PDF نسخه کامل مجله
پنجشنبه ۰۶ ارديبهشت ۱۴۰۳ - April 25 2024
کد خبر: ۳۴۸۸۳
تاریخ انتشار: ۰۵ خرداد ۱۳۹۷ - ۱۴:۴۹

می گویند قلی خان، در دیار خود بیکار و بی پول افتاده بود. به او گفتند پول مفت می خواهی، به پایتخت برو. پول روی زمین ریخته. فقط باید زحمت بکشی و جمع کنی... قلی خان به پایتخت آمد. از درشکه سفر که پیاده شد، دید یک سکه طلا روی زمین افتاده. لبخندی زد و به یاد توصیه دوستش افتاد. پیش خود گفت: فلانی حق داشت... اینجا پول روی زمین ریخته. اما اکنون خسته ام. از فردا جمع می کنم!!!

***

زمان یک اتوبان یکطرفه است. هرگز نمی توانی برگردی و از چند قدم عقبتر آغاز کنی. اگر میشد، خیلی راحت تر تفاوت تصمیمات درست و غلط مشخص میشد. تیمی که منطق می گوید راهش را درست انتخاب نکرده، در لیگ برتر ماند. «ماندن» در لیگ برتر، شاید برای اولین حضور، یک هدف مناسب باشد. اما آیا می توان با تکیه به این نتیجه، به این ماندن و عدم سقوط، روش های فوق را درست و مناسب ارزیابی کرد؟ گمان می کنم مدیران «سپید رود» در حال حاضر دچار توهمی از جنس قلی خان داستان ما شده اند و «اتفاق» سال گذشته را به حساب استراتژی صحیح خود گذاشته اند. زمان هم که به عقب باز نمی گردد تا ما روش های دیگر را با روش های آنها مقایسه کنیم! اما ما اعتقاد داریم، ماندن آنها یک هدیه الهی بود. وگرنه شاید بشود روند تیمداری آنها را تنها با سیاه جامگان سقوط کرده مقایسه کرد! لذا باید زحمت بکشند، دولا شوند، و این سکه شانس را بردارند و خیلی هم قدرش را بدانند و اینطور فکر نکنند که امسال هم سکه روی زمین ریخته و آنها می توانند از سر شکم سیری جمعش کنند!!!

***

سردرگمی در انتخاب سرمربی و نداشتن استراتژی مشخص در چنین امر مهمی، تنها یکی از ابهامات این تیم شمالی است. هرچند نه «علی کریمی» را بدون کسب تجارب کافی، مناسب هدایت این تیم و هیچ تیم لیگ برتری می دانیم، و نه به دلایل متعدد، «نادر دست نشان» را برای اینکار «ایده آل» ! پس بحث خود را متمرکز بر مسائل دیگری می کنیم که مبتلا به بسیاری از تیم های لیگ برتری ماست؛ سهم خواهی!

در زمان پیروزی ها و موفقیت های تیم های پرطرفدار، چهره کسانی را می بینیم که پیشتر گاهی حتی پایشان به ورزشگاه باز نشده بود! کسانی که در پیچاپیچ مغز خود و در رویاهای خود، کرسی های شهری و کشوری را می جویند و می دانند حتی حضور در یک عکس و یک سخنرانی کوتاه در یک میتینگ هواداری، چقدر تعداد آرا آنان را بالا می برد! اینها برخی از طریق همین باشگاههای پرطرفدار و هوادارانشان به مناصب مهم می رسند، و زمانی که به خواسته هایشان رسیدند، تمام وعده هایشان را فراموش می کنند. آنگاه زمان «سهم خواهی» فرا می رسد. این نماینده با آن نماینده برای کمک به باشگاهی که متعلق به شهرشان است، رقابت دارند... شرط می گذارند... این باشد، آن نباشد... فلانی را باید در لیستتان بگنجانید... اگر آن یکی باشد، من نیستم... و... اینها را بگذارید کنار مالکان بعضا نوکیسه ای که قصدشان از تیمداری، همیشه برای ما در پرده ابهام مانده ولی حدس احتمالی همه ما، حب جاه و مقام و شهرت بوده! اینها اهل سوداگری هستند و لذا برای رسیدن به مقاصد خود، براحتی وارد بازی شرط و شروط حامیان کرسی طلب تیمشان می شوند. و اینجا، تنها حسرتی می ماند برای طرفداران و دلسوزان واقعی این باشگاهها، برای تمام فصول...

یک حکایت:

می گویند دو زن با ادعای مادری یک نوزاد، نزد حضرت امیرالمومنین(ع) می روند. هیچکدام از ادعای خویش کوتاه نمی آیند. اصرار این دو زن تنها راهی که برای قاضی باقی می گذارد، پیشنهاد شقه کردن نوزاد و تحویل هر شقه آن به یکی از مدعیان مادری است. پس از شنیدن این پیشنهاد، یکی از زنان به پای قاضی می افتد و اعتراف می کند که دروغ گفته و نوزاد مذکور، فرزند او نیست. قاضی بلافاصله فرزند را به او می دهد و ضمن تنبیه زن دیگر می گوید: اگر او فرزند واقعی این زن نبود، برای نجات او اینهمه از خودگذشتگی نداشت...

***

امروز که تیم های مردمی بین دولت و نوکیسگان و طالبان کرسی، دست به دست می شوند و سرگردان و دربدرتر از همیشه روزگار می گذرانند، این عاشقان واقعی هستند که حاضرند برای بدست آوردن لقمه نانی جهت سیر کردن شکم تیم های محبوبشان، تن به هر وعده ای بدهند و چشم بر هر جفایی ببندند. اما اغلب، امیدشان نا امید می گردد... و باز هم در دام مدعی مادری دیگری می افتند و باز هم... بیچاره عاشقان واقعی...

***

این روزها، گاهِ پی ریزی باشگاه ها برای مسابقات فصل آینده است. امروز است که تیمها، از جمله تیم مردمی «سپید رود» ، نیازمند کمک های فکری و مالی مناسب برای تقویت خود هستند. وگرنه، تمام کسانی که در زمان بحران رخ می نمایند و وعده می دهند و بلافاصله غیبشان می زند، حتی حاضرند فرزندشان شقه بشود، اما سر آنها بی کلاه نماند و سهمشان را ببرند!!!

* محمدشفائی
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار