PDF نسخه کامل مجله
سه‌شنبه ۲۸ فروردين ۱۴۰۳ - April 16 2024
کد خبر: ۵۲۶۷۵
تاریخ انتشار: ۲۶ بهمن ۱۳۹۸ - ۱۶:۲۵
ساها این روزها در جنوب فرانسه زندگی می‌کند اما چند وقت پیش سفری کوتاه به انگلیس داشت تا کارهایش در شرکت اکسیس استارز، شرکتی که بعد از بازنشستگی‌اش تاسیس کرده را انجام دهد. کار این شرکت ارائه خدمات و مشاوره به بازیکنان فوتبال است. مهاجم سابق منچستریونایتد و اورتون که این روزها 41 سال دارد، می‌گوید:«ما مدیر برنامه نیستیم. فقط در تلاشیم محیطی امن برای کسانی که نیازی به مشاوره دارند ایجاد کنیم. داستان‌های فراوانی در مورد افرادی که بعد از بازنشستگی از فوتبال از آنها کلاه‌برداری می‌شد، شنیده بودیم. سعی کردیم با این افراد ارتباط برقرار کنیم. خوش‌شانس بودم که توانستم به عنوان یک بازیکن حرفه‌ای رویایم را به واقعیت تبدیل کنم و حالا می‌خواهم به جامعه کمک کنم و چیزهایی که یاد گرفتم را در اختیار سایرین قرار دهم.» ساها در زمان فوتبالش چیزهای زیادی یاد گرفت و آماده‌ است در مورد دورانی صحبت کند که 6 قهرمانی در لیگ را به دست آورد. درس کلیدی که او گرفت چه بود؟ وقتی الکس فرگوسن مربی‌تان است، هیچ وقت مسخره‌بازی نکنید... گفتگوی فورفورتو با این مهاجم را در ادامه می‌خوانید:

* شما در جوانی به آکادمی مشهور کلیرفونتین فرانسه می‌رفتید. تجربه حضور در این فضا چطور بود؟

واقعا لذت بردم، در کنار تیری هانری و نیکولاس آنلکا تمرین می‌کردم و پیش خودم می‌گفتماین افراد باورنکردنی هستند و من در کنار آنهاماین اتفاق به من کمک کرد بفهمم شاید توانایی لازم برای تبدیل شدن به یک فوتبالیست حرفه‌ای را داشته باشم. نیکولاس با استعدادترین بازیکنی بود که تا به حال دیده بودم. مطمئنم خودش هم می‌داند که به نظر من او به اندازه بازیکنانی نظیر رونالدو یا نظیر آن تلاش نکرد. می‌توانست بهترین بازیکن دوران شود. واقعا به نظرم سطح بالا بود. باورنکردنی بود. تیری هم همین‌طور بود اما توانست به جایی برسد که توانایی‌هایش را شکوفا کند.

* حقیقت دارد در تیم متز و با اولین لمس توپتان در تیم بزرگسالان گلزنی کردید؟

بله همین طور است. روز تولدم هم بود به همین خاطر روزی خاص به شمار می‌رفت. همه خانواده‌ام به ورزشگاه آمده‌ بودند. یک روز پیش می‌دانستم که قرار است در اولین بازی به میدان بروم. به همین خاطر می‌دانستم که موقعیتی فوق‌العاده است. سپس در دقیقه 90 به زمین آمدم، رابرت پیرس توپ را برایم فرستاد و با اولین تماس توپ، اولین گلم را در اولین دقیقه حضور در زمین زدم و اندکی بعد داور سوت پایان مسابقه را زد. حسی باورنکردنی داشتم.

*نظرتان در مورد دورانی که به طور قرضی در نیوکاسل گذراندید، چیست؟

موقعیت خوبی برایم بود چون 20 ساله بودم و در متز زیاد بازی نمی‌کردم. حس می‌کردم باید به باشگاهی دیگر بروم و امکان نداشت در محیطی بهتر از محیطی که باشگاه نیوکاسل داشت قرار بگیرم. در این باشگاه بازیکنان بزرگی حضور داشتند. رودگولیت مربی و آلن شیرر نیز کاپیتان تیم بود. تنها 6 ماه آنجا بودم و می‌دانستم انگلیس جایی است که باید باشم به همین خاطر یک سال بعد به فولام آمدم و به لیگ انگلیس برگشتم.

