PDF نسخه کامل مجله
جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ - March 29 2024
کد خبر: ۴۹۸۸۰
تعداد نظرات: ۳ نظر
تاریخ انتشار: ۲۵ آبان ۱۳۹۸ - ۱۳:۰۷

همه انسان ها به یک شکل می میرند. فقط جزئیات این که او چگونه زندگی کرد و چگونه مُرد، افراد را از هم متمایز می کند. 

ارنست همینگوی


فرزندان «ابراهیم آشتیانی» و «جعفر کاشانی»،میهمان «کیهان ورزشی»/... به نام پدر !

در اتاقی که شاید هنوز هم می شد صدای ضربان قلب پدرانشان را شنید ، میزبان اردلان آشتیانی و حمید کاشانی، فرزندان دو تن از خوشنام ترین فوتبالیست های ایران بودیم . روبروی هم نشستیم و در غباری از خاطره ها محو شدیم . بهانه این گپ و گفت،سالمرگ ابراهیم آشتیانی و چهلمین روز درگذشت جعفر اشرف کاشانی بود که ما را به این وا داشت تا از زوایای پنهان زندگی پربار و سجایای اخلاقی این دو عزیز چهره در نقاب خاک کشیده پرده برداری کنیم . شاید روزهای نه چندان دور که این دو پیشکسوت فقید، میهمان مجله کیهان ورزشی بودند در مخیله مان هم نمی گنجید که بخواهیم به بهانه فقدانشان با پسرانشان هم صحبت شویم ؛ اما گویی تقدیر این بود که ...
نکته قابل تامل و البته تلخ ماجرا که برای اولین بار در این مصاحبه مطرح شد ،این بود که هر دوی این عزیزان بر اثر اشتباهات یا قصور پزشکی درگذشته اند و...  
ماحصل این گفت و گوی صمیمانه در ادامه از نظرتان می گذرد :

*گفت و گو از کامران خطیبی

*عکس ها از مهدی گرویی


*کیهان ورزشی :شما به عنوان آقازاده های ورزشی شناخته می شوید ؛ فکر می کنید این صفت چه محاسن و معایبی برایتان داشته است ؟

- اردلان آشتیانی : در بسیاری از کشورهای دنیا، فرزندان ورزشکاران طراز اول را تحت پوشش قرار می دهند و می گویند از لحاظ ژنتیکی قابلیت کمک به جامعه را دارند ولی متاسفانه در کشور ما عکس این قضیه است . مثلا زمانی که من در پرسپولیس بازی می کردم هجمه زیادی علیه من و پدرم وجود داشت و می گفتند ابراهیم آشتیانی پسرش را با پارتی بازی آورده . در صورتی که این طور نبود . من قبل از آن که به پرسپولیس بروم در سپاهان بازی می کردم . چهارسال هم برای پرسپولیس بازی کردم . زمانی که آری هان به پرسپولیس آمد اصلا من را نمی شناخت اما به من بازی می داد . یادم هست که حتی اسم من را هم بلد نبود و با شماره پیراهنم صدایم می کرد . نمی خواهم بگویم من خیلی لیاقت داشتم ولی به هر حال انتخاب مربی این بود که از من استفاده کند . ولی در نهایت از این که پسر ابراهیم آشتیانی هستم به خودم می بالم ، وقتی می بینم مردم چه قدر پدرم را دوست دارند افتخار می کنم . پدر من تا لحظه آخر عمرش هم می گفت : دلم به عشق مردم می تپد و اگر یادتان باشد در مراسم تشییع هم مردم سنگ تمام گذاشتند و خیلی بیشتر از جامعه ورزش حضور پیدا کردند .

- حمید کاشانی : این آقازاده بودن سبب می شود که بار مسئولیت ما بالاتر برود ؛ چرا که دیدی که مردم نسبت به ما دارند بسیار متفاوت از سایرین است . بعضی از مردم فکر می کنند ما در کارهایمان پارتی بازی می کنیم و همه درها برایمان باز است ، البته نمی گویم که این طور نیست ولی واقعا شرایط آن گونه هم که مردم فکر می کنند نیست . شاید تنها کاری که بشود گفت پدرم با پارتی بازی برای من انجام داد ، خدمت سربازی بود . هرچند که آن هم پارتی بازی نبود ، امیر مجد آرا از بچگی من را می شناختند و با ما رفت و آمد خانوادگی داشتند و همیشه به من می گفتند وقتی بزرگ شدی قطعا باید سرباز من بشوی که همین طور هم شد . این هم لطف سایرین به پدر من بود که به خاطر علاقه به ایشان برای من انجام دادند ، وگرنه در طول زندگی همیشه سعی کرده ام که روی پای خودم بایستم هرچند که محبت دیگران همیشه بوده و هست ولی من سعی کردم خودم باشم. سایه اسم پدر خیلی سنگین است . همان طور که اردلان گفت وزنه اسم پدرانمان باعث شد که نتوانیم فوتبال را آنچنان که باید و شاید ادامه دهیم . من هم در نوجوانان و جوانان شاهین بازی می کردم ولی پدرم بیشتر تمایل داشت که تحصیلاتم را ادامه بدهم و همیشه می گفت دوست دارم درست را بخوانی و دکترا بگیری .برای همین بود که حیطه کاری من بیشتر به سمت تحصیلات سوق پیداکرد ؛ البته فشار درسی هم روی من زیاد بود چرا که از طرفی آرزوهای پدر و از آن سو ،نگاه جامعه نسبت به من که فرزند یک فوتبالیست تحصیلکرده و دیپلمات بودم من را به این وا می داشت که وادی زندگی خودم را این گونه ادامه دهم . البته در این زمینه هم سعی کردم که چراغ خاموش حرکت کنم چرا که متاسفانه وقتی به قول شما متوجه می شوند آقازاده هستی سنگ اندازی ها شروع می شود .

