PDF نسخه کامل مجله
جمعه ۳۱ فروردين ۱۴۰۳ - April 19 2024
کد خبر: ۵۶۳۶۴
تاریخ انتشار: ۲۱ تير ۱۳۹۹ - ۱۶:۳۵
عکس‌های اینیستا در سرتاسر شهر کوبه، ششمین شهر بزرگ ژاپن دیده می‌شود. کوبه شهری بندری و پرجمعیت است که بین دریا و کوهستان قرار گرفته است. با این حال، زمین تمرین ویسل کوبه یک ساعت با مرکز شهر فاصله دارد. روزی سرد و آفتابی است. دیوید ویا و سپس لوکاس پودولسکی از مقابلمان رد می‌شود. ویسل کوبه برای انجام خریدهای خارجی خود، چند ستاره را به خدمت گرفته است تا تبدیل به بهترین باشگاه آسیا شود. البته این اتفاق مطابق میل آنها نیافتاد چرا که در لیگ 18 تیمی ژاپن، آنها در رده هشتم قرار گرفتند. با این حال، ویسل توانست در ژانویه فاتح جام امپراطوری شده و به لیگ قهرمانان آسیا صعود کند. این قهرمانی، بیست و ششمین قهرمانی دوران بازی اینیستا بود. بعد از پایان تمرینات، هافبک 35 ساله پیش ما می‌آید تا به سوالاتمان پاسخ دهد...

اینیستا در گفتگو با فورفورتو :دوست دارم تا 40 سالگی بازی کنم

*وقتی بچه بودید عکس چه کسی را به دیوار اتاقتان میزدید؟

پپ گواردیولا و میشل لادروپ. آنها الگوهای من بودند و پوستر هر دو نفرشان را داشتم. یک پوستر مایکل جردن نیز به دیوار زده بودم. وقتی او برای شیکاگو بولز بازی میکرد، احترام زیادی برایش قائل بودم.

*وقتی 12 ساله بودید به آکادمی مشهور بارسلونا رفتید، روزهای اول حضورتان در لاماسیا چطور بود؟

دور بودن از خانوادهام در چنین سن کمی بسیار سخت بود. از شهری کوچک آمده بودم که فاصله زیادی با بارسلونا داشت. تمرینات را همان طور انجام میدادم که در زمین مسابقه بازی میکردم. بعدها به دانشگاه رفتم و خودم را بیشتر با شرایط تطبیق دادم اما نمیتوانم بگویم همه چیز برایم آسان بود چرا که از روستایی کوچک به شهر بزرگی مثل بارسلونا رفته بودم. خانوادهام برای دیدن من میآمدند و هر وقت بازی نداشتیم به خانه میرفتم. فقط من نبودم که این سختی را تجربه میکردم.در کنار پسرانی دیگر بودم که از جاهایی دورتر از من آمده بودند. البته شرایط مثل الان نبود چرا که بارسا الان بازیکنانی از سرتاسر دنیا دارد. تیم خوبی در بارسای B داشتیم و مانند تیم اصلی با ترکیب 3-3-4 و همان آرایشی که یوهان کرایوف در بارسا ایجاد کرده بود، بازی میکردیم. برای چنین کاری باید از نظر تکنیکی خوب باشید.

*گویا وقتی فوتبال را در بارسا آغاز کرده بودید، یکی از مربیان گفته بود شبیه فوتبالیستها نیستید. آیا جثه شما هیچوقت روی عملکردتان به عنوان یک هافبک میانی تاثیر گذاشت؟

هیچوقت قد بلندی نداشتم اما آن را نکتهای منفی نمیدانستم. هیچوقت به من گفته نمیشد با بازیکن قد بلند حریف یارگیری کنم. سعی کردم خلاقیتم را بیشتر کنم چرا که لازم نیست برای عبور از مدافع حریف قد بلندی داشته باشید. گاهی اوقات قد کوتاه میتواند نکته مثبتی هم باشد. لیونل مسی قد بلندی ندارد اما بهترین بازیکن جهان است. فوتبال روی زمین بازی میشود و بازیکنان قد کوتاه به زمین نزدیکتر هستند.

