فرهنگ ، کیلویی چند؟!
از طریق یکی از برنامه های ورزشی رادیو شنیدیم که معاون فرهنگی وزارت ورزش بعد از پایان جلسه ای فرهنگی گفته است : " برای انجام کارهای فرهنگی در ورزش ، نه پول داریم و نه اختیار"! واقعا باید گفت : چه از این بهتر ؟! درباره فرهنگ ، چه در مفهوم علمی و بین المللی آن ( culture) و چه به معنای متداول و عرفی آن - که بیشتر مراد اخلاق و رعایت هنجارهای اجتماعی است - سخن بسیار است و دانشمندان و جامعه شناسان و کارشناسان مسائل تربیتی ، آن را " همه چیز" و به تعبیر دیگر" ام المسائل" می دانند. وقتی سوال می شود که " فرهنگ چیست؟ " ، می توانیم پاسخ دهیم که " اصلا چه چیز فرهنگ نیست ؟!"غرض اینکه وقتی از زبان معاونت فرهنگی ورزش می شنویم که " ما نه پول داریم و نه اختیار" ، معنایش فقط این می شود که فرهنگ با آن اهمیت ، در ورزش ما عملا اهمیتی ندارد! و بلافاصله نتیجه ای که از این سخن می شود گرفت همان سخن همیشگی ماست که علی رغم حرف ها و شعارها اندر اهمیت و فوائد ورزش ، " ما ورزش را جدی نگرفته ایم" . ورزش وقتی جدی گرفته می شود که فرهنگ ورزش جدی گرفته شود، خاصه از سوی کسانی که رسما متولی اداره و مدیریت ورزش هستند. واقعیت ها هم همین را به ما می گوید . فرهنگ و فعالیت های فرهنگی در ورزش ما بسیار بسیار کمرنگ و بی رمق است و تشکیلات و کانون هایی که باید مروج فرهنگ بوده و در مسیر اعتلا و ارتقای خود بکوشند - و سرآمد همه، رسانه ها - اکثرا دانسته و ندانسته در سوزاندن ریشه فرهنگ ، آتش بیار معرکه هستند و ضد وظایف و کارکردهای فرهنگی خود عمل می کنند. از آن سو شاید کم اثرترین بخش تشکیلات ورزش ما بخش یا معاونت فرهنگی باشد که صوری است و بیشتر جنبه دکور و تزئینات دارد. دلیل آن هم جدی نگرفتن ورزش و همان چیزی است که از زبان معاون فرهنگی وزارت می شنویم" نه پول داریم و نه اختیار"!
باری، آنچه در آن تردیدی نیست این است که ورزش هم مثل همه مقولات و مسائل اجتماعی ، در هر جا و مکانی در دنیا وقتی پیشرفت می کند که به دو بال " فن " و " فرهنگ " مسلح باشد. این است که می بینیم در حرفه ای ترین سطوح ورزش که در آن نتیجه گرایی و بردن و جذب تماشاگر هرچه بیشتر اصل همه اصل هاست ، از موضوع فرهنگ در ابعاد مختلف آن - خاصه از جنبه اخلاقی - غافل نیستند و علاوه بر فعالیت های بی امان و زیرپوستی در این باره، هر ازچند گاهی خبرهایی به گوش ما می رسد که بیش از هر چیز نشان می دهد آنها در رعایت مسائل فرهنگی و اخلاقی جدی و حتی بسیار سختگیر هستند. آنهایی که در دنیا ورزش را جدی گرفته اند و همه شرایط و استانداردهای حرفه ای گری را فراهم آورده اند براساس علم و تجربه فهمیده اند که اگر می خواهند ورزش حرفه ای داشته باشند و برای کسب نتیجه و مدال و سکو و افتخار و کشاندن تماشاگران به ورزشگاه ها با دیگران به رقابت برخیزند، باید بیش از هر چیز فرهنگ حرفه ای گری را رعایت کرده و در تار و پود ورزش خود - چه در ابعاد برنامه ریزی و مدیریت و اجرا و چه در جنبه های امکاناتی و فنی و... – به کار بگیرند . یعنی حتی اگر به دنبال مسائل معنوی و اخلاقی هم نباشیم و صرفا به نتیجه و قهرمانی و کسب درآمد و نگاه اقتصادی در ورزش توجه کنیم، باید از رعایت و صیانت از مسائل فرهنگی غافل نباشیم. اگر غیر از این باشد و تاثیرات فرهنگ را در پیشبرد امور به سمت اهداف نادیده بگیریم، آب در هاون می کوبیم و تمام حرف ها یمان شعار و همه برنامه هایمان فشل و باد هوا خواهد بود.
