12/مرداد/1404
|
16:15
|
کد خبر: ۹۱۰۰۵
۱۴:۱۰
۱۴۰۴/۰۵/۱۲

دو فرضیه درباره بحران «آبی‌ها»؛ استقلال در محاصره نابلدی و بی‌تفاوتی

این بحرانِ چندلایه فقط بحران یک تیم نیست؛ بحران تفکر و رویکرد در مدیریت ورزشی کشور است.

کیهان ورزشی-

در ماه‌های اخیر، به‌ویژه در روزگاری که باشگاه استقلال برچسب «هلدینگ» را بر پیشانی خود می‌بیند، بار‌ها در همین «گذرگاه فوتبال» نوشتیم راهی که آقایان می‌روند به ترکستان است!

اساساً یک سؤال جدی در ذهن ما و بسیاری از هواداران وجود دارد: آیا اداره یک باشگاه ــ البته بخوانید یک تیم فوتبال ــ آنقدر دشوار است که آقایان، با وجود ماه‌ها آزمون و خطا، همچنان در همان مرحله «خطا» باقی مانده‌اند؟

آیا غیر از این است که همین استقلال، در روزگاری که با بی‌پولی دست‌وپنجه نرم می‌کرد، بهتر از امروزِ غرق در پول‌های هلدینگ خلیج فارس اداره می‌شد؟ دست کم دل هوادارانش به چند جام و چند پیروزی درخشان خوش بود. حالا، اما چه شده که این‌همه سرمربی و بازیکن و مدیر و اعوان و انصار می‌آیند و می‌روند ولی در هنوز روی همان پاشنه ناکامی می‌چرخد؟!

در اینجا دو فرضیه جدی مطرح است:

نخست اینکه افرادی که در رأس این باشگاه نشسته‌اند ــ و البته کسانی که در طبقات بالای هلدینگ رأی به انتصاب آنها داده‌اند ــ اساساً «این‌کاره» نیستند. آ‌نقدر از سطح نازل مدیریتی رنج می‌برند که حتی نمی‌توانند قدمی کوچک برای اعتمادسازی و امیدآفرینی نزد هواداران بردارند.

دوم اینکه این افراد اصلاً برای اصلاح امور نیامده‌اند! منافع‌شان در همین هرج‌ومرج و بی‌ثباتی است و اگر ساختاری درست و حسابی حاکم شود، سودی عایدشان نمی‌شود.

هر کدام از این دو فرضیه که باشد، به یک تیم مردمی و ملی و اثرگذار بر جامعه خیانت شده است و عاملان این اتفاق باید بدون تعارف، بازخواست شوند.

مگر می‌شود با آبرو و اعتبار یک تیم بزرگ و با روح و روان میلیون‌ها هوادار این‌گونه بازی کرده و بعد با طلبکاری مقابل دوربین قرار بگیرید، بی‌آنکه حتی یک بار عذرخواهی کنید یا شهامت استعفا داشته باشید؟ بله، می‌شود! حداقل در فوتبال ایران می‌شود.

این بحرانِ چندلایه فقط بحران یک تیم نیست؛ بحران تفکر و رویکرد در مدیریت ورزشی کشور است. وقتی کسانی در جایگاه تصمیم‌گیری می‌نشینند که نه شناختی از مختصات باشگاه‌داری دارند و نه دغدغه‌ای جز رضایت مدیر بالادست، نتیجه‌اش می‌شود همین آشفته‌بازاری که امروز استقلال به آن دچار است.

از سوی دیگر، هواداران که سرمایه اصلی هر باشگاه هستند، به جای آنکه دیده شوند، تحقیر می‌شوند؛ به جای اینکه صدای‌شان شنیده شود، متهم به ناسپاسی و فشار بی‌مورد می‌شوند. این شکاف خطرناک میان مدیریت و هوادار، اگر ترمیم نشود، به فروپاشی اعتماد عمومی منتهی خواهد شد.

عجیب آنجاست که حتی در روز‌های ناکامی، مدیران فعلی استقلال کوچک‌ترین احساس مسئولیتی از خود نشان نمی‌دهند. گویی صرفاً مأموریت دارند وقت بگذرانند، قرارداد ببندند و گزارش‌های پر زرق‌وبرق بسازند، بی‌آنکه پاسخی برای این همه بحران داشته باشند.

شاید وقت آن رسیده که پیش از هر تصمیم فوتبالی، تکلیف یک پرسش روشن شود: آیا کسانی که امروز مدیریت استقلال را در اختیار دارند، واقعاً دل‌شان با این تیم است؟ اگر پاسخ منفی است، چه چیزی آنان را نگه داشته؟ و اگر پاسخ مثبت است، چرا در عمل جز بی‌ثباتی و شکست، چیزی نمی‌بینیم؟

*حمید ترابپور

برچسب ها:
ارسال نظر