01/آذر/1404
|
15:59
|
کد خبر: ۹۲۰۰۲
۱۳:۰۰
۱۴۰۴/۰۹/۰۱

تیم ملی در برزخ تصمیمات اشتباه

تیم ملی در برزخ تصمیمات اشتباه

کیهان ورزشی- 

 

 امیر قلعه‌نویی اگر می‌خواهد از لبه پرتگاه فاصله بگیرد و تیمی را که خود راهی آوردگاه جهانی کرده، در جام جهانی هدایت کند، باید به گذشته بازگردد؛ به همان امیری که در استقلال و دیگر تیم‌های تحت هدایتش، پیش از هر چیز، نظم و انضباط حرف اول را می‌زد. انتقاداتی که این روز‌ها از زبان افراد دلسوز و معتبر فوتبال ایران مطرح می‌شود، ریشه در تغییر رفتاری دارد که در قلعه‌نویی شاهد بوده‌ایم. امیری که سال‌هاست به جای تمرکز کامل روی موضوعات فنی و انضباطی، بخشی از ذهنش را صرف حواشی کرده و به جای جنگیدن با مشکلات فنی و ساختاری تیم، در جبهه‌ای می‌جنگد که به قول خودش «دشمنانِ» نشسته در آن، حب و بغض دارند. این مسیر بی‌تردید به سرمنزل مطلوبی نخواهد رسید. نمایش تیم ملی در تورنمنت العین نیز گواه این واقعیت تلخ بود که اگر زودتر برای این تیم چاره‌اندیشی نشود، در جام جهانی با بحران جدی رو‌به‌رو خواهد شد.

فوتبال ملی ایران هرچند تابعی از ساختار کلان فوتبال کشور و لیگی فرسوده و بی‌برنامه است و نمی‌توان تمام ضعف‌ها را به تیم ملی و کادر فنی آن نسبت داد، اما آنها نیز به اندازه سهم خود در این وضعیت مقصر هستند. پیدا نکردن یک ترکیب ثابت و گرفتار شدن در آزمون‌وخطا‌های بی‌پایان نشان می‌دهد که برای تیم ملی، زودتر از آنچه فکر می‌کردیم، «دیر» شده است.

آنچه از سر و شکل این تیم طی ماه‌های اخیر پیداست، به‌ویژه پس از تورنمنت کافا و مسابقات اخیر در امارات، حکایت از نبود یک سازکار روشن برای خروج از وضع موجود می‌کند و اگر هم برنامه‌ای وجود دارد، کارایی لازم را نشان نداده است. به نظر می‌رسد قلعه‌نویی در "برزخی خودساخته" گرفتار شده و به جای تکیه بر توانایی‌های فنی و مدیریتی‌اش — همان ابزار‌هایی که سال‌ها با اتکا به آنها در سطح اول فوتبال ایران جام می‌گرفت — بیش از اندازه به نظرات افرادی تکیه می‌کند که حضورشان در کنار او و خصوصاً روی نیمکت تیم ملی، محل بحث و انتقاد جدی است.

جام جهانی نزدیک است و فرصت برای اصلاح ساختار‌ها و بازگرداندن آرامش به تیم ملی بسیار محدود. تجربه‌های مشابه در تاریخ فوتبال ایران نشان داده که هرگاه سرمربی در هفته‌های منتهی به یک تورنمنت مهم، مسیر بازگشت به اصول خود را انتخاب کرده، تیم توانسته با وجود محدودیت‌ها عملکرد قابل قبولی ارائه دهد. اکنون نیز تنها راه نجات قلعه‌نویی، بازگشت به انضباط، تمرکز کامل بر امور فنی و فاصله گرفتن از حلقه‌ای است که به‌جای کمک، او را در جهت عکس منافع تیم ملی سوق می‌دهد. تصمیم‌هایی که امروز گرفته می‌شوند، می‌توانند تعیین‌کننده سرنوشت فوتبال ایران در بزرگ‌ترین میدان جهانی باشند.

آقای قلعه‌نویی، آقای طارمی، اینجا تیم ملی است!