* شما برای پیوستن به فولام به لیگ دسته یک رفتید. فکر می‌کردید دوران بازیتان انقدر در آنجا خوب پیش برود؟

می‌شد این طور فکر کرد که تصمیم خطرناکی است و یا موفق می‌شدم و یا فوتبالم نابود می‌شد اما ذاتا بسیار مثبت‌نگر هستم و هیچ وقت ترسی نداشتم. اگر به باشگاهی در لیگ برتر رفته بودم، آنوقت شاید زمان کافی برای بازی کردن نداشتم. سپس وقتی در اولین فصل حضورم 40 گل زدم، اعتماد به نفسم بسیار بیشتر شد. این حس را داشتم که شکست ناپذیرم. حضور در فولام باعث شد بفهمم با سخت‌کوشی برای تیم چقدر حس خوبی می‌گیرم. از آن لحظه به بعد، می‌دانستم سرنوشتم در دستان خودم است. اگر به سختی تلاش می‌کردم، هیچکس جلودارم نبود.

* آیا بازیکنان فولام بعد از قهرمانی در لیگ دسته یک با 101 امتیاز به شما پاداشی داده شد؟

(می‌خندد) او شخصیتی شوخ بود. گاهی اوقات بعد از بازی به رختکن می‌آمد و فکر می‌کرد می‌تواند روحیه بازیکنان را بالا ببرد. خیلی دل نازک بود و از پیشرفت باشگاهش لذت می‌برد. آن فصل تیمی فوق‌العاده داشتیم. ژان تیگانا واقعا نقش بزرگی در افزایش اعتماد به نفس من در جوانی داشت.

*شما به صورت علنی از علاقه به ترک فولام صحبت کردید. اگر می‌توانستید زمان را برگردانید، سعی می‌کردید به شکل بهتری جدا شوید؟

هرکسی در زندگی‌اش چنین شانسی به دست می‌آورد همین کار را می‌کرد. شاید مرا قضاوت کنند اما اگر فردا یک شرکت بزرگ آنها را بخواهد و بگوید به آنها شانس پیشرفت و درخشش می‌دهد، همه خواهند رفت. رویایم بازی برای منچستریونایتد بود. می‌خواستم به بهترین شکل این کار را انجام دهم اما مردم از صحبت‌های انجام شده خبر نداشتند. برای انجام این انتقال مجبور شدم کاری که باید می‌کردم را انجام دهم.

*آیا مسئولان فولام به شما اجازه جدایی دادند و بعدا نظرشان عوض شد؟

بله، دقیقا. ما روبات نیستیم، آدمیم و اگر کسی به شما دروغ بگوید و اجازه ندهد چیزی که قرار بود انجام شود به وقوع بپیوندد، این حق را دارید واکنش نشان دهید. الکس فرگوسن با من تماس گرفت و پرسید آیا می‌خواهی به یونایتد بیایی؟ وقتی مربی به این بزرگی به شما زنگ می‌زند، جواب منفی دادن غیرممکن است.

*نظرتان در مورد پیشرفت به جلو و حضور در یونایتد چه بود؟

پیغامی بیدار باش به من بود که تنها استعداد کافی نیست. فقط توانایی کافی نیست و باید بتوانید سخت‌تر از هر کس دیگری تلاش کنید. بازیکنان بزرگی را در کنارم می‌دیدم که خودشان را وقف تیم کرده بودند و این باورنکردنی بود. کریستیانو رونالدو مانند یک فوتبالیست مهارنشدنی بود. اصلا نمی‌شد گفت او یک انسان است. از همان زمان که 18 یا 19 ساله بود، می‌توانستید ببینید او یک بازیکن عادی نیست. او تمام مهارت‌های لازم را داشت با این حال سخت‌تر از بقیه تلاش می‌کرد و فقط به استعدادش متکی نبود. بازیکنان برتر بهتر از بقیه نمی‌شوتند یا تکنیک بهتری ندارند بلکه بیشتر از بقیه تلاش می‌کنند و کریستیانو همین کار را کرد. برخی از بازیکنان وقتی گل می‌زنند، اعتماد به نفس بالایی دارند اما وقتی یک موقعیت را از دست می‌دهند، ناگهان تمام انگیزه‌شان فروکش می‌کند. کریستیانو این طور نبود. او ثبات بالایی داشت و تنها بازیکنی است که دیدم انقدر اعتماد به نفس دارد. مانند یک قطار بود، تنها فکرش پیشرفت بود و خیلی روی من تاثیر داشت.

