ولادت با سعادت امام رضا (ع) را تبریک می‌گوییم      شهادت رییس جمهور و هیات همراه ایشان را تسلیت می‌گوییم      
PDF نسخه کامل مجله
سه‌شنبه ۰۱ خرداد ۱۴۰۳ - May 21 2024
کد خبر: ۶۵۱۵۶
تاریخ انتشار: ۰۸ خرداد ۱۴۰۰ - ۱۷:۳۹
«روبرتو باجو» در تازه ترین گفت وگویش با روزنامه «کوریره دلوسپرت»:
چیزی به زمان اکران فیلم"دم اسبی آسمانی" با موضوعیت زندگی روبرتو باجو در شبکه «نتفیلیکس» باقی نمانده است؛ در همین حال باجو در مصاحبه ای طولانی با روزنامه "کوریره دلوسپورت"، از سابقه فوتبال خود و نیز از آخرین رویاهایاش، صحبت می کند.
پدرم به من آموخت که هرگز پشیمان نشوم !

*خبرنگارکوریره دلوسپورت: من اغلب تکرار می کنم که فوتبالی که من عاشق آن هستم در 16 می 2004 (زمانی که تو کفش هایت را آویختی) برای من تمام شد.

-باجو: خدای من، فراموشش کن. سالهای عمر خیلی زود می گذرد؛ و منظور من فقط زمانی که فوتبال بازی می کردم نیست. من فقط مدتی در فوتبال بودم و این واقعا حیرت انگیز است. به نظرم می رسد این روزها فقط دوازده ساعت طول می کشد و این را علامت خوبی نمی دانم.

*بیاییم به چیزهای خوب فکر کنیم، به شادترین لحظه ای که داشتی..

-"نمی دانم". (یک نفس عمیق)؛ شاید نیمه نهایی جام جهانی 1994، در آمریکا. رویایی که در شرف تحقق بود، و لحظه ای که داشت نزدیکتر می شد.

*و تو ایتالیا را به فینال پازادِنا (شهر میزبان فینال جام جهانی 1994) رساندی..

-"بیخیال." (آهی می کشد.) می دیدم که رویایی را که از کودکی دنبال کرده بودم، تحقق یافته است. بعد بیدار شدم. قطاری با سرعت سیصد کیلومتر در ساعت به من رسید ، چه تراموای عجیبی بود. بعد از بیست و هفت سال هنوز در مورد آن فینال صحبت می کنیم. خدای من!

*با این حال همیشه این احساس را به ذهن انسان متبادر می کنی که انگار در حال تجربه همه چیز به شکل عینی هستی. پرواز خصوصی تورین به لیسبون در سال 1993 را به یاد می آورم: قصد داشتی توپ طلایی را دریافت کنی، ولی اصلاً هیجان زده به نظر نمی رسیدی.

- نه، من واقعاً خیلی خوشحال بودم. غالباً وقتی خودت را در بین این همه خوشبختی می بینی اعجاب انگیز است . به نظرم حق نداری بایستی و به چیز دیگری فکر کنی .

*فیلم را که تماشا کردی؛ نظرت راجع به فیلم چیست؟

-من بدترین منتقد هستم، و این خیلی شخصی است. من برای عینی بودن تلاش می کنم. بله من را به وجد آورد؛ ولی فیلمنامه را من ننوشتم؛ و این چیز عجیبی است. وقتی چیزی را می بینید که به شکل بسیار عمیقی به شما ارتباط دارد، قضاوت درباره آن آسان نیست؛ و آنچه را که تجربه کرده اید، توسط یک احساس عجیب دیگر تفسیر می شود.

*آیا فوتبال ، هر آنچه را که دنبالش بوده ای به تو داده است؟

- واقعاً نمی دانم. اگر آدم حسابگری بودم حتما باید احساس خوشحالی می کردم؛ چون سالها بر خلاف توصیه پزشکان و بر خلاف منطق زمان بازی کرده ام. ولی زیبا ترین چیز این است که مسیر را به پایان برسانم، حتی اگر تقدیر من از قبل مشخص شده باشد. رویای فینال با برزیل را باید کنار می گذاشتم و در عوض به آنجا می رسیدم؛ و بیش از هر چیز دیگری، به خودم افتخار می کنم؛ زیرا می دانم که هر کاری را که می توانستم، انجام داده ام؛ بنابراین هیچ پشیمانی ای ندارم؛ پدرم به من آموخت که هرگز پشیمان نشوم.