*کمی از خانواده تان برایمان بگویید.

-اردلان آشتیانی :همان طور که می دانید پدر من هم استاد دانشگاه بود . ما یک خواهر و برادر هستیم . خواهرم از من بزرگتر است و ازدواج کرده و دو فرزند دارد . خودم هم متاهل هستم و یک فرزند دارم . یکی از مربیان تیم ملی نونهالان هستم . یک مدرسه فوتبال هم به یاد پدر مرحومم در شهرک والفجر تهران تاسیس کرده ام که به آموزش کودکان علاقه مند به فوتبال مشغول هستیم . البته یک فروشگاه پوشاک ورزشی هم در منطقه گیشای تهران دارم . به هر حال با توجه به این که متاهل هستم و بارسنگین زندگی خودم و مادرم بر دوشم است باید چند کار انجام دهم تا شاید این گونه بتوانم از پس هزینه ها بربیایم . یادم هست روزهایی که پدرم مریض بود خودمان تنها بودیم وآنجا بود که فهمیدم باید برای زندگی برنامه جدی داشته باشم . در روزهای مریضی پدرم فقط «عمو جعفر» از باشگاه پرسپولیس برای ملاقات می آمدند ، یادم هست که حتی آقای طاهری هم که مدیر عامل وقت پرسپولیس بودند هیچ وقت برای عیادت از پدرم نیامدند و... خودم تمام مسئولیت خانواده را یک تنه بر دوش کشیدم و افتخارم این است که نه پدرم و نه خانواده مان زیر پرچم هیچ کسی نرفتیم . حاضرم دستم را در سطل زباله بکنم و غذا بخورم ولی جلوی کسی دست دراز نکنم . این چیزها را از پدرم یاد گرفته ام و با توجه به این که تا لحظه آخر عمرش سفارش مادرم را می کردند ، سعی می کنم به وصیت ایشان عمل کنم .

فرزندان «ابراهیم آشتیانی» و «جعفر کاشانی»،میهمان «کیهان ورزشی»/... به نام پدر !

* اتفاقا می خواستم بپرسم که چه سفارشی به شما می کردند ؟

-اردلان آشتیانی : مرحوم پدرم بیشتر روی اخلاق و رفتارم حساس بود و همیشه می گفت باید طوری رفتار کنی که هرکسی تو را می بیند بگوید آفرین، ابراهیم آشتیانی ! چه فرزندی تربیت کرده ای .احترام به بزرگتر را هم خیلی به ما گوشزد می کردند؛ البته توقعات مردم هم از ما همین جوری بود . حمید درست می گوید. پدران ما هیچ وقت دوست نداشتند که سفارش ما را بکنند و همیشه می گفتند دوست داریم روی پای خودتان بایستید . متاسفانه الان این گونه نیست و نسل، کاملا عوض شده است .من در مدرسه فوتبالی که داریم ، می بینم که پدر و مادر ها با کوچکترین برخوردی که با بچه هایشان می شود صدایشان در می آید و اعتراض می کنند و به هر نحوی که شده می خواهند چتر حمایتی برای فرزندانشان باشند. من اگر از کودکی این گونه تربیت نشده بودم الان نمی توانستم از پس زندگی بربیایم . در مورد بحث آقازاده ها که مطرح کردید می خواستم نکته ای را مطرح کنم ؛ مثلا در دوران کودکی با این که پدرم می توانست خیلی هم از لحاظ مالی من را تامین کند اما سعی می کرد ما خودساخته تربیت شویم . یادم هست که تابستان ها من را برای کار می فرستاد که وقتی الان فکر می کنم می بینم کار بسیار درستی انجام می داد ، قدیمی ها تفکر بسیار درستی داشتند. از سئوال شما دور نشویم. پدرم خیلی سفارش مادرم و همسرم را می کرد و حرف هایش باعث شده که تا آخرین نفسم به نصیحت هایش عمل کنم .

