PDF نسخه کامل مجله
يکشنبه ۰۲ دی ۱۴۰۳ - December 22 2024
کد خبر: ۸۱۰۲۳
تاریخ انتشار: ۲۴ تير ۱۴۰۲ - ۱۵:۴۹
... از فدراسیون نابینایان تا والیبال و علی الخصوص بسکتبال ، بساط عجیب و غریبی برپاست

آقای معاون ، خودت و وزیرت جرات کردی به آن نامدیر بگویی «بالای چشمت ابروست» ؟!

آقای معاون ، خودت و وزیرت جرات کردی به آن نامدیر بگویی «بالای چشمت ابروست» ؟!

وظیفه ما

در عرصه اجتماع هرکسی وظیفه و مسئولیتی دارد که باید بدان عمل کند و اگر نکند در حق جامعه - گاهی حتی در حد خیانت و نخواسته و نادانسته - جفا کرده است. وظیفه ما هم به عنوان رسانه و نشریه ورزشی  ، نوشتن و انعکاس  مسائل و موضوعات و مشکلات است تا هم اهالی ورزش بدانند چه می گذرد و هم مسئولان با خواندن و توجه به واقعیت های تاریک و روشن برای بهینه ساختن و تقویت و پیشرفت شتابنده ورزش تلاش کنند.

سوال مخاطبان

بعضی از دوستان اهل ورزش یا خوانندگان  کیهان ورزشی، گهگاه به جد یا شوخی می گویند :" خسته نشدید از این همه نوشتن و گفتن؟ "  ، " چه سود از این همه گفتن و نوشتن؟ " ،  " آیا اصلا مسئولان ورزش به این حرف ها و هشدارها و پیشنهادات و... وقعی می نهند و توجهی دارند ؟ " ، " آیا اصلا نزد مسئولان ورزش گوش شنوایی برای شنیدن انتقادات و تحلیل های رسانه ها وجود دارد؟ " ، " آیا برای آنها اصولا پیشرفت و بهتر شدن موضوعیت دارد و از اهمیت بایسته برخوردار است؟ " و ...

پاسخ ما

 ما هم در پاسخ ، همان سخن اول مطلب را می آوریم و آن اینکه ، به هر حال هرکسی وظیفه و مسئولیتی در قبال جامعه و مردم دارد که باید به آن به نحو احسن عمل کند. وظیفه ما گفتن و نوشتن و تذکر و هشدار دادن و رساندن انتظارات و مطالبات مردم به گوش مسئولان و - اگر بتوانیم و بلد باشیم - پیشنهاد دادن و راه حل نشان دادن  برای بهبود امور است . حالا اگر مسئول و مدیری حرفها و نظرات و پیشنهادات را شنید و به وظیفه خود عمل کرد ، فبها المراد و اگر هم نشنید خودش می داند و وجدان خودش و خدای خودش. در هر حال ما باید به وظیفه خود عمل کنیم و مصداق این شعر شاعر باشیم که:
من آنچه شرط بلاغ است با تو می گویم
 تو خواه از سخن من پند گیر، خواه ملال

" هدایت" ، از خداست

شنیدن یا نشنیدن مخاطب  - علی الخصوص مسئولان - در درجه بعدی اهمیت قرار دارد. رسالت قلم ، روشنگری و بیدار گری است . " هدایت " ، کار خدای ارحم الراحمین است . بر رسولان ، پیام باشد و بس! حتی پیامبران و رسولان الهی هم وظیفه هدایتگری ندارند و وظیفه اصلی و مهم آنها ابلاغگری و روشنگری و دعوتگری است، چرا که " هدایت" ، کار خداست که هرکس را بخواهد  و لایق باشد به راه راست هدایت  کرده  و آنهایی را که به دلایل مختلف - غرور یا منفعت پرستی یا ... - در برابر پیام الهی لجاج می ورزند و پنبه در گوش می کنند و راه مسخره بازی و عدول از آموزه ها و اصول را در پیش می گیرند، روانه اسفل السافلین می کند‌ . وقتی وضع و ماموریت رسولان الهی چنین باشد، وظیفه صاحبان قلم و دلسوزان جامعه ، ناگفته پیداست. آنها فقط باید بنویسند و بگویند و ملاک و میزان هم " حق" و " انصاف" باشد و انگیزه ای به جز اصلاح و خدمت و دلسوزی و خیرخواهی نداشته باشند.

