آقای تاج! مردم غریبهاند؟

کیهان ورزشی-
یکی از عجیبترین و در عین حال مسخرهترین پروندههای تاریخ فوتبال ایران، شکایت باشگاه پرسپولیس از علیرضا بیرانوند، سنگربان پیشین خود، است. فصل گذشته لیگ تمام شد، جام جهانی هم میآید و تمام میشود و در آستانه آغاز فصل جدید هستیم ولی هنوز تکلیف این پرونده روشن نشده است! عجیبتر اینکه در میان این سردرگمیها، رئیس فدراسیون فوتبال نیز وارد ماجرا شده و تلاش میکند این پرونده را حل و فصل کند، اما سوال اینجاست که چگونه ممکن است کسی برای حل مسئلهای تلاش کند که هنوز هیچکس از رای آن اطلاع دقیقی ندارد؟!
این، خود یکی از عجایب فوتبال ایران است که رئیس فدراسیون فوتبال در حالی که هیچ تصمیم و رای رسمی به جامعه فوتبال ارائه نداده، در تلاش است تا مشکلی را حل کند! اینجاست که یک نکته بیشتر از همه به چشم میآید: برای این مسئولان، مردم هیچگاه در اولویت نیستند و نباید از ریز مسائل و ماجراهایی که در پشت پرده رخ میدهد، مطلع شوند. وقتی مردم تبدیل به «غریبه» میشوند، همه چیز باید در سایه و به دور از چشم عموم پیش برود. این هم از اصول مدیریت در فوتبال ماست: رای صادر نمیشود، مذاکرات پشت درهای بسته انجام میگیرد و کل ماجرا به شکلی پنهانی حل و فصل میشود.
این اتفاق نه تنها در نوع خود تاسفبرانگیز است بلکه نشان از بیاحترامی به هواداران، رسانهها و حتی بازیگران اصلی فوتبال دارد. هواداران پرسپولیس هنوز در انتظار نتیجه این پرونده هستند و بسیاری از آنها از این وضعیت بلاتکلیفی ناراضیاند. از طرف دیگر، این وضعیت به طور مستقیم بر اعتماد عمومی به نهادهای فوتبال تاثیر منفی میگذارد و به نوعی اعتبار فوتبال ایران را زیر سوال میبرد.
در این میان عدم شفافیت در روند رسیدگی به چنین پروندههایی تنها به پیچیدهتر شدن اوضاع کمک میکند. شاید یکی از دلایل این وضعیت، فشارهای پنهان و مذاکرات پشت پردهای باشد که تلاش دارند این پرونده را بدون هیچ واکنش عمومی حل و فصل کنند، اما در دنیای امروز، این سبک از مدیریت نه تنها جواب نمیدهد بلکه موجب افزایش بیاعتمادی خواهد شد.
در پایان، شاید تنها سوالی که باقی میماند این است که چرا مسئولان فوتبال ایران به جای تمرکز بر شفافیت و رسیدگی به مسائلی که به سرنوشت باشگاهها و بازیکنان مربوط میشود، ترجیح میدهند این مسائل را به شکلی پنهانی و به دور از چشم عموم حل کنند؟ باید منتظر ماند و دید که این پرونده به کجا خواهد رسید ولی آنچه که مسلم است، این است که فوتبال ایران همچنان با مشکلات و معماهایی روبروست که هیچگاه به طور کامل حل نمیشوند.
قراردادهای عجیب در فوتبال ایران
وقتی منافع دلالها بر منافع باشگاهها غلبه میکند
در فوتبال ایران، قراردادهای عجیب و غریب یکی از معضلات دائمی هستند که نه تنها باعث سردرگمی هواداران میشوند بلکه اعتماد به سیستم مدیریتی و ساختارهای اجرایی را نیز به شدت کاهش میدهند. یکی از تازهترین نمونهها، وضعیت قرارداد هافبک خارجی استقلال، اندونگ است. مدیران استقلال پیش از این بارها اعلام کرده بودند که این بازیکن قرارداد دارد و هیچ راهی برای جدایی او وجود ندارد، اما حالا که داستانهای مختلفی از رفتن یا احتمال جدایی وی مطرح میشود، سوالات بیجواب زیادی به وجود میآید. اگر واقعا او قرارداد دارد، پس چرا همچنان این "موش و گربهبازی"ها و ابهامات ادامه دارد؟
همین وضعیت در خصوص اسماعیل کارتال، سرمربی پیشین پرسپولیس نیز مشاهده میشد. رفتن کارتال از پرسپولیس در حالی که قرارداد داشت، یک ابهام بزرگ باقی گذاشته است. اگر بر اساس بندهایی از قراردادش امکان جدایی وجود داشت، پس چرا این موضوع به شکلی شفاف به هواداران توضیح داده نشد؟ چرا هیچکس به صراحت بیان نکرد که این جدایی چه تبعات مالی برای باشگاه به همراه داشته است؟ این ابهامات، نه تنها اعتماد هواداران را از بین میبرد بلکه باعث میشود که همیشه سوالاتی بیپاسخ باقی بماند.