*حمید جان، شما هم از خودت برایمان بگو.

- حمید کاشانی : من فوق لیسانس «آی تی» دارم و در رشته تحصیلی خودم با چند شرکت به عنوان مدیر و مشاور «آی تی» همکاری دارم ...

*صدای خیلی خوبی هم داری ، کار دوبلاژ و گویندگی انجام می دهی ؟

- حمید کاشانی : برای تیزرهای تبلیغاتی چند کاری انجام داده ام ضمنا در رادیو هم گویندگی کرده ام و ...

*متنی که در مراسم تشییع پدرت خواندی بسیار تاثیرگذار بود .راستی ،داشتی از خانواده ات برایمان می گفتی :

- حمید کاشانی : بله ؛آن متن را شب قبل از مراسم تشییع نوشته بودم و...

ما سه فرزند هستیم . یک خواهر دارم که دندانپزشک است و در کشور اسپانیا زندگی می کند . برادرم هم فوق لیسانس بازرگانی دارد ودر اسپانیا مجموعه ورزشی تنیس دارد که مدیریت 25 زمین بر عهده اوست البته در کنار آن ،کار های بازرگانی هم انجام می دهد . من هم متولد 68 هستم و به اصطلاح «ته تغاری » خانواده هستم (می خندد).

*جعفر خان به شما چه نصیحتی می کرد ؟

- حمید کاشانی : اول از همه سفارش تحصیلاتم را می کردند . مثلا سال پیش رتبه 75 کنکور دکترا شدم و چون در دانشگاه سراسری سالیانه 15 نفر را بیشتر جذب نمی کنند ، پدرم می گفت برای ادامه تحصیل به دانشگاه آزاد برو ؛ من همه هزینه هایت را می دهم ولی چون نزدیک به 80 میلیون می شد و این خیلی هزینه زیادی بود، ایشان را قانع کردم که اجازه بدهید فعلا کار کنم چون می توانم با این پول کلی کار انجام دهم و...می خواهم بگویم که چقدر روی تحصیلات ما مصر بود . دوم ،روی اخلاق مداری ما خیلی اصرار داشت وسوم، خیلی سفارش مادرم را می کرد . همیشه می گفت من یک روزی می روم و مادرت جز تو کسی را ندارد ، برادر و خواهرت که ایران نیستند ، فقط تویی که برای مادرت می مانی و... (آه می کشد )

* چه قدر پُز پدرانتان را می دادید یا می دهید ؟!

-اردلان آشتیانی : به نظرم یک امرطبیعی است شاید بارها این کار را انجام داده ام.

- حمید کاشانی : همیشه این پُز را می دادم که پدرم فقط یک فوتبالیست نبوده . فقط در لباس فوتبال به مملکت خدمت نکرده . می گفتم یک دیپلمات هم بوده و در آن زمینه هم خدمات زیادی انجام داده مثل اتفاقات سال 61 و نام «خلیج فارس» که تا این اواخر هم کسی زیاد از آن خبری نداشت و پس از مرگش رسانه ای شد. پدرم بعد از آن اتفاق دوباره زندگی اش را ازصفر شروع کرد . خودش می گفت بعد از آن ماجرا از ایران رفتم و پیشنهاد دومیلیون دلاری «رادیو بغداد » را رد کردم ، پیشنهاد 20 میلیون دلاری شیخ زاید را هم نپذیرفته بود . به آلمان رفت و مشغول بندکشی کنار رودخانه راین شد. خودش برایم تعریف می کرد که وقتی یک بار برادرم از او تقاضای سیب زمینی سرخ شده کرده بود ، دو «مارک»نداشت تا برایش بخرد . این ها باعث افتخار من است که پدرم دو بار توانسته از صفر شروع کند و به جایی برسد که الان همه از او صحبت می کنند و باعث افتخار کشورش است .

فرزندان «ابراهیم آشتیانی» و «جعفر کاشانی»،میهمان «کیهان ورزشی»/... به نام پدر !

*این که همیشه زیر سایه پدرانتان بودید چه حسی دارد ؟

-اردلان آشتیانی : من یادم هست زمانی که بازی می کردم این مقایسه ، پدرم را خیلی ناراحت می کرد و می گفت باعث لطمه خوردن تو می شود اما واقعا من از این بابت ناراحت نیستم ؛ قبول دارم که اگر ابراهیم آشتیانی در فوتبال 100 بود من 10 هم نیستم . ابراهیم آشتیانی فوتبالیست بزرگی بوده که عناوین بهترین بازیکن ایران ، جام ملت های آسیا و ... را در کارنامه خودش دارد ؛ کسی که نفوذ مدافع را برای اولین بار در ایران ابداع کرد . این ها تعارف نیست و حقیقت است .

