PDF نسخه کامل مجله
جمعه ۰۲ آذر ۱۴۰۳ - November 22 2024
کد خبر: ۸۳۵۷۱
تاریخ انتشار: ۱۷ آذر ۱۴۰۲ - ۱۶:۲۰
نسل فراموش شده و ورزشگاه های از یاد رفته پایتخت

"فوتبال" را از "خانه" مردم به" بیابان" نبرید!


در دوران بی رونق فوتبال تهران "نعل وارونه" نزنید

*در دهه شصت و هفتاد تنها ورزشگاه های شهید شیرودی و تختی پذیرای تماشاگران و میزبان مسابقات فوتبال در پایتخت نبودند، بلکه از سایر استادیوم های تهران نیز برای برگزاری مسابقات مختلف از جمله ورزشگاه آرارات (اختصاصی هم وطنان عزیز ارامنه) استفاده می شد. زمانی که باید آن را بهترین دوران فوتبال پایتخت نامید . فوتبال تهران در آن دوران نه تنها از نظر میزان استقبال تماشاگران از رقابت های مختلف رکورددار بود بلکه از نظر کمی و کیفی نیز صاحب بیشترین و بهترین فوتبالیست ها در کشور بود.

* وقتی شما فوتبال را از "خانه" مردم دور می کنید و به "بیابان" می برید، چطور توقع حضور و حمایت تماشاگران از فوتبال را دارید ؟ وقتی به بهانه های مختلف مسابقات فوتبال را بدون تماشاگر برگزار می کنید و فوتبال را عادت به سکوهای" بی تماشاگر" می دهید ، وقتی هزاران تماشاگر را از فوتبال دلزده و فراری می کنید، وقتی حضور در استادیوم ها و تماشای فوتبال "دور از مردم" برای تماشاگر عذاب الیم شده، وقتی سال هاست استادیوم های شیرودی و تختی ، مخروبه و به امان خدا رها شده اند و فکری برای بازسازی و راه اندازی مجدد آن ها نمی شود. وقتی برای آشتی دادن مردم با فوتبال و ترغیب آنها برای پر کردن استادیوم ها، نه میل و رغبتی دارید نه طرح و برنامه و نه اراده ای! ساخت استادیوم یک صد و بیست هزار نفری خارج از شهر تهران به چه کار خواهد آمد؟

*کم کم ورزشگاه شیرودی که با نام امجدیه میزبان مسابقات جام ملتهای آسیا بود و برای اولین بار کاپ قهرمانی این جام را حسن حبیبی کاپیتان تیم ملی روی دوش مردم تهران بالای سر برد، تبدیل به "آرامستان" پیش کسوتان و بزرگان فوتبال تهران شد! دیگر هر بزرگی از دنیا می رفت عاشقان واقعی فوتبال به بهانه تشییع جنازه به شیرودی می رفتند. مکانی که آن را خانه اصلی و همیشگی فوتبال پایتخت می دانستند. آنها به شیرودی می رفتند تا یک بار دیگر با نسل فراموش شده و ورزشگاه از یاد رفته خود تجدید خاطره کنند. بارها به چشم خود دیدم که مشایعت کنندگان داغدار چطور ورزشگاه خاموش و مطرود محبوب شان را زیارت می کنند و به یاد روزهایی که فوتبال میدان "قلب" بود نه میدان "جنگ" آرام اشک می ریختند!

خشت خام پیران و چشم تار مسئولان!

در حالی که سرپرست شرکت توسعه و تجهیز اماکن ورزشی مرداد ماه سال جاری خبر از مدرن سازی و بازگرداندن سیستم های حیاتی ورزشگاه آزادی و افزایش عمر مفید آن بین صد تا صد و پنجاه سال را داده بود! خبر ساخت بزرگترین ورزشگاه جهان در تهران نقل محافل ورزشی و موجب حیرت همه علاقه مندان به فوتبال گردید! چرا که در پر مضیقه ترین دوران در تاریخ فوتبال تهران که با تخریب سکوهای غربی، ظرفیت ورزشگاه بزرگ آزادی به "چهل و پنج هزار نفر" کاهش یافته و با مخروبه ماندن و تعطیلی دو ورزشگاه مهم "شهید شیرودی" و "تختی" در قلب و شرق پایتخت عملا مردم تهران سال هاست در حسرت برگزاری مسابقات و تماشای راحت و بی دغدغه در این دو ورزشگاه قدیمی و خاطره ساز و در دسترس همگان می سوزند و می سازند . خبر ساخت بزرگترین ورزشگاه جهان در تهران عجیب ترین و مضحک ترین سوژه ای بود که مدیران ورزش می توانستند به دست طنزپردازان و منتقدان دهند! منتقدانی که سال هاست بابت سیاست "تماشاگرگریزی" از مدیران ورزش و فوتبال کشور گلایه کرده اند و همواره این پرسش شان بی پاسخ مانده است که : چرا و به چه دلیل مسابقات فوتبال باید در روزهای غیر تعطیل و در نامناسب ترین ساعات برای علاقه مندانی که مشغول کار و گرفتاری های روزمره خود هستند برگزار شود؟ منتقدان و کارشناسانی که به چشم خود می بینند : سوء مدیریت ها در فوتبال و مشکلات عدیده در خصوص عدم تکریم تماشاگر، چه در خصوص ایاب و ذهاب و نحوه ورودشان به استادیوم ها و چه در رابطه با نحوه استقرار و بهره مندی شان از حداقل امکانات و تهسیلات مورد نیاز تا چه اندازه آنها را از حضور در استادیوم ها دلسرد و بلکه بیزار و فراری کرده است. کارشناسان و اهل فن می بینند که میل و اراده لازم برای اصلاح امور و لذت بردن مردم از اوقات فراغت مورد علاقه شان "فوتبال" در کشور وجود ندارد. کارشناسان و نویسندگانی که از گفتن و نوشتن این جمله که فضای فوتبال و ورزش ما فرهنگی نیست و فرسنگ ها با آن چه در دنیا نهادینه شده خسته و ملول شده اند. منتقدانی که در مورد افزایش بی رویه قیمت بلیت و عدم هم خوانی آن با سبد هزینه های ضروری خانواده ها در این شرایط سخت اقتصادی مخالف هستند. با تمام این اوصاف آن چه پیران ورزش در خشت خام دیده اند مسئولان عالی رتبه ورزش در آینه تمام نمای روبروی خود نیز نمی بینند!

