختش؛ اما رندانه، شکست ها را به گردن داوری و کجبودن زمین نیندازید . حالا که باختیم ، مثل همه یک سال و اندی گذشته که فقط میباختیم، زبان به کام بگیرید و عبارات تکراری و کلیشه ای مثل «برای کسب تجربه رفته بودیم » یا« بازیکنان ما از نظر آمادگی بدنی، چیزی از تیمهایی که روی سکو رفتند، کم نداشتند و با بدشانسی مواجه شدیم» و... را بیش از این سوهان روح جامعه بسکتبال نکنید .اصلا فلسفه اعزام تیم های دختران و پسران به مسابقات چه بود ؟ تیم هایی که بدون اردوی آماده سازی مناسب رهسپار کاپ آسیا شدند و تا لحظات آخر تکلیف کادر فنی شان معادله ای چندمجهولی بود . یعنی با این شرایط اگر شانس می آوردیم و دچار ناداوری نمی شدیم، قهرمانی توی مُشت مان بود؟ شما را به خدا بس کنید و...
راستی به این فکر کرده اید که مثلا در پلی آف پیش رو ، اگر داوران (ولو به طور سهوی)، یک سوت اشتباه به نفع مهرام- که تیم ملی بسکتبال سه نفره را ساپورت کرد- بزنند ، چه بلوایی خواهد شد ؟ تا همین الانش کمتر مسابقه سوپرلیگ بوده که به جنجال کشیده نشود و این موضوع هم محتمل خواهد بود که صدای آبادانیها دربیاید؛ در آن صورت چه کاری به جز محروم کردن عوامل تیم ها و تماشاگران- که خیلی هم لوث شده - از دستتان بر می آید ؟ چکش عدالت کمیته انضباطی را این قدر در دادگاه کوفته اید که از فدراسیون بسکتبال صدای بازار نجارها می آید !
اعلام ورشکستگی کنید و خلاص !
یادمان نرفته که با چه اِهِن و تُلُپی صحبت از تقویت کادرفنی می کردید و افراد بیکاری را که سال ها بود، میدان آزادی تهران را هم یادشان رفته بود چه برسد به بسکتبال ایران ، سکاندار تیم ملی کردید. آقایانی را که در فرنگ ، ایام میگذراندند آوردید تا رزومه شان پربار شود و کلاهی از این نمد برای خودشان بدوزند . تغییراتی که نه تنها فایده ای نداشت بلکه دودش به چشم همه اهالی بسکتبال رفت .البته خبرش را داریم که در به در دنبال مربی خارجی هستید تا کادر فنی تیم ملی را دوباره تقویت (!)کنید اما به دلیل مشکلات مالی ، نه راه پس مانده و نه راه پیش؛ همه پل های پشت سر هم که خراب شده و ...
باری، از خرِشیطان پایینآمدن و بر طبل لجاج نکوفتن و گوشهای از عقل و منطق و انصاف را از جعبه آکبند درآوردن و اسیر آن ریشههای وابستگی قومیتی و رفاقتی پوسیده نماندن، آب رفته را به جوی باز نمیگرداند، ولی آبروی رفته را شاید.
درست است که افول و طلوع بسکتبال باشگاهی ربطی به فدراسیون ندارد اما نمی توان این موضوع را هم کتمان کرد که بیرون ماندن برخی از مربیان مطرح و کارنامه دار که جامعه ورزش ، بسکتبال را با نام آن ها میشناسند ، ضربه مهلکی بر پیکره لیگ بود ؛ این که چرا آن ها بیرون ماندند و چه سیاست های پشت پرده ای اتخاذ شد تا چنین شود ، در این مقال نمی گنجد ولی یکی از برآیندهایش این شد که به دلیل عدم کیفیت ، هیجان و تکاپوی کافی و وافی لیگ ، به بسکتبال باشگاهی عراق هم باختیم تا شاید تلنگر که نه ، سیلی محکمی، زنگ خطر را برایمان به صدا در بیاورد . هرچند با یک شکست نمی توان قضاوت کرد اما امیدواریم بیماری مسری عادت کردن به باخت، حداقل بر پیکره تیم های باشگاهی مان ریشه ندواند و...
در محافل بسکتبالی، خبری دهان به دهان پیچیده که قرار است در هفته جاری ، سرنوشت سرمربی تیم ملی بزرگسالان را طی جلسه ای با اعضای هیات رئیسه فدراسیون که تکمیل هم نیستند ، مشخص کنید . نمی دانیم نتیجه اش چه می شود و چه کسی دوباره از آستین تان بیرون می آید ولی مطالبه جامعه بسکتبال این است که در بازیهای آسیایی «هانگژو»، روی سکو برویم ، حضوری آبرومندانه در مسابقات جام جهانی داشته باشیم و سهمیه المپیک پاریس را بگیریم ؛ توقعاتی که همین بسکتبال درب و داغان ایران با یک تغییر رویکرد اساسی، پتانسیل آن را دارد. برخی می گویند شاید بچیروویچ (که بسکتبال چین را عین کف دستش می شناخت!) سرمربی شده و یکی دو مربی ایرانی که منتظر ادای دین آقایان هستند به تیم ملی اضافه شوند و این همان سناریویی است که قبلا پیش بینی کرده بودیم ! امیدواریم حدسیات ما اشتباه از آب درآمده و تصمیم عاقلانه ای منطبق با منافع ملی گرفته شود. درست است که علاقه ای به خوردن «ملخ دریایی» نداریم ولی به لطف خدا، حافظهمان صحبتهای سرشار از غلوّی را که درباره کادر فنی تیم ملی می کردند، خوب ثبت و ضبط کرده است ؛ هرچقدرهم هشدار دادیم به خرج شان نرفت که نرفت و...!
پی نوشت : خالی از لطف و البته بی ربط نیست که سکانسی از سریال محبوب «قصههای مجید» ساخته مرحوم کیومرث پوراحمد را در پایان با هم مرور کنیم:
بی بی : آخه آقایی حیدری! اینا چیچیِس به بِچا یاد می دِین؟!
دبیر : حَچ خانوم ! چی طور شدِس دوباره؟
بی بی: شوما گفتِین هر کی اِز این مورآ ملِخا بخورِد با هوش میشِد؟
دبیر: (با خنده) نه حَچ خانوم ! اینا که ملخ نیست اینا میگوس؛ نوعی ماهیِس که برا هوش خُبِس.
بی بی: اِگه قِرار بود مجید با اینا با هوش شِد من جا اینا نهنگ بش می دادم و ...
*کامران خطیبی