- حمید کاشانی : به نظرم هم جنبه خوب دارد و هم بد .افتخار و غرور از بابت این که پسر جعفر کاشانی هستم ، پدرم قهرمان ملی بوده ... اما جنبه منفی آن هم این است که بار مسئولیت ما زیاد می شود. وقتی با انگشت نشانت می دهند و می گویند پسر جعفر کاشانی یا ابراهیم آشتیانی ، قضیه کمی متفاوت می شود .البته من این را هم عیب نمی دانم و...

*بالاخره زیر ذره بین هستید .

- حمید کاشانی :این به تربیت خانوادگی بر می گردد . مثلا سیگار ، مشروبات الکلی و مواد مخدر اصلا در زندگی ما نبوده و نیست. حتی برادر و خواهرم هم که در خارج از کشور زندگی می کنند ، به اصول خانوادگی مان مقید هستند . دوست دارم مردم بگویند که الحق این آدم تربیت شده جعفر کاشانی است. ممکن است که اوضاع سخت شود ولی همین قضیه باعث شده که من در زندگی به موفقیت های دوچندان برسم .

* اردلان جان چطور تو فوتبالیست بزرگی در حد پدرت نشدی ؟

-اردلان آشتیانی : فکر می کنم به خاطر اشتباهات خودم بود . مثلا زمانی که به پرسپولیس آمدم دچار شکستگی مچ پا ، پارگی رباط،ضربه مغزی و ... شدم که این مشکلات در فوتبالی که سراسر رقابت است باعث شد با دوری های چند ماهه ،افراد دیگری جایگزین من بشوند . این عقب افتادگی ها باعث شد که دیگر نتوانم جبران کنم .

*به پدرتان حسادت می کردید ؟

-اردلان آشتیانی : اصلا ، ما رابطه عجیبی داشتیم مثل عاشق و معشوق بودیم . خدارا شکر پدرم از من خیلی راضی بود و مطمئنم اگر خدا به من نظر می کند به خاطر دعاهای پدرم است .خیلی هم دوست داشتم که به خاطر من لطمه نخورد.

* هرچند که می دانیم تمامی لحظات زندگی شما کنار پدرانتان خاطره بوده ولی دوست داریم یک مورد از همه آن ها برایمان تعریف کنید .

-اردلان آشتیانی : شاید باورتان نشود که جزئیات همه بازی هایی که پدرم در آن ها حضور داشته را می دانم . برایم چنان تصویر سازی کرده که خیلی ها تعجب می کنند .

-حمید کاشانی : متاسفانه من زیاد نتوانستم با پدرم فوتبال بازی کنم . از وقتی که چشم باز کردم پدرم کمردرد ، درد مفاصل ، تنگی کانال و... داشت . زمانی که پدرم می توانست بازی کند من خیلی کوچک بودم و در باشگاه شاهین از این طرف به آن طرف می دویدم و در دنیای خودم بودم ، از فنس بالا می رفتم و...(می خندد ) این صحنه ها را شاهینی های قدیم خوب به خاطر دارند .

حدود 10 سال پیش یک بار داشتم در باشگاه بازی می کردم که برای زدن ضربه سر بلند شدم . بازیکن حریف می خواست ضربه عقرب بزند که محکم به دماغم کوبید و بینی ام شکست . شدت ضربه به حدی بود که خون خیلی زیادی از بینی ام سرازیر شد . بعد از این که صورتم را شستم و رفتم دوش بگیرم ، پدرم را دیدم و با هم روبوسی کردیم ؛ خیلی عادی به من گفت: برو دوش بگیر و حاضر شو تا با هم به خانه برویم . وقتی برای دوش گرفتن وارد استخر شدم نجات غریق مجموعه به سمتم آمد و گفت :حمید ؛چرا دماغت این قدر جابجا شده ؟ گفتم :نمی دانم والله الان پیش پدرم بودم ، من را دید ولی چیزی نگفت . خودم را در آینه دیدم و متوجه شدم بینی آمده زیر چشم چپم . بغضم گرفته بود . خودم را خشک کردم وسریع لباس پوشیدم ودوباره رفتم پیش پدرم . گفتم: بابا، دماغم را ببین چه قدر کج شده است ! خوب نگاه کرد و با جدیت خاصی گفت : نه کج نیست ! یکدفعه بغضم ترکید؛ گفتم: تو را به خدا به پزشک مجموعه زنگ بزن تا بیاید و صورتم را ببیند . با آرامش خاصی گفت : من زنگ می زنم ولی کج نیست . خیلی جدی می گفت و من کاملا باورم شده بود .جالب اینجاست که وقتی به خانه مان رسیدیم همین سئوال را از مادرم پرسیدم که او هم نگاهم کرد و خیلی جدی گفت : حمید جان، دماغت کج نیست و...!خلاصه فردا صبح رفتیم دکتر که تا صورتم را دید گفت استخوان بینی کاملا خرد شده و می پرسید که چرا من را زودتر به بیمارستان نبرده اند . تازه بازهم آنجا پدرم می گفت : آقای دکتر، فکر نمی کنم دماغش مشکلی داشته باشد . این از اول همین جوری بوده است و...(می خندد )