* در آکادمی بارسلونا بیشتر از چه کسی یاد میگرفتید؟

وقتی به تیم اصلی آمدم، کارلس پویول و ویکتور والدز بسیار کمکم کردند. پهپه رینا نیز کمک خوبی بود. روز اولی که از من خواسته شد به تیم اصلی بروم، رفتم و دم در ایستادم چرا که رویم نمیشد وارد شوم. لوئیز انریکه مرا دید و از من خواست وارد شوم و همه را به من معرفی کرد. به خاطر این کارش از او متشکرم. به نظرم او حتی نمیدانست من چه کسی هستم اما بازیکنی بزرگ و کاپیتان تیم بود.

*به عنوان یک بازیکن جوان، لوئیز فن خال با شما چطور رفتار میکرد؟

فنخال یکی از بهترین مربیان فوتبال مدرن است. او به وضوح میگفت چه انتظاری از ما دارد و بی پرده صحبت میکرد. با وجود این که اسپانیایی زبان اول او نبود اما تمام حرفهایش را میفهمیدم. حتی در شرایط سخت هم به بازیکنان جوان اعتماد داشت. این خصوصیتی است که مربیان کمی دارند.

* آیا لحظهای وجود دارد که به خودتان بگویید از اینجا پیشرفت من شروع شد؟

پیشرفت من در چند مرحله بود. اول از من خواسته شد با تیم اصلی تمرین کنم. بازیکنان اصلی توپ را خیلی سریع حرکت میدهند و انطباق پیدا کردن با آن خیلی سخت است و زمان میبرد. ضمن این که در رختکن کنار بازیکنانی معروف از سراسر دنیا قرار میگیرید. بازیکنانی که در تلویزیون میبینید و در روزنامهها در موردشان میخوانید و ناگهان هر روز آنها را میبینید و دوستتان میشوند. اندکی بعد شروع به بازی در تیم اصلی کردم اما بیشتر اوقات نیمکت نشین بودم. ژاوی هم همین شرایط را داشت. فقط مسی مستقیما توانست در ترکیب اصلی قرار بگیرد. اوایل 20 دقیقه و بعدها 30 دقیقه فرصت بازی به من میرسید. این کار روش هوشمندانهای برای پیشرفت دادن یک بازیکن جوان است. وقتی در اکثر بازیهای تیم اصلی به میدان رفتم که دیگر 22 سالم شده بود.

*فرانک رایکارد چه کاری انجام داد که توانست شرایط بارسا را عوض کند؟

او تغییرات زیادی ایجاد کرد. بارسا در آغاز هزاره جدید شرایط سختی داشت. مدیرعامل باشگاه تغییر کرده بود، هواداران معترض بودند و تیم به زحمت و با هتتریک ریوالدو مقابل والنسیا در آخرین بازی فصل توانسته بود به لیگ قهرمانان برسد. باشگاه در عرض 5 سال 5 مربی عوض کرده بود اما رایکارد سال 2003 به باشگاه آمد و بازیکنانی نظیر رونالدینیو و دکو را آورد. بارسا در زمان فنخال بازیکنان هلندی زیادی داشت اما رایکارد بازیکنان هلندی بیشتری نیاورد و ستارههای هلندی باشگاه را با بازیکنان داخلی نظیر ژاوی، من و پویول ترکیب کرد اما او اصرار داشت همهچیز پلهبهپله پیش برود. او فلسفه باشگاه را میدانست و همیشه میگفت میخواهد به مردم لذت فوتبال را هدیه دهد. میدانست اگر تیم خوب کار کند، هواداران خوشحال خواهند بود. من زیاد در زمین به میدان میرفتم اما معمولا به عنوان یار تعویضی. وقتی ژاوی در فصل 06-2005 مصدوم شد، فرصت بازی بیشتری به من رسید.

*بازی رونالدینیو چطور بود؟

رونالدینیو جادویی بود. همیشه لبخند به لب داشت و دیوانه فوتبال بود. فوتبال از نظر او مانند هنر و وی نیز یک هنرمند بود. او با تمام بازیکنانی که در کنارشان به میدان رفتهام تفاوت داشت. گاهی او را در تمرین میدیدم و پیش خودم میگفتم: چطور میتواند این کار را انجام دهد؟ او فردی دوست داشتنی است تنها نکته ناراحتکننده این بود که بیشتر پیش ما نماند. رونالدینیو در برنابئو دو گل زد که حتی هواداران رئال هم او را تشویق کردند.

