برچسب «غرضورزی»، ابزار دفاعی کادر فنی تیم ملی

کیهان ورزشی-
زنگ خطر!
شکست تیم ملی فوتبال ایران مقابل قطر هرچند تاثیری در وضعیت این تیم در جدول رده بندی نداشت و نمیتواند صعود مسجل شده آن به جام جهانی را به خطر بیندازد، اما بدون تعارف و اغراق " زنگ خطر" بزرگی را به صدا درآورد. امیدواریم مسئولان ورزش، متولیان فوتبال و دست اندرکاران تیم ملی برخلاف گذشته این صدا - که البته قبلا هم شنیده شده بود – را در حالی که یک سال تا شروع جام جهانی مانده، بشنوند، از فرصت خوبی که در اختیار دارند استفاده کنند و به وضعیت این تیم - که باید مدافع حیثیت فوتبال ایران در آوردگاه جهانی باشد - سروسامان بایسته دهند.
تیم ملی خوب بازی نمیکند
راست است که تیم ملی با مسائل نگران کننده و حواشی بالقوه دردسرسازی دست به گریبان است و این هم واقعیتی غیر قابل انکار است - هرچند کادر فنی تیم ملی منکر شوند و مگسان دور شیرینی "به به و چه چه" راه بیندازند و همه چیز را طبیعی و روبراه نشان دهند - که این تیم خوب بازی نمیکند. خیلی از کارشناسان و ناظران از همان روزهای اول فعالیت کادر فنی جدید در این باره هشدار دادهاند.
فرافکنی با حربه "غرض و مرض"!
تیم ملی جز چند بازی - مثل نیمه دوم مقابل ژاپن در جام ملتهای آسیا و حداکثر دو سه دیدار دیگر (مثل بازی رفت مقابل قطر، ۴-۱) نمایش امیدوارکنندهای نداشت. با همه اینها کادر فنی و سرمربی این تیم مدعی بوده و هستند که تیم ملی خیلی هم خوب بازی میکند و کسانی که انتقاد میکنند، غرض ومرض دارند! قرعه مناسب و شانس خوب و البته شایستگیهای فردی و همت و انگیزه تیمی کمک کرد تا برای رسیدن به مرحله نهایی جام جهانی (که با توجه به شرایط جدید بسیار راحتتر از دورههای گذشته است) به مانع غیر قابل عبوری نخوریم و سرانجام تیم ملی تقریبا به راحتی و بی دغدغه به جام جهانی صعود کرد.
انتقادات دلسوزانه و دوستیهای "خاله خرسه"
اما آنها که سر خود را در برف نکرده و قلب شان برای تیم ملی کشورشان میتپد واحساس مسئولیت میکنند، خوب میدانند که این تیم، هم از حیث اداری و اجرایی با مشکلاتی روبروست و هم از حیث فنی و تاکتیکی نتوانسته رضایت کارشناسان واقعی و منصف و طرفداران فوتبال را جلب کند. آنها در مجموع، حضور این تیم را در جام جهانی، "نگران کننده" میدانند. خوب است مسئولان فوتبال و کادر فنی تیم ملی به جای فرافکنی و منتقدان را "غیر منصف" و "مغرض" قلمداد کردن، با این واقعیات به صورت منطقی برخورد کنند و بدانند که تاثیرات مثبت انتقاد دلسوزانه - هر چند تلخ و نیشدار باشد و خاطر را آزرده کند- با آنچه دوستیهای به سبک "خاله خرسه" سر آدمی میآورد، اصلا قابل مقایسه نیست.
اعتراض مجلسیان!
وضعیت تیم ملی و آنچه از بعضی اخبار و حواشی آن برمی آید به گونهای است که حتی هفته گذشته صدای نمایندگان مجلس را درآورد و بعضی از آنها درباره دخالت جریانات غیر مسئول و شبکههای دلالی در اعلام لیست این تیم هشدار دادند. حتی یکی از نمایندگان وارد جزئیات شد و نمونهای را متذکر شد که چگونه بازیکنی که مصدوم است و در تیم باشگاهی اش جایی میان یازده نفر و حتی روی نیمکت ندارد، به تیم ملی دعوت میشود! ما نیز قبلا درباره دعوت نکردن از بازیکنانی که در باشگاههای خود (چه مثل رامین رضاییان در لیگ خلیج فارس و چه مانند احمد نوراللهی در لیگ کشورهای همسایه) در حد" ستاره" تاثیرگذار هستند و دعوت از بازیکنانی که اصلا تیم نداشتند و به اصطلاح سر نخواستن شان دعوا بود! - و بعد هم که به زور وضرب دلالها تیمی برایشان دست وپا شد، جز خوش نشینی روی نیمکت ذخیرهها کار دیگری انجام ندادند - صریحا اعتراض کرده بودیم.
" صدای اعتراض" شایستهها
همه خبر داریم بعضی از بازیکنانی که با توجه به بازیهای باشگاهی خود، مستحق دعوت - و حتی حضور در ارنج اصلی - هستند، بعد از آنکه به اردو دعوت شدهاند، از شرکت در تمرینات سر باز زدهاند ودلیل این کار را هم اعتراض به آنچه در تیم ملی میگذرد، اعلام کردهاند. آنها نرفتن به اردو را " صدای اعتراض" بازیکنان شایستهای میدانند که به ناحق کنار گذاشته شده و علی رغم تایید اهالی فوتبال ونظر کارشناسان، بنا بر دلایلی نامعلوم و سوال برانگیز، مورد بی مهری آشکار کادر فنی و مربی قرار گرفتهاند.
از این موضوع نباید به سادگی عبور کرد
اینکه بازیکنی که جزو بازیکنان خوش اخلاق و تقریبا بی حاشیه است، برای دفاع از حق شایستههای کنار مانده، در سال جام جهانی لگد به بخت خود میزند و دعوت به تیم ملی را رد میکند، موضوعی نیست که بتوان به سادگی از کنار آن عبور کرد، هر چند تیم رسانههای وابسته به شبکه دلالی تاثیرگذار بر کلیت فوتبال تلاش میکنند موضوع را کم اهمیت جلوه داده و طبق معمول همه چیز را آرام و روبراه نشان دهند. باز تاکید میکنیم بازیکنی دعوت مربیان به تیم ملی را رد کرده که جزو بازیکنان مودب و کم حاشیه فوتبال ما به حساب میآید و تواناییهای فنی و تکنیکی او در حدی است که برای دیده شدن واظهار وجود کردن نیازی به " لانسه" کردن و حمایتهای آنچنانی جریان دلالی رسوا ندارد.
حقالسکوت!
ضمن اینکه ما میدانیم که در کرتهای قبلی که از این بازیکن دعوت میشد و او هم در اردوی تیم ملی شرکت میکرد، بیشتر اوقات، جایی جز نیمکت ذخیرهها نداشت! ظاهرا در مقاطع قبلی هم دعوت از بازیکن مزبور نوعی حق السکوت بوده است! این بازیکن این بار، هم به نشانه مخالفت با این روند فریبکارانه و هم به گفته خودش برای اینکه " صدای اعتراض" بازیکنان شایسته کنار مانده باشد، دعوت مربیان تیم ملی را رد کرده است.
ارث پدری و میراث خانوادگی؟!
و باز میدانیم که در میان همین بازیکنان حاضر در لیست نهایی، افرادی هستند که اصلا به میدان نمیروند یا خیلی کم به آنها بازی میرسد! به نظر میآید اکثر پستهای یازده گانه ارث ومیراث خانوادگی بعضی از نفرات است و مربی تیم ملی هم جرات و اجازه آن را ندارد که در این پستها به دیگران بازی بدهد! خلاصه این گونه مسائل است که وضعیت تیم ملی و رفتار سرمربی و عملکرد کادر فنی آن را به شدت خدشه دار کرده و موجب ابهامات و طرح سوالات مهمی در ذهن علاقهمندان و کارشناسان شده است. امیدواریم مسئولان فوتبال و دست اندرکاران تیم ملی با عملکرد خود به این سوالات، پاسخ مناسب بدهند و این ابهامات را از ذهن طرفداران پرشمار تیم ملی (در حد یک ملت) بزدایند.
داستان دوره قبل تکرار نشود!
صحبت بر سر تیم ملی و احساسات بیش از هشتاد میلیون ایرانی است که آرزویی جز موفقیت این تیم و سرافرازی ورزش کشورمان در عرصههای جهانی ندارند. تیم ملی ملک طلق یا میراث شخصی و خانوادگی هیچ دیارالبشری نیست و برای موفقیت آن باید همه توان خود را به کار بگیریم و تا دیر نشده، بهترین تصمیمات را اتخاذ کنیم و موثرترین کارها را انجام دهیم. خلاصه نگذاریم داستان چهار سال پیش تکرار شود که چنانچه علاقهمندان فوتبال و ورزش اطلاع دارند به دلیل نفوذ جریانات دلالی (که امروز هم حسابی مشغول دخالت و فعالیت هستند) و بعضا مفسد، در فاصله ۶، ۷ ماه مانده به جام جهانی، هم فدراسیون و هم کادر فنی تیم ملی یکی پس از دیگری از سمتهای خود عزل شدند و شد آنچه که نباید میشد. البته شاید بیش از هر کس دیگری همین آقای تاج که از آن تاریخ تا امروز برصندلی ریاست فدراسیون تکیه زده، از جزئیات باخبر باشد و برای ایشان با توجه به تجربیاتی که دارد، اصلا شایسته نیست که از همان سوراخ گزیده شود!