-اردلان آشتیانی : پدرم اولین باری که خواستم برای پرسپولیس بازی کنم حرفی زد که خیلی روی من تاثیر گذاشت . گفت: مثل یک مرد برو و مثل یک مرد حقت را بگیر.این حرفش هنوز آویزه گوشم است و در مشکلاتم مدام در گوشم نجوا می شود و یادش می افتم . (آه می کشد ) یک خاطره جالب برایتان بگویم . دهه 60 پیشکسوتان پرسپولیس زیاد بازی دوستانه و دورهمی می گذاشتند ، مسافرت می رفتند و من که بچه بودم وهنوز مدرسه هم نمی رفتم در خیلی از آن مسافرت ها همراه پدرم می رفتم . یادم هست که یک بار به انزلی رفتیم و پدرمن پایش درد می کرد . «عمو همایون »(بهزادی) ارنج را خواند و دیدم خبری از اسم پدرم نیست . انگار دنیا روی سر من خراب شد . به پدرم گفتم : چرا بازی نمی کنی ؟ گفت : پسرم، می بینی که پایم خراب است و نمی توانم بازی کنم ؛ گفتم : من کاری ندارم باید بازی کنی و...

بازی شروع شد و من کنار«عمو همایون »نشسته بودم . ناگهان کنترلم را از دست دادم و دویدم وسط زمین . همه هاج و واج نگاه می کردند . داد می زدم و می گفتم : بابای من باید بازی کنه و...(می خندد)خلاصه که همایون خان به پدرم گفت «ابی» سریع برو و لباسهایت را عوض کن و بیا بازی کن . این بچه ما رو دیوونه کرده و ...(می خندد ) خدا بیامرز پدرم همیشه می گفت یادته اون روز چه آبروریزی ای به راه انداختی ... ؟!

فرزندان «ابراهیم آشتیانی» و «جعفر کاشانی»،میهمان «کیهان ورزشی»/... به نام پدر !

*فکر می کنید تفاوت نسل پدران شما با بازیکنان فعلی در چه چیزی است ؟

-اردلان آشتیانی : به طور کلی زمانه تغییر کرده هر چند که باید استثنا هم قائل شد. به نظر من نسل پدران ما خیلی به بزرگتر و پیشکسوت احترام می گذاشتند . خیلی به هواداران احترام می گذاشتند . پدر من برایم تعریف کرده که حتی بارها با هواداران رفته به ساندویچی و غذا خورده . این چیزها را عار نمی دانست . همه جای دنیا هم باشگاه ها ارزش خاصی برای هواداران قائل هستند و روزهایی را تعیین می کنند تا هواداران از نزدیک بازیکنان را ببینند و عکس بگیرند و...متاسفانه در فوتبال امروز این چیزها وجود ندارد و...

آن زمان ،شرایط کاملا متفاوت بوده ، مثلا زمانی که پدرم مرد سال فوتبال ایران شد ، بلیت استادیوم، دو شاخه گل قرمز و سفید بوده است ؛ شما تصورش را بکنید یعنی شرط ورود به استادیوم این بوده که تماشاگران دو شاخه گل در دست داشته باشند تا بر سر مرد سال فوتبال ایران بریزند و...به طور کل احترام زیادی بین ورزشکاران و هواداران وجود داشته ، واقعا این حجم از فحاشی ها و بی احترامی وجود نداشته،فضای مجازی هم که به آفتی تبدیل شده برای تصفیه حساب های شخصی و... حرمت بزرگ و کوچک از بین رفته است . مردم ما همیشه به نجابت معروف بوده اند اما واقعا برایم قابل هضم نیست که چه اتفاقی افتاده و...

