چه کسانی کمر به نابودی ورزش بسته اند
سالهاست که هر کاری در جهت مثبت انجام می شود خروجی اش در ورزش بخصوص فوتبال برخلاف هدف گذاری بوده است.برای ایجاد ثبات مدیریتی و اقتصادی، یک باشگاه را به هلدینگ معتبری واگذار می کنیم اما پس از مدتی شاهد اتفاقات عجیبی در باشگاه هستیم و در یک کلام نتیجه وارونه می گیریم! ورزشگاه آزادی را در مسیر بازسازی قرار می دهیم اما بازسازی ورزشگاه آنقدر طولانی می شود که همگان نگران آینده ورزشگاه می شوند! از طرفی آنچه سرمایه گذاری یا حامی مالی در ورزش خوانده می شود برای ورزش ما دنیای ناشناخته ای است چراکه از دل سرمایه گذاری یا حامی مالی نتایجی حاصل می شود که بیشتر گیج کننده است تا این که مفید باشد.سرمایه گذاری در ورزش بخصوص فوتبال در عالم امروز مثل دریا می ماند که در آن هم می شود شنا کرد و هم می شود غرق شد! متاسفانه آنچه امروز در ورزش ما به عنوان سرمایه گذاری یا حامی مالی مشاهده می کنیم با نقش آفرینی دلالیسم به باتلاق شباهت دارد و نتایجش ناامیدکننده است!هر آنچه کار خوبی که مدنظر در ورزش بخصوص فوتبال است در ادامه مسیر به خرابکاری بدل می شود و به طورکلی از ریل خارج شده و تبدیل به دردی بزرگ خواهد شد. مورد باشگاه استقلال ، بهترین نمونه است که با نگاهی تمام قد به مصائب اخیرش حیرت آور است. باشگاه استقلال تهران چندی پیش تحت پوشش مالی و حقوقی هلدینگ خلیج فارس قرار گرفت تا به ساحل امن برسد.در یک کلام باشگاه استقلال واگذار شد. قرار بود که گرفتاری هایش با حضور هلدینگ و مدیریت جدیدش رفع شود و باشگاه در مسیر حرفه ای قرار بگیرد ولی آنچه امروز شاهدش هستیم یک شلختگی و بلبشو است که نتایجش با نقش آفرینی دلالیسم نفوذ کرده به بدنه باشگاه استقلال، همگان را دچار یاس کرده است. استقلال بجای رسیدن به ساحل امن گرفتار مصائبی شده که در یک کلام نابودکننده است. بدون تعارف ، کسانی برای منفعت طلبی از راه نامشروع، کمر به نابودی ورزش بسته اند و آثارش در مورد باشگاه استقلال کاملا مشهود است.کسانی که به عنوان مشاور و مدیر آمده اند و چسبیده به فوتبال هستند حضورشان مثل ویروسی برای فوتبال می ماند و فوتبال را بیمار کرده اند. با این مقدمه به مورد حساس باشگاه استقلال می پردازیم. باشگاهی که با وجود آن که تحت پوشش هلدینگ خلیج فارس قرار گرفته روزهای تلخی را پشت سر می گذارد.
*کیوان طباطبایی
کار دست اهلش نیست!