*تماشای پیشرفت مسی در بارسا چه حسی داشت؟

از وقتی لئو 13 یا 14 سال داشت، پیشرفت او را تماشا کردم و همان موقع میشد دید که سطح وی با سایرین متفاوت است. هیچوقت فراموشش نمیکنم. او منحصر به فرد بود. همیشه توپ میخواست و سرعت و مهارت زیادی برای عبور از مدافعین داشت. برخی بازیکنان جوان کیفیتهای لازم برای موفق شدن را دارند. لئو هوش تاکتیکی خوبی داشت اما باید در زمینههای دیگر نظیر فیزیکی، تجربه و... بهتر میشد و همین کار را هم کرد. باید یاد میگرفت در مسابقات تاثیرگذار باشد و این کار را هم کرد. تنها حضور مسی در زمین مسابقه، حریف را مضطرب میکرد و مدافعی که استرس داشته باشد قطعا اشتباه میکند.

*به نظرتان مسی بهترین بازیکن تمام ادوار است؟ چه زمانی به این نتیجه رسیدید؟

بله از نظر من لئو بهترین است زیرا کاملترین فوتبالیستی است که تا به حال دیدهام و برای مدت زمانی طولانی است که در بالاترین سطح میدرخشد. هر روز او را تماشا میکردم اما بازی بزرگانی نظیر پله، مارادونا یا کرایوف را از نزدیک ندیدهام. انتخاب یک لحظه برای درخشش او خیلی کم است او هر فصل دستکم 6 لحظه فوقالعاده داشت.

*بهترین حرکتی که تابه حال از مسی دیدهاید چیست؟

عملکرد او در فینال لیگ قهرمانان سال 2009 و2011. هنوز هم نمیدانم او در دیدار مقابل منچستریونایتد چطور انقدر پرید تا با ضربه سر گل بزند.

*در فینال لیگ قهرمانان سال 2006 به عنوان یار تعویضی به میدان آمدید. از آن بازی چه خاطرهای دارید؟

مسابقهای سخت برای ما بود. تا پایان نیمه اول با نتیجه یک بر صفر عقب بودیم اما آرسنال یک یار کمتر داشت. نیمه دوم بسیار بیشتر توپ را در اختیار داشتیم و در نهایت توانستیم دو گل بزنیم اما ویکتور والدز در آن بازی چندین مهار استثنایی انجام داد. خیلی سختی کشیدیم تا پیروز شدیم.

*گواردیولا به عنوان یک مربی چطور بارسا را تغییر داد و به عنوان بازیکن در کنارت چطور بود؟

او تقریبا همه چیز را تغییر داد. به طور مثال پپ جای بازی هر دو مدافع میانی تیم هنگام دریافت توپ را تغییر داد تا بتوانیم سریعتر حمله کنیم. دروازهبان نیز بخشی از کارهای تاکتیکی تیم شد که باعث میشد برتری نفری داشته باشیم. پپ کاری کرد به فوتبال به شکلی متفاوت نگاه کنم باید خلاقتر میشدم و در فضاهای خالی نفوذ میکردم. او همیشه دنبال راه جدیدی بود تا بر حریف برتری داشته باشد. کار دیگری که پپ کرد این بود که ما را مجبور کرد بیشتر و از جلوتر پرس کنیم. وقتی تمام این کارها را یاد گرفتیم دیگر رقبا نمیدانستند ما را چطور متوقف کنند. با تمام این حرفها او در بارسا شروع سختی داشت. شکست مقابل نومانسیا در اولین بازی لیگ شوک بزرگی بود. بعد از آن دیدار ما را جمع کرد و گفت:«اگر به من اعتماد کنید و به حرفهایم عمل کنید، پیروز میشویم.» همین کار را کردیم و پیروزیهایمان شروع شد. این که تیمها شروع به تقلید از سبک بازی تیمهای پپ کردند گویای همه چیز است. او فوتبال را تغییر داد.