منافع شخصی یا منافع ملی؟!

واقعیت تلخ و بزرگ در ورزش ما این است که بسیاری از مدیران آن ، برخلاف شعارهای انتخاباتی و ادعاهای حرفی و مصاحبه ای و ... اعتقادی به نقد و تحلیل و شنیدن حرف و خواندن سخنان دیگران ندارند . اینان " عقل کل مآبانه" عمل می کنند و عاشق افکار خود و مشاوران از پیش تعیین شده و بله قربان گوی خود هستند، چون  برای انجام ماموریت های باندی یا اهداف شخصی و استفاده از مواهب مدیریتی آمده اند. آنها برای ورزش و پیشرفت آن و پاسخگویی به مطالبات مردم و جامعه ورزش نیامده اند که بخواهند به سخنان و رسانه های مردم گوش بسپارند و از کم و کیف آن آگاه باشند. برای اینها" هدف و منافع شخصی" بر " هدف و منافع ملی" ارجحیت دارد. بنابراین طبیعی است که به سخن هیچ ناصح و هشدار دلسوزانه ای گوش ندهند و به نقد و تحلیل رسانه ها و کارشناسان بها نداده و برای آن اهمیت قائل نشوند.

آیا همه سرِ کاریم؟!

برای اینها ورزش بهانه خوبی است برای" بودن" و سری میان سرها درآوردن و فرصت خوبی است که از طریق آن کار و کاسبی و بیزینس و تجارت خودشان را پیش ببرند و پررونق کنند. گهگاه در این باره ( کاسبی و تجارت برخی از مسئولان ورزش) خبرهایی از سوی افراد موثق به گوشمان می خورد که  تنها احساس و دریافتی که می کنیم این است که " امثال ماها واقعا سرِکاریم"! ما کجاییم و این آقایان کجا هستند؟ فکر و ذکر ما مثل خیل کثیری از اهالی ورزش یکسره به دنبال این است که اراده ای وجود داشته باشد و با یک عزم جدی و جمعی و همراهی همگانی ورزش مستعد و بالقوه توانمند  و بسیار غنی ایران عزیز را در مسیر تحول و پیشرفت قرار داده و به اوج برسانیم و در این راه با محروم کردن خود از خیلی مواهب و منافع و... سعی می کنیم وظیفه مان را به درستی و به بهترین وجه انجام دهیم.

زندگی لاکچری بعضی از مدیران!

آن وقت می شنویم که بعضی از مدیران ورزش که دارای مسئولیت های مهم و سنگینی هستند بیش از آنکه به دنبال ورزش و انجام وظیفه و دغدغه‌ پاسخگویی به مطالبات مردمی و تحقق اهداف ملی و سروسامان دادن به شلختگی ها و به هم ریختگی ها و ... باشند ، به دنبال افزودن بر منافع و ثروت خود هستند . آنها به آنچه هستند و دارند قانع نیستند و یکسره به زندگی شخصی  و خانوادگی " لاکچری" تر  می اندیشند!

به دنبال ورزش یا کاروکاسبی ؟

و وقتی با خود می اندیشیم سنخیت و ربط اینگونه افراد - آن هم در مناصب بالا و حساس ورزش - با انقلاب اسلامی و دولتی که شعارش انقلابی بودن و مردمی بودن است، چیست ، هم به پاسخ قانع کننده ای نمی رسیم ، هم بر حیرتمان افزوده می شود وهم بیش از پیش به این نتیجه می رسیم که ظاهرا در ورزش همه سرِ کاریم! مردم علاقه مند به ورزش به شکل و شیوه های مختلف خواسته ها و انتظارات خود را از مسئولان طلب می کنند  ، کارشناسان و رسانه های دلسوز و درستکار نظرات و پیشنهادات خود را برای بهبود وضع ورزش و تحقق اهداف ملی که همان مطالبات مردمی است مطرح می کنند، اما بعضی از حضرات - آن هم در جایگاه های مهم و ارشد ورزش - بی خیال همه اینها به   دنبال کار و کاسبی خودشان هستند!

 اصلا معنی این حرف ها را می فهمند؟!

به راستی خودتان باور دارید که با چنین عناصر و تفکراتی می توان اهداف ملی و مطالبات مردمی و آرمان های انقلابی را در ورزش متحقق ساخت؟ آیا اصلا بعضی از این به اصطلاح مسئولان ورزش معنی مردم و ایران و انقلاب وآرمان و ورزش و بالاخره " آخرت" را می فهمند که بخواهند در جهت آن  حرکت و به نفع آن مدبرانه و جهادی عمل نمایند؟!

انتظار از خوانندگان

در هر صورت همانطور که در فراز آغازین آوردیم، ما به عنوان رسانه و نشریه، وظیفه و مسئولیتی داریم که سعی می کنیم آن را با توکل به خدای بزرگ و در جهت خدمت به جامعه و اهالی ورزش به درستی انجام دهیم. از شما خوانندگان عزیز و فهیم هم انتظار داریم در این راه ما را با انتقادات و پیشنهادات و نظرات خود یاری نمایید.

هم خوشحال و هم متعجب!

چند روز پیش معاون ورزشی وزارت ورزش( آقای پولادگر) در جایی گفت : " تیم استقلال سرمایه ملی ورزش ماست و نباید بیش از این لطمه بخورد." در این باره عرض می کنیم که شنیدن این حرف از زبان آقای معاون ، هم باعث خوشحالی شد و هم موجب تعجب ما!
خوشحال از این نظر که یکی از مسئولان ورزش قبول دارد و اعتراف می کند که تیم هایی مثل استقلال، سرمایه ملی هستند و نتیجه طبیعی این حرف این می شود که سرمایه های ملی را باید حفظ  و در جهت منافع ملی برای آنها برنامه ریزی کرد و بهترین استفاده ها را برد.

بلایی که بر سر " سرمایه" ها می آوریم

 اما آنچه موجب تعجب ما شد این بود که اگر از نظر آقای معاون این تیم از سرمایه های ملی است - و واقعا هم در گفتن این سخن صادق است و قصد بازی با کلمات و عوامفریبی ندارد - پس این چه بلایی است که جلوی دیدگان شما، بر سر این سرمایه ملی و نظایر آن می آورند؟! این کارهایی که با سرمایه های ملی ورزش می شود به نابود کردن آنها بیشتر شبیه است تا حفظ و حراست آنها !

وقتی  " بزرگترین سرمایه ورزش " کتک می خورد!

 یک مثال می زنیم . بدون اغراق و تردید بزرگترین سرمایه ورزش، " مردم" هستند که در چهره تماشاگر تجلی پیدا می کنند. یعنی تماشگر نماد و سمبل حضور مردم در ورزش است. همین آقای معاون بفرمایند ، در ورزش و نزد مسئولان ، ارزش  این مردم  چقدر دانسته می شود ؟ مسئولان ورزش چقدر در پی حفظ  و حراست و تکریم این سرمایه بزرگ ملی و بزرگترین سرمایه ملی در ورزش هستند ؟ مگر همین چند روز پیش در اولین تمرین تیم استقلال ، ( به قول آقای معاون ) " سرمایه ملی ورزش " جلوی چشم حیرتزده بازیکن و مربی تازه وارد و خبرنگاران و حاضرین ، مورد حمله و ضرب و شتم گروهی گردن کلفت و بزن بهادر شناخته شده قرار نگرفت ؟ مگر با این کار به تماشاگر - این بزرگترین سرمایه ملی - و تیم و مربی و بازیکن و خبرنگار و... رسما اعلام نکردید که" همینه که هست"! و" سالی که نکوست از بهارش پیداست"  ؟

قمه کشی ، این بار در آبادان

شما آقای معاون و رئیس و وزیر ورزش به جز - طبق معمول - حرف کلیشه ای و تکراری زدن درباره تکریم و حفظ حرمت تماشاگر و لزوم برخورد بدون مماشات با عاملان حادثه، برای دفاع و حراست از این بزرگترین سرمایه ملی ورزش چه قدمی برداشتید و کدام اقدام بی مماشات را انجام دادید؟ برای دفاع از حریم مربی که هم به خاطر شغلش  حرمت دارد و هم از سرمایه های مهم ورزش است چه کردید ؟ در مورد همان مربی ای  که در آبادان مورد حمله قمه کش ها و قداره بندها قرار گرفت که باید  فلان بازیکن تحمیلی را در لیست نفرات خود بگنجانی، چه اقدامی انجام داده اید؟! و...

یک مثال دیگر!

یک مثال دیگر . چند روز پیش رئیس سازمان خصوصی سازی با  انتشار مطلبی در صفحه اجتماعی خود به نکاتی اشاره کرده تا بگوید سازمان خصوصی سازی به وظیفه خود عمل می کند و " رفتار سازمان خصوصی سازی با هر دو باشگاه ( پرسپولیس و استقلال) یکسان بود" و  بالاخره " اگر سرنوشت آنها متفاوت بوده تا آنجا که حتی باعث حذف استقلال از آسیا شد، روش و نحوه عملکرد مدیریت دو تیم بوده است . مدیران استقلال همه منابع را خرج کردند و بدهی های کلان ایجاد کردند . مثلا فصل قبل با بازیکن 200 میلیون تومانی، 7 میلیاردی قرارداد بستند و با بازیکن 2 میلیاردی، 22 میلیارد و... ولی پرسپولیس این کار را نکرد..."

ضربه مدیرنماها ، هولناک تر از مشت قلدرها

یعنی بنا بر این اظهارات نتیجه می گیریم که ضرباتی که مدیران وقت استقلال بر پیکر این تیم وارد کرده اند از ضرباتی که آقای کرده!  و شرکا بر گونه یکی دو هوادار کوبیدند ، خیلی خیلی سنگین تر و جانکاه تر و موهن تر است!

بساط مسخره بازی را جمع کنید

حالا سوال این است که آن مدیران نامدیر پرمدعایی که از کیسه مردم گرفتار معیشت روزانه،" اورت" خرج می کنند، اولا  توسط چه ارگان و سازمان و مقامی  بر صندلی ریاست یکی از پرطرفدارترین تیم های این مملکت نشسته اند ؟ و ثانیا بعد از رو شدن شیرینکاری ها و هتل اسپیناس نشینی و بذل و بخشش های  سرسام آور،  الان  کجایند و به چه کس و سازمان و وزارت ورزش و وزیر و معاونی  پاسخگوی عملکرد خود - که موجب حذف استقلال از آسیا شد – هستند ؟ آقای معاونی که دم از " سرمایه ملی" و " لطمه" و... می زنی !  آیا خدا وکیلی خودت و وزیرت جرات کردی به آن نامدیران فقط بگویی " بالای چشمت ابروست"؟! کدام وزیر، کدام معاون، کدام مدیریت ورزش، کدام محافظت و حراست از منافع ملی ؟ جمع کنید این بساط مسخره بازی را که پهن کرده اید!

بخندیم یا خون گریه کنیم؟!

البته اگر آقای معاون و رئیسش نمی دانند، جامعه ورزش خوب می دانند که آنچه به عنوان مثال ذکر شد، فقط و فقط مشتی از خروار است و در ورزش ما ، از فدراسیون نابینایان تا والیبال و علی الخصوص بسکتبالش، بساط عجیب و غریبی برپاست و عناصر و موجوداتی میانداری می کنند و می خواهند پاسخگوی مطالبات مردم و مدافع انقلاب و آرمان های ملی و خون شهیدان باشند که ... به راستی انسان نمی داند از این وضع مضحک و کاریکاتوری بخندد یا خون  گریه کند !

 ورزش، سکوی پرتاب بعضی ها

واقعیت این است که با توجه به واقعیات غیر قابل انکار، خیلی از مدیران و مسئولان ورزشی و غیر ورزشی ما برخلاف آنچه می گویند و در مصاحبه ها و نشست های خبری اعلام می کنند ، قدر سرمایه های باارزش مادی و انسانی را نمی دانند ، در حفظ و حراست و استفاده بهینه از آنها نمی کوشند و برنامه ای ندارند و همانطور که بالاتر هم نوشتیم برخی از مقامات مهم ورزش ما اصلا به دنبال کار ورزش نیستند و دغدغه ای درباره آینده آن ندارند و ورزش برای آنها فرصت و سکوی پرتابی است برای رسیدن به مقامات بالاتر و منافع بیشتر ...

گرفتار مسائل ابتدایی

وزیر ورزش در بازدید از ورزشگاه آزادی، ضمن دادن وعده آوردن VAR برای لیگ برتر فوتبال گفته است:" همه مصمم هستیم تا هواداران و علاقه مندان صندلی شان اشغال نشود و دنبال ایجاد نظم هستیم." این اظهار نظر یا وعده وزیر بالطبع باعث خشنودی و رضایت خاطر هر شنونده و مخاطبی است که عشق به سرفرازی  و موفقیت این آب و خاک در همه عرصه ها و حوزه ها  دارد، وعده ای که اولا امیدواریم عملی شود و ثانیا در بطن و متن خود حاوی یک نکته مهم و هشدار دهنده هم هست و آن اینکه اداره و مدیریت ورزش ما هنوز در بند ابتدایی ترین مسائل مثل ورود محترمانه تماشاگر بلیت به دست و نشستن روی صندلی ای که بلیت آن را خریداری کرده، گرفتار است. به گواه خوانندگان عزیز مجله و این صفحه ، ما به سهم خود بارها در این باره نوشته ایم و به این معضلی که ظاهرا به نفع بعضی ها نیست که حل شود، پرداخته ایم. بارها نوشته ایم که حتی در بازی های فینال جام جهانی فوتبال این اتفاقات و موانع و حرمت شکنی هایی که سر راه تماشاگر بلیت به دست ما در بازی های مهمتر و حساس تر لیگ برای ورود به ورزشگاه ها اتفاق می افتد، دیده نمی شود و آنجا همه چیز روی نظم و حساب و کتاب است.

ظاهرا پیش پا افتاده اما خیلی مهم

حالا که می شنویم آقای وزیر در این باره صحبت کرده، خوشحال می شویم که بالاخره مسئولان ارشد هم متوجه مشکلات ظاهرا پیش پا افتاده اما خیلی مهم و معنی دار ورزش و فوتبال ما شده اند و البته امیدواریم در این باره  به حرف و وعده بسنده نشود و اقدام عملی و کارساز هم صورت بگیرد. این کار ، هم نشان دهنده حفظ حرمت و شخصیت تماشاگر ورزش است و هم به معنای دفاع از جایگاه و حراست از حقوق بزرگترین  سرمایه ورزش یعنی " تماشاگر".

* سیدمحمدسعید مدنی
پربازدید ها