*هیچوقت اتفاق افتاد فرگی بر سرتان داد بزند؟

بله یک یا دو بار. با این حال چندان جدی نبود. این راه او بود تا به شما شوک وارد کند. در دومین بازیم برای باشگاه این کار را کرد. در ورزشگاه اورتون و در پایان نیمه اول با نتیجه سه بر صفر پیش بودیم و دو گل زدم. وارد رختکن شدیم و حس می‌کردم همه چیز خوب است. زیاد انگلیسی نمی‌فهمیدم اما فرگوسن در حال فریاد زدن بود و به نظر می‌رسد دارد سر من داد می‌زند. پیش خودم گفتمچه شده است؟» متوجه شدم از این که دو موقعیت را از دست داده‌ام ناراحت است. دیدن شدت احساسات او فوق‌العاده بود و می‌خواست با این کار به من بفهماند که این بازی همچنان تمام نشده. دوست داشت ببرد. می‌توانستیم با نتیجه سه بر صفر ببریم اما از نظر او باز هم کافی نبود. تنها 45 دقیقه لازم بود تا تفکر او را درک کنم چون اورتون به بازی برگشت و نتیجه را سه سه کرد. اگر فن‌نیستلروی گلی دیر هنگام نمی‌زد ممکن بود بازی را ببازیم.

* دو بازی اولتان در لیگ قهرمانان برای یونایتد مقابل پورتوی خوزه مورینیو بود. چه چیزی از آن به خاطر دارید؟

خیلی عصبانی‌ام کرده بود! آنها ما را حذف کردند که خیلی دردناک بود اما در نهایت توانستند بازی فینال مقابل موناکو را ببرند و تبدیل به بخشی از تاریخ فوتبال شوند. فوتبال را به خاطر تعصبی که در آن وجود دارد، دوست دارم. این روزها یورگن کلوپ را می‌بینم و با وجود این که لیورپول خوب بازی می‌کند اما تعصب این مربی را دوست دارم.

*چرا بری هایلس در مقایسه با رود فن‌نیستلروی زوج بسیار بهتری برایتان بود؟

همکاری با هایلس در فولام را دوست داشتم. او همیشه در جای درست بود. یک دوره زمانی یک ماهه را به خاطر دارم که هر بار در آستانه گلزنی قرار می‌گرفتم اما او زودتر از من گل می‌زد. درکش نمی‌کردم! خیلی باهوش و یک مهاجم واقعی بود. بعد این شانس را پیدا کردم تا با استاد محوطه جریمه هم‌تیمی شوم. رود فن نیستلروی بهترین مهاجمی است که من در این منطقه از زمین دیده‌ام.

* وقتی فرگوسن فن‌نیستلروی را نیمکت نشین کرد و در فینال جام حذفی شما را به جایش در ترکیب قرار داد، جو چطور بود؟

فن‌نیستلروی خیلی رفتار خوبی با من داشت. شاید با تصمیمی که مربی گرفته بود مشکل داشت اما هیچ مشکلی با من نداشت. تمام فکر و ذکرش گلزنی بود و به این تفکر احترام می‌گذارم. می‌دانم برخی می‌گفتند من این بازیکن را به ترک باشگاه وادار کرده‌ام اما واقعیت ندارد. او بازیکنی خوب بود و با مربی مشکل داشت و شاید از نظر مربی من به اندازه کافی برای پر کردن جایش خوب بودم اما توانایی بازی در کنار او را هم داشتم. رود اندکی خودخواه بود. دوست داشت همه پاس‌ها به او برسد و گاهی اوقات مربی نمی‌توانست با این شرایط کنار بیاید چون می‌خواست رونالدو و روونی نیز پیشرفت کنند و رود نمی‌توانست روی نیمکت بنشیند، برایش غیرممکن بود.

*حقیقت دارد نیستلروی یک بار در تمرینات گریه رونالدو را در آورد؟

بله. داستان‌هایی وجود داشت. به نظرم در دورانی که پدر رونالدو در گذشته بود، با هم جر و بحث کردند و زمان مناسبی برای دعوا نبود. وقتی دو بازیکن روحیه زیادی دارند این اتفاقات می‌افتد اما مطمئنم فن‌نیستلروی از حرف‌هایی که زد پشیمان است.

*آیا دیدید فابرگاس در الدترافورد به سمت فرگوسن پیتزا پرتاب کند؟

نه، ندیدم اما به عنوان هوادار یونایتد، چنین چیزهایی باعث شد تا از آرسنال نفرت پیدا کنم. روش بازی آرسنال را دوست داشتم اما چنین کارهایی مرا ناراحت کرد.

*کدام گلتان را بیشتر از همه دوست دارید؟

سوال سختی است. اولین گلم در متز فوق‌العاده بود و همچنین اولین گلم در یونایتد. یک گل خیلی خوب نیز در پیراهن تیم ملی فرانسه داشتم. اولین گلم برای کشورم آن هم از روی پاس زیدان. عکسی از این گل در آشپزخانه خانه‌ام دارم چرا که نماد سخت‌کوشی است. نمی‌توانید بدون تلاش زیاد به تیم ملی برسید. لحظه فوق‌العاده‌ای بود.

*آیا فرانسه استحقاق قهرمانی در یورو 2004 را داشت؟

نه خیلی از قهرمانی دور بودیم. به نظرم بازیکنان خوبی داشتیم اما یک تیم متحد نبودیم. نباید در بازی‌هایی که باختیم، شکست می‌خوردیم. شکست مقابل یونان شوک بزرگی بود. اولین تورنمنت بزرگ من بود و تجربه واقعا بدی داشتم. بازیکنان خوبی در اختیار داشتیم اما متحد نبودیم.

*وقتی از حضور در فینال جام جهانی 2006 محروم شدید، چه حسی داشتید؟ در یک چهارم و نیمه نهایی کارت گرفتید و هر دو کارت وقتی بود که زمانی به میدان آمدید که تنها 5 دقیقه به پایان مانده بود...

خیلی ناراحت بودم. چند دقیقه آخر بازی مقابل پرتغال در نیمه نهایی و بعد از کارت زرد دوم را به خاطر ندارم چون می‌دانستم شانس حضور در فینال را از دست داده‌ام. از نظر ذهنی کاملا سردرگم بودم. خیلی سخت بود. افراد خیلی کمی حس مرا تجربه کرده‌اند. درست است که تکل بدی روی لوئیز فیگو زدم اما تنها به خاطر نیمکت نشینی ناراحت بودم. فکر می‌کردم برای حضور در میدان به اندازه کافی خوب هستم. با این حال 5 دقیقه بازی می‌کردم.

* بعد از ضربه‌سری که زیدان در دیدار فینال به ماتراتزی زد، چه چیزی در رختکن گفت؟

چیز خاصی نگفت. فقط گفت متاسف است. او بازیکنی بزرگ برای فرانسه بود به همین خاطر می‌توانست هر حرفی دوست دارد بزند و همه به او می‌گفتند: زیزو ایرادی ندارد. اتفاق ناراحت‌کننده‌ای بود چون برای حضور در آن فینال و قهرمانی خیلی تلاش کرده بودیم. قهرمانی می‌توانست سرنوشت زندگی خیلی از بازیکنان حاضر در ترکیب را عوض کند اما فکر می‌کنم او حالا از کاری که انجام داده پشیمان است. از کاری که زیدان کرد تعجب نکردم. اگر به آمار او نگاه کنید، او دستکم 10 کارت قرمز گرفته است. هیچ وقت چنین آماری برای یک هافبک ندیده‌ام. گاهی اوقات عصبانی می‌شد اما استعداد زیادی داشت. در یک چهارم نهایی مقابل برزیل روی نیمکت بودم و مانند یک طرفدار به او نگاه می‌کردم. انگار از تلویزیون در خانه بازی را نگاه می‌کردم. تنها باری بود که این اتفاق افتاد چون باید همیشه روی بازی تمرکز داشته باشید و آماده ورود به زمین باشید اما او پیش از حد بازیکن خوبی بود. بازیکنی باورنکردنی بود.

*کار با ریمون دومنک، مربی تیم ملی فرانسه چطور بود؟

کار کردن برای یک مربی تیم ملی واقعا سخت است. اگر مسابقه باشد، باید یک ماه کار کنید و پیاده‌کردن تاکتیک‌ها خیلی سخت است و همه چیز به بازیکنان بستگی دارد. انتخاب بازیکنان، رابطه‌ با آنها و... او باید این کار را می‌کرد و به نظرم موفق نشد. گاهی اوقات بازیکنانی بزرگ در اختیار دارید و آنها کار کردن را برایتان بسیار ساده می‌کنند اما گاهی اوقات نیاز به یک مربی با خصوصیات مربیگری برجسته دارید. به نظرم دومنک نتوانست این کار را بکند زیرا با وجود این که برخی از بازیکنانش باورنکردنی بودند، فرانسه در تیم ملی به موفقیت نرسید.