*گفته میشود در روزهای اول حضور پپ در بارسا و وقتی خوب نتیجه نمیگرفت، به دفتر او رفتید و از وی خواستید روش خود را تغییر ندهد چرا که معتقد بودید بارسا زیر نظر او موفق میشود. این موضوع حقیقت دارد؟

بله. چند روز بعد از شکست مقابل نومانسیا این اتفاق افتاد. پپ تحت فشار زیادی بود زیرا در بارسلونا همیشه فشار زیاد است. به عنوان بازیکن از وقتی 12 سال داشتم و در باشگاه توپ میزدم این را میدانستم اما اگر مربی چنین باشگاهی باشید، فشارها بیشتر نیز میشود. مردم به روش او شک کرده بودند. شرایط آسان نبود و گواردیولا هنوز مربی باتجربهای نشده بود که به این مسائل عادت داشته باشد. مساله تنها به شروع بد پپ برنمیگشت. ما فصل قبل هم شرایط خوبی نداشتیم و به رئال نیز باخته بودیم و هواداران راضی نبودند اما آنها چیزی که من در تمرینات پیش فصل دیده بودم را تجربه نکرده بودندو میدانستیم قرار است بهتر شویم و کمترین کاری که از دستم برمیآمد این بود که به او بگویم دست به انجام تغییرات نزند.

*گواردیولا جملهای معروف دارد که به ژاوی گفته است:«تو مرا بازنشسته میکنی و این پسر(اینیستا) هر دو نفر ما را!» چه زمانی از چنین صحبتی باخبر شدید و چه حسی در مورد آن داشتید؟

خیلی حس خوبی است وقتی مردمی که برایشان احترام زیادی قائلید حرفهای خوبی در موردتان میزنند. آنها از من بزرگتر بودند و احترام زیادی به آنها میگذاشتم و همیشه از آنها تعریف میکنم چون لیاقت این تمجیدها را دارند.

*همکاریتان با ژاوی چه حسی داشت؟ چطور توانستید چنین زوج بینقصی تشکیل دهید؟

این اتفاق بلافاصله نیافتاد. اگر چه در گروههای سنی مختلفی بازی میکردیم، با سیستمی یکسان بزرگ شده بودیم و کارهای یکسانی انجام میدادیم. این یکی از مزایایی باشگاهی مثل بارسا است. تمام سختکوشی، تمرینات و گوش دادن به حرف مربیان نتیجه داد. ما شبیه هم فکر میکردیم و تمرینات یکسانی داشتیم. هر دوی ما به سیستم باشگاه ایمان داشتیم و دیوانه روش بازی پپ گواردیولا، الگویمان بودیم. ما بازیکنانی متفاوت هستیم اما نقاط اشتراک زیادی داریم. سوا از فوتبال هم خیلی با هم دوستیم.

* در مورد دیدار مشهور نیمه نهایی فصل 09-2008 لیگ قهرمانان صحبت کنید که با گل زده در خانه حریف به دور بعد رفتید...

شبی جادویی و یکی از بزرگترین لحظههای زندگی من بود. بدون قهرمانی در این تورنمنت، نمیتوانستیم به 6 قهرمانی برسیم. میدانم هواداران چلسی در مورد آن بازی ناراحت هستند اما گاهی اوقات نیز ما جلوی آنها شکست خوردیم. فوتبال همین است. امیدوارم از رقابت بین دو تیم بزرگ دنیا لذت برده باشند.

*بازی در فینال لیگ قهرمانان سال 2009 با وجود مصدومیت چقدر آزاردهنده بود؟

خیلی درد داشتم. به من گفته شده بود شوت نزنم تا مصدومیتم بدتر نشود. در چنین شرایطی نمیتوانید بیپروا بازی کنید و در حالی که آماده بازی نیستید بگویید میتوانید به میدان بروید اما من میتوانستم بازی کنم و نمایش خوبی هم داشتم. منچستر شروع بهتری داشت و میتوانست پیش بیافتد اما وقتی اتوئو گلزنی کرد. آرامش پیدا کردیم و توانستیم بهتر بازی کنیم.

*چه حسی داشتید که در سالهای 2009 تا 2011 میدانستید توانایی شکست هر تیمی در دنیا را دارید؟

اعتماد به نفستان بالا میروید. از حضور در تمرینات لذت میبرید. بازیکنان و مربی قدرتمند داشتیم و کادری حرفهای در کنارمان بود. سالهای فوقالعادهای بود. نقطه اوج آن روزها فینال ومبلی بود. به نظرم آن بازی بهترین عملکرد در دوران گواردیولا را داشتیم. همچنین برد 5 بر صفر در خانه مقابل مادرید در سال 2010 نیز خیلی لذت بخش بود.