-حمید کاشانی : تفاوت دو فرهنگ متفاوت در جامعه است . فرهنگ نظام اجتماعی ما به هم ریخته ، به نظرم بر خلاف شعارهایی که می دهیم، مادیات جای معنویات را گرفته است . ما خودمان هم جزو نسل جدید هستیم و با تمام وجود این ضعف های فرهنگی را حس می کنیم . به همین خاطر از ورزشکار امروز نمی شود توقع داشت که مثل ابراهیم آشتیانی یا جعفر کاشانی رفتار کند . چون شرایط تربیتی دو نسل کاملا متفاوت است . فرهنگی که پدران ما در آن رشد کردند ، معنویات ، احترام به بزرگتر ، احترام به خانواده ، ایثار و ...سرلوحه زندگیشان بوده است ؛ به جز برخی استثنائات، الان واقعا شرایط این گونه است ؟جعفر کاشانی پیراهن پرسپولیس یا شاهین را عوض می کند ؟! به پدرم وقتی هجده ساله بود پیشنهاد می کنند که به تیم دارایی برود تا به تیم ملی هم دعوت شود . قبول می کند ؟ خیر ؛ جواب می دهد من عشقم را با هیچ چیز عوض نمی کنم .مگر به پدرم پیشنهاد بازی در بنفیکا را ندادند ؟ فکر می کنید این پیشنهادات برای ابراهیم آشتیانی نبوده است ؟! پدر من 4،5 ماه پیش مصاحبه ای با یکی از خبرگزاری ها کرد و گفت : فوتبالیست های امروز ، یک قران از پولشان کم شود ، قیصریه را به آتش می کشند . حاشیه هایی برای این حرف درست شد ، مگر این طور نیست؟! چرا از واقعیت فرار می کنیم ؟ اما مگر جعفر کاشانی ها و ابراهیم آشتیانی ها پول می گرفتند ؟! شما مشاغل بازیکنان آن نسل را هم با بازیکنان فعلی مقایسه کنید . دیپلمات ، استاد دانشگاه ، معلم و...

*نمونه ای را سراغ داری که پدرت از آن خیلی ناراحت شده باشد ؟

-اردلان آشتیانی : بله . پدرم در مراسم ختم مرحوم همایون بهزادی خیلی ناراحت شد ، شدت ناراحتی اش به حدی بود که تا به حال ندیده بودم . همان روز، تولد یکی از بازیکنان پرسپولیس بود که باعث شده بود بازیکنان حضور در جشن تولد را به مراسم یادبود همایون خان ترجیح دهند . به من گفت : وقتی برای کسی که کاپیتان ما بوده ارزشی قائل نمی شوند وای به حال ما و...! می گفت : اگر من مردم دوست ندارم هیچ کس در مراسم تشییع و یادبود حاضر شود .

*کسانی که جام تخت جمشید را دیده اند اذعان دارند که بازیکنان آن زمان از لحاظ کیفی هم در درجه بالاتری بوده اند .

-اردلان آشتیانی : من هم نظرم همین است ، چون آن زمان ،بحث آموزش به این شکل وجود نداشته . من از پدرم و هم نسلانش شنیده ام که آن زمان تمرینات به این شکل امروزی وجود نداشته است . برای تمرین می آمدند یک مقدار حرکات کششی می کردند ، بدنشان را گرم می کردند و یک مسابقه دوگله برگزار می کردند و می رفتند . شما ببینید الان در فوتبال امروز چه اتفاقی افتاده است . الان فوتبال سریعتر شده ، قدرت انتقال توپ بالاتر رفته و این ها به خاطر آموزش هایی است که در این سال های اخیر از جانب مربیان صورت گرفته .

-حمید کاشانی : به نظر من کیفیت فوتبالی بازیکنان آن دوره هم ریشه در کاریزما و شخصیت هایشان داشته است . فکر می کنم کاریزمای فردی دلیل ماندگاریشان هم بوده است .

* علاقه مندی های پدران شما به جز فوتبال چه چیزهایی بود ؟

-اردلان آشتیانی : با هم زیاد به استخر می رفتیم یا در دورهمی های پیشکسوتان حضور پیدا می کرد . زیاد اهل مسافرت رفتن نبود و می گفت حوصله ندارم . تا روزهای آخر با پدرم فوتبال هم بازی می کردم .

-حمید کاشانی : پدر من عاشق مطالعه بود .اگر به منزل ما بیایید می بینید که پدرم شاید نزدیک به دوازده هزار جلد کتاب دارد . کل خانه و انباری ما مملو از کتاب است . البته به شنا هم علاقه داشت و زیاد به استخر مجموعه شاهین می رفت . با هم در خانه کشتی هم می گرفتیم. (می خندد )

* صحبت «شاهین» شد، وضعیت این باشگاه بعد از فوت پدرت چگونه است ؟!

-حمید کاشانی : خیلی ها نگران این موضوع هستند ولی به لطف و کمک خدا فعالیت باشگاه شاهین ادامه دار خواهد بود . متاسفانه فقط فاز اول باشگاه شاهین ساخته شده است و سال 1383 که پدرم کمرش را عمل کرد ، بعضی از دوستان کم لطفی کردند و اجازه ندادند که پروژه شاهین تکمیل شود . پدرم همیشه می گفت می خواستم رئال مادرید بسازم که متاسفانه نگذاشتند و...

* از باشگاه پرسپولیس طلب مالی هم دارید ؟

-اردلان آشتیانی (حرفمان را قطع می کند ) : به جز پدرم خودم هم از سال 85 طلب دارم . طلب پدرم هم از وقتی سرپرست پرسپولیس بود هنوز باقی مانده است . هر موقع که به باشگاه مراجعه می کنیم جوری رفتار می کنند که پشیمان می شویم . پدر من هم یک معلم بود و سرمایه ای نداشت . وقتی فوت کرد در حساب بانکی اش 160 میلیون تومان بود . پدر من دنبال مادیات نبود و سالم زندگی کرد . این موضوعی است که به آن افتخار می کنم . من زیاد بر سر مزار پدرم می روم شاید هفته ای دو ، سه بار . همین که می بینم مردم این قدر به پدرم لطف دارند و از او به نیکی یاد می کنند برایم بس است . دنبال صدقه و این جور داستان ها هم نیستم .