یکی از اصلی ترین دلایلی که در سنجش چرایی عدم پیشرفت بایسته ورزش ایران و عدم حل مشکلات عدیده و معضلات رسوب شده آن وجود دارد ، بدون هیچ تردیدی غافل شدن از" فرهنگ" به ویژه در ابعاد اخلاقی آن است. این در حالی است که حرف ها و ادعاهای ما درباره فرهنگ و اخلاق و پهلوانی و ارزش های ملی و اعتقادی و... گوش فلک را کر کرده و از دیرباز بر سردر همه باشگاه های ورزشی ما عبارت " فرهنگی - ورزشی" حک شده و همه فدراسیون های ورزشی هم " کمیته فرهنگی" دارند و... با این همه اما خوب می دانیم که جز حداکثر نصب بنر و پوسترهای مناسبتی یا انتشار بیانیه های کلیشه ای، عمل و رفتاری ملموس و تاثیرگذار در حوزه فرهنگ از آنها سر نزده است. ورزش ما همواره از آفتی به نام " لاابالی گری فرهنگی" در رنج و دردسر بوده و این آفت در ریخت و قیافه های مختلف خود را به رخ می کشد و موجب آزار و اذیت دوستداران ورزش از یک سو و اختلال و مانع تراشی بر سر راه پیشرفت ورزش از سوی دیگر می شود، از فضای ورزشگاه ها و نحوه رفتار و گفتمان میان اهالی و مسئولان و مربیان و مقامات باشگاه ها گرفته تا فضای حاکم بر ورزشگاه ها و اماکن ورزشی، از دخالت های بیجا و زیاده خواهی بعضی از مقامات بالا( از وزیر گرفته تا وکیل) تا بداخلاقی ها و نفرت پراکنی ها وغرض ورزی ها و شایعه سازی های رسانه ای و بالاخره وضعیت نگران کننده در رده های پایه و... اینها همه فقط و فقط به دلیل آن است که مقوله و امر مهمی به نام فرهنگ در ورزش ما نادیده گرفته شده و علی رغم همه سخنان و شعارها و وعده ها واقعا باید پرسید، فرهنگ در ورزش ما " کیلویی چند ؟!" از همه اینها گذشته، یکی از کارکردهای مهم ورزش، کارکرد" فرهنگی" است. ورزش موضوعی است که سن و سال نمی شناسد اما بیش از هر کسی نسل جوان به ورزش علاقه مند هستند و با آن سروکار دارند. بنابراین هر کشوری سعی می کند از ورزش و علاقه جوانان به آن ، به عنوان یک" فرصت طلایی" برای آموزش و انتقال و تداوم ارزش های فرهنگ ملی و اعتقادی ( عرق ملی و عشق به پرچم و احترام و خدمت به ملک و ملت و...) خود بیشترین استفاده ها و بهره ها را ببرد. این است که دیده ایم حرفه ای ترین ورزشکاران، " میهن دوست ترین" جوانان و آحاد مردم خود هستند. متاسفانه و بدون تعارف کارکرد فرهنگی در ورزش ما چیزی در حد " صفر" است، البته اگر " زیر صفر " نرفته باشد!
در صحبت های معاون فرهنگی که در گردهمایی مسئولان کمیته های فرهنگی فدراسیون های ورزشی سخن می گفت، نکات امیدوار کننده ای هم دیده می شد ، از جمله اینکه " ما در این دو سال زیربنا و زیرساخت ها را فراهم کرده ایم " یا اینکه " ما تا اهل فرهنگ نباشیم نمی توانیم کسی را فرهنگی کنیم" و... که این حرف ها نشان از" برنامه ریزی" و" تخصص گرایی" دارد . برای کار موثر فرهنگی باید اولا برنامه ریزی کرد و ساختارها را فراهم آورد، ثانیا کار حساس و مهمی مثل کار فرهنگی ( که کاری پیامبرانه است) باید به دست متخصص و اهلش باشد، نه هر " از اینجا مانده و از آنجا رانده " بیگانه با فرهنگ! امیدواریم این بار این حرف ها و سخنرانی ها به عمل تبدیل شود. ان شاءا...
باری، آنچه در آن تردیدی نیست این است که ورزش هم مثل همه مقولات و مسائل اجتماعی ، در هر جا و مکانی در دنیا وقتی پیشرفت می کند که به دو بال " فن " و " فرهنگ " مسلح باشد. این است که می بینیم در حرفه ای ترین سطوح ورزش که در آن نتیجه گرایی و بردن و جذب تماشاگر هرچه بیشتر اصل همه اصل هاست ، از موضوع فرهنگ در ابعاد مختلف آن - خاصه از جنبه اخلاقی - غافل نیستند و علاوه بر فعالیت های بی امان و زیرپوستی در این باره، هر ازچند گاهی خبرهایی به گوش ما می رسد که بیش از هر چیز نشان می دهد آنها در رعایت مسائل فرهنگی و اخلاقی جدی و حتی بسیار سختگیر هستند. آنهایی که در دنیا ورزش را جدی گرفته اند و همه شرایط و استانداردهای حرفه ای گری را فراهم آورده اند براساس علم و تجربه فهمیده اند که اگر می خواهند ورزش حرفه ای داشته باشند و برای کسب نتیجه و مدال و سکو و افتخار و کشاندن تماشاگران به ورزشگاه ها با دیگران به رقابت برخیزند، باید بیش از هر چیز فرهنگ حرفه ای گری را رعایت کرده و در تار و پود ورزش خود - چه در ابعاد برنامه ریزی و مدیریت و اجرا و چه در جنبه های امکاناتی و فنی و... – به کار بگیرند . یعنی حتی اگر به دنبال مسائل معنوی و اخلاقی هم نباشیم و صرفا به نتیجه و قهرمانی و کسب درآمد و نگاه اقتصادی در ورزش توجه کنیم، باید از رعایت و صیانت از مسائل فرهنگی غافل نباشیم. اگر غیر از این باشد و تاثیرات فرهنگ را در پیشبرد امور به سمت اهداف نادیده بگیریم، آب در هاون می کوبیم و تمام حرف ها یمان شعار و همه برنامه هایمان فشل و باد هوا خواهد بود.