* از این که گواردیولا در سال 2012 بعد از 4 سال موفق بارسا را ترک کرد، ناراحت و غافلگیر شدید؟

واقعا سورپرایز بزرگی بود اما این شغل انرژی زیادی از آدم میگیرد. این موضوع را به چشم میدیدم. باید به تصمیمش احترام میگذاشتیم اما به محض این که فهمیدیم میخواهد این کار را بکند، دوست داشتیم بدانیم چه کسی جای او را میگیرد و خوشحال شدیم که تیتو ویلانوا که روش بازی ما را میدانست جای پپ را گرفت.

*بهترین خاطرهتان از بازیهای الکلاسیکو چیست؟

اگر بخواهم تعدادی از آنها را انتخاب کنم، از برد 5 بر صفر در سال 2010 یا 6-2 در سال 2009 یا 4 بر صفر در سال 2015 نام میبرم. این دیدار بهترین مسابقه دنیا بین دو تیم بسیار بزرگ است که همیشه گل دارد. میتوان مسابقه بین سایر تیم های بزرگ را دید اما اکثرا از شکست میترسند اما این اتفاق در الکلاسیکو نمیافتد. دو تیم همیشه برای پیروزی تلاش میکنند که به معنای گلها و هیجان زیاد است.

* قبلا در مورد افسردگیتان پیش از جامجهانی 2010 صحبت کرده بودید. این موضوع چه تاثیری بر شما داشت و اصلا چرا ایجاد شد؟

دلیلش را نمیدانم اما حس بدی داشتم. واقعا نیاز داشتم در آن دوره باتریهایم را مجددا شارژ کنم. به همتیمیهایم چیزی نگفته بودم اما با دکتر باشگاه حرف زدم و خوشحالم که این کار را کردم. متخصصانی برای کمک به افرادی که چنین حسی را دارند وجود داشت. خوششانس بودم که افراد خوبی را کنارم داشتند. کمکم حالم بهتر شد.

* بعد از شکست یک بر صفر اسپانیا به سوئیس در اولین بازی جام جهانی چه حسی داشتید؟ نگران شدید؟

نمیگویم نگران شدیم اما تنشهایی به وجود آمد چون انتظار این شکست را نداشتیم. شکست در یک دیدار مرحله گروهی موردی ندارد اما نباید تبدیل به دو شکست بشود. تردیدهایی در موردمان وجود داشت. مردم فکر میکردند باز هم یک تیم با استعداد دیگر قرار است در تورنمنتی بزرگ ناکام شود اما دو سال قبل با پیروزی در یورو از تردیدها رها شده بودیم و مقابل سوئیس هم عملکردمان بد نبود. موقعیتهای زیادی ایجاد کردیم. میدانستیم دو بازی دیگر در پیش داریم و از آن بهترین بهره را بردیم.

*نظرتان در مورد سبک بازی تیم ملی هلند در فینال جامجهانی چیست؟

آنها در طول تورنمنت فوقالعاده بودند و در فینال هم خوب بازی کردند اما گاهی اوقات خشن میشدند و به ما احترام نمیگذاشتند. خوشبختانه در پایان توانستیم پیروز شویم.

*فکر میکردید گل قهرمانی اسپانیا را شما بزنید؟ بعد از گل چه حسی داشتید؟

نه چرا که من گلزن نیستم و بیشتر وظیفه گل سازی دارم. گل مهمی بود. نام دنی خارکه(که در سال 2009 فوت کرد) را قبل را بازی روی پیراهنم نوشته بودم اما برای این که اگر قهرمان شدیم بتوانم در جشن آن را نشان دهد. دوست داشتم نامش در کنار جام قهرمانی دیده شود. خوشحالم که توانستم این کار را انجام دهم. خیلی بابت اتفاقی که برایش افتاد ناراحت شدم و خوشحالم که با کار من افراد بیشتری در دنیا با نام او آشنا شدند.