-حمید کاشانی : پدر من یک قران هم پول نگرفته است . بارها از جیبش هم برای پرسپولیس خرج کرده است . فقط زمان مدیریت آقای گرشاسبی یک فقره چک 8 میلیون تومانی برای پدرم از باشگاه فرستادند که پدرم ، من و مادرم از این موضوع بسیار ناراحت شدیم . همان موقع سوار ماشین شدیم و به باشگاه پرسپولیس رفتیم و پدرم چک را پس داد . این حرف هایی که آقای به اصطلاح پیشکسوت پرسپولیس درباره قرارداد 250 میلیونی و حقوق چندین ساله پدرم از باشگاه می زند کذب محض است . مثلا زمانی که اردلان هم در پرسپولیس بازی می کرد ، قرار بود پرسپولیس برای بازی با ملوان به انزلی برود .پرسپولیس پول نداشت و پدرم از جیبش 20 میلیون تومان برای رفت و آمد بازیکنان و هزینه های جاری خرج کرد .

-اردلان آشتیانی : بله، دقیقا یادم هست هتل به ما نمی دادند هنوز خاطره اش برایم هست . خدا «عمو جعفر » را بیامرزد و...

فرزندان «ابراهیم آشتیانی» و «جعفر کاشانی»،میهمان «کیهان ورزشی»/... به نام پدر !

*برای سئوال آخر از لحظات پایانی زندگی پدران مرحومتان برایمان بگویید :

-حمید کاشانی : ساعت 30/6 صبح برای ماموریت کاری به کیش پرواز داشتم . صبح خیلی زود بعد از بیدار شدن از خواب ،چراغ کوچکی را روشن کرده بودم و مشغول بستن ساکم بودم . پدرم هم بیدار شده بود تا طبق معمول برای خواندن نماز صبح آماده شود؛ وقتی که من را دید، کلی سربه سرم گذاشت و با هم شوخی کردیم . اما انگار موقع مرگ عزیزان ، به اطرافیان الهام می شود .من هم از چند روز قبلش دلشوره عجیبی داشتم ، فکرهای بدی به سرم می زد ولی نمی خواستم بپذیرم ؛ شاید یک هفته بود که درست نخوابیده بودم . بعدا شنیدم مادرم هم که در سفر کربلا حضور داشت چنین شرایطی را داشته است . خاله ام می گوید :هر وقت چشم باز می کردم می دیدم مادرت بیدار است . من هم همش با خودم فکر می کردم پایم را از تهران بیرون بگذارم یک اتفاقی می افتد . همان طور که گفتم با پدرم کلی شوخی کردیم ولی خیلی فکرم مشغول بود . حتی به پدرم گفتم دیروز که بلند شدی نماز بخوانی من بیدار بودم تازه نیم ساعت بعد از نماز خواندن شما اذان صبح را گفتند .با خنده گفت آره فهمیدم دوباره وضو گرفتم و نماز خواندم ولی تو صدایش را در نیاور . خلاصه چند دقیقه مانده به پرواز وارد فرودگاه شدم و به سمت کیش پرواز کردیم ، از آنجایی که باری با خودم همراه نداشتم سریع به محل کارم رسیدم . هنوز ده دقیقه نشده بود که رسیده بودم که تلفنم زنگ خورد . آقاخالق ، یکی از کارگران باشگاه شاهین بود . گوشی را برداشتم گفت: کجایی ؟ گفتم : من برای ماموریت آمده ام کیش . مگراتفاقی افتاده ؟ گفت : آقای کاظمی (یکی از کارمندان باشگاه ) تماس گرفته و گفته عمو روی پله های منزل خورده زمین، ولی تو نگران نباش ؛ زنگ زده اند اورژانس بیاید .معمولا آقای کاظمی در نبود من همیشه همراه پدر بودند . با خودم گفتم : وای نکند اتفاقی افتاده باشد و شروع کردم به گریه کردن . شروع کردم به زنگ زدن به خیلی ها ولی متاسفانه هیچ کس پاسخگو نبود . گیج شده بودم . آقای پنجعلی تماس گرفت و گفت : حمید جان، خبر صحت داره ؟ گفتم : بابا بیمارستانه ولی هرچی زنگ می زنم نمی تونم با کسی صحبت کنم .بنده خدا متوجه شد که به من خبر نداده اند و یک جوری قضیه را جمع و جور کرد . در همین اثنی یکدفعه خبری روی گوشی موبایلم آمد که نوشته بود جعفر کاشانی درگذشت . باور نکردم و به خبرگزاری ها مراجعه کردم و دیدم خبر درست است و ناگهان از حال رفتم .(آه می کشد )

قضیه این طور اتفاق افتاده بود که آقای کاظمی وقتی به منزل ما می رسند پدر آیفون را می زند و درب منزل را باز می کند . کت و شلوارش را می پوشد و کفش اول را پا می کند و پاشنه کش به دست اجل مهلت نمی دهد که حتی کفش دوم را پا کند و...

