مردان بیادعا را دریابید!

کیهان ورزشی-
فوتبال (بخوانید ورزش) ایران هرچه دارد و در کارنامه افتخارات خود ثبت کرده، بدون تردید بیش از هرچیز مدیون آدمهای عاشق و زحمتکش و بی ادعایی بوده که از جیب خود و سفره زن و بچه شان کم میگذاشتند و زندگی خود را یکسره وقف کشف و پرورش استعدادهای ورزشی در چهار گوشه این ملک پرگهر و ثروتمند میکردند. آنهایی که ریشه در این فوتبال و ورزش دارند و عصاره و تربیت شده این حوزه هستند و حال و هوا و فرهنگ و مناسبات و سازکار آن را میشناسند، در این باره کوچکترین شک و تردیدی به خود راه نمیدهند و میدانند که معماران این فوتبال، عاشقان سینه سوخته و مردان بی ادعایی هستند که در سکوت و گمنامی و بدون توقع، خدمت به ورزش این مملکت و سلامتی - و حتی تربیت اخلاقی و اجتماعی - بچههای اغلب محروم و نسل جوان را وظیفه وجدانی وانسانی خود میدانستند و به راستی به لطف این باور و از رهگذر این نگاه و اعتقاد، جوانهای برومند واستعدادهای نابی کشف و وارد عرصه ورزش شدهاند. آنها مردم را شاد و افتخاراتی درخشان و به یادماندنی برای ورزش ایران عزیز ثبت کردهاند.
آنهایی که ریشه در خاک این ورزش و فوتبال داشته و با سابقه و تاریخچه آن آشنایی دارند و "تازه از گرد راه رسیده" و پرمدعا نیستند، خوب میدانند کسانی، چون علی دانایی فرد، رسول مددنوعی، رجب فرامرزی، حسن حبیبی، حشمت مهاجرانی، علی پروین، ناصر ابراهیمی، نایب رویین دل، منوچهر سالیا، غیاثی، سه برادران، بهمن صالح نیا و دهها و بلکه صدها نام دیگر - که بسیاری از آنها در گمنامی با دنیای فانی وداع کردند - به فوتبال این کشور چقدر خدمت کرده و چه نوجوانان و نونهالانی را از گوشه وکنار این مملکت و محلات محروم شهرهایی بزرگ و همین پایتخت کشف کردهاند و بعضا مثل یک پدر آنها را پرورش داده و به تیمهای بزرگ معرفی کرده و به پوشیدن پیراهن مقدس تیم ملی رساندهاند.
خیلی از این عزیزان خدمتگزار و مردان بی ادعا اینک در میان ما نیستند و در سالهای دور ونزدیک چهره در نقاب خاک کشیدهاند. آخرین آنها بهمن صالح نیا، چهره خوشنام و مشهور فوتبال ایران بود که او را به حق " پدر فوتبال خطه گیلان" مینامند. خدا بهمن خان و همه کسانی را که برای ورزش و سلامتی جوانان و سرفرازی و افتخار این مملکت مخلصانه و با همه وجود تلاش و عمر خود را در این راه صرف کردهاند، بیامرزد و روح شان را شاد کند. اگر ما آنطور که باید و شاید شاکر سرمایههای مادی و انسانی خود نیستیم، بدون تردید خدای منان که " مثقال ذره" امور را زیر نظر دارد و یکی از صفاتش" شکور" بودن است، قدردان زحمات مخلصانه و مجاهدت عاشقانه بندگان خود هست واجر آنان را به بهترین وجه خواهد داد.