*مازیار مهرانی
سال 1403 در حالی آغاز گردید که فوتبال ما با عجیب ترین مشکل تاریخ خود مواجه شد . فقدان یک استادیوم آماده در تهران برای برگزاری مسابقات لیگ برتر و میزبانی مسابقات لیگ نخبگان آسیا ! اگر در گذشته ورزشگاه شهید شیرودی یکی از پایگاه های فوتبال ما برای برگزاری مسابقات و رقابت های مختلف از جمله برگزاری مسابقات جام تخت جمشید بود، از اوایل دهه شصت این ورزشگاه به موزه خاطرات پیوسته و جسته و گریخته محلی شده برای تشییع پیکر بزرگان ورزش و فوتبال، مردانی که چون نام آن ورزشگاه به فراموشی رفتند و جز یک یاد و خاطره جایگاهی در ورزش ندارند . با کنار رفتن ورزشگاه شیرودی ورزشگاه تختی بود، تا در زمان ترمیم زمین چمن ورزشگاه آزادی بعد از آبرورزیزی مسابقات فینال قهرمانی باشگاه های آسیا در تهران آغوش خود را به روی فوتبال و فوتبال دوستان بگشاید، اما این ورزشگاه هم سال ها به امان خدا رها شد و وضعیت اسف باری داشت . ورزشگاه آزادی هم که سال هاست در دست تعمیر است! ظاهرا در این مدت هیچگاه نقطه پایانی برای رفع بلا و مصیبت در این ورزشگاه ترسیم نشده است. بنابراین راه چاره برای ممانعت از دربه دری بیشتر استقلال و پرسپولیس که روزی روزگاری خود صاحب امکانات ، تشکیلات و ورزشگاه و .... بودند اختصاص ورزشگاه شهدای قدس (قلعه حسن خان) شد . شاید چند سال پیش اگر می گفتیم :" روزی این ورزشگاه کوچک میزبان استقلال و پرسپولیس برای برگزاری مسابقات لیگ برتر و بالاترین سطح مسابقات فوتبال باشگاه های آسیا می شود " مخاطب به سبک عقلی ما می خندید ! اما وقتی رسما اعلام شد که نگران نباشید قرار نیست تیم محبوب تان در اراک و قزوین میزبان شود خیلی ها سجده شکر کردند که خدا پدر مسئولان ورزش ما را بیامرزد که ورزشگاهی برای میزبانی در پایتخت داریم! درست مثل روزی که سهام عمده باشگاه استقلال به هلدینگ خلیج فارس واگذار شد! آن زمان هم عده ای گفتند این نویسنده ها و کارشناسان مغرض و کارنابلد چه می گفتند که واگذاری سهام و خصوصی سازی در تیم های محبوب پایتخت جواب نمی دهد، دیدید شد؟ حال می پرسید:" مگر مشکل تامین منابع مالی نبود ،پس چرا استقلال رنگ آرامش نمی بیند؟ " پس چرا ما در اداره امور ورزش این همه گرفتاری و مشکل داریم ؟ پاسخ همان است که بارها گفتیم و نوشتیم . ریشه مشکلات ورزش ما در یک جمله خلاصه می شود. " کار دست اهلش نیست! " حال می پرسید "اهل ورزش" کیست و کدام است ؟ می گوئیم "اهل ورزش" آن شایسته و کاربلدی است که کار امروز را به فردا نمی سپارد ، با بی قیدی از زیر بار مسئولیت فرار نمی کند ، برای فردای ورزش طرح و برنامه دارد و برای بالا کشیدن آن شبانه روز تلاش می کند . اهل ورزش هرگز منافع و مصالح ورزش را فدای منافع و مصالح شخصی ، باندی ، حزبی و گروهی نمی کند. اهل ورزش انتخاب ها و انتصاب هایش درست است و از قواعد و اصول کار و مدیریت در ورزش مطلع است . اهل ورزش سلسله مراتب پیشرفت در یک سیستم حساب شده را پله به پله و به درستی طی کرده و مرتکب اشتباهات فاحش در تصمیم گیری و تصمیم سازی نمی شود. بنابراین تا وقتی کار دست اهلش نیست امور به سامان نمی گیرد!
یک عمر خرابکاری در ورزش!
*حمید ترابپور
باشگاه استقلال و حال و روز برزخی آن موید این ادعاست که در ورزش ما به دلایل مختلفی که در ادامه به آن اشاره خواهیم کرد، هر بار که از سر اجبار و یا مصلحت اقدامی مهم صورت گرفته نتیجه آن جز شکست نبوده است.اجازه بدهید از همین مورد آخر از اقدامات مهم مدیران ارشد ورزش شروع کنیم؛ واگذاری باشگاه استقلال به بخش خصوصی و متعاقبا ظهور هلدینگ خلیج فارس در صفحه فوتبال ایران و شروع سیاهروزی های یک باشگاه مردمی.اینجا نه مقصر اصلی مدیران فعلی استقلال هستند و نه مربیان این مجموعه بلکه همگی معلول علت بزرگتری به نام سومدیریت در راس ورزش به حساب می آیند، مدیریت باری به هر جهت که تنها با هدف از سر باز کردن دو باشگاه و بدون در نظر گرفتن مخاطرات پیش رو یکی از این دو یعنی استقلال را از چاله به چاه انداخت.در گذشته نیز از این اقدامات هیجانی بسیار دیده ایم، نمونه دیگر آن معرفی لیگ فوتبال ایران به عنوان حرفه ای بدون آنکه زیرساخت های آن را داشته باشد و افسوسمندانه با گذر بیش از یک دهه هنوز از ابتدایی ترین دارایی های یک لیگ حرفه ای که ورزشگاه و زمین چمن مناسب است محروم میباشد.بحث تجهیز ورزشگاه بزرگ آزادی در کنار وعده های رنگارنگ مبنی بر ساختن ورزشگاهی همردیف آزادی در تهران نیز از همان موضوعات عقیم مانده است که اگر بخواهیم علت العلل همه اینها را در یک جمله مطرح کنیم باید ابتدا به نگاه غلط دولت مردان و افراد منتخب آنها در ورزش به این مقوله اشاره و سپس از مدیران اشتباهی آمده به ورزش یاد کنیم.بی تردید تا وقتی این نگاه به ورزش باشد و اهمیت آن از انظار دور بماند و آویزان های غیر ورزشی از سوی رفقای خود در بیرون ورزش به فدراسیون ها و باشگاهها سرازیر شوند ، هیچ اقدامی اصولی انجام نمی شود و اگر هم حرکتی در ظاهر اصلاحی باشد فرجام آن پشیمانی خواهد بود؛ مثل همین بلایی که به اسم خصوصیسازی بر سر باشگاه استقلال آوردند.
جای خالی «خواستن»...
*دکتر محمد(شهریار) شفائی
می خواهم به مشهد بروم! هواپیما، قطار، اتوبوس و... واسطه هایی هستند که می توانند مرا به مقصد برسانند. من هواپیما را انتخاب می کنم، چون هم سریع تر است هم احتمالا امن تر! نیم ساعت مانده به پرواز در فرودگاه اعلام می کنند که بدلیل بدی آب و هوا، پروازها کنسل شده و تا دو روز دیگر هم پروازی از شهر کوچک من وجود ندارد. چاره ای ندارم جز اینکه خودم را به قطار برسانم. اما در ایستگاه قطار متوجه می شوم که قطار مشهد نیم ساعت پیش حرکت کرده. بسرعت خودم را به ترمینال اتوبوس می رسانم. اما بدلیل اینکه خیلی ها مانند من همین کار را کرده اند، دیگر صندلی خالی پیدا نمی شود... بسیاری، مغموم راه خانه را در پیش می گیرند. اما من «باید» بروم... حتی با یک درشکه! و می روم... کمی دیرتر می رسم، اما باید برسم...
***
نگاهی سریع به چند دهه «سناریو»ی تلخی به نام «باشگاهداری» به ما نشان می دهد، که هیچ اراده ای برای به سامان کردن قواعد ساده و امتحان پس داده در این امر وجود ندارد! ما به دلیل نظارت مراجع بین المللی فوتبال «نمی توانیم» فوتبال را دولتی نگه داریم. اما دلمان هم نمی آید این لقمه چرب و نرم را در اختیار بخش خصوصی قرار دهیم. لذا همانگونه که در امر صنعت، این پارادوکس را با یک ترکیب ناهمگون به نام «خصولتی» حل کردیم، فوتبال را هم تبدیل به یک شتر گاو پلنگ کرده ایم که در هیچ کجای دنیا نظیرش را نداشته ایم! بارها گفتیم که با توجه به ماهیت دو قطبی فوتبال ایران، بهتر است آنها را در اختیار صاحبان واقعیشان قرار دهیم تا مثل جانشان از آن نگهداری کنند. اما آنچه دیده ایم، یکسری کاریکاتور باشگاهداری است که طی آن حتی از گماردن آدمهای کاردان و عاشق بر سر تیم های مردمی، بیم داریم! اینکه هر چند وقت یک بار می بینیم و می شنویم که مدیر این تیم از هواداران قدیمی آن یکی تیم بوده، نشاندهنده این است که مسئولین ما هنوز هم فوتبال و باشگاهداری را یک بازی و شوخی می بینند. وگرنه، اگر «خواستن» در کار باشد، با یک درشکه هم می توان به هدف رسید. هولدینگ و کنسرسیوم جای خود...