*چطور همتیمیهایتان در لاروخا، رقابت بین رئال و بارسا را در تیم ملی کنار گذاشتند و مانند یک تیم متحد عمل کردند؟

همیشه در رختکن در این مورد شوخی میشد اما در نهایت با هم دوست بودیم. بازیکنان بارسا برای مدت زمانی طولانی بازیکنان رئال را میشناختند چرا که از سن 15 یا 16 سالگی در کنار هم برای تیم ملی بازی کرده بودیم. درست است که در الکلاسیکو مقابل هم قرار میگرفتیم اما دلیلش این بود که هر دو تیم میخواستند برنده باشند. میدانستیم اگر تیم ملی میخواهد موفق باشد باید روحیه تیمی خوبی بین بازیکنان وجود داشته باشد.

* بعد از قهرمانی اسپانیا در سالهای 2008، 2010 و 2012 چه اتفاقی در جام جهانی 2014 افتاد؟

قهرمانی کار آسانی نیست. همه مسائل باید درست پیش برود. عوامل زیادی میتواند در موفقیت موثر باشد. در سال 2014 شرایط خوبی نداشتیم و وقتی اوضاع خوب نیست هر تیمی میتواند شما را شکست دهد.

*شما در دوران بازیتان 26 قهرمانی به دست آوردید، کدام یک را بیشتر دوست دارید؟

بله این اتفاق افتاد. رویایم نه تنها به واقعیت تبدیل شد بلکه اتفاقات بهتری هم افتاد. تمام قهرمانیها اهمیت داشت اما از همه مهمتر جام جهانی و لیگ قهرمانان بود چرا که تورنمنتی مهمتر از این دو وجود ندارد و نمیتوانم بین این دو انتخاب کنم.

*آیا از این که توپ طلا را به دست نیاوردید ناراحت هستید؟

نه ناراحت نیستم. چیزهای مهمتری وجود دارد که میتواند شما را ناراحت کند و بابت این که به خاطر بازیهایم همه جا شناخته میشوم، خوشحال هستم. لئو توپهای طلا را برد و خوشحالم در کنار او به میدان میرفتم. هر اتفاقی افتاده، دیگر گذشته است. لئو لیاقت توپ طلا را داشت و من در سال 2010 دوم و در سال 2012 سوم شدم!

*وقتی بعد از آخرین بازیتان در پیراهن بارسا به تنهایی روی چمن نیوکمپ نشسته بودید، به چه چیزی فکر میکردید؟

خاطرات، احساسات و لحظات خوبی که تجربه کرده بودم. نیوکمپ ورزشگاه محبوب من است. هر وقت پر باشد هیچ ورزشگاهی مثل آن وجود ندارد. سالهایی طولانی در این ورزشگاه بازی کردم و بخش مهمی از زندگی من بود. میدانستم این لحظه بلاخره فرا میرسد و کار آسانی برای خداحافظی از این ورزشگاه ندارم. دوست داشتم اندکی به حال خودم باشم و خاطراتم را مرور کنم.

* رفتن به ژاپن چه حسی داشت ؟

جا افتادن در فوتبال ژاپن در آغاز برایم سخت بود چون سبک بازی اینجا خیلی متفاوت است. تمام تیمها در یک سطح هستند و باید به بازی در تیمی عادت میکردم که مثل بارسا نمیتوانست هر هفته پیروز شود. دوستان خوبی اینجا دارم. مردم ژاپن مهربان هستند و خانوادهام نیز به اینجا آمدهاند و زندگی خوبی داریم. هنوز برای فوتبال انگیزه دارم و هواداران اینجا بسیار به فوتبال علاقه دارند.

* از بین اسکولز، جرارد و لمپارد کدام را انتخاب میکنید؟

سوال سختی است. هر سه فوتبالیستهای خوبی بودند و بهترینها در دوران خودشان محسوب میشدند. پیراهنم را با هر سه نفر آنها عوض کردهام.

*دوست دارید روزی مربیگری کنید؟ میخواهید این کار را با ژاوی و در بارسا انجام دهید؟

هنوز فوتبال بازی میکنم و گفتهام اگر بدنم اجازه دهد دوست دارم تا 40 سالگی بازی کنم اما به نظرم دوست دارم بعد از بازنشستگی به مربیگری روی بیاورم.

* آرمین زمانی


نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار