فوتبال محتاطانه با کمترین خلق موقعیت
لوپتگی به عنوان سرمربی تیم وستهم انتخاب شده است. تاکتیک این تیم برای فصل آینده در لیگ برتر با هدایت مربی جدید چگونه خواهد بود؟
لوپتگی در سویا عملکرد قابل دفاعی داشت. سه بار پیاپی تیم را در جمع چهار تیم بالای جدول حفظ کرد و حتی جام قهرمانی لیگ اروپا را به دست آورد تا اینکه راهی ولورهمپتون شد. آنها را از تیمی در رده های پایین جدول به تیمی میان رده در فصل 2023-2022 رساند.
اما با اینکه تاکتیک های وی نسبت به فوتبال بسته و محدود دیوید مویس، متفاوت و رو به جلوست، انتخاب وی هواداران وستهم را که می خواهند فوتبالی هجومی در لندن را شاهد باشند، راضی نمی کند.
تیم های لوپتگی سرسخت هستند ولی چندان قابل توجه عمل نمی کنند. بر اساس تصاحب توپ بازی می کنند ولی کند هستند. حمله می کنند ولی کم گل می زنند. هرگز او را به عنوان یک مربی با تفکرات هجومی نمی شناسند.
آمار را بررسی کنیم؛ تیم های لوپتگی (رئال مادرید و سویا) 181 گل در 131 بازی لالیگا به ثمر رساندند. یعنی 38/1 گل به صورت میانگین در هر بازی. وستهم مویس 248 گل در 169 بازی لیگ برتر از زمان بازگشتش ثبت کرد و این یعنی میانگین 47/1 گل در هر دیدار. البته چیزهای دیگری هم غیر از گلزنی هست که فوتبال را جذاب سازد. به هر حال تعداد گل ها نشان دهنده میزان سرگرم شدن است و اگرچه هواداران ولوز قدردان کاری که لوپتگی برایشان انجام داده، هستند ولی کمتر کسی زدن 23 گل در 23 بازی را جداب در نظر می گیرد.
به هر حال لوپتگی رکورد و تاکتیک مخصوص به خود را دارد و مطمئنا در وستهم برای تغییر دادن اوضاع به میدان می رود.
فوتبال مالکانه و بازی های کم گل
دو موضوع اصلی و مهم هست که لوپتگی از آنها تبعیت می کند: سرسختی در دفاع و حفظ توپ. با استفاده از تاکتیک های 3-3-4 و 1-3-2-4 انتظار دارد که تیم هایش توپ را در اختیار داشته و با پاس های کوتاه آن را در خطوط دفاعی و میانی به چرخش درآورند و این به معنی دور نگه داشتن تیم مقابل از حضور مقابل دروازه آنهاست. یعنی تیم مقابل را با این مالکیت به اسارت خود درآورند.
همین آهنگ کند بازی، گل های کمی را هم به ارمغان خواهد آورد و به نظر می رسد که سرسختی در دفاع، امنیت اولیه را به همراه خواهد داشت. دلیلی وجود دارد که لوپتگی به عنوان جانشین ویسنته دل بوسکه، هدایت تیم ملی اسپانیا را بر عهده گرفت. دفاع سویا در آخرین فصل حضور وی بسیار متراکم بود و این تیم کمتر از هر تیم دیگری گل دریافت کرد. آنها 30 گل خوردند و در 22 بازی گلی دریافت نکردند.
این کار با فرو رفتن در لاک دفاعی حاصل نشد. سویا خط میانی را در اختیار گرفت و از آن برای انجام ضد حملات و فشار آوردن به حریف استفاده می کرد اما زمانی که توپ را به دست می آوردند، از فضای به دست آمده استفاده چندانی نمی کردند و همین موضوع او را " تافته جدا بافته فوتبال مدرن " لقب می داد. در عوض سویا توپ را دوباره به چرخش در می آورد، بدون اینکه به فاز هجومی منتقل شود و این ، آمار کم گلزنی تیم را به همراه داشته است.