ماجرای سیدورف!
چند روز پیش کلارنس سیدورف، یکی از چهرههای مطرح فوتبال دنیا و تیم ملی هلند وارد ایران شد و با حضور نمایندگان رسانهها شروع همکاری او با تیم استقلال رسمیت پیدا کرد. مدتی است که صحبت از آمدن سیدورف به فوتبال ایران وهمکاری وی با یکی از باشگاههای بزرگ و پرطرفدار- که فصلی پرماجرا و تقریبا بحرانی را پشت سر گذاشته- در میان است، بدون اینکه معلوم شود قرار است در تیمی که با سابقه و شرایط فعلی آن آشنا نیست، با لیگی که ضعفها و قوتهای آن را نمیشناسد و بالاخره با فوتبالی که با ساختار و تشکیلات و مهمتر از همه مناسبات پیچیده و روابط پر از اشکال آن بیگانه است، میخواهد چه کند و کدام نسخه شفابخش را برای این تیم و طرفداران پر شمار و به شدت معترض آن بپیچد؟!
دستپخت تازه دلالها یا...؟!
در سرمقاله چند شماره پیش نوشتیم که آیا ماجرای سیدورف آش تازه و دستپخت جدید دلالی رسوا و مخرب برای فوتبال ایران است که طبق معمول برای کسب منافع نامشروع بیشتر با توجه به شرایط به هم ریخته تیم تهرانی در آستین مدیران حیران و درمانده کردهاند یا واقعا تصمیمی است مدیریتی که خود مدیران با استفاده از نظرات کارشناسان واقعی و متخصصان زبده به آن رسیدهاند و میخواهند با قاطعیت و درایت عملی کنند؟
واقعیت چیست؟
این سوالی است که البته خیلی زود پاسخ آن روشن خواهد شد، اما پاسخ هر چه باشد - که با اینکه خیلی بعید میدانیم، اما امیدواریم مثبت و قانع کننده باشد- در اصل ماجرا و واقعیات موجود تغییری ایجاد نمیکند. این واقعیت همان است که طی سال ها، بارها نوشتهایم و به سهم و بنا بر وظبفه خود هشدار دادهایم و آن اینکه تیمهایی مثل پرسپولیس، استقلال و... جزو سرمایههای با ارزش وغنی این ورزش و فوتبال هستند که مثل سایر سرمایههای خدادادی و داشتههای ذاتی به دلیل اینکه درست مدیریت نمیشوند، نتوانستهاند کارکرد و تاثیرات مثبت خود را بر کلیت ورزش و فوتبال کشورمان بگذارند. اینها نه تنها نتوانستهاند چنانچه باید کمک حال ورزش باشند بلکه به دلیل اعمال مدیریتهای متزلزل و ضعیف، خود غالبا با مشکلات ریز ودرشت دست به گریبان هستند. این مشکلات که ظاهرا حالا حالاها قرار نیست دست از سر ورزش ما بردارد، موجب نگرانی طرفداران پرشمار این تیمها شده و صدای اعتراض آنها را به آسمان برده است.
این درد قابل درمان است
واقعیت ماجرا این است که مدیریت ورزش ما در سطح خرد و کلان با سرمایههای غنی و با ارزش خود رفتار درستی نمیکند و باز چنانچه بارها نوشتهایم، سطح مدیریت و توان بسیاری از مدیران در اغلب جاها و ردهها از تواناییهای بالقوه و بالفعل ورزش ما پایینتر و ضعیفتر است و این البته دردی است به سادگی قابل درمان و نقصان و ضعفی به آسانی قابل ترمیم و تقویت، به شرطی که مدیران ارشد تصمیم گیرنده، مصالح ورزش و منافع ملی را بر باندبازیها وجناح گراییها و قوم و خویش و همشهری بازیها ترجیح دهند، اصل شایسته سالاری ملاک تعیین مدیریتها باشد، کاربلدان جانشین مدیرنماهای سفارشی و تحمیلی شوند و...
سید محمدسعید مدنی