*می‌توانید حس خودتان را بعد از دست دادن پنالتی در آخرین دقایق بازی مقابل سلتیک در لیگ قهرمانان سال 2006 را توصیف کنید؟

بدترین خاطره در این مورد این است که گری نویل، هم‌تیمی خودم پیش‌بینی کرده بود این توپ را از دست می‌دهم. این را به کسی گفته بود و من بعدا در روزنامه دیدم. همه چیز به واکنش شما بستگی دارد و آخر همان هفته مقابل چلسی گلزنی کردم که یکی از بهترین گل‌های دوران بازی من بود. البته باید آرتور بوروک دروازه‌بان سلتیک را هم ستایش کرد که توانست پنالتی را بگیرد.

*اولین قهرمانی در لیگ برتر در فصل 07-2006 چه حسی داشت؟

لحظه فوق‌العاده‌ای بود. توصیفش کار سختی است زیرا برای قهرمانی کارهای زیادی می‌کنید. ضمن این که با توجه به حضور 4 یا 5 مهاجم در تیم کار سختی داشتم و باید تاثیر گذار ظاهر می‌شدم. سولشیر را داشتیم، آلن اسمیت، روونی، رونالدو، رایان گیگز و فن نیستلروی هم در تیم بودند. خیلی خوشحالم که این شانس را داشتم در ترکیب این تیم فوق‌العاده باشم.

* روونی گفته‌ است که شما زوج محبوب او در خط حمله بودید. این موضوع برای شما هم صدق می‌کند؟

بله من هم همین حس را دارم. او بیشتر از من تلاش می‌کرد و به همین خاطر کمک زیادی به او می‌کردم. خیلی خوب است که روونی چنین حرفی زد چرا که با مهاجمان بسیار بزرگی زوج شده بود اما گاهی اوقات موضوع ارتباط است. لازم نبود با روونی حرف بزنم. اگر شما را در موقعیت بهتری می‌دید به شما پاس می‌داد و تردید نمی‌کرد. منم همین کار را می‌کردم. رابطه‌مان خاص بود. این رابطه را با چشمان خودم بین اندی کول و دواک یورک دیدم. خیلی خاص بود. از بازی با روونی لذت می‌بردم. توانایی هر کاری را داشت. وقتی چنین هم‌تیمی داشته باشید، می‌دانید در هر مسابقه‌ای پابگذارید یک جنگجو در کنارتان دارید و باید بجنگید. به همین خاطر است که کار برای رشفورد این روزها سخت است. چرا که یک زوج مناسب در کنارش ندارد.

*بازی نکردن در فینال لیگ قهرمانان سال 2008 در مقایسه با فینال جام جهانی 2006 چطور بود؟

خیلی بد بود. به سختی تلاش کرده بودم تا از مصدومیت رها شوم و از اشتباهاتم در جام جهانی نیز درس گرفته بودم. وقتی که فینال لیگ قهرمانان را از دست دادم خیلی برایم سخت بود. به خودم می‌گفتمچرا خدا این موقعیت برای بازی را به من می‌دهد و سپس آن را از من می‌گیرد؟» اولین باری بود که به خاطر فوتبال گریه کردم. نمی‌توانستم تحمل کنم. دو یا سه هفته ناراحت بودم. بدترین نکته در این باره این بود که یک هفته یا 10 روز بعد از فینال من آماده بازی بودم و همه در حال رفتن به تعطیلات تابستانی بودند. دوست ندارم هیچ بازیکنی این حس را تجربه کند. ترجیح می‌دادم فوتبال بازی نکنم اما چنین اتفاقی را تجربه نکنم. خیلی بد بود. چهار یا پنج سال طول کشید تا بفهمم چقدر این اتفاق ناراحت کننده است. وقتی کتابم را می‌نوشتم چون بالاخره در حال توضیح احساسم بودم، فهمیدم چقدر به اعتماد به نفسم ضربه وارد شده. بعد از غیبت در آن فینال بود که با مربی صحبت کردم و گفتم باید به باشگاه دیگری بروم.

*حضور در کنار روی کین چطور بود؟

بسیار شوخ بود. بدون این که لبخند بزند، شما را می‌خنداند. در حالی که به شما زل می‌زند، برایتان جک تعریف می‌کند.