تبعیت از تاکتیک سویا
این موضوع در ولوز هم ادامه یافت. در طول فصل آنها کمترین آمار انتظار ثبت گل را با عدد 1/22 به دست آوردند و کمترین شانس بزرگ برای گلزنی هم با عدد 21 به آنها تعلق داشت. این هم نتیجه مالکیت ایمن و محتاطانه توپ بود.
ولورهمپتون به صورت میانگین 2/50 درصد مالکیت توپ را در هر بازی در اختیار داشت ولی نمی توانست آن طور که لوپتگی می خواهد توپ را حفظ کند. اگر چه در همین مدت آمار پاسکاری آنها بهتر شده بود.
در وستهم که همه امید دارند تاکتیک های مویس کنار گذاشته شود، انتظار بر این است که لوپتگی باز هم از فوتبال مالکانه بهره بگیرد و این بار میزان مالکیت به 60 درصد برسد. برخلاف ولوز، در اینجا او زمان و منابع کافی برای انجام این کار را خواهد داشت.
مدافعان بلندپرواز و هافبک های چرخشی
تفاوت هایی بین سویا و ولوز از لحاظ نحوه بازی وجود داشت ولی وقتی به مسائل ظریف تر می پردازیم، مشابهت ها بیشتر می شود. با آن نحوه مالکیت کند و فشار متقابل به حریف برای ضد حمله، تیم های لوپتگی نیازمند مدافعانی بلند پرواز بودند که فضای بیشتری بسازند، خط میانی نزدیک به هم که توپ را به چرخش درآورد و تغییر مکان های قطری برای خلق موقعیت های پاسکاری. این موضوع یک تراکم خاص را هم برای تیم لوپتگی ایجاد می کرد و هم برای تیم مقابل. به همین خاطر تغییر فاز در بازی را شاهد بودید تا فضایی برای پاس دادن و باز کردن بازی پدید آید.
در 23 بازی حضور در ولورهمپتون، چهارمین تیم از نظر تغییر فاز بازی محسوب می شدند ولی نهایتا از نظر تکمیل پاس و رسیدن به دروازه در جایگاه چهاردهم قرار داشتند و این نشان می داد که چقدر این تیم برای هماهنگ شدن با تغییر فاز، نیاز به زمان و تلاش دارد.
وستهم "بازیکنان خاص" لوپتگی را دارد؟
وستهم بازیکنانی دارد که می توانند این تغییر فاز و چرخش خط میانی را اجرا کنند؛ لوکاس پاکوئتا، ادسون آلوارز و جیمز وارد پروس توانایی های بسیاری در خط میانی تیم دارند اما در خط دفاعی نیاز به یک ارتقاء کاملا احساس می شود. مدافعان آخر آنقدر برای حملات لوپتگی مهم هستند که باعث شد خسوس ناواس وینگر در سویا تبدیل به مدافع راست شود و شاید هم مربی جدید عملکرد هجومی بیشتری از ولادیمیر کوفال و امرسون بخواهد.
شاید مکسول کورنت را دوباره به پست دفاع چپ بازگرداند، جایی که برای لیون در فصل 2021-2020 به میدان می رفت، یا اینکه مایکل آنتونیو را به دفاع راست ببرد، پستی که قبل از تبدیل شدن به مهاجم توسط مویس، در آن بازی می کرد. در مورد وینگرها، سعید بن رحمه می تواند دوباره در ترکیب قرار بگیرد. او یک وینگر بازگشت کننده است و البته بازی ساز آرام تری نسبت به آنچه لوپتگی ترجیح می دهد، محسوب می شود. مشکل همیشگی وستهم در یافتن یک گلزن شماره 9 همچنان پا برجا خواهد بود و این مشکل از گذشته هم برای لوپتگی وجود داشته است. جکسون مارتینز 21 گل برای پورتو در فصل 2015-2014 با هدایت لوپتگی به ثمر رساند و یوسف النصیری هم در فصل 2021-2020 برای سویا 18 گل زد.
