مدیران و هواداران
ایجاد شفافیت و روشنگری درباره مسائل و ابهامات ریز و درشت موجود در ورزش و حوزه ها و رشته های مختلف و پرهیز از پنهانکاری و نامحرم دانستن طرفداران و دوستداران ، یکی از مهمترین نکاتی است که باید سرلوحه رفتار مدیریتی و عملکرد مدیران این عرصه باشد. واقعیت این است که از این موضوع - که یک اصل مدیریتی هم هست – در خیلی جاها غفلت شده و یکی از نتایج آن ، عدم رابطه بایسته میان مدیران حوزه های مختلف ورزش( از روسای فدراسیون ها گرفته تا مدیران باشگاه ها) با جامعه است. به تعبیر دیگر ، آن رابطه بایسته و تعامل کارساز و گره گشا میان مدیریت یک مجموعه با اعضای آن و اجزای سیستم - که باید مبتنی بر صمیمیت و یکدلی و احترام باشد - خیلی جاها در ورزش ما دیده نمی شود. در بررسی و تحلیل چرایی این واقعیت به دلایل و عوامل مختلفی برمی خوریم که بی ثباتی مدیریتی، ناآشنا بودن مدیران منتصب با حوزه کاری خود و از خانواده ورزش و فلان رشته ورزشی یا بهمان باشگاه نبودن و... در این امر دخیل است . رابطه حاکم میان اهالی ورزش با اغلب مدیرانی که در ورزش منصوب و به کار گرفته می شوند با نوعی احساس نا امنی و بی اعتمادی همراه است و همین باعث می شود که هر اتفاقی که می افتد علاقه مندان و طرفداران تیم ها ، مدیریت مجموعه را مقصر می دانند و علیه آن گارد و موضع می گیرند و هر تصمیمی که از طرف مدیران اتخاذ می شود با سوءظن و نگاه بدبینانه مواجه می شود. برای مثال علاقه مندان به فوتبال حتما به یاد دارند که پیش از شروع فصل جاری تنش شدیدی میان طرفداران استقلال و مدیریت این تیم وجود داشت که در همان روز شروع تمرینات شاهد شعارهای تند و منفی تماشاگران علیه مدیریت وقت باشگاه بودیم و از آن سو ، چون مدیریت احساس و برداشت هواداران را نسبت به خودش می دانست و پیش بینی چنین رفتار و شعارهایی را می کرد ، با اجیر کردن عده ای از اراذل و اوباش نشاندار، به ضرب و شتم آنها پرداخت ! و... امروز و حالا در پایان نیم فصل ، این رابطه غیر صمیمی و توام با سوءظن و بدبینی را میان اکثر طرفداران پرسپولیس با مدیریت این تیم می بینیم. ماجرا از اعلام کناره گیری سرمربی این تیم آغاز شد. آمدن و رفتن مربیان در همه جای دنیا وهر تیمی ، امری طبیعی است اما چرا طرفداران - و حتی برخی از پبشکسوتان پرسپولیس - در مواجهه با این اتفاق طبیعی عکس العمل نشان دادند وعلیه مدیریت تیم موضع گرفتند ، پاسخ خیلی روشن است . آنها این کناره گیری و استعفا را طبیعی و ناشی از مسائل صرفا فنی ارزیابی نکردند و معتقدند که مدیریت پرسپولیس و اعوان و انصار و جریانات آویزان دلالی و...، سرمربی موفق و محبوب اکثر طرفداران را فراری دادند! ما درباره اینکه واقعیت ماجرا چیست و چقدر این گمانه زنی ها مبتنی بر واقعیت است و چقدر ناشی از سوءتفاهمات و عدم ارتباط بایسته میان مدیران و هواداران، قضاوتی نمی کنیم . حرف وغرض ما از پیش کشیدن این موضوع ، هشدار در مورد یک واقعیت یا بهتر بگوییم یکی از آسیب هایی است که ورزش و رشته ای مثل فوتبال را تهدید می کند و متاسفانه علی رغم ضرباتی که بر پیکر آن وارد کرده ، از طرف مسئولان بالاتر ورزش با آن برخورد بایسته صورت نگرفته و نمی گیرد. وجود چنین مدیران اغلب موقت و بی ثبات و حاکم بودن رابطه اشاره شده میان مدیریت با بدنه باشگاه( هواداران، پیشکسوتان و حتی بازیکنان)، پیامدها وعوارض منفی متعددی دارد که باید حتما به وسیله کارشناسان ورزشی و فرهنگی مورد بررسی علمی قرار بگیرد. برای مثال اگر می بینیم که در سال های اخیر نحوه برخورد و کنش و واکنش طرفداران تیم های مختلف رقیب در تهران و شهرستان ها( خاصه میان هواداران دو تیم سرشناس تهرانی) خیلی وقت ها از حالت رقابت و کری خوانی های معمول و مرسوم ورزشی خارج شده و به تهمت زدن و حتی دشمنی و نفرت پراکنی و کینه توزی و عدم رعایت حریم و حرمت ها انجامیده ، بدون تردید و حتما یکی از دلایل آن ، رفتار و گفتار مدیریتی است که برای تبرئه خود و ایجاد مقبولیت - ولو موقت - نزد طرفداران ، فرافکنی کرده و اشکالات و ندانم کاری های خود را به گردن توطئه و ترفندهای پشت پرده تیم مقابل می اندازد! و به جو بدبینی و تهمت زنی و... در حد نفرت و دشمنی دامن می زند.
تمام حرف و خلاصه عرایض ما این است
که اصلاح سازوکار مدیریتی ورزش در سطح خرد و کلان ، ملی و باشگاهی و سپردن امور به
دست شایسته های کاردان که هم مدیر و مدبر هستند و هم با چم وخم ورزش و فرهنگ و روحیات جامعه آشنایی
دارند و در ضمن اهالی ورزش ، آنها را به
خوشنامی وکاربلدی می شناسند، موضوعی حیاتی است که بدون شک به ارتقای سطح کیفی و فنی
و ایضا بهبود شرایط اخلاقی و فرهنگی منجر
می شود. بنابراین مسئولان ورزش - و حتی غیر
ورزشی - نباید از کنار آن به سادگی و بی خیالی عبور کنند، چرا که عدم توجه و سرسری
گرفتن این موضوع بی تردید در آینده دور و نزدیک عواقب و پیامدهایی ناخوشایند خواهد
داشت که فقط به ابعاد فنی محدود نمی شود و آسیب های خود را از حیث فرهنگی و اجتماعی
نیز وارد خواهد کرد...
سیدمحمدسعید مدنی*