تیم ملی فوتبال کشورمان در ضربات پنالتی بازی را به ازبکستان واگذار کرد تا از این پس، این حریف آسیایی حکم «گربه‌سَیاه» ما را داشته باشد. آنها در فاصله‌ای کوتاه، در دو دیدار پیاپی مقابل ما موفق ظاهر شدند؛ نخست در مسابقات کافا و در خاک خودشان و دومی در تورنمنت العین. در فینال اول، ما ده‌نفره شدیم و در دومی، این ازبک‌ها بودند که دقایقی را با یک بازیکن کمتر بازی کردند. این‌که تیم ملی در یک مسابقه دوستانه شکست بخورد، فی‌نفسه اتفاقی فاجعه‌بار نیست؛ اساس این بازی‌ها یافتن ضعف‌ها و دردهاست، نه نتیجه، اما در این فینال و در لحظه پنالتی‌ها اتفاقی رخ داد که نگرانی جدی ایجاد کرد: مهدی طارمی به عنوان پنالتی‌زن تیم ملی تصمیم گرفت خودش پشت توپ نرود و ضربه را به بازیکن دیگری بسپارد؛ تصمیمی که نتیجه‌اش شلیک عجیب آن ضربه به دروازه حریف و البته به شقیقه تیم ما بود. عجیب‌تر این‌که طارمی در پاسخ به پرسش قلعه‌نویی از کنار سرمربی عبور کرد و بعد مقابل خبرنگاران گفت: «تصمیم گرفتم بازیکنان جوان‌تر پنالتی بزنند و تجربه کسب کنند.»

موضوع دیگری نیز مطرح شد: این‌که برخی از بازیکنان جرأت ضربه زدن را نداشته‌اند؛ موضوعی به اندازه مورد اول نگران‌کننده و تأمل‌برانگیز.

این‌که یک بازیکن - نه فقط طارمی، بلکه حتی رونالدو و مسی - به خود اجازه دهد چنین تصمیمی را برای تیم ملی یک کشور بگیرد، جای تأسف دارد. از سوی دیگر، این‌که مربیان تیم ملی به بازیکن - چه طارمی و چه بزرگ‌تر از او - اجازه چنین تصمیم‌گیری‌هایی بدهند یا از کنار این رفتار با بی‌تفاوتی عبور کنند، تأسف‌بارتر است. بی‌شک اگر این دندانِ لَقِ «بازیکن‌سالاری» همین امروز از ریشه کنده نشود، در آینده حوادث تلخ‌تری در محدوده تیم ملی رقم خواهد خورد.

این اتفاق تنها یک لحظه اشتباه یا یک انتخاب فردی نبود، بلکه آینه‌ای بود از مشکلی عمیق‌تر در ساختار تیم ملی. تیمی که در آستانه مهم‌ترین رقابت‌های بین‌المللی قرار دارد، باید هویت تاکتیکی مشخص، نظم درونی و سلسله‌مراتب شفاف داشته باشد. پنالتی نزدن خودخواسته ستاره اول تیم ملی نشان می‌دهد که ارتباط میان کادر فنی و بازیکنان به سطح کافی از اقتدار و اعتماد نرسیده است. این نشانه‌ای است که اگر جدی گرفته نشود، در بزنگاه‌های بزرگ‌تری مانند جام جهانی می‌تواند به فروپاشی تیم از درون بینجامد.

نقشه‌های محفلی برای استقلال؛ "آقای هلدینگی" برای آبی‌ها چه خوابی دیده است؟!

در حالی‌که باشگاه استقلال به آرامشی نسبی رسیده و هم از نظر نتیجه‌گیری و هم از جنبه مدیریتی به ثباتی هرچند نیم بند دست یافته، اتفاقات زیرپوستی و نگران‌کننده‌ای در جریان است که نشان می‌دهد برخی از تحرکات، نه‌تنها با حفظ وضعیت موجود همسو نیستند، بلکه هدفی کاملاً متفاوت را دنبال می‌کنند. حضور فردی آشنا برای اهالی فوتبال در هیات‌مدیره هلدینگ خلیج فارس، ریشه بخشی از این تحرکات است. بر اساس اطلاعاتی که یک منبع آگاه در اختیار ما قرار داده، فرد مذکور در تلاش است یکی از اعضای هیات‌مدیره را به عنوان مدیرعامل جدید استقلال منصوب کند؛ فردی که از همان ابتدا حضورش در باشگاه محل بحث بوده و هنوز کسی نمی‌داند با کدام سابقه مدیریتی یکی از صندلی‌های مهم باشگاه را اشغال کرده است. نفر دومی که مورد حمایت این "آقای هلدینگی" قرار دارد، یکی از مدیران سابق و مردود باشگاه است؛ مدیری که جنگ و جدل‌های مخربش با سرمربی وقت استقلال هنوز از خاطر هواداران پاک نشده است. خلاصه کلام اینکه برای استقلال خواب‌های بدی دیده‌اند!