این یعنی او می تواند بدون مهاجم شماره 9 هم کار کند ولی نکات دیگری هم در این مورد نهفته است: اگر وستهم بتواند یک گلزن واقعی پیدا کند یا اینکه جارد باوون گل های بیشتری برای این تیم ثبت کند، ممکن است مشکل تاریخی تیم های لوپتگی در گلزنی به فراموشی سپرده شود.
سازگاری و واکنش
اگرچه می توانیم رویکرد گسترده مورد استفاده را پیش بینی کنیم، باید در نظر داشته باشیم که لوپتگی با چالش بالا آوردن ولوز در جدول به خوبی کنار آمد. ولوز مالکیت کمتری نسبت به سویا داشت و به همین دلیل آنها اندکی مستقیم تر بازی می کردند و معمولا از سیستم 2-4-4 به جای تاکتیک های متداول لوپتگی بهره می بردند و همین موضوع باعث انتقال سریعتر توپ به سمت جلو می شد. در 23 بازی که لوپتگی هدایت ولوز را بر عهده داشت، این تیم در جایگاه چهارم ارسال پاس های بلند قرار گرفت و همین موضوع فلسفه خلق موقعیت با استفاده از پاس دادن زیاد را به نمایش می گذارد.
در واقع سازگاری و واکنش سریع به عنوان اصول لوپتگی در نظر گرفته می شد. او برای هر حریف پیش رو به شکلی مناسب آماده می شود و روزهای متمادی را به تحلیل آنها می پردازد. همین دلیل باعث می شود که تیم های وی در هر بازی با یک شیوه خاص به میدان بروند و او را به عنوان یک تاکتیک شناس در نظر می گیرند، درست برخلاف اونای امری در استون ویلا.
البته تیم های لوپتگی کمی بیش از اندازه ساختارمند به نظر می رسند و وقتی سیسم از قبل تعیین شده دچار اشکال می شود یا جواب نمی دهد، تصور ذهنی یا انفرادی در میان بازیکنان وجود ندارد که از مخمصه به وجود آمده، رهایی یابند. در واقع او به خاطر تعلیم دادن خیلی خوب به بازیکنانش مقصر است. همین انضباط بیش از اندازه باعث نابود شدن رئال مادرید شد.
هواداران با شیوه اش کنار می آیند؟
فراز و نشیب بسیاری برای انتخاب لوپتگی به عنوان مربی وجود داشته ولی وقتی تیم به دنبال بازی هجومی است، رویکرد تاکتیکی نمی تواند یکی از شیوه های مورد بحث باشگاه در نظر گرفته شود. تنها تیم های چلسی و بورنموث در این 23 بازی ولوز با هدایت لوپتگی ، گل های کمتری را به ثمر رساندند. آنها از نظر تعداد شوت زده و شوت در چارچوب هم در جایگاه نوزدهم جدول رده بندی قرار داشتند.
نکته منفی دیگر اینکه ولوز تنها در پنج دیدار از 23 بازی با هدایت لوپتگی، انتظار گلزنی بیشتری از حریف خود داشته است اما این به معنی تمام شدن همه چیز نیست. بدون شک عملکرد وی در ولورهمپتون قابل دفاع است و همین طور در سویا که گل های زیادی نمی زدند ولی گل های زیادی هم دریافت نمی کردند.
تیم های لوپتگی فلسفه خاص خود را دارند و محتاط بازی می کنند. او محدودیت های تیم هایش را می شناسد و به دنبال کنترل کردن تیم های مقابل با صبر و حوصله و مالکیت یکنواخت است که شانس گلزنی در هر دو سوی میدان را کاهش می دهد. این بار به نظر می رسد که تیم وی بیشتر مورد توجه هواداران قرار بگیرد ، البته شاید این دقیقا آن چیزی نباشد که آنها انتظارش را دارند.
* سیدمحمدطاهر شاهین