--اردلان آشتیانی : پدرمن گرفتگی عروق داشت و دکترها گفته بودند که باید آنژیوگرافی و بالن قلب انجام دهد .من با توجه به این که در رشته تربیت بدنی تحصیل می کردم می دانستم که ممکن است آنژیو باعث سکته پدرم شود ؛ اما متاسفانه هرچه به پزشکان گفتم قبول نکردند و با اشتباه باعث شدند که پدرم سکته قلبی بکند و به کما برود .او قبل از این که مراحل را طی کند حالش خوب بود اما متاسفانه از آن به بعد روی تخت بیمارستان افتاد . خیلی روزهای بدی بود من در روزهای آخر عمر پدرم هرکاری از دستم بر می آمد انجام دادم تا پدرم بهتر شود ولی خودش به من می گفت : پسرم! چرا این قدر اصرار به زنده ماندن من داری ؟ من عمر خودم را کرده ام و... خدابیامرز 6 ماه جلوی چشمم ذره ذره آب شد .

-حمید کاشانی (حرف اردلان آشتیانی را قطع می کند) : پدر من را هم اشتباه پزشکی کشت . خونش آمبولی شده بود ولی نتوانسته بودند تشخیص دهند .اول از پادرد شروع شده بود ولی پزشکان گفته بودند خوب می شود . آمبولی آمده بود بالا و رسیده بود به ریه که این باعث سرفه های شدید در روزهای آخر عمرش شده بود . دکتر گفته بود به خاطر عوارض داروهای بیهوشی است حتی گفته بودند : می توانی به استخر بروی . پدر من خیلی سالم بود و اگر این اتفاق نمی افتد شاید تا چند سال دیگر می توانست زندگی کند .

* ما بازهم به شما تسلیت می گوییم و امیدواریم خودتان در کنار بقیه اعضای خانواده سلامت باشید .کیهان ورزشی همیشه به عنوان ماوایی برای پیشکسوتان تلقی شده است و شما به عنوان فرزندان دو تن از خوشنام ترین آنها امروز میهمان ما بودید .اگر حرف پایانی برای این گفت و گو دارید می شنویم .

-اردلان آشتیانی : خیلی دوست دارم که کیهان ورزشی به صورت جدی تر وارد فضای سایبری و دنیای مجازی هم بشود تا کار را از دست نا اهلان بگیرد . ممنونم که یادی از ما کردید.

- حمید کاشانی : متاسفانه کیهان ورزشی اندکی دیر وارد فضای مجازی شده است . چرا باید سایتی مثل «X» رنکینگ اول فضای مجازی را در اختیار بگیرد و کیهان ورزشی با این سابقه درخشان در رده های پایین تر باشد ؟ امیدوارم کیهان ورزشی با جدیت بیشتر و همسو شدن با نیازهای روز جامعه جایگاه ویژه ای که در ورزش دارد را پس بگیرد. من هم خیلی خوشحالم که میهمان شما بودم.


انتشار یافته: ۳
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
گودرزی
Iran, Islamic Republic of
۲۱:۵۳ - ۱۳۹۸/۰۸/۲۵
0
0
مصاحبه خواندنی بود و یاد دو بزرگ فوتبال و پرسپولیس زنده شد.متاسفانه مجله در روزنامه فروشی ها نیست لطفا رسیدگی فرمایید.
منصور پاشايي
Iran, Islamic Republic of
۲۱:۰۸ - ۱۳۹۸/۰۸/۲۷
0
0
ممنونم از اين مصاحبه عالللللي بود. چند وقت پيش با همسران ناصر حجازي و منصور پورحيدري هم داشتيد كه خوب بود
دم كيهان ورزشي گرم كه اين كارها رو انجام مي دين
فقط تو كيهان ورزشي ميشه از اين مصاحبه ها خوند . خاطره اردلان آشتياني از باباش خيلي كمدي بود . كلي خنديدم . لحظه مرگ جعفر كاشاني هم خيلي دردناك بود . خدا هردوشون رو بيامرزه. لطفا بازهم بكنيد از مصاحبه ها
علی بهزادی
Iran, Islamic Republic of
۱۱:۲۰ - ۱۳۹۸/۰۹/۰۱
0
0
دستتون درد نکنه خواندنی بود
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدید ها
آخرین اخبار