یکی از اصلی ترین دلایلی که در سنجش چرایی عدم پیشرفت بایسته ورزش ایران و عدم حل مشکلات عدیده و معضلات رسوب شده آن وجود دارد ، بدون هیچ تردیدی غافل شدن از" فرهنگ" به ویژه در ابعاد اخلاقی آن است. این در حالی است که حرف ها و ادعاهای ما درباره فرهنگ و اخلاق و پهلوانی و ارزش های ملی و اعتقادی و... گوش فلک را کر کرده و از دیرباز بر سردر همه باشگاه های ورزشی ما عبارت " فرهنگی - ورزشی" حک شده و همه فدراسیون های ورزشی هم " کمیته فرهنگی" دارند و... با این همه اما خوب می دانیم که جز حداکثر نصب بنر و پوسترهای مناسبتی یا انتشار بیانیه های کلیشه ای، عمل و رفتاری ملموس و تاثیرگذار در حوزه فرهنگ از آنها سر نزده است. ورزش ما همواره از آفتی به نام " لاابالی گری فرهنگی" در رنج و دردسر بوده و این آفت در ریخت و قیافه های مختلف خود را به رخ می کشد و موجب آزار و اذیت دوستداران ورزش از یک سو و اختلال و مانع تراشی بر سر راه پیشرفت ورزش از سوی دیگر می شود، از فضای ورزشگاه ها و نحوه رفتار و گفتمان میان اهالی و مسئولان و مربیان و مقامات باشگاه ها گرفته تا فضای حاکم بر ورزشگاه ها و اماکن ورزشی، از دخالت های بیجا و زیاده خواهی بعضی از مقامات بالا( از وزیر گرفته تا وکیل) تا بداخلاقی ها و نفرت پراکنی ها وغرض ورزی ها و شایعه سازی های رسانه ای و بالاخره وضعیت نگران کننده در رده های پایه و... اینها همه فقط و فقط به دلیل آن است که مقوله و امر مهمی به نام فرهنگ در ورزش ما نادیده گرفته شده و علی رغم همه سخنان و شعارها و وعده ها واقعا باید پرسید، فرهنگ در ورزش ما " کیلویی چند ؟!" از همه اینها گذشته، یکی از کارکردهای مهم ورزش، کارکرد" فرهنگی" است. ورزش موضوعی است که سن و سال نمی شناسد اما بیش از هر کسی نسل جوان به ورزش علاقه مند هستند و با آن سروکار دارند. بنابراین هر کشوری سعی می کند از ورزش و علاقه جوانان به آن ، به عنوان یک" فرصت طلایی" برای آموزش و انتقال و تداوم ارزش های فرهنگ ملی و اعتقادی ( عرق ملی و عشق به پرچم و احترام و خدمت به ملک و ملت و...) خود بیشترین استفاده ها و بهره ها را ببرد. این است که دیده ایم حرفه ای ترین ورزشکاران، " میهن دوست ترین" جوانان و آحاد مردم خود هستند. متاسفانه و بدون تعارف کارکرد فرهنگی در ورزش ما چیزی در حد " صفر" است، البته اگر " زیر صفر " نرفته باشد!
در صحبت های معاون فرهنگی که در گردهمایی مسئولان کمیته های فرهنگی فدراسیون های ورزشی سخن می گفت، نکات امیدوار کننده ای هم دیده می شد ، از جمله اینکه " ما در این دو سال زیربنا و زیرساخت ها را فراهم کرده ایم " یا اینکه " ما تا اهل فرهنگ نباشیم نمی توانیم کسی را فرهنگی کنیم" و... که این حرف ها نشان از" برنامه ریزی" و" تخصص گرایی" دارد . برای کار موثر فرهنگی باید اولا برنامه ریزی کرد و ساختارها را فراهم آورد، ثانیا کار حساس و مهمی مثل کار فرهنگی ( که کاری پیامبرانه است) باید به دست متخصص و اهلش باشد، نه هر " از اینجا مانده و از آنجا رانده " بیگانه با فرهنگ! امیدواریم این بار این حرف ها و سخنرانی ها به عمل تبدیل شود. ان شاءا...
*سیدمحمدسعید مدنی
پربازدید ها
آخرین اخبار