نگرانی اصلی اینجاست که استقلال پس از مدت‌ها بحران، تازه به مرز ثبات رسیده و هرگونه تغییر شتاب‌زده در ساختار مدیریتی، می‌تواند این روند مثبت را از ریشه تخریب کند. تجربه سال‌های گذشته نشان داده که ورود افراد فاقد صلاحیت یا مدیرانی که با حاشیه و نزاع شناخته می‌شوند، معمولاً نتیجه‌ای جز بی‌ثباتی، اختلافات داخلی و آسیب‌های جدی به تیم نداشته است. در چنین شرایطی، هواداران حق دارند حساس باشند و از مدیران بالادستی مطالبه شفافیت کنند، چرا که آینده استقلال بیش از هر زمان دیگری نیازمند تصمیم‌هایی است که بر پایه عقلانیت و صلاحیت باشد، نه روابط پشت پرده و تصمیمات محفلی.

ورزش ایران و " کاسبان فساد"!

ورزش ایران، به قول آقای حسین راغفر، آن‌قدر درگیر فساد شده که مبارزه با این فساد سیستماتیک کاری ساده و کوتاه‌مدت نیست. اینکه هر روز یکی از ابعاد این فساد رسانه‌ای می‌شود، نشان‌دهنده عمق فاجعه است. اخیراً هم اصطلاح «مافیای چمن» به ادبیات فوتبال ایران اضافه شده؛ یعنی به هر بخشی از این ورزش نگاه می‌کنیم، عده‌ای را مشغول لفت‌ولیس و بهره‌برداری شخصی می‌بینیم. این وضعیت آزاردهنده، محصول سال‌ها ولنگاری، بی‌نظارتی و رهاشدگی است. اکنون نیز نمی‌توان به‌سادگی از راه‌حل‌های قطعی سخن گفت، زیرا این مفاسد همچون حلقه‌های زنجیر به یکدیگر متصل‌اند و هر جا که قطع شوند، فوراً اتصال تازه‌ای شکل می‌گیرد. در این میان، پرسش اساسی این است که چرا اراده‌ای جدی برای نجات ورزش از این حجم فساد به‌وجود نمی‌آید؟ پاسخ را می‌توان در دو فرضیه خلاصه کرد: یا ورزش برای کسانی که باید برخورد کنند اهمیتی ندارد یا برخی از آنها خود از این وضعیت نابسامان سود می‌برند. روشن است که فاسد ماندن ورزش ایران برای آنهایی که نان‌شان در ثبات این وضعیت است - از مدیر و مربی و بازیکن گرفته تا مجری و خبرنگار و… - یک ضرورت و حتی یک خواسته است.

واقعیت این است که فساد در ورزش، امروز دیگر تنها یک معضل مالی یا مدیریتی نیست، بلکه تبدیل به فرهنگی نهادینه شده که بسیاری از فعالان این حوزه به آن عادت کرده‌اند. این عادت خطرناک باعث شده که هر تلاشی برای اصلاح با مقاومت‌های شدید رو‌به‌رو شود، زیرا شفافیت، قدرت و منافع گروهی را به خطر می‌اندازد. اگر قرار است تغییری از ریشه صورت گیرد، نیازمند یک اراده فراساختاری است. بدون شکل‌گیری این اراده، هر اصلاحی نیمه‌کاره می‌ماند و دوباره به همان چرخه فاسد بازمی‌گردیم.

 

*حمید ترابپور

ارسال نظر