یاد باد آن روزگاران یاد باد

پانزده مهرماه سال 1362 ورزشگاه آزادی تهران شاهد یکی از تاریخی ترین روزهای خود بود. روزی که بیش از یک صد و بیست هزار تماشاگر برای تماشای دیدار دو تیم استقلال و پرسپولیس از سری رقابت های دسته اول باشگاه های تهران خود را به ورزشگاه رساندند! در این دیدار گروهی از تماشاگران تا کنار خط طولی زمین و روی پیست دوومیدانی نشسته بودند و بازی را تماشا می‌کردند. گروهی دیگر نیز به شکل خطرناکی روی پروژکتورهای ورزشگاه آویزان شده بودند و تقریبا تمام دیواره های بلند طبقه دوم ورزشگاه آزادی هم پر از تماشاگر بود! ورزشگاه جای سوزن انداختن نداشت و تماشاگر نشسته و ایستاده چون ماهی های فشرده در کنسرو چسبیده به هم قفل شده بودند. نفس کشیدن در این شرایط هم دشوار بود چه برسد به تماشای مهیج ترین فوتبال کشور "شهرآورد بزرگ تهران " اما این فقط شهرآورد تهران نبود که هزاران نفر عاشق را به حضور در میادین فوتبال فرا می خواند. هر بازی فوتبال در پایتخت تماشاگران خود را داشت. پاس ، دارایی ، بانک ملی ، شاهین ، راه آهن ، آرارات و ..... تیم هایی بودند که علاقه مندان به فوتبال را به ورزشگاه ها می کشاندند و تقریبا هیچ دیداری از سری رقابت های دسته یک باشگاه های تهران بدون تماشاگر نبود. ورزشگاه پیر اما گرم و صمیمی "شهید شیرودی" آغوش پر مهر خود را در قلب پایتخت به روی مردم باز کرده بود و در ایامی که تهیه بلیت یک ماموریت غیر ممکن و با هزینه طاقت فرسا نبود مردم پیاده یا سواره خود را به شیرودی می رساندند و بی دغدغه به تماشای رقابت های فوتبال می نشستند مسابقاتی که نه از پرتاب سنگ و فحاشی خبری بود و نه از چاقو کشی قداره بندان مزد بگیر! مسابقات باشگاه های تهران در دهه شصت بی حاشیه نبود و گاه با جنجال هایی داخل میدان نیمه کاره می ماند اما خونی از دماغ بازیکنان و مربیان و .... به زمین نمی ریخت ، سری از سرهای تماشاگران نمی شکست و چشمی از سربازان وظیفه مستقر در ورزشگاه کور نمی شد! و علی رغم همه ضعف ها و کاستی ها در برنامه ریزی و سازماندهی مسابقات، استقلال و پرسپولیس با تماشاگران شان سال ها میهمان دائمی ورزشگاه شهید شیرودی بودند. بعدها با احساس شرمندگی این ورزشگاه کم گنجایش برای میزبانی بازی های پرسپولیس، مسابقات قرمزپوشان به ورزشگاه آزادی منتقل شد و استقلال تا مدتها در ورزشگاه شیرودی پذیرای خیل هواداران پرشور آبی های پایتخت ماند. به مرور سیاست بردن تمام مسابقات به ورزشگاه آزادی و به طور کلی مسابقات فوتبال به مکانی دورتر از مرکز شهر اعمال شد. به نحوی که تا مدتی سرخابی ها در یک روز میزبان تیم های مقابل خود در ورزشگاه آزادی می شدند و در زمان دیگری در روزهای مختلف ! کم کم ورزشگاه شیرودی که با نام امجدیه میزبان مسابقات جام ملتهای آسیا بود و برای اولین بار کاپ قهرمانی این جام را حسن حبیبی کاپیتان تیم ملی روی دوش مردم تهران بالای سر برد، تبدیل به "آرامستان" پیش کسوتان و بزرگان فوتبال تهران شد! دیگر هر بزرگی از دنیا می رفت عاشقان واقعی فوتبال به بهانه تشییع جنازه به شیرودی می رفتند. مکانی که آن را خانه اصلی و همیشگی فوتبال پایتخت می دانستند. آنها به شیرودی می رفتند تا یک بار دیگر با نسل فراموش شده و ورزشگاه از یاد رفته تجدید خاطره کنند. بارها به چشم خود دیدم که مشایعت کنندگان داغدار چطور ورزشگاه خاموش و مطرود محبوب شان را زیارت می کنند و به یاد روزهایی که فوتبال میدان "قلب" بود نه میدان "جنگ" آرام اشک می ریختند!

در دوران بی رونق فوتبال پایتخت نعل وارونه نزنید!