اینها نمونههایی است که در سطح اول فوتبال ایران به چشم میخورند، اما اگر نگاهی عمیقتر به جزئیات قراردادهای این رشته در کشورمان بیندازید، خواهید دید که اینگونه قراردادهای پیچیده و مبهم در جای جای فوتبال ما وجود دارند. از موضوع بازیکنان و مربیان خارجی گرفته تا نقل و انتقالات داخلی، همیشه داستانهای پنهان زیادی وجود دارند که هیچگاه به طور شفاف مطرح نمیشوند.
در این میان، نکتهای که نباید فراموش کرد این است که در پشت پرده بسیاری از این قراردادها، منافع دلالها قرار دارد، افرادی که در لباسهای مختلف - از مدیران گرفته تا مربیان - به نوعی درگیر این سیستم هستند و در بیشتر مواقع منافع شخصیشان را به جای منافع باشگاهها و هواداران در اولویت قرار میدهند. دلالها به خوبی از خلاءهای قانونی و نبود شفافیت استفاده میکنند و به راحتی به منافع خود میرسند.
در واقع، این وضعیت نشان میدهد که فوتبال ایران به جای آنکه منافع واقعی باشگاهها و هواداران را در نظر بگیرد، به دنیای پیچیدهای از منافع شخصی و دلالی تبدیل شده است. این سیستم نه تنها فوتبال را از مسیر اصلیاش دور میکند بلکه آینده این رشته در ایران را نیز با تهدیدات جدی روبهرو میسازد.
تکرار اشتباه یا اصلاح گذشته؟
معمای ساپینتو!
بازگشت ریکاردو ساپینتو به نیمکت استقلال، در حالی که هنوز گرد و خاک گذشته او فرو ننشسته، دوباره بحثها را درباره این مربی پرتغالی داغ کرده است. اینکه او در روزهای جنگی با صراحت اعلام کرد حتی حاضر است با پای پیاده به ایران بیاید تا استقلال را هدایت کند، بیتردید از انگیزه و شهامت وی حکایت دارد. این موضعگیری شجاعانه، شاید در نگاه نخست برای هواداران جذاب به نظر برسد، اما آیا میتوان تنها با تکیه بر همین جمله، چشم بر واقعیتها بست؟
ساپینتو در دوره پیشین حضورش در استقلال، علی رغم نمایشهایی پرانرژی و گاهی هیجانانگیز، چهرهای پرحاشیه از خود برجای گذاشت. تندخویی، عدم کنترل احساسات، درگیریهای متعدد کنار زمین و برخی از تصمیمات بحثبرانگیز، همگی بخشی از میراث نهچندان موفق او بودند. این همان زهر پنهانی بود که به تدریج در رگهای استقلال جریان یافت و مانع از تبدیل شدن آن به یک مدعی تمامعیار شد.
نباید اجازه داد فضای احساسی، تصمیمگیری منطقی را مخدوش کند. استقلال باشگاهی است با هویت و ریشه و میلیونها هوادار؛ هیچ مدیری نباید اسیر نامهای خارجی شود یا تصور کند که به ساپینتو یا هر مربی دیگری «بدهکار» است. اگر "بدهی" در کار باشد، این مربی پرتغالی است که باید با عملکردی متفاوت و به دور از حواشی گذشته، اعتماد دوباره را جلب کند.
در هفتههای اخیر، اظهارات ساپینتو در مورد دروازهبانهای تیم، بهویژه سیدحسین حسینی، سوالات و ابهاماتی را در ذهن هواداران و کارشناسان ایجاد کرده است. اینکه او سه گلر در یک سطح معرفی میکند، نه تنها خلاف واقعیت است بلکه میتواند حرمت و جایگاه کاپیتانی را که سالها برای استقلال جنگیده، زیر سوال ببرد. استقلال نباید اجازه دهد شان بازیکنانش به راحتی خدشهدار شود.
از سوی دیگر، تصمیم برای جذب مجدد عارف غلامی – بازیکنی که با کارنامهای نهچندان درخشان و پر از وقفههای فنی بازمیگردد – نیز به معمای ساپینتو دامن زده است. آیا تصمیمات فنی او بر اساس نیازهای واقعی تیم گرفته میشوند یا اینکه انگیزههای شخصی، رابطهها یا فشارهای بیرونی در این انتخابها نقش دارند؟
مجموعه این عوامل باعث شدهاند تا آینده استقلال تحت هدایت مجدد ساپینتو، به یک "معما" تبدیل شود. قضاوت نهایی درباره موفقیت یا ناکامی او را باید به زمان سپرد، اماای کاش انتخابی صورت میگرفت که بتوان با امید و اعتماد بیشتری درباره آینده استقلال نوشت؛ انتخابی از دل خود باشگاه، از جنس استقلال.
با این حال، اکنون که تصمیم گرفته شده و ساپینتو دوباره در رأس کادر فنی ایستاده، باید صبور بود و منتظر ماند، اما در عین حال، نباید از نقد، رصد دقیق عملکرد و مطالبهگری دست کشید، چرا که استقلال برای هوادارانش بزرگتر از هر نام و چهرهای است.
حمید ترابپور