*آیا از تصمیم‌تان برای ترک منچستر پشیمان هستید؟

بیشتر ناراحت بودم و نه پشیمان. دوست دارید تا ابد در یک باشگاه باشید اما خیلی ناراحت بودم. انتقالی درست و در زمانی مناسب بود. منچستریونایتد را دوست داشتم. زیاد مصدوم شدم اما مربی همیشه مراقبم بود. به من یاد داد وفادار باشم و به سایرین احترام بگذارم. این مسائل هنوز هم در من وجود دارد.

*قبول کردید در اورتون به ازای هر بازی پول بگیرید. چه حسی در این مورد داشتید؟

این کار را نکردم و این اتفاق پیشنهاد خودم بود. مصدوم بودم و به خاطر سابقه‌ام در یونایتد، نمی‌خواستم به اورتون بروم پول زیاد بگیرم و بازی نکنم. به همین خاطر گفتمتا وقتی آماده بازی شوم، ایرادی ندارد در ازای مبلغی خاص به میدان بروماین کار نشان می‌داد برخی فوتبالیست‌ها تنها روی پول تمرکز ندارند و دوست دارند پول منصفانه با عملکردشان بگیرند.

* زدن سریع‌ترین گل تاریخ جام اتحادیه با توجه به شکست مقابل چلسی برایتان ارزشمند است؟

نه، اصلا. علاقه‌ام به کسب قهرمانی با اورتون حتی بیشتر از دورانی بود که در منچستریونایتد بازی می‌کردم. پیش خودم فکر کردماگر به اورتون بروم می‌خواهم بدرخشمکسب قهرمانی در اورتون کاری عادی نبود. در یونایتد، بازیکنان بزرگی بودند به همین خاطر اگر قهرمان نمی‌شدید غیرعادی بود. زدن آن گل زودهنگام در فینال برایم بی‌معنی بود. با این حال حس خوبی به خاطر گلزنی داشتم چرا که چند هفته قبل عمویم را از دست داده بودم و همچنین بعد از مصدومیت توانسته بودم به ترکیب برگردم. گلزنی خیلی خوب بود و رابطه خوبی با هواداران پیدا کردم چرا که صدای شادیشان را می‌شنیدم.

* چرا در سال 2012 اورتون را ترک کردید؟

چون فکر می‌کردم رابطه خوبی که با دیوید مویس داشتم از بین رفته است. اگر با من صحبت کنید و با لحن درست حرف بزنید، همه چیز را قبول می‌کنم اما اگر با من حرف نزنید و پشت سرم کارهایتان را انجام دادید، لج می‌کنم و این اتفاقی بود که افتاد. مصدوم شدم، مچ پایم شکست و خیلی زود به ترکیب برگشتم. تمام پیش فصل تمرین می‌کردم تا در کنار تیم باشم. خیلی تلاش کردم اما حس کردم به من بی احترامی شده چرا که درک نکرد چقدر تلاش کرده‌ام تا برگردم. اندکی بعد بدون هیچ صحبتی مرا سکونشین کرد از این کار خوشم نیامد. با او بحثم شد و به این نتیجه رسیدم که باید بروم.

* آیا صحبت‌ها در مورد مربیگری هری ردنپ در تیم ملی روی فصل تاتنهام و پایان بد این تیم تاثیر داشت؟

ظاهرا این طور بود البته گفته می‌شد تیم در ژانویه خریدهای خوبی نکرده و من هم یکی از خریدها بودم... البته درک می‌کنم چون تاتنهام روند خوبی داشت اما بی‌ثباتی گریبان تیم را گرفت.

*در پایان دوران بازی خود برای لاتزیو بازی کردید.دوست داشتید وقتی جوان‌تر بودید به یک تیم ایتالیایی می‌رفتید؟

قطعا. لیگ آنجا خیلی خوب بود. از نظر فیزیکی خیلی قوی بودند. دو یا سه بار در روز تمرین می‌کردند و هوا آفتابی‌تر بود. از فرصت حضور در لیگ ایتالیا استفاده کردم اما این شانس خیلی دیر در دوران بازی‌ام به من رو کرد.

* این اواخر سفرهای زیادی دور دنیا دارید و یک بار هم در مالزی در کنار ریوالدو کودکان را مربیگری کردید. تجربه خوبی بود؟

خیلی فوق‌العاده است. متوجه می‌شوید فوتبال چقدر قدرت دارد. حتی با گذشت 5 یا 6 سال هر جای دنیا می‌روید مردم شما را می‌شناسند و این موضوع مرا به وجد می‌آورد. فوتبال ورزش فوق‌العاده‌ای است.

* آرمین زمانی

نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدید ها
آخرین اخبار