*همیشه و در طول این سال ها با موانع زیادی برخورد کردی ، مثلا مجبور شدی فلورانس، تورین، میلان را ترک کنی و همچنین از جام جهانی کره و ژاپن کنارگذاشته شدی.

-تو مرا به تامل بیشتر دعوت می کنی. ولی در حقیقت یک چیز وجود دارد که اغلب نادیده گرفته می شود و من تنها در مورد پرونده های خودم صحبت نمی کنم. در حالیکه بیست، بیست و سه یا بیست و شش سال دارید، خود را در میان دریاهای طوفانی می بینید. شما تصور می کنید همه چیز را می فهمید و مدتی بعداً متوجه می شوید که هیچ چیز نمی دانید.

*بیشتر توضیح بده.

-شاید توضیح دادنش سخت باشد ، برای مثال وقتی که جوان هستید مدیریت شرایط خاص آسان نیست. اینها آزمون های بسیار پیچیده ای هستند. با یک کار احمقانه، یک کلمه نابجا، یک رفتار اشتباه مورد قضاوت قرار می گیرید. آن ژست و آن جمله تا آخر عمر گریبانت را خواهد گرفت. بعضی اوقات خودم را جای جوانانی می گذارم که مجبور به تصمیم گیری در مورد آینده خود هستند: آنها رفتارهایی را انجام می دهند که متاسفانه نمی توانند خودشان را از تبعات آن رها کنند.

*خب شاید این آزمون و خطاها بخشی از زندگی باشد؟

-اگر می خواهی بیشتر توضیح بدهم ...

*من تسلیم می شوم. گفت و گویمان بیش از حد فلسفی شد (می خندد). روبی! سالهاست دوران فوتبالیست بودنت تمام شده؛ با این تفاسیر هنوز هم، رویاهای گذشته ات را مرور می کنی؟

-گاهی اوقات بله. من یک رویاپرداز متولد شده ام، متولد ماه فوریه (بهمن) عالی ترینِ رویاپردازهاست. من رویای بازگشت به تاریخ برای بازنویسی تاریخ را دارم، شاید باورش سخت باشد ولی بارها در خواب فوتبال بازی کردم و سپس عرق کرده بیدار شد ه ام...

*اتفاقاً مورینیو هم متولد ماه فوریه است.

-از نزدیک او را نمی شناسم، نمی دانم چه چیزی به شما درباره او بگویم، آنچه را که در تلویزیون دیده ام کم است و این برای قضاوت درباره او کافی نیست.

*آیا با اهالی فوتبال در ارتباط هستی؟

- ممکن است ده سال صدای همبازی هایم را نشنیده باشم، اما به آن ها احترام می گذارم و وقتی هم دوباره آن ها را می بینم به همان اندازه دوستشان دارم ؛ انگار چند ساعت بیشتر نیست که از هم جدا شده ایم. محبت و احترام در قبال برخی افراد با گذشت زمان نمی میرد، و آنها همچون بخش هایی از وجودم هستند . به شما بگویم، هنگامی که پنجاه ساله شدم پیام هایی از کاستاکورتا، چیچو، ماروکی، ماسیمو کاررا و... دریافت کردم.»

* امروز بازیکنی وجود دارد که چیزی از سبک بازی تو را در زمین پیاده کند؟

-اهل مقایسه نیستم و معتقدم هرگز بازیکنی مانند بازیکن دیگر وجود ندارد. همه چیز در نوع خودش بی نظیر و یکتاست؛ انسان ها ، بازیکنان فوتبال و ...

*علاوه بر تیم ملی ایتالیا ، باشگاه مورد علاقه روبرتو باجو کدام است؟

-واقعا نام بردن از تیمی خاص برایم سخت است؛ وقتی پیراهن تیمی را می پوشیدم هرلحظه برای آن تیم و طرفدارانش تلاش می کردم. آنقدر خوش شانس بوده ام که در همه جا احساس خوبی داشته باشم، و همیشه رابطه بسیار خوبی با مردم داشته ام.

*پیراهن تو در تیم برشا علیرغم اینکه تنها چهار سال در آنجا بازی کرده بودی، در این تیم به نام تو بایگانی شده است...

-این یک ماجراجویی فوق العاده بود. یک چالش نیز در آنجا وجود داشت، نوعی نجات که غیرقابل تصور بود. از آنجا که برشا هرگز تجربه حضور در سری آ (برای دو سال متوالی) را نداشت ، کاری که ما انجام دادیم، یعنی کسب رتبه هفتم لیگ، بسیار عالی بود.

*...و آن مصاحبه حاشیه ساز اخیرت ؛ شوخی با آدانی(بازیکن اسبق تیم ملی ایتالیا) کمی غیرقابل تصور بود و...