همه اتفاقات از آوردن بازیکن خارجی شروع شد
*بهتاش فریبا(پیشکسوت باشگاه استقلال)
قبل از هر چیزی باید بگویم به غیر از مدیریت، کادر فنی و بازیکنان، ما هم باید از هواداران عذرخواهی کنیم. شرایط به گونهای است که نمیتوانیم حتی از منزل بیرون برویم. باید شرایطی را به وجود بیاورند که تیم استقلال حداقل لیگ برتر را از دست ندهد. استقلال با صدر جدول هشت امتیاز اختلاف دارد، اما نفراتی دارد که اگر از آنها بازی خوب بگیرند، میتوانند به کورس مدعی برگردند. هر تیمی زمانی کابوسوار دارد و سایر تیمها نیز وارد این زمان خواهند شد. ما باید در این زمان استفاده لازم را ببریم.همه اتفاقات از آوردن بازیکن خارجی بدون هماهنگی با سرمربی شروع شد و به اظهارات داود حقدوست قبل از دربی رسید. آنطور که باید از شرایط بازیهایمان استفاده نکردیم. هجمههای زیادی روی نکونام ایجاد شد. از نظر من، استقلال فصل گذشته با نکونام قهرمان شد، چون پرسپولیس با گل آفساید قهرمانی را کسب کرد. تیم نکونام نسبت به سال گذشته خیلی بهتر شد و اگر شرایط مهیا بود، بهتر از بازیکنان بازی گرفته میشد. از زحمات نکونام تشکر میکنیم، چون میدانیم چه فشاری تحمل کرده است. تمرکز او روی نفرات و سیستم بازی نبود و باید جواب این و آن را میداد.اعتقاد دارم روح و روان تیم را برگردانیم به لیگ. برمیگردیم، به شرط اینکه مربی خوب خارجی انتخاب شود. گزینه ایرانی در حال حاضر وجود ندارد. کسی باید انتخاب شود که رزومه داشته باشد. در صنعت، برای اینکه مدیر بزرگی را بردارند، شش ماه به او پول نمیدهند و کارمندان بر ضد او میشوند، وقتی نفر بعدی را آوردند در حسابش پول واریز میکنند. بازیکنان استقلال امسال پولی نگرفتهاند و حداقل امیدواریم امسال از سیستم صنعتیها استفاده کنند و شرایط بهتر از گذشته شود. باید دید هلدینگ چه تصمیمی میگیرد.ضمنا همه میدانستند بازیکنان بوسنیایی با تصمیم شهریاری رئیس هیات مدیره باشگاه استقلال جذب شدهاند. حالا شَر این دو بازیکن کَنده شده است.
حواشی استقلال با هلدینگ بیشتر شده است
*علیرضا اکبرپور(بازیکن اسبق استقلال)
مدیریت جدید باشگاه استقلال انتظارات را برآورده نکرد و حواشی استقلال با مدیریت جدید بیشتر از گذشته شد. انتظار ما از مدیریت جدید بیشتر از این بود. توقع داشتیم مدیریت جدید استقلال شرایطی را فراهم کند که تیم دیگر مشکل مالی پیدا نکند و از حواشی هم دور باشد اما متاسفانه چنین چیزی نبود و حواشی در استقلال با هلدینگ جدید بیشتر از گذشته شد.ضمنا جواد نکونام قبل از بازی برابر السد استعفا کرد اما پذیرفته نشد. بعد از بازی برابر السد دوباره استعفا کرد که به نظر من تصمیم درست و عاقلانهای بود که باشگاه نیز قبول کرد. وقتی در جایی مربی نمیتواند نتیجه لازم را بگیرد باید برود چون هم خود و هم تیم ضربه میخورند.سهراب بختیاری زاده هم به عنوان سرمربی موقت انتخاب شد. او پسر خوبی است و به عنوان یکی از پیشکسوتان استقلال میتواند گزینه خوبی به جای جواد نکونام به صورت موقت باشد تا گزینه خارجی انتخاب شود. البته امیدوارم این قدر در استقلال خوب کار کند که مورد توجه و حمایت هواداران قرار بگیرد تا تیم دیگر نیازی به مربی خارجی نداشته باشد. در شرایط کنونی بختیاری زاده گزینه خوبی است و از نظر اخلاقی و فنی مورد تایید هواداران است. کمتر بازیکنی پیدا میشود که وجهه خوبی بین پیشکسوتان داشته باشد. سهراب از هر جهت مورد تایید پیشکسوتان و هواداران است و گزینه خوبی در شرایط کنونی است.