در دهه شصت و هفتاد تنها ورزشگاه های شهید شیرودی و تختی پذیرای تماشاگران و میزبان مسابقات فوتبال در پایتخت نبودند، بلکه از سایر استادیوم های تهران نیز برای برگزاری مسابقات مختلف از جمله ورزشگاه آرارات (اختصاصی هم وطنان عزیز ارامنه) استفاده می شد. زمانی که باید آن را بهترین دوران فوتبال پایتخت نامید. فوتبال تهران آن زمان نه تنها از نظر میزان استقبال تماشاگران از رقابت های مختلف رکورددار بود، بلکه از نظر کمی و کیفی نیز صاحب بیشترین و بهترین فوتبالیست ها در کشور بود، چرا که هم باشگاه های مختلف در مسابقات باشگاه های تهران فعال بودند و هم مسابقات آنها در معرض دید علاقه مندان ، کارشناسان ، استعدادیابان و مربیان صاحب نام و باشگاه های بزرگ و با حضور هزاران تماشاگر در قلب پایتخت برگزار می شد. فوتبال تهران در آن دوران یک فوتبال مردمی بود. مردم خود را مالک فوتبال می دانستند و هرگز خود را جدا از باشگاه فرض نمی کردند. در مقابل باشگاه ها مربیان و بازیکنان هم به عشق مردم و برای شادی همین تماشاگران تمرین و تلاش می کردند. در آن زمان خبری از قهر و تحریم "تمرین "نبود و آدم های رنگ و وارنگ "وابسته" برای حیف و میل بیت المال در فوتبال به اصطلاح حرفه ای صف نکشیده بودند! و مدیران و سرمربیان توی دل هواداران و تماشاگران فوتبال را برای کناره گیری و به هم ریختن تیم خالی نمی کردند! و چون فوتبال به معنای واقعی کلمه "مردمی" بود و کنار مردم و برای آنها برگزار می شد هم موفق بود و هم پر تماشاگر. بدون شک توسعه فوتبال بدون حضور تماشاگر امکان پذیر نخواهد بود. این تماشاگران هستند که موتور محرکه فوتبال در هر کشوری می باشند. آنها نه فقط عاملی برای افزایش انگیزه ، پویایی و پیشرفت فوتبالیست ها ، مربیان و مدیران و مالکان باشگاه ها هستند ، بلکه خود ذخیره ای مطمئن برای زنده نگاه داشتن این رشته در کشور به شمار می روند . استعدادهای نونهال ، نوجوان و جوان در دل همین هواداران و حین تماشای همین مسابقات در پایتخت، به مدارس فوتبال و مراکز استعدادیابی هجوم می آورند. وقتی شما فوتبال را از "خانه" مردم دور می کنید و به "بیابان" می برید، چطور توقع حضور و حمایت تماشاگران از فوتبال را دارید ؟ وقتی به بهانه های مختلف مسابقات فوتبال را بدون تماشاگر برگزار می کنید و فوتبال را عادت به سکوهای" بی تماشاگر" می دهید ، وقتی هزاران تماشاگر را از فوتبال دلزده و فراری می کنید، وقتی حضور در استادیوم ها و تماشای فوتبال "دور از مردم" برای تماشاگر عذاب الیم شده، وقتی سال هاست استادیوم های شیرودی و تختی مخروبه و به امان خدا رها شده اند و فکری برای بازسازی و راه اندازی مجدد آن ها نمی شود. وقتی برای آشتی دادن مردم با فوتبال و ترغیب آنها برای پر کردن استادیوم ها، نه میل و رغبتی دارید نه طرح و برنامه و نه اراده ای! ساخت استادیوم یک صد و بیست هزار نفری خارج از شهر تهران به چه کار خواهد آمد؟ در بی رونق ترین دوران فوتبال تهران که از حداقل امکانات سخت افزاری برای توسعه این رشته برخوردار نیستیم و زمین های چمن ما به دلیل بی آبی و عدم توجه برای حفظ و مراقبت زرد شده و فاقد کیفیت و استاندارد های مورد نیاز است . در دورانی که بودجه و اعتبار لازم را برای نگهداری و تجهیز ورزشگاه های پایتخت نداریم تا جایی که برای راه اندازی زمین چمن مصنوعی کوچک (زمین هندبالی) ورزشگاه شهید شیرودی وزیر ورزش و جوانان به میدان می آید! و وقتی عملا امکان میزبانی رویدادهای بزرگ بین المللی (جام جهانی ، جام ملتهای آسیا و....) را نداریم. بی آبی ساخت بزرگ ترین ورزشگاه جهان در فاصله تقریبی سی کیلومتری از شهر ، نعل وارونه زدن است!

*مازیار مهرانی