-(حرف خبرنگار را قطع می کند.) اما من با آدانی شوخی نکردم، حرف هایم کلی بود ، البته بعد پشیمان شدم. متاسفم، من قضاوت در مورد دیگران را نمی پسندم، من در جایگاهی نیستم که به مردم نمره ای بدهم، زمان در حال پرواز است و من می فهمم که هر روزی که می گذرد یک روز از زندگی من کمتر می شود و من هم نمی خواهم انرژی خود را صرف چیزهای بیهوده کنم. اما به خودم می گویم مواظب رفتارهایت باش، باجو!. علاقه ای به اشتباهات مکرر ندارم ولی این تقصیر سن و سال است؛ و تنها دغدغه ام این است که سعی کنم خودم را بهتر کنم.

*من همچنان به این معتقدم که فوتبال خیلی دلتنگ توست.

- همانطور که گفتم من هم دلم برای زمین فوتبال تنگ شده، دوست دارم در زمین چمن خانه با پسرم فوتبال بازی کنم. اما مسئله این است که من هنوز از مصدومیت های کابوس وار در زمین بازی هراس دارم.

*تاریخ فوتبال پر از استعدادهایی است که کنار گذاشته شده اند. آنتونیوکاسانو ، ماریو بالوتلی ، آلسیو چرچی و...

- من هم در زندگی ام هزاران چالش را پشت سر گذاشته ام و این دشواری ها به من آموخته است که خیلی بلندپرواز نباشم و به قول معروف شوت هایم ارتفاع زیادی نداشته باشد.

* می گفتند که به دلیل ضعف بدنی زیاد تمرین نمی کنی.

-نه ، من مثل سایر هم تیمی هایم تمرین می کردم. فقط در اواخر کارم در برشا بود که دوشنبه و سه شنبه را نادیده گرفتم چون زانوهایم مانند پاهای گاو اسکاتلندی متورم شده بود. من یاد گرفته بودم خودم را مدیریت کنم تا بتوانم تا یکشنبه بعد زنده بمانم. در ابتدای کار من از هیچ چیز نمی ترسیدم، اگر قرار بود که اتفاقی برایم بیفتاد خب می افتاد. من معتقدم توانایی گوش دادن به صدای بدن به من اجازه داده تا سالهای دیگر هم به فعالیت در این عرصه ادامه دهم.وقتی حالتان خوب نیست، قرار نیست که حتماً تمرین کنید؛ روی نیمکت می نشینید و بازی دیگران را تماشا می کنیدو لذت می برید.

*از فوتبال خودت چیزی به گواردیولا منتقل نکردی؟

-دست بردار! واقعاً می خواهی به پپ چیزی یاد بدهی؟ او با شور و اشتیاقی مثالزدنی متولد شده، حتی زمانی که با هم فوتبال بازی می کردیم هم او یک مربی بود. پپ بسیار باهوش است و مزیت های ویژه ای دارد.

*اساساً باجوی متحول شده چه زمانی شکل گرفت؟

--به هرحال با بالارفتن سن ، انسان به پختگی بیشتری می رسد و سعی می کند اشتباهات گذشته را تکرار نکند . دوست دارم تجربیات خودم با جوانان را (بدون تکبر و پیش فرض خاصی) به اشتراک بگذارم.

*ازچه موقع متوجه شدی که استعداد خاصی داری؟

-هیچ وقت به درک اینکه استعداد خاصی دارم نرسیدم. فقط رویایی داشتم و آن را به واقعیت تبدیل کردم.

*تصویر پروفایل تو در شبکه های اجتماعی مرا به شدت تحت تأثیر قرار داد؛ دست تو در حال فشردن دست پدرت در حالی که آنژیوکت رگ هایش را سوراخ کرده و...

-وقتی پزشک به من گفت پدرم بیمار است، روز خیلی خاصی بود. این عکس خلاصه همان ارتباط روحی است که هرگز از بین نخواهد رفت. من هر روز به او فکر می کنم، پدرم مردی مقاوم، باوقار و فروتن بود؛ مخصوصاً وقتی مشغول کار کردن هستم، انگار او را پشت سر خودم احساس می کنم. او به من نگاه می کند و می گوید: "روبی، کارهایت را درست انجام بده".(منقلب می شود).

*روبی، امروز احساس خوشحالی می کنی؟

-خوشحالم چون با چیزهای ساده زندگی می کنم. ساده اند، ولی تو خالی نیستند.

*منصور ماجد


نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدید ها
آخرین اخبار