درگذشت بهمن صالح نیا بهانه خوبی است برای اینکه به سهم و بنا بر وظیفه خود بار دیگر بنویسیم و تاکید کنیم که قدر سرمایههای سرشار این ورزش - و در راس آن نیروی انسانی مستعد وپرانگیزه وعاشق - را بدانیم، آن هم نه در حرف و بازی با کلمات بلکه در عمل و استفاده بهینه و مناسب از خدمات و توانایی آنها. خوشبختانه این سرمایهها و نیروهای خدمتگزار و مردان عاشق وبی ادعا، مربوط به یک دوره خاص و نسل گذشته نیستند. همین حالا هم اگر چشم باز کنیم و نیک به اطراف خود بنگریم، از این چهرههای مخلص و نیروهای کارآمد، بسیار خواهیم دید. باید قدر این سرمایهها را دانست. نباید" آنچه خود داریم، ز بیگانه تمنا کنیم. "
راست است و نمیتوان انکار کرد که قدر این سرمایههای خدادادی و انسانهای شایسته و کاربلد دانسته نشده و از این بابت کفران نعمت بزرگی صورت گرفته است. "حزب بازی"، "قبیله گرایی"، "سیاسی کاری"، "همشهری بازی"، "دلالیسم" و... خیلی وقت است که معیار تصمیم وعمل مسئولان ورزش ما در ردههای مختلف شده است. بدتر از همه، تقریبا در دو دهه اخیر تازه واردان ناشسته روی کاسب مسلک و دلال صفت و باج خواه واهل لفت ولیس و... با حربه " رسانه"هایی که قارچ گونه روییده ودر سایه بی نظارتی و وادادگی مسئولان، حسابی رشد کرده و فربه شدهاند و خود را صاحب و همه کاره ورزش میدانند، این سرمایههای کم نظیر ومردان خاکخورده و بی ادعا را به بی سوادی و دور بودن از فوتبال روز دنیا! وعقب ماندگی و... متهم کردهاند! حتما از یاد اهالی فوتبال و ورزش نرفته که در اوایل دهه هشتاد بعضی از برنامههای ورزشی زرد تلویزیونی چه جریان مسموم و حرمت شکنانهای را علیه مرحوم بهمن صالح نیا به راه انداخته و ناجوانمردانه آن مرد نجیب و بزرگ فوتبال ایران را مورد انتقادات مغرضانه قرار داده و بساط تفرقه افکنی و درگیری را علیه فوتبال گیلان و ملوان و مربی و شاگرد و... گسترده بودند و البته این رفتار فقط بر ضد مرد اصیل و فوتبال ریشه دار گیلان نبود بلکه علیه همه ربشه دارها و اصالتهای فوتبال بود، چنانکه ریشه وضعیت فرهنگی هنجارشکنانه وفضای اخلاقی ناخوشایند و به شدت بیمار امروز ورزش کشور را باید در آن برنامهها و رسانهها و عملکردها - که حالا بعضا نقش روشنفکر و اپوزیسیون! و منتقد را هم بازی میکنند - جستوجو کرد.
در این باره البته حرف بیش از اینهاست که در زمان مناسب به آن خواهیم پرداخت، اما این قول را به خوانندگان عزیز ومخاطبان فهیم خود میدهیم که تا هستیم و توفیق کار و سخن گفتن و نوشتن داریم، هرگز گریبان مسببان اصلی وضعیت حرمت شکنانه و تفرقه افکنانه و ناخوشایند اخلاقی و فرهنگی ورزش را رها نکرده و عملکرد به شدت مخرب و مسموم آنها را (به اصطلاح) نه میبخشیم و نه فراموش میکنیم. کارنامه این جریانات عوضی آمده و مخرب برهمگان - جز آنها که خود را به خواب زدهاند - روشن است. توقع از کسانی است که به عنوان مدیر ومسئول باید نقش سازندهای را در ورزش و فوتبال ایفا کنند.
از کسانی که این روزها در سوگ بهمن صالح نیا در مجالسی که به همین مناسبت برپاست شرکت میکنند و بعضا سخنانی هم در رثای آن عزیز و خدمات بی شائبه او بر زبان میآورند، توقع میرود که اگر واقعا قصد خدمت دارند و در آنچه درباره بزرگان ورزش و امثال صالح نیا بر زبان میرانند صادق هستند، از این پس قدر سرمایههای کشور را بدانند و بساط فریبکاران و دلالانی را جمع کنند که جز به منفعت خود نمیاندیشند و پشت شعار"ورزش علمی و فوتبال روز"! به دنبال استفاده از مربیان بدون کارنامه خارجی به جای مربیان جوان و آینده دار ایرانی هستند. آنها نباید اجازه دهند مشتی شارلاتان مسلک منفعت جو برای رسیدن به منافع سیری ناپذیر خود، هر بلایی که میخواهند سر ورزش ایران بیاورند و از طریق ابزار در اختیار - خاصه بعضی از رسانههای مجازی و غیر مجازی و... - هرگونه بی حرمتی و توهین و تحقیری را نسبت به مربیان با شخصیت و توانمند (نه آنها که نوچههای گوش به فرمان همین جریانات دلالی هستند) روا دارند ...
